...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

  • همین که گردی پیدا می شود یک "سبحان الله" بگویید، آن گرد کنار می رود. هر جا هم فیض و نعمتی به شما رسید:"الحمدلله"، چون شکرش بجا آورده ای گرد نمی گیرد.  هر وقت خطایی خطور کرد و خواست کدرت کند:"استغفرالله". هر وقت دیدی دارد غم تو را می گیرد با او صحبت کن.

  • گفت: دعا کن خدا حج مرا قبول کن  گفتم: آیا خودت آن را قبول داری؟  گفت: نه..   وقتی خودت قبول نداری من چه بگویم؟ یک وقت کلاه سرت نرود به من بگویی التماس دعا. اول خودت را بساز که آنچه را عمل می کنی خودت قبول کنی. کاری را که خودت قبول نداری من چگونه به خدا قالب کنم!

  • مومن از بس به بالا یقین دارد، این پایین تحریک نمی شود. هر چه سر وصدا باشد که آنجا نان کم شد،آب کم شد چنین و چنان شد باز مومن تحریک بشو نیست. اصل درون شماست که قویست و تحریک نمی شوید. مومن حرکت دارد ولی بدون تحریک حرکت می کند مومن اصلا محرک ندارد فاعل است.  
           اسماعیل دولابی
  • ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۸:۳۱
  • سیدمحسن

 یکم اینکه: جملات زیر را که مربوط به سخنرانی رحیم پور ازغدی ست بتازگی امشب(یکشنبه) دیدم. این ها را ایشان چند روز بعد از نوشته هایم در پست محرم وصفر و چند ماه بعد نوشته های پست اینقد غصه می خورم ایراد کرده اند. برام همگونی بعضی از تعبیرات جالبه و تا حدی امیدوار شدم!!!

 «سالی که ۶ ماهش عزاداری است، آن عزاداری دیگر ارزشی ندارد! هی ایام خلق می‌کنند؛ ایام محسنیه جدیداً خلق شده.

آن روز دیدم یک کتاب قطور برای حضرت محسن نوشته‌اند، کسی که به دنیا نیامده! بعد از همان شخص پرسیدم شما کل کتاب‌هایی که برای حضرت زهرا(س) چاپ کرده‌اید به این قطر نمی‌رسد، چطور برای حضرت محسن با این قطر کتاب درآوردید؟

اینجور که شما ایام درست می‌کنید آقا جان باید کل سال که عزاداری کنیم و مردم به کارشان نمی‌رسند... اگر نصف سال را در تقویم به بهانه‌های مختلف شروع کنیم به عزاداری، کمترین ضررش این است که کسی رغبتی برای آمدن در مجلس عزداری نخواهد داشت و برایش عادی می‌شود.

این موضوع از ایام اهل‌بیت قداست‌زدایی می‌کند. چیزی که نادر نباشد، دیگر مرغوب نیست. به نظر بنده این وهن اهل‌بیت است. باید کاری کنیم تا گفتیم مراسم عزاداری شخص بدود، نه اینکه بگوید ای بابا باز هم مجلس عزا!»

.........................................................


دوم اینکه: میون حرفهای بعضا خنده دار جناب علی آقا مطهری اخیرا حرفهای بسیار مهم و اتفاقا قابل تاملی و تا حد زیادی درست دیدم که سوای بحث بر سر درستی یا نادرستی، مغلطه کردن یا استدلال کردن ایشان خوشم اومد از فضای چنین گفتمانی که ایشان براه انداخته اند و دیگران جرئتش را ندارند. منظورم صحبتهای اخیر ایشان در دانشگاه فردوسی مشهد و نامه اخیر ایشان در نقد نظرات عجیب آقای علم الهدی امام جمعه مشهد است.

قسمتهایی از سخنان ایشان در دانشگاه فردوسی:

 ما افراد مافوق انتقاد نداریم. این جمله از شهید مطهری است که هرمقام غیرمعصومی اگر درجایگاه غیرقابل انتقاد قرار بگیرد، هم خودش فاسد می شود و هم جامعه را فاسد می‌کند. اینکه خبرگان مجتهدانی هستند که کسی حق ندارد درباره آنها حرف بزند، یک حرف کاملا بی‌اساس و بی‌ربطی است. وظیفه اصلی خبرگان رهبری نظارت برعملکرد رهبری و زیرمجموعه رهبری است. اما این‌ها تا حالا وارد نشده اند و وارد نمی شوند. وارد هر موضوعی می شوند غیراز کاری که باید انجام بدهند. تا حالا شده اینها یک‌بار بحث کنند راجع به زیرمجموعه نهاد رهبری؟ مثلا ستاد اجرایی فرمان امام که تبدیل به یک کارتل اقتصادی و برج ساز شده. خبرگان رهبری نباید کارشان فقط انتخاب رهبری باشد. ان شاء الله رهبرانقلاب سال‌ها درقید حیات خواهند بود، ولی باید این‌ها کار خودشان را انجام بدهند، تحقیق و تفحص بکنند، بازرسی بکنند. اینها گاهی دراقتصاد کشور نقش منفی دارند، این آثار مخربی دارد.

این‌که می گویید نظر رهبری به حصر این‌ها هست، بله نظر رهبری این است که می‌گویند جرم این‌ها سنگین است و اگر محاکمه بشوند حکم‌شان سنگین خواهد بود و الان هم داریم به آن‌ها ملاطفت می‌کنیم. این موضوع را من خودم با ایشان مطرح کردم و ایشان این پاسخ را دادند. خب یک وقت است که این حکم حکومتی است، آن‌جا باید تابع باشیم حتی اگر قبول نداشته باشیم. اما یک‌وقت هست که یک‌نظر است. ایشان نظرشان را گفتند، و من معتقدم این حکم حکومتی نیست. حکم حکومتی درجایی است که ما به یک بن بست رسیده ایم، مثل این قضیه مهلت سرپرستی وزارت علوم که راه قانونی ندارد. اما دراین‌جا که ما راه قانونی داریم یعنی وظیفه قوه قضاییه است که کار خودش را انجام دهد، که انجام نمی دهد، اینجا جای حکم خکومتی نیست.

* پیغمبراسلام هم نمی‌تواند بگوید حکم فلان کس سنگین است، بدون محاکمه و بدون دفاع و بدون شنیدن دفاعیات آنها حکم صادر کند. این نظرایشان است که کسی می‌تواند مخالف باشد، و من قانع نشدم.

* من نسبت به این صحبت قانع نشدم و لذا باز هم اصرار دارم. حصر بدون حکم قضایی ظلم است و عادلانه نیست. اگر روال قانونی طی شود ما تمکین می کنیم، اما این‌که بگوییم این حصر باشد و آن زندان باشد و گردن این را بزنید و… این نمی شود.

هرکسی باید نظرات خود را به راحتی بیان بکند. ممکن است برخی نظرات رهبری را کسی قبول نداشته باشد. این هیچ اشکالی ندارد. ما از ولایت فقیه یک چهره ای نسازیم که برخلاف آزادی و دموکراسی و این‌ها جلوه بکند. درحالی که این‌جورنیست… هی می خواهند القا بکنند که یک بتی بسازیم و همه دورش بچرخیم. ولایت فقیه این نیست.

پیغمبراسلام هم که معصوم بود این‌جور نبود. ایشان درغزوه ای با اصحاب می رفتند، دستور دادند که دراین‌جا اتراق کنیم. یکی ازاصحاب آمد و گفت یا رسول الله! این‌که گفتید اینجا اتراق کنیم وحی خدا بود یا نظر خود شما بود. گفت نه نظر خودم بود. گفت که به نظر من این‌جا جای خوبی نیست، برویم جلوترآن‌جا چاه آبی هست که لشکرازش استفاده کنند. خب حالا اگر ما باشیم، می گفتیم «مرگ بر ضد ولایت نبی»! خب بابا نظر داده دیگر. ما ساکت نمی شویم، ما حرف خودمان را می زنیم.

اینکه بگویند خبرگان متشکل از مجتهدانی است که کسی حق ندارد در مورد آنها حرفی بزند بی‌ربط است، حرف من این است که وظیفه خبرگان بررسی عملکرد رهبری و زیر مجموعه ایشان بوده اما خبرگان رهبری را ما تاکنون ندیده‌ایم که وارد این موضوع شود.

پ.ن: اگه انتخابات مجلس تهران بودم حتما به ایشان رای میدهم با اینکه بعضی از نظراتش را قبول ندارم.

.......................................................................................

سوم اینکه: در پست "دکتر ظریف" که بعد تمدید مذاکرات نوشتم دفاع اجمالی خودم را از شیوه مذاکرات به سبک دولت روحانی و آقای ظریف بیان کردم. همون شبها بعض از دوستان مذهبی و دلسوز بشدت منتقد آقای ظریف و سبک مذاکراتش بودند. از من اصرار از اونا انکار و البته این فضا و بحث سیاسی را موجبات یادگیری و رشد میدانم و اشکالی در این تفاوت نگاه نمی بینم. گذشت تا رهبری یکی دو روز بعد فرمودند:«هیئت مذاکره کننده‌ى ما حقّاً و انصافاً پرتلاش و جدّى هستند؛ ایستادگى میکنند، با منطق حرف میزنند، زیر بار حرف زور نمیروند، دارند کار میکنند؛ این را هم همه توجّه داشته باشند. حالا جزئیّات و آنچه را در این گفتگوها میگذرد، غالباً مردم مطّلع نیستند؛ نه، با جدّیت، با منطق، با دلسوزى دارند کار میکنند و منطقى هم عمل میکنند. برخلاف طرف مقابل و عمدتاً آمریکا که هر روز یک حرفى میزنند - در مجلس خصوصى و در نامه پراکنى یک‌جور حرف میزنند؛ در محضر عموم و در اظهارات عمومى‌شان یک‌جور دیگر حرف میزنند؛ امروز یک حرفى را میزنند، فردا آن حرف را پس میگیرند، خطّ مستقیم و صراط مستقیم وقتى نبود، این است دیگر؛ براى مشکلات داخلى خودشان میخواهند از اینجا و از مذاکرات استفاده کنند؛ لذا مجبورند جورى حرف بزنند، آنجا جورى حرف بزنند اینجا - [امّا] هیئت ما نه؛ هیئت ما با منطق و محکم، در مقابل آنها قرار دارند. البتّه در میان این مذاکره‌کننده‌ها و این چند نفرى که در مقابل ایران [هستند] - ایران یک‌تنه است، آنها یک لشکرند؛ چند کشورند که پشت سرِ هر کدام از آنها یک لشکر دیپلمات و روابط عمومى و عکّاس و تحلیلگر و مانند اینها هست - از همه بداخلاق‌تر آمریکایى‌ها هستند، از همه موذى‌تر انگلیس‌ها هستند. خب، حالا مذاکرات را تمدید کردند، همه بدانند - هم آن کسانى که طرف مذاکره‌اند، هم این کسانى که در داخل نگران این مسئله‌اند و نگاهشان به این مذاکرات است - که اگر این مذاکرات به نتیجه نرسد، آن که بیش از همه ضرر میکند ما نیستیم، آمریکایى‌ها هستند. ما با ملّت خودمان روراست هستیم. حقیقت مطلب را با ملّت در میان میگذاریم، به ملّتمان میگوییم، تا حالا هم فهمیده‌اند، با دلایل متعدّد هم میشود این را قطعى و مدلّل کرد که قصد واقعى استکبار و غرب در مقابل ایران، جلوگیرى از رشد و اقتدار ملّت ایران است؛ قصد واقعى این است که از عزّت روز افزون ملّت ایران جلوگیرى کنند؛ مسئله‌ى هسته‌اى یک بهانه است، بهانه‌هاى دیگرى هم در کنار این هست».


تشخیص من با توجه به جریانات سیاسی ایران و جبهه گیری های بوجود آمده در سطح جهان دفاع و دفاع و دفاع از دولت و عدم تضعیف است، انتقاد هم انتقاد منصفانه.

  • ۰۹ آذر ۹۳ ، ۲۳:۲۵
  • سیدمحسن

از اول هم بهش خوش گمان بودم. ایشان را یک بچه مذهبی، یک مدیر موفق، یک سیاستمدار معتقد می دانم که شرایط زمانه را درک کرده؛ معادلات پیچیده مناسباتی را می شناسد و از عقاید انقلابی خود دست نکشیده است. اهل تدبیر است اهل تفکر است اهل مداراست اهل مقاومت است اهل شعار دادن است1 اهل توکل به خداست مردم دار است معتقد به رهبری ست و این روزها  در نبردی تمام عیار با اهالی استکبار جهانی و  رذالت های سران وهابیت کثیف دارد جان می کند. مسلمان نیست کسی که بدلیل گرایشات سیاسی خود خواهان شکست مذاکرات است تا حرف خودش و حزب خودش را به کرسی بنشاند و بازار انتخابات خودش را گرم کند. چه ختم و نذرها که جوانان مملکت برای جام جهانی و کیسه گل نشدن در برابر آرژانتین... کاش یک هزارم آن متوجه موفقیت فرزندان ایران اسلامی به رهبری جواد ظریف در مذاکرات (مبارزات) می شد. نتیجه هر چه باشد دشمنی دشمنان را می شناختیم از سالها قبل و صلابت بچه های خودی را نیز می شناسیم از سالها قبل. تا تیر آینده و مذاکرات آینده مصداقی بر فرج است ازین ستون به آن ستون، والا. 

پشت سر همه جریانات سیاسی و مناسبتی عالم باید دست خدا را دید. موحد اینگونه هست، اختیار آدما نیز همه سر جای خود، درکش مشکله اما ممکن است. مسئله اینست.

1- نماز اول وقت در مذاکرات

پ.ن: در این روزگار با توجه به جمیع شرایط راهی برای کم کردن شرّ قدرتهای سلطه طلب جهان نیست الا به مذاکره

......................................................................

بی ربط نوشت: امشب یکی از بچه ها سال پایینی پژوهشکده وقت نماز مغرب بهم گفت حاجی انحراف به چپ برای قبله 6درجه است شماها 20 درجه می ایستید. نمی دونم چرا از اوان جوانی به این چیزها اهمیت نمی دادم بهش گفتم تا 40 50 درجه بیخیال باش برو حالشو ببر. فأینما تولو فثم وجه الله را می دانم که بی ربط به اهمیت جهت گیری قبله هست اما خوب 10 تا 15 درجه ... 

بنظرم اشتباه میکنم و این خودش تعبد را می آزماید که ندارم. تعبد نتیجه تعقل است، خدایا منم و لارج گری هام. عمریست مامانم بهم میگه وضو گرفتنت محسن اشکال داره اما من همچنان توجه ندارم در حالیکه سالهاست میدانم اگر میخواهم خدا را در نماز حاضر بیابم در وضو ساختن دقت و توجه بایدم. 

خدایا سه دهه عمر و بی وضویی هنوز

خدایا سه دهه عمر و بی توجهی به قبله هنوز

  • ۰۳ آذر ۹۳ ، ۱۸:۱۵
  • سیدمحسن

me:سلام تو حرم برام سوال پیش اومد ازین قرار
1 امام محرم زنان است یا نه؟ و اگر نامحرم آیا دقیقا مثل بقیه آدما؟
2- نزدیک ضریح حس معنوی بیشتری هست دورتر رو صحن ها کمتر داخل شهر کمتر تا مثلا شهر خودمون خیلی کمتر(برای مردم عوام و عادی). آیا شدت وجود امام تو حرم بیشتر است و اگر امام معصوم این حرفا بردار نیس پس چرا تو حرم همه حال دیگه ای دارن؟
3 اگر الان نعوذبالله نبش قبر امام معصوم بشه به چی برمی خوریم؟ انتقال به دارالسلام بدنی ست یا روحی؟ برای امام معصوم چگونه؟
سوالات ساده هست ولی اغلب بلد نیستن.
با تشکر

طاهرزاده:باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از نظر ظاهر همان حکمی که برای سایر مردم نسبت به نامحرم هست را ائمه«علیهم‌السلام» رعایت می‌کردند و از نظر باطن هیچ‌چیزی از امام پوشیده نیست 2- ائمه در حرم خود نظر خاصی به زائر دارند 3- جسم مبارک امام در قبرشان تر و تازه موجود است. موفق باشید


پ.ن:  این سوالات و جوابها قبل بحث هستند حسابی و در جواب سوم  بگمانم اشکالاتی را می توان وارد دانست.

  • ۲۸ آبان ۹۳ ، ۲۲:۳۳
  • سیدمحسن

me:  سوالاتی از جنس پست  "من و شیخ چند روز پیش" را از استاد پرسیدم.

استاد:باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) مگر قرآن به ما دستور نداده: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» اگر فاسقی خبری برای شما آورد قبل از آن‌که بپذیرید باید در مورد آن خبر تحقیق کنید و آن‌که خبر را می‌دهد باید دلیل بیاورد. شما در فاسق‌بودن چنین مراکزی شک دارید؟ از طرفی به قول مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب/ تشنگان را کی توانم داد آب» آیا این روش درستی است که یک عده‌ای از جریان استکبار پول بگیرند و دائم یک کلاغ را چهل کلاغ بکنند و ما را مشغول جواب‌دادن به شبهاتشان نمایند؟ به قول شهید بهشتی جامعه‌ی ما باید به بلوغی برسد که خودش جایگاه شبهات را تشخیص دهد وگرنه هر روز ما باید جواب شبهات دشمنان را بدهیم و این بدین معنا نیست که بعضی از ادارات و کارمندان گرفتار خطا نیستند. عمده آن است که متوجه باشید مبنای نظام اسلامی این ضعف‌ها نیست و هرچه نظام اسلامی جلو رود از این ضعف‌ها کاسته می‌شود. عجیب این است که این‌ها متوجه شده‌اند همه‌ی مشکل‌شان حضور رهبری و ولایت فقیه است وگرنه صدباره کشور را به نفع خود تغییر داده بودند و لذا سعی دارند رهبری را مورد حمله قرار دهند، در حالی‌که در یک نظام اجرایی بسیاری کارها می‌شود که به طور طبیعی رهبری نمی‌توانند مستقیماً وارد شوند. موفق باشید

 پ.ن2: این پست به همراه پست های   من و جواد چند روز پیش   من وشیخ چند روز پیش   من و روح اله چند روز پیش   من وسجاد چند روز پیش همه مربوط به گفت وشنودهای روزهای 7ام تا 11محرم امساله.


  • ۲۸ آبان ۹۳ ، ۲۲:۲۸
  • سیدمحسن
me: تو را عمیقا معتثقد به دین محمد وآیین علی یافتم . اعتقادت و اعتقادم به این نظام نیز از همین علاقه به دین نشات گرفته. ترا خالی از تعصب وانتقادپذیر یافتم . نظرت درباره نامه های نوری زاد به رهبری چیه؟ اینا را تا چه حد واقعیت یا دروغ می پنداری ؟ بازی با کلماته یا ...؟
خیلی حرف دارم که شاید جز با تو و جز تو کسی نتونه مرا راهنمایی کنه. نظرت درباره وضع زندانهای ایران چیه؟ ارتباط قضیه مرتضوی و لاریجانی ها وازادی مرتضوی و بعد 200 تومن جریمه شدنش چیه؟ ول کن وققتو نمیگیرم فقط نظرتو درباره سوال اولم یا بنویس یا اینکه اولین حضورت در پژوهشکده با من بحرف تا قدری مطلع شوم. در کفایت و صلاحیت رهبری شک ندارم اما ...
سجاد:سلام
شنبه میام پژوهشکده. به این سوالها هم فکر میکنم. اگر بگویم تا حالا فکر نکردم حرف خلاف واقع و البته مضحکی زده ام. قبلا فکر کردم. از این دست پرونده ها کم نیست. از اول انقلاب این جور پرونده ها بوده. هم پرونده های امنیتی هم پرونده های اقتصادی. این اواخر بیشتر اقتصادی بوده. میروم سر اصل مطلب . درباره رهبری سوال پیش می آید. حرف آخرم: او خیرالموجودین است. این خیرالموجودین که میگویم شرح و بسطی دارد. شرح و بسطش گفتگو می طلبد. البته ممکن است من ایشان را فراتر از اینها بدانم. اما مقام خیرالموجودین و اثبات این مقام برای ایشان بسیار حیاتی و راهبردی است در جامعه. 
یک نکته دیگر: حالا جامعه را از دیدگاه و از زاویه دید رهبر ببینیم. مثلا رهبر میگوید با فساد اقتصادی برخورد کنید. خوب برخورد نمیکنند. باید ببینیم رهبری چه افقی را برای شخص خودش طراحی کرده. نظرش درباره رهبری خودش چیست؟ از بیانات خودشان هم میشود کدهایی استخراج کرد. شاید... شاید این باشد که اگر نظام شما سقوط کرد من به قدر کفایتم گفتم و عمل کردم. مردم و مدیران و کله گنده ها نخواستند. به این فکر کنیم که رهبری درباره خودش و وجدانش و کیفیت مدیریت اش چگونه می اندیشد.
بیشتر حرف هست. تا بعد.

me: من هرگز وهرگز نمیتونم باور کنم مرد الهی و باوجدان وعاشق ائمه ای چون رهبر پسری داشته باشه که اون حرفا که دربازش میزنن صادق باشه. یعنی پسرش را منع نکرده باشه.   محاله پسر رهبری راه پسر دیگر علما را رفته باشه اما غوغایی ست درباره او. خدایا به ما رحم کن
خداشاهده  من در تمام بحث هایی که دارم به این نکته خیرالموجودین اشاره میکنم ودلیل میارم. من به این خیرالموجودین سالهاست که واقفم وبرایم اثبات شده. مسئله اینه که من بالاتر می دیدم تا حالا و هنوزم یعنی ولی خدا عالم عامل و فقیه خداترس نه خیرالموجودین. دلم میخواد این باورم تغییر نکنه اما عقلم مدام مرا به کنکاش بیشتری وا میدارد که گاهی به شبهه بی جواب میرسم گاهی یقینم براعتقادم بیشتر می شود.فعلا بای   
سجاد : ان شاء الله هدایت شویم. و در مسیر حق و نیز مصیر خدا باشیم.
...............
با سجاد دو سه ساعت مفصل تو دانشگاه حرف زدیم و کلی استفاده کردم. بعد براش نوشتم تو ایمیل:
me:سلام ممنون از وقتی که امروز ازت گرفتم حرفهایی که تند و با صدای بلند گفتم و شنیدی، راهنمایی هایی که کردی، شبهاتی که برطرف کردی، شبهاتی که شعله ور کردی، شبهاتی که خلق کردی و همه الطاف خفیه وآشکارت سجاد عزیز. ان شاءالله تا شب اول قبرت بتونم دوست خوبی برات باشم شایدم تا ته جهنم.
فعلا بای     
سجاد  :ان شاالله سربلند و تن درست باشی و در مسیر حق حرکت کنی. و حرکت کنیم. من هم امروز از وجودت استفاده کردم. درود بر تو محسن عزیز.

  • ۲۸ آبان ۹۳ ، ۲۲:۰۷
  • سیدمحسن

زنگ زدم گفتم نظرت درباره نامه های نوری زاد به رهبری چیه؟ گفت: نوری زاد کیه؟ گفتم شوخی نکن حوصله ندارم گفت: جدی میگم کیه طرف؟ گفتم افغانستان همسایه شرقی ماست و عراق همسایه غربی، التماس دعا و خداحافظت

پ.ن: این از نتایج درگیری نسل جوان در امر تأهل و خونه سازی ست.

  • ۲۸ آبان ۹۳ ، ۲۱:۵۵
  • سیدمحسن
me : ...
این فقط یکی از صدها برنامه ای ست که هم اتاقیم داره و گاهی سر اینها با هم بحث می کنیم. طبق آیات قران اگر فاسقی خبر آورد باید بررسی کرد اما خوب آشیخ بعضی حرفاشون درسته وبعضیش غلط
من ازتون میخوام حتما حتما تمام نامه های نوری زاد به رهبری رابخونید بعد این کلیپ ارسالی را ببینید درباره ... بعد درباره شایعاتی که درباره فرزند ... میشه تحقیق کنید بعد قضیه مرتضوی و جریمه مسخره 200 تومنی اش  وهمچنین ضعف و...ِ قوه قضاییه ایران و ضع زندانهای ایران. اینا رابه دوسه نفر دیگه  هم گفتم میخوام یک جلسه با هم صحبت کنیم من هنوز معتقد به این راهم اما چشم روی حقیقت را نباید بست کمکم کنید حق وباطلی که بهم امیخته شده را درک کنیم.
ضمنا لطفا وخواهشا مستند انقلاب 57 ساخته من وتو را حتما ببینید. باتشکر فراوان

شیخ: شریف بیارید با هم در مورد موضوعات صحبت میکنیم
شرمنده این روزها همه باید برعکس به خود و مسیر کربلا و عاشورا وصل شد و جواب را از مکتب امام حسین گرفت و زباله ها هم از ذهن حذف خواهد شد
میبینمتون 
یا علی

me:  سلام معلومه مبتلا نیستید یا اینکه رسالت و وظیفه خود را فراموش کردید یا اینکه...
حسین علیه السلام را همه مذهبی ها قبول دارن اما تعین راه حسین در کدام جبهه و خط وشخصیت است را همه نمی دانند.
  • ۲۸ آبان ۹۳ ، ۲۱:۴۳
  • سیدمحسن

کیه که ناراحت نشه از مرگ یک جوان فارغ از هر کاره ای بودنش، با اینکه پاپ کم و بیش گوش می کنم  مرتضی پاشایی را قبل از شدت گرفتن بیماریش اصلا نمی شناختم(مثل خیلی از دوستان دور وبریم که میگن ایشون را نمی شناختن) اما زمان بیماری اش منم مثل هر هموطن دیگه احساس همدردی می کردم و اخبارش را دنبال، بعد فوتش هم ناراحت شدم. مخصوصا اینکه شنیدم اهل نماز بوده و محبت اهل بیت داشته و یجورایی از این نظر هم  غمم مضاعف شد اما برام جالبه این موج sentimentalism ملت جوگیر ایران، دیگه جوری شده بود که ملت از همدیگه سبقت می گرفتن برای نشان دادن اوج گریه های مصنوعی، ای روزگار نمردیم و عکس سلفی گرفتن با بیمار تو آی سی یو و چند روز بعدش با جنازه میت را دیدیم. نمردیم و خواندن آهنگ و ترانه را قبل و بعد نماز میت بر سر جنازه دیدیم. بازم خدا را شکر

پ.ن: گویا ملت دنبال بهونه میگردن تا شویی از لباس و تیپ و کامنت و عکس را به راه بیاندازند. خوب این وجوه مثبتی هم داره اما به هر قیمتی جدا جای سوال داره. ای جانم که اون دنیا مشخص بشه 80 درصد حاضرین حتی یک فاتحه برای مرحوم نخوندن و بجاش ترانه هایش را باهم شب اول قبرش نثار روحش زمزمه کردن و حسابی هم عکس گرفتن. رفتن مرتضی پاشایی برای من مثل فوت هر جوان دیگه ای پر از ماتم بود اما نه یک ذره بیش از دیگران و نه کمتر، و قطعا نه در حدی که دل دنیا را خون کرده باشه او با اینجور رفتنش.
 اون کس دیگه ای بود که سالهاست دل دنیا را خون کرده با اینجور رفتنش و تا قیامت هم این دلخونی ادامه داره،والا.

پس نوشت: حضور هلالی در مراسم را مثبت و مفید ارزیابی می کنم. خیلی وقتا با اجتهاد و سبک عمل این مداح موافقم با اینکه بندرت بهش گوش کردم.حضور حبیب هم برام جالب بود. 
غوغای مراسم این خواننده را می توان جور دیگه ای هم تفسیر کرد و این که او یچیزی پیش خدا داشت که این چنین محبوب شد آخر عمری. این هم تحلیلی ست و البته خیلی نمیشه مستدلش کرد. به هر حال روحش شاد. 

  • ۲۸ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۹
  • سیدمحسن

یچزایی را چند ماه پیش در نقد توسعه عزاداری ها نوشتم ذیل پست اینقد غصه میخورم. اینا همه دریافت من بود و البته به مذاق بعضی دوستان خوش نیامد. همون وقت یکی دوتا  از دوستان متفکرم موافقتشون را باهام اعلام کرد و تا حدی روحیه گرفتم. جا خوردم وقتی دیدم هفته بعدش یکی از علمای قم همین موضع را گرفته بود و تذکر داده بود که با مخالفتهایی هم  مواجه شد. گذشت تا چند روز پیش دیدم رحیم پور ازغدی هم درباره این بسط تذکر داده خوشحالم که دریافتم درست بوده بی آنکه حتی نظر یکی از کارشناسان را بدانم اما میدانم این نظر همچنان مخالفت هایی را در پی دارد و در دایره تنگ نظری متعصبین کج فهم قرار نیست بگنجد. مسئله ایسنت.


  • ۲۸ آبان ۹۳ ، ۰۷:۵۵
  • سیدمحسن
خدایا! چندین گناه که کرد چون من در محضر کبریائیت    وان گه زدست چشم پوشی های مکررت چندین خجلت که برد
16 نفر



  • ۲۴ آبان ۹۳ ، ۲۳:۱۷
  • سیدمحسن

دلم برای استاد شایق تنگ شده، حسابی.

برای ماندنم  برای یاد گرفتن  برای غرق نشدنم  برای زنده شدنم  برای ادامه حیات  برای ارتباط مجدد با قرآن بعد این همه روزمرگی  برای دیدن استاد  برای شنیدن استاد  برای تحلیل استاد  برای قیافه استاد  برای هر نشانی از استاد دلم تنگ شده.


استادنا

  • ۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۱:۲۹
  • سیدمحسن

محسنجهاد با نفس نخ تسبیح تمام فضایل


جواددرک نظم ،پنبهِ نخِ تسبیحِ تمام فضائل 

 نظم...ناظم...منظم...

ناموس آفرینش=نظم
و دیگر هیچ.


جواد:دکترا هم بگیرم ولی نظم نداشته باشم به هیچ یک از چشم اندازهای زندگی ام نمی رسم
این را  هیچ دانشگاه و استادی نمی تواند به من بیاموزد مگر...
الگوریتم نفس من این چنین بوده و هست که من را درگیر حال دنیایی ام کرده  و تسویف را در مقابل چشمانم تزئین و بعد ...
چقدر من ساده بوده و هستم
دلم می خواهد الگوریتم زندگی ام را موازی سازی کنم: جهاد با نفس+جهاد با درس+جهاد با کار.
نوشتن زیباست ولی بدون عمل کذبی زشت خواهد شد

محسن:چه فنی نوشتی رفیق. چند ماهی ست به این می اندیشم با این جهاد نکردن هایم  آخر درسم به ... و این حداقل بندگیم با موندن رو دستم نماز قضاها به مردن ختم شود و با عقده ی چله هایی که هوسشونو را از 20 سالگی داشتم و نتونستم حتی به یکی، به پیری برسم. در یک کلمه زندگیم  به حسرت و حسرت و حسرت فنا شود.
خوش بحال دوستانی که هنوز تا سی فاصله دارند. چند شب پیش با خود اندیشیدم و نزدیک بود از شدت غصه سکته کنم که وای برمن! من و گذر سه دهه عمر و بندگی نکردنم. به اونی که میخواستم در معنویت و ترک معصیت تا قبل دوران بزرگسالی برسم نرسیدم و چه حسرت بزرگی ست که حالا باید برای تا قبل 40 برنامه بریزم که این دهه آخرین فرصت است. حسرت سه دهه عمر و آدم نشدن بر دلم ماند. الان حاضرم زندگی و مدرک بیفایده و مختصر سرمایه مادیم را بدهم اما فقط به جوانیم برگردم. دیگه حتی اگه پاک از گناه هم بشم و همه چله های در ذهنم را بجا بیاورم، نماز صبحم را ماهها یکی قضا نکنم و تمام زندگیم به نظم بگذرد بازهم از خود راضی نمی شوم چرا که اوان جوانی  به غفلت عمدی، معصیت، ترک واجب، تنبلی، بی نظمی و عادت زدگی گذشت تازه آنچه ذکر شد هم بسادگی در بزرگسالی بدست نمی آید و اتفاقا به مراتب سخت تر است حصول آنها چرا که حرص و شهوت بیشتر شده و پایه های وجودی انسان در گناه تقویت شده و بی نظمی مستولی، با افزایش سن جهاد با نفس سخت تر.  
کجایی جوانی که یادت اصلا بخیر نیست و مرا آخر میکشیم با حسرت از دست دادنم ترا
خدا را خدا را که دوستانی که زیر سی هستند بشدت کار کنند در همه موارد موازی سازی مذکور  که اگر این فرصت مونده تا سی بگذرد بعید است دیگر کار به سامان برسد. من به تنها راه باقیمانده نجاتم یعنی حسین علیه السلام امیدوارم و بس و گرنه از فرط ناامیدی همه جانبه بله همه جانبه، متاسفانه بعلت تسویف همه جانبه دیگر از زندگی انصراف میدادم. والبته این راه نجات برای برگشت از سلوک مزخرف قبلی(تنبلی، بی نظمی، تسویف، نداشتن جرئت و قدرت علمی، فرار از ازدواج، بی پولی، بیکاری، اتلاف عمر، توکل الکی به خدا بی تلاش، توسل دروغین به ائمه بدون تقوا و جهاد، توجیه شکست ها بدون واقع بینی و...)است که مجاهدت ها باید تا دستگیری ائمه را متوجه شدن و اصلا در اکثریت موارد تعلق دستگیری به تلاش است و بس و این از ظرایفی است که لطف خدا اخیرا متذکر به آن شده ام. والسلام

پ.ن: گریزی از ویرایش نبود، والا.
پس نوشت:ویلی
  • ۱۸ آبان ۹۳ ، ۰۸:۲۲
  • سیدمحسن


می گویم:سه دهه عمر و ندانستنم کی کجا چه میزان خواب هنوز، والا.

پ.ن: این همه غلط املایی نتیجه همزمانی تایپ، هدفونی در گوش، موبایلی بدست و به نتیجه نرسیدن درایو معادلات.

  • ۱۶ آبان ۹۳ ، ۱۹:۱۲
  • سیدمحسن

الهی أخرجنی من ذُلّ نفسی،همین وبس.

11نفر

  • ۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۹:۲۰
  • سیدمحسن

 جرج جرداق مسیحی نوسینده کتاب «الامام علی صوت العدالـة الانسانیة» امروز درگذشت. شیعه امشب برای او فاتحه میخواند و برای او تقاضای آمرزش می کند. درود خدا براو

  • عده ای از مردم کشورهای حوزه خلیج فارس و مصر به من پیشنهاد می کردند که مثلا در مورد عمر و یا دیگران بنویسم... اما من نپذیرفتم نه به این خاطر که بخواهم بگویم عمر و یا کس دیگری بد است نه اصلا اینطور نبود بلکه من پس از علی علیه اسلام کسی را شایسته نوشتن ندیدم و تصمیم گرفتم که جز در مورد علی (ع) ننویسم.
  •  از علی نوشتم و چه بسیار زیارت ایشان و پیوستن به رکاب وی را آرزو کردم. ایشان منهج من، و مرد آزادی و عدالت و صلح است.
  • پی بردم که حسین(ع)  خط طبیعی پدرش علی(ع) است و به این موضوع نیز در نوشته هایم اشاره کرده ام. از فسق معاویه و جنایت وی و همچنین ظلم یزید و زورگویی های وی نیز نوشتم. هنگامی که از  تمدن علی(ع) برای تاریخ انسانیت نوشتم، پی بردم که در ایشان وجوه مشترکی با ادیان کیهانی و ربانی وجود دارد بنابراین ایشان را به عنوان نمونه ای برای موفقیت انقلاب فرانسه و عدالت و حقوق بشر انتخاب کردم  و همچنین در اثر«علی و سقراط» ایشان را  چراغی برای فلسفه و حکمت و اخلاق برگزیدم.
  • شخصیتی نزدیک به  علی علیه السلام و روش تفکر وی وجود ندارد. لازم نیست صفت ربوبیت به ایشان بدهیم؛ علی یک انسان است اما قدرت ایشان در ایجاد نوعی بیداری و نوعی آگاهی جهانی در زمینه حقوق و برابری و عدل و عفو و تسامح  باعث شده است تا وی در نظر برخی افراد فرا بشری باشد.
  • من بعد از سال ها تحقیق، شیعه را در یک کلمه یافتم و آن هم «اخلاق» بود. بنده شیعه هستم چرا که اخلاق پسندیده ای دارم... افراد گوناگون می توانند به مذهب شیعه برسند و از نظر من راه رسیدن به غدیر از کربلاست، راه رسیدن به مذهب شیعه، عاشوراست. کسانی که سرشت پاکی دارند یقینا با مطالعه مصیبت کربلا به غدیر می رسند.
  • ۱۴ آبان ۹۳ ، ۲۰:۵۱
  • سیدمحسن

سنت های ماه محرم در ایران به روایت BBC

روز بعد نوشت: نوحه سیاسی هیئت بعثت یزد در بی بی سی

  • ۱۳ آبان ۹۳ ، ۲۱:۱۵
  • سیدمحسن

موندن تو غربت تهران و نرفتن به شهر و دیاری که سالها با در ودیوار و آدماش خو گرفته ای خیلی آسون نیست. مخصوصا اینکه ماه محرم باشه و دوستان مدام پیام بدن،  زنگ بزنن، گله از نرفتن کنند  و آدمو هوایی. ماندن در غربت و ماهها خانه نرفتن ماه محرم و رمضان و... اونم با وجود خانواده ای که تک تک اعضایش لحظه شماری میکنند برای دیدارت بویژه آن زمان که براین انتظار دوطرفه، نعمت دوستانی خوب و زیبا اضافه شوند تحمل می خواهد، اندک دیگرانی که می مانند را نمیدانم اما برای خودم از آنجا ناشی می شود که خدای سبحان اینجا نیز هست، همو که سالیانی با او انس دارم بیش از انس و دلبستگی ام به خانواده و رفقا و هم محله ای و همشهری. خدا اینجا هم هست و حتی پررنگ تر. چقد خوبه خدایی که همه جا هست. امام حسین و اینا ("اینا"به تعبیر کارکتر همسر مرحوم شکیبایی در فیلم دلشکسته) هم اینجایند اونم چه حضوری پر وجود پررنگی. این است مسئله ماندن و نرفتن، هر چند دیدن خانواده و دوستان هم لذت خاص خود را دارد.

اینجا تاسوعا عاشورای دلگیرتری دارم چرا که دوسالی ست  گپ و خنده با دوستانم در سالیان عمر تا قبل بهشتی شدن، جای خود را به خلوت دلمرده خوابگاه داده و  اینجوری ست که بنظرم  عاشورای محزون تری خواهم داشت تا غرق شدن در محبت و معرفت دوستان برای فرار از غربت این روزای دل شیعه. مسئله اینست.  

  پ.ن: وَه چه دلگیرست این شبها و این روزها. گریه ای باید تا آرامشی شاید.

پ.ن 2:خدایا به پریشانی حضرت زینب در پسین عاشورا از سر خطاهای خود و دوستان خوبم بگذر و همه ما را عاقبت بخیر کن. خدایا گاهی محبت خانواده و دوستانم مرا شرمنده می کند مرا یاری کن در جبران الطاف آنان.

  • ۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۷:۱۱
  • سیدمحسن

از بس عقلانی هوایدست از سالها پیش این اشتباه را خودم و دوستانم تشخیص داده ایم و هرگز هم تن نداده بودیم به این کار. متاسفانه مداحان و بچه هیئتی ها زیر بار نمی رفتن تا اینکه بالاخره خود رهبری تلویحا ناخشنودی خود را از این حرکت ابراز کرد. یادمه با یکی از هم دانشگاهی ها پارسال حین اردوی قم همین بحث را کردم و نظر جالب توجه آقای مکارم را گفتم اما طرف که یه دانشجوی لیسانس مهندسی کامپیوتر بود برگشت بهم گفت فتواهای آقای مکارم شاذه. خوب الان که نظر رهبری مشخصه باید دید چه می کنند.

   بین شعار تا عمل همیشه فاصله بوده و هست. سعید حدادایان که یادمه حتی خودش نیز گاهی بهمراه مستمعینش لباس میکند اولین نفر بود که لبیک گفت به ندای رهبر. بعد هلالی بود. امروز هم دیدم حاج محمود گفته که اصراری بر لخت شدن نداره و غیره. چند شب پیش مسجد ارگ بودم و انصافا عجب مراسمی با مداحی همیشه بی نظیر حاج منصور اما متاسفانه ایشون که اینقد هم در تبعیت از رهبری اصرار داره ندیدم حرفی بزنه و با لخت شدن ملت برای سینه زنی اونجا را ترک کردم، حالم بد میشه از اینجور عزاداری.

بنظرم چندسالی هست که حاج منصور دعوت نمیشه به بیت رهبری، امسال  هم محمود کریمی به او پیوست. حدس من درباره منصور ارضی افراط و تندروی اش در کوبیدن هاشمی رفسنجانی است(پارسال عرفه وسط دعا آقای هاشمی را ... و ... خواند، بودم و شنیدم). درباره کریمی هم قضیه هفت تیر کشی و شایدم توهین به حسن عباسی در انتقاد از حرفهای البته یکم عجیب حسن عباسی در مورد اهل بیت و ... کارساز شد. چرا ما بلد نیستیم منطقی و فارغ از احساسات کسی را نقد کنیم؟ چرا باید حتما فحش بدیم تا آروم بشیم؟  اصلا مگه حسن عباسی کدام اعتقاد اساسی ما را زیر سوال برده؟ یادم اومد از کارهایی که با آیت اله خوشوقت کردند  سر همین حرفها. چقد ما تند و افراطی و مضحک رفتار می کنیم با هر نگرشی که یک ذره با دید ما تفاوت داره، اونم در مسائلی که از ضروریات دین نیست. به قول استاد شایق سر اعتقادات دست چندم با هم درگیر میشیم.

جناب محمود کریمی عزیر و حاج منصور قیمتی که در عالم در مناجات و تاثیر مداحی نظیر نداری هزاران هزار نفر شماها را قبول دارن و ازتون خط می گیرن چرا جلوی زبانتان را نمی تونید بگیرید؟ بگذریم، بنظرم مسئولین بیت در انتخاب مداحین معروف پالس هایی را میدن.

پ.ن: متاسفانه مداحان معروف اغلبشون تقوای خیلی خوبی در گفتار ندارن. درمیان اونا سمواتی و محمدرضا طاهری بنظرم حواس جمع ترند وحاج منصور وحاج محمود بی پروا تر و حاج سعید حد وسط هست و بگمانم در حال پیشرفت و خودسازی.

پ.ن2:حضور محمد کریمی در مراسم فاطمیه   بعد اون قضیه تیراندازی موجی از انتقاد ها را در برداشت که بنظرم بی مورد هم نبود.

  • ۰۹ آبان ۹۳ ، ۰۲:۲۸
  • سیدمحسن
این اولین بار نیست که قصد دارم همه فرضیات و باورهایم را مدتی تعطیل کنم و به واکاوی مجدد دست بزنم. گاهی شامل مسائل سیاسی ست و گاهی مسائل اعتقادی. چند دفعه ای شده که حتی خود خالق را هم با شکی مجدد دوباره بازسازی کرده ام، این که مسائل سیاسی ست و در اولویت بمراتب پایین تری ست. در اعتقادیات اغلب به یقین بیشترم انجامیده. اصلا اساس تفکر و سلوک من همین شکیات است. من با این شکیات به یقینیاتی همچو وجود خدا، حقانیت پیامبر، حقانیت و نورانیت 14 معصوم، مبانی شیعه، راه و تفکر خمینی کبیر و غیره رسیده ام. 
این دفعه هم میخوام باورهای سیاسیم را دور بریزم و از نو بسازم بدون تعصب. با دیدن "مستند انقلاب 57" پخش شده از شبکه من وتو شروع کرده ام تا بررسی مسائل اعدام های سال 67، مسائل مربوط به قتل های زنجیره ای، تفکرات وعملکردهای رهبری در این سالهای اخیر، بررسی قوه قضاییه متاسفانه ...ِ ایران، جانبداری ها و دیدن ها وندیدن های احتمال زیاد بعمدی این قوه، مسائل مربوط به شایعات درباره فرزند رهبری و ...
  الان سعی میکنم اعتقاداتم را کنار بگذارم و دوباره به نتیجه ای برسم که تطابق بیشتری با قرآن  و مرام ائمه دارد. من شیفته راه ائمه ام هرکس را در این راه ولو مختصر ببینم می پذیرم والا مدیون و مرهون کس یا کسانی نیستم و دنیایی هم ندارم که  برای از دست دادنش هراسان باشم. معتقد به آزاد اندیشی ام و البته اقرار دارم که این کار وحشتناک سخته. نمیشه تاثیر پذیری از اطرافیان را انکار کرد.
در این راه از  دوستان معتقد و منصفی چون سجاد، روح اله و علیرضا و... کمک خواهم گرفت. بنا دارم وامدار هیچ کس و هیچ اندیشه ای نباشم. میخوام حق راببینم نه اشخاص را. خیلی سخته اما باید به عنایت امام حسین موفق بشم. ممکنه به نتیجه ای مانند سابق نرسم و راه  ومشی سیاسی ام بکل یا تا حدی دگرگون شود. اشکالی نداره تفکر با توکل به نتایج خوبی می انجامد ان شاءالله، خدایا کمکم کن. من دارم خودم را به دریا می زنم و امیدم به سفینه نجات بودن حسین بن علی هست تا حق و باطل را که حسابی خلط شده قاطی نکنم. لطف خدا باکی ندارم که یزمانی اعلام کنم راهم اشتباه بوده اما باید به این مهم برسم نه اینکه تا VOA  و بی بی سی و غیره آمیزه ای از حق وباطل را تحویلم بدن مثل خیلی از جوانان هموطنم بی چون و چرا بپذیرم. بررسی آری پذیرش موکول به تشخیص نهایی. مسئله اینست.

  پ.ن: بنظرم از شهید مطهری ست که "شک  گذرگاه خوب و منزلگه بدی ست".
  • ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۷:۳۸
  • سیدمحسن

 فَکَاَنّ الدّنیا لَم تَکُن وَکَاَنّ الاخِرَةَ لَم تَزَل وَالسَّلَام

8 نفر



  • ۰۵ آبان ۹۳ ، ۰۵:۵۰
  • سیدمحسن

چندین سال میشه که لباس مشکی را میذارم برای نزدیک تاسوعا. آغاز جدی نگرفتن شروع محرم با یک استدلال احمقانه  دوستی مذهبی و کاردرست بود. امسال شب اول بحث پیامکی ام با داود نتیجه داد. صحبت های پناهیان در دانشگاه امام صادق هم بی تاثیر نبود. البته ایشون از جدی گرفتن دهه اول وشروع محرم گفت ونه لباس مشکی، اما داود استدلال هایی آورد که بعد لختی تفکر پذیرفتم. خیلی خوشحالم که بعد از سالها، شایدم برا اولین بار تو عمرم تمام دهه اول را نیت لباس مشکی پوشیدن دارم. ظاهرا یچیز ساده است و اینم از نوع مسائلی که هرکسی باید خودش اجتهاد کند اما بنظرم اشتباه می کردم. باید این ماه با ماه های قبل فرق می کرد یا نه؟ الان بر این باورم که یکی از بهترین اقدامات شعاری و تبلیغی همین لباس مشکی می تونه باشه و جایگزینی ندارد. منی که سالهاست برای تمام ائمه روز شهادتشون مشکی می پوشم روا نبود برای امام حسین هم فقط روز شهادت. باید یک دهه بلکه یک ماه متفاوت بود. اینجوری احساس عنایت بیشتری از جانب سیدالشهدا می کنم. تحمل موج فیدبک و نگاه های بچه ها تو دانشکده و خوابگاه خیلی آسون نیست اما همین تحمل آدمو رشد میده. اصلا لباس مشکی خودش مواظبت میاره در شنیدنی ها، دیدنی ها ودر یک کلمه  مجموعه رفتار و گفتار. بر این هدایتم خدا را شکر. گاهی بعضی اطرافیانمان اینقد خوبند که بخاطر خوبی ها شون همه رفتارشون را میپسندیم و متاسفانه گاهی به اشتباه تقلید. باید دقت می کردم هرچند طرف دوست 10-15 ساله ام باشه، معصیتی تو عمر رفاقتمون ازش ندیده باشم،اهل مطالعه و قاری قرآن باشه و غیره، این استدلال که هنوز امام حسین به شهادت نرسیده و ما مشکی نمی پوشیم متین نیست.

در تمام این سالهای اخیر مشکی نپوشیدنم تا نزدیک تاسوعا، در این فکر بودم که چکنم؟ مذبذب بودم و به نتیجه ای نمی رسیدم.امسال مسئله برایم حل شد. دیگه مسئله من این نیست. 

 سه دهه عمر و جدی نگرفتن شروع محرم، أستغفرالله.

  • ۰۵ آبان ۹۳ ، ۰۰:۵۱
  • سیدمحسن

 پست تامل برانگیز و در حقیقت غم افزایی را سجاد عزیز اینجا  گذاشته، خوندنش خالی از استرس نیست برای کسی که بزدل هست.


  • ۰۱ آبان ۹۳ ، ۱۹:۲۳
  • سیدمحسن

بعد این حوادث مکرر اسید پاشی که به نظرم بدتر از قتل بعمد است باید گفت:  فَلَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کانَ... حتی  فکر کردن به حال و روز این صورت از دست دادگان مو بر تن آدم سیخ میکنه.

اگر مجرمان این فعل را 60 بار زنده زنده بسوزونن بازم کافی نیست و دل من یکی آرام نمی گیرد.  خدایا آدما وحشی شدن و هار، ظهور او را منتظریم. 


   کجایند  دلواپسان مجلسی، کجایند سیاسیون چپ و راستی، کجاست خطبه های خطبا و منبرهای علما؟ منتظر جبهه گیری تمام مراجع و پیام رئیس و وزیر، موضع گیری بسیج و احزاب و در یک کلمه درگیر شدن تمام مملکت بودم. پس چی شد؟ خبری نشد یا بگوش من نرسید؟ یا اینکه اینقدها که من فکر می کنم موضوع مهم نیست؟! دیگه چی  مهمتر از حفظ زیبایی و حرمت انسانها؟  والا برای کشتن یک انسان از یک عمر بدبخت و گرفتار کردنش با اسیدپاشی خباثت و جرئت کمتری لازمه. 

   از منظر من کسانی که برای فریضه امر به معروف و نهی از منکر دل می سوزونن و گاهی با افراط چماق بدست هم میشن اما برای این حوادث ساکت هستند و منفعل، هوسبازند و حقه باز و خودپرست و نه خداپرست و دغدغه مند دین. مسئله اینست.


پ.ن: از آمدن روزی می ترسم که هدف امربه معروف و نهی از منکر وسیله اسید پاشی را توجیه کند. سبحان الله.


دو روز بعد نوشت:  فرمانده بسیج کشور 29 ام مهر ماه:اولاً کدام مسلمانی است که نداند این کار جنایت است و به خودش اجازه دهد چنین عمل فجیعی را انجام دهد؟ ثانیاً اگر این عمل زشت کار یک آدم متحجر با کج فهمی از مذهب است، پس چرا زنان هرزه خیابانی با آرایش های آنچنانی را رها کرده است و زنانی را که حجاب نسبتاً موجهی داشته اند را هدف قرار داده است؟ چرا این کار همزمان با طرح قانون امر به معروف و نهی از منکر در مجلس شورای اسلامی انجام شده است؟ چرا این کار در آستانه محرم و هفته امر به معروف و نهی ازمنکر انجام شده است؟


  • ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۸:۰۸
  • سیدمحسن

امام رضا

24نفر


  • ۲۲ مهر ۹۳ ، ۰۰:۳۰
  • سیدمحسن

خیلی اهل فیلم و سریال نیستم اما همین قدر می فهمم که سریال معراجی ها ضعیف ترین، بی محتواترین، هندی ترین، پوچ ترین، تخیلی ترین و ...ترین فیلمی ست که تو عمرم دیدم.

فقط به شرط راستی بودن میشه اینجور فیلم ساخت. توأمانی توهین به شعور دانشجو، توهین به شهدا ،توهین به بسیجی و توهین به روشنفکر  همگی یکجا و دریک داستان فقط با کارگردان مربوطه محقق می شود و بس.

مسئله اینست. 


پ.ن: گاهی باور نمی کنم ده نمکی این فیلمو ساخته باشه. قبلی ها نقاط ضعف داشت اما خوبی های زیادی هم داشت. متاسفانه الان فیلم وحشتناک مضحک و ضعیفه.

  • ۲۰ مهر ۹۳ ، ۲۲:۲۱
  • سیدمحسن

یه جعبه شیرینی تر گرفتم بردم پژوهشکده، به بچه مذهبی ها می گفتم بابت عید غدیره به دیگران می گفتم بابت تولد سومین فرزندم!!

رفتم طبقه بالا نماز عصر بخونم  برگشتم دیدم تجمعی شده سر جعبه شیرینی و بعضی  میان تبریک میگن. نامردا شایعه کردن فلانی دوماد شده و یک برگه زده بودن به در آزمایشگاهمون. اینا نمی دونن سه دهه عمر و بی همسری هنوز

mo

  • ۲۰ مهر ۹۳ ، ۱۵:۵۳
  • سیدمحسن

گاهی کله ام داغه و هوس هم نمی کنم چرا که به عالمی بالاتر می اندیشم و در پی گوهرم.

اما گاهی خیلی هوس می کنه دلم ولی با ممانعت عقل و دینم مواجه میشم. منظورم داشتن یک یا چند دوس دختره که خیلی خیلی این روزا به اسم همکار، همکلاس،  هم دانشگاهی و هم رشته ای طبیعی شده.(و البته اکثر موارد رابطه از جنس محبت خشک و خالی ست و نه از نوع اون رابطه ها. من این را معترفم)

هفته پیش از طرف دانشکده رفته بودیم اردوی زیراب و بابلسر.  گاهی قدم زدن های بعضی پسر دخترها را باهم هوس می کردم اما مرا قولی ست به امیرالمومنین. جانم. 

با وجود همه جوره پتانسیل داشتن، سه دهه عمر و بی دوست دختر هنوز (حتی یکی در همه عمر)، باقی را همه أستغفرالله این یکی را الحمدلله.

  • ۱۹ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۳
  • سیدمحسن

عرفه یعنی شناخت، صبر و تحمل برای وصال، اعتراف به گناه، عرفه یعنی سیدالشهدا

حضرت آدم صحرای عرفات توبه کرد، همان جا بود که بعدها جبرئیل پس از آموختنش حضرت ابراهیم را پرسید یاد گرفتی پسر؟ ابراهیم گفت: عرفتُ

سخنرانی مهمی پیامبر اونجا داشت،سیدالشهدا اونجا دعا خوند چه دعایی، عرفات مکانی و عرفه زمانی مهمه، دست ما از مکان کوتاه اما زمان را میتوانیم دریابیم. زمان ها و مکان ها نزد خدا یکسان نیست. عرفات و عرفه از اون خفن هاست. گناهانی ست که جز با عرفه بخشیده نمی شود چرا که حضرت علی فرمود: "مِن الذنوب لا تُغفر الا بعرفات"

عرفه یعنی شب 23 ام رمضان. 

 در جواب دوستی که پیامکی  از عرفه و ریشه آن پرسید بالاچنین نوشتم.


  • ۱۰ مهر ۹۳ ، ۲۳:۱۵
  • سیدمحسن
عرفه نزدیکه اما نمانده پشت سر من پلی که برگردم
خراب کرده ام خدای من، خودت درستش کن
سفال توبه ی خود را شکسته ام از بس 
ترک ترک شده اما، خودت درستش کن
21 نفر

  • ۱۰ مهر ۹۳ ، ۲۱:۵۹
  • سیدمحسن
گاهی  بدجور از هم می پاشم. بگمانم این سومین بار بود. به اسم من با آبروی دختر مردم بازی می کنن. من خودمو جا خانوده دختر میذارم. چه حالی میشدم؟ 
اینها در حالی ست که دو  از سه مورد را  اصلا نه خانواده طرفو میشناختم نه خود طرف را دیدم هرگز. جالبه دو مورد که ندیدمشون گفتن خوبه بیاد یک مورد که یکی دوبار دیده بودمش  و اصلا نپسندیده بودمش، به مادر یکی از رفیق هام که موضوع را بدون هماهنگی با من مطرح کرده بود گفته بودن نه. دستی دستی دارن آبروی مرا می برن و گاهی با احساسات و شخصیت طرف مقابل هم بازی میشه. امروز عصر داداش کوچکم می گفت فلان آقای خیرخواه! امروز سر خاک آقا بهم گفت درباره داداش بزرگت(me) با فلان کس(بابای یه دختر که من هرگز ندیدمش) صحبت کردم گفته اوکی بیان مشکلی نداره. نمی دونستم باید بخندم یا گریه کنم. این ها همه در حالی روی میدهد که من از نعمت مادری فوق العاده فهمیده،مدبر و زیرک  برخوردارم. اگه غیر این بود که معلوم نبود چقد حرفم پیچیده بود. شبی وقتی مامانم زنگ زد که اصلا نگران این حرفاها نباش و به کار و درسات برس، یکم آروم شدم. امان از خیرخواهی یه عده از مردم که بی اجازه در زندگی دیگران دخالت می کنن تا مثلا بهشون سر و سامان بدن. ما اصلا سر و سامانی نخواستیم کی را باید ببینیم؟ اگر هم خواستم خودم هستم وانتخاب خودم و راهنمای های مامانم و توکلم بر خدا. زورک زورکی که نمیشه دوماد شد، خسته شدم از بس جواب این واون دادم، والا.
پ.ن: بعضی از ملت انصافا خیرخواه دیگرانند و قطعا اونا  بر دیگران که سیب زمینی هستند ترجیح داده میشن اما سبکی درست باید. چه بسا خیرخواه ساده دل اما کار نابلدی که محله ای را به هم بریزه. مسئله اینست.

  • ۱۰ مهر ۹۳ ، ۱۸:۵۶
  • سیدمحسن

جواد الائمه: اگر نبود تظاهر اهل باطل، حکومت اهل گمراهی و شک مردم عوام، چیزهایی می گفتم که همه از اولین و آخرین را به تعجب وا می داشت.


علامه حسن زاده: مطلب در دو کلمه است: تعظیم امر خالق و شفقت با خلق

می گویم: حاصل سالیانی دراز جمع بین مطالعه و تحقیق با عبادت و ریاضت، و از نتایج حاصل از کشف و شهود علامه شده این دو حرف. 


غیرت حفظ و حراست از امری ست که حفظ آن عقلا لازم است؛ و با این تعریف چه دامنه وسیعی پیدا می کند غیرت.


پروفسور گلشنی: در کشور ما متخصصان باریک بین بار می آیند وبه قول هایزنبرگ جهان را با عینک خودشان می بینند. در دانشگاه MIT وقتی دیدند فارغ التحصیلان موفق نیستند علوم انسانی را وارد مهندسی کردند تا بینش دانشجویان را وسیع کنند چرا که علم برای خلاء نیست بلکه برای جامعه انسانی ست. 


أکْثِرْ مِنَ الزّادِ، فَإِنَّ الطَّریقَ بَعیدٌ بَعیدٌ.          وَجَدِّدِ السَّفیْنَةَ، فَإِنَّ الْبَحْرَ عَمیقٌ عمیقٌ

وَخَفِّفِ الْحَمْلَ، فَإِنَّ الصِّراطَ دَقیقٌ دَقیقٌ    وَأخْلِصِ الْعَمَلَ، فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ

با این دوری راه و عمیقی بحر و دقیقی صراط و بصیری حضرت حق چه کنیم؟


  • ۰۸ مهر ۹۳ ، ۲۱:۳۱
  • سیدمحسن

اونطرف سربازانی  که تحت رهبری یک فاسد و کشورگشا در تهاجم به کشورهای دیگه کشته شدند را هنوز تکریم می کنند اما بعضی از ماها سربازانی  که تحت رهبری یک مرد الهی و خالی از هوس دنیایی در یک دفاع واقعا مقدس از کشور شهید شده اند را زیر سوال می بریم و نامفهوم میخوانیمشان. بی غیرت ترین ایرانی با هر اعتقاد دینی و سیاسی اونی هست که دفاع جانانه یک ملت مظلوم را دربرابر خونخواری یک کثافت تحت حمایت تمام استکبار جهانی زیر سوال ببره. درود بر ابراهیم حاتمی کیا و طرز فکر ایرانی - الهی اش. معصیت و سستی در عبودیت نتیجه ای جز مسخ فکری نداره. همین.


پ.ن: قصه نبرد حق و باطل از ازل بوده و تا برپایی قیامت همچنان ادامه دارد. باید انتخاب کنیم،گریزی نیست و گرنه کم کم گزینش می شویم! مسئله اینست.

  • ۰۸ مهر ۹۳ ، ۱۱:۰۰
  • سیدمحسن

 شنبه گذشته آخر وقت هنگامی که فایل پی دی اف کتاب را استاد بست روی پرده کلاس نمایان  شد. من از قبل تو حساب نبودم که لپ تاپم را جهت تدریس به استاد میدم. متلک را خوردیم تا اینکه امروز مجددا بخاطر این بک گراند یچیزایی گفت استاد و بچه ها خندیدند. نمیدانم چرا دانشجوها و استاد به این عکس حساس شده اند، من که تصور و برداشت خودمو دارم. سالهاست که این عکسو رو لپ تاپ و گاها روی دسک تاپ آن دارم اما گویا برای کلاس باید عوضش کنم. 


یی


پس نوشت: اگه روم می شد بجای کلت، هفته آینده اینو میگذاشتم بک گراند لپ تاپم. شایدم همین کارو کردم. یه پسر از جنس دهه شصتی خوب می شناسدش.

ییی

  • ۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۴۰
  • سیدمحسن

چندین سال میشه که گوش میکنم اما برخلاف همه انواع علاقه هام از سیاوش و داریوش و حبیب گرفته تا عبدالمالکی و اخیراپاپ خونای جوان دیگه و یا مداحی و مناجات حاج منصور و حدادیان و کریمی و...، برام تکراری و خسته کننده نشده بلکه طراوت و زیبایی اش روز افزون است. این خاصیت قرآن است، اونم با اجرای بی نظیر و البته ماجرادار محمد الیثی.

اگه با حوصله و با توجه به معنا گوش کنیم زیبایی آیات قرآن هویداست. 

  • ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۲
  • سیدمحسن

  • امیرالمومنین علی علیه السلام احوالات جمعی عزلت گزیده در گوشه ای از مسجد کوفه را جویا شد، گفتند: رجال الحق هستند که اگر کسی چیزی به آنها بدهد می خورند وگرنه    صبر می کنند. فرمود: سگان بازار کوفه نیز چنین هستند اگر استخوانی برسند می خورند وگرنه صبر می کنند.

می گویم: این مطلب همان "استخدام خداباوری" است که اشاره شد.


  • رابعه عدویه: عمل نیکی را که خلق از آن آگاه شوند من به چیزی نمی گیرم. هم چنان که گناهان خود را از خلق می پوشانید، عبادت ها را نیز بپوشانید.
می گویم: این حرف فوق العاده در درمان ریا موثر می افتد اگر اندیشه کنیم.

  •  دوستی می گفت مواظب باش محسن که گنج وجود، زمان و مکان را از دست ندهی.
نگفتمش ولی می گویم: مکان را ویران، زمان را هدر و وجود را به گا... دادم.

  • بِقَدر الکَدِ تُکتَسبُ المعالی        وَ مَن طلب العُلی سَهِر الیالی
          وَ مَن طلب العلی مِن غَیر کَدٍ      أضاع العُمر فی طَلب المحال

  این شعر منتسب به حضرت علی ست. خیلی از ماها عمرخود را در طلب محال ضایع کرده ایم، موفقیت بدون تلاش. وقتی طرف تو 70 سالگی نوبل فیزیک را برده یعنی 40-50 سال تلاش شبانه روزی کرده و خسته نشده. اونوقت استادها تو ایران خوباشون 5سال یا 10 سال کار میکنند و وقتی استاد تمام شدند دیگه فقط چشم انتظار دانشجو هستند تا ایندکسشون بالا بره. دانشجویان هم  اغلب ساعات مطالعه شون 1/3 ساعت گیم شونه. فضا فضای تنبلی ست. دانشجوی بغل دست من سال ششم دکتری ست وهنوز تا دفاع زیاد داره. خودم هم استاد میگه با اینجور کار کردنت حالا حالاها هستی تا بتونی دفاع کنی. اون شعر را حضرت علی برای ماها نگفته!! برای ژاپنی و امریکایی و آلمانی ها گفته.



  • ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۱۴
  • سیدمحسن

کسی که دچار می شود ناچار می شود و بیچاره.

گفته بودم که به دریا نزنم دل،اما      بهر دل زیر قولم آیا بزنم یا نزنم؟

دست بر دست سالهاست در این تردیدم    دلی هست آیا که به دریا بزنم یا نزنم؟

15 نفر

  • ۲۶ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۳۰
  • سیدمحسن

چند ماه پیش که هنوز مصطفا بابا نشده بود ازم نظر خواهی کرد برای اسم فرزندش، بهش ایمیل دادم:

 "اگه دختر بود: آبانه. آذرخاتون. آرتیستون. بادامک. برفی. ماسیس. ظریفه. میشا. روهینا. لی لی. لیانا. ماندانا
اگه پسر بود: غیبیش. حسام بیک. مراد بیک. 

منتی نیست وظیفه هست. برادریه دیگه. خیلی گشتم تا این اسمهای قشنگ رابرا فرزند دلبندت انتخاب کنم. میدونم همه اسماش قشنگه  اما بالاخره یکیشو انتخاب کن
من که اسم بچه ام اگه پسر بود میذارم مصطفا، اگه دختر بود مصطفه."


جواب داد:"سلام.عجب اسامی خوشکل و مذهبی و خوبی، موندم کدومشو بزارم خیلی زیباست واقعا دستت درد نکنه  چرا  زودتر به فکر مشورت باتو نرسیدم نمیدونم ،! من دیونه رو باش  قریب یک ماه  شایدم بیشتر از گوگل بهترین اسامی رو سرچ میکردم دریغ از اینکه داداش من گوگل هس. التماس دعا تو این شب ها"


 پ.ن1:من مسلمانم و ایرانی. ایمیلم به مصطفا تا حدی شوخی بود اما من ترجیح میدم بدلایلی اسم فرزندم را  ایرانی بگذارم(البته اگه حق انتخاب به من واگذار بشه). وقتی 20 واندی سالم بود عاشق اسم "زینب" بودم، هنوزم.  خوب ازدواج نکردم  و همسایه و فک و فامیل گذاشتند. همون وقتا اسم پسر را " شهاب الدین " و " محی الدین ".   گذشت و گذشت. همه اسمها زیاد وتکراری شدند یااینکه  نظراتم عوض شد. الان لَیانا " و " اِلِنا " و تا حدی " لیندا " را ترجیح میدم. لیانا انتخاب خودم هست و همین مصطفا که شاکی بود از غیر مذهبی بودن  پیشنهاداتم، خودش "اِلنا" را برای فرزندش انتخاب کرده بود که بعدا به سلیقه همسرش عوض شد. البته نمیدونم این نامها ایرانی هستند یا لاتین، منتها خوشکلند و تو شهر ما کمیاب. جالبه روح اله که هم خیلی مذهبی و مومن هست با من در این فکر موافق است ولی اسم دخترشو به انتخاب همسرش گذاشت فاطمه. به به. فاطمه. فاطمه. صدا زدن به سبک فاطمه فاطمه گفتن های پیاپی پرویز پرستویی در آژانس شیشه ای را شیفته ام. فاطمه،فاطمه.... سیری ندارد. بعضی نامها چقد زیبایند اگه درست أدا بشن. 

پ.ن2: حالا کو تا ازدواج و فرزند داشتن!!!  

بیست وچند سال و چند ماهه چشمامو دوختم به در. مسئله اینست.


  • ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۴۰
  • سیدمحسن

کاش آقای خاتمی هم رفته بود عیادت رهبری، اطمینان دارم خودش میخواسته بره، اطمینان دارم رهبر هم مثل دیگران تحویلش می گرفت و اطمینان دارم مهیا نبودن فضای سیاسی کشور جهت این دیدار بخاطر چپ+راست افراطی ست. مسئله اینست.

  • ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۳۵
  • سیدمحسن

انتظار سخت است، فراموش کردن سخت تر؛

ندانستنم اینکه باید انتظار بکشم یا فراموش کنم از همه سخت تر است.

دست بر دست همه عمر در این تردیدم      دل به دریا بزنم یا نزنم؟ حرف دلم را بزنم یا ...

18 نفر

  • ۱۶ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۵۶
  • سیدمحسن

اولین بار آقا روح اله بود که یادمون داد. 10-12سال پیش. از اون موقع هیچ سال نبوده مگر اینکه اول ذیقعده شروع کردیم و اتفاقا هیچ سالی نبوده مگر اینکه چهله به انتها نرسیده رها کردیم! سالهاست که میدونم چله گیری اونم از نوع اربعین کلیمی در سلوک بشدت موثره بلکه در تحصیل مادیات نیز کارگشاست اما سالهاست که زورم به خودم نمی رسه، چهل که هیچ دریغ از حتی چهار روز بی گناه زیستن. داد و بیداد.


  • ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۲۹
  • سیدمحسن
دوس داشتم تکثیر میشدم تا چند تا باشم و چندین نفر را همزمان خوشبخت کنم!!
چندین نفربا سایز و تیپ و سواد و تفکر مختلف؛
چه میشد اگه میشد.
تنوع طلبی یا هوای نفس، مسئله اینست.
10نفر
  • ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۳۲
  • سیدمحسن
نزدیک امتحان ترم ششم تفسیر مطالبی را با عنوان "درباره استاد شایق" نوشتم. دوباره ترم جدید و دوباره شب های مطالعه برای آمادگی امتحان. تنبلی و به تعویق انداختن تا شب امتحان یه چیز،بوجد آمدن و نخوابیدن کامل شب تا  لحظه امتحان یچیز.
برام خیلی جالبه که جواب شبهات دینی و اعتقادی که ظرف دو سه ماه برام پیدا میشه و گاهی خیلی آزارم میده را در شبهای مطالعه جزوات تفسیر استاد شایق به یکباره می یابم. واقعا اگه کسی تدبر و تاملی در آیات قرآن زیر نظر یک استاد حقیقی نداشته باشه و اعتراف به زیبایی و عمق آیات قرآن کند یک اعتراف صرفا اعتقادی و از روی احترام داشته و نه از روی علم و اطمینان. این قرآن عجب دریایی ست وما نمیدانستیم و هنوزم ... . جا داره آدم تمام عمر 60-70 ساله اش را صرف تلاوت وتدبر در آیات کند و هنوز خیلی کم است. اگر همین دوسه خط اخیر را دو سال پیش کسی به خود من می گفت یعنی حتی بعد مطالعه تفسیر ثلث ابتدای قرآن از نمونه آقای مکارم، هرگز قبول نمی کردم و می گفتم اغراق است یا اینکه به لحاظ اعتقادی و از سر تسلیم بودن،  زبانی می پذیرفتم و نه قلبی،  اما الان نگاهم متفاوت شده و این مهم جز با کمک استاد محمد رضا شایق محقق نمی شد.
اصولا هندسه تفکر دینی و معرفتی ام (هر چند ناچیز و مختصر) از این بزرگان  و اندیشه ورزان تاثیر گرفته  و می خواهم  در آینده نیز شکل  کاملی به خود بگیرد. در مواردی فقط شخصیت و فکر کردن به آنها ،در مواردی هم شخصیت هم مطالعه بعضی از کتب و در مواردی صرف سخنرانی.
علامه طباطبایی _ استاد شایق _ علامه حسن زاده _ استاد شایق _ عبداله جوادی _ استاد شایق _ استاد فاطمی نیا(خیلی زیاد) _ استاد شایق _ آقای خامنه ای _ استاد شایق _ امام خمینی _ استاد شایق _ اصغر طاهر زاده(خیلی زیاد) _ استاد شایق _ پناهیان _ استاد شایق _ صمدی آملی(فوق العاده) _ استاد شایق _ دکتر دینانی(آینده) _ استاد شایق _ پروفسور گلشنی _ استاد شایق _ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی _ استاد شایق _ آیت الله قاضی _ استاد شایق _ داوری اردکانی(آینده) _ استاد شایق _ ملاصدرا(سبحان الله) _ استاد شایق _ محی الدین ابن عربی _ استاد شایق _ دیگران _ استاد شایق
با وجود علاقه شدیدم به مطالعه فلسفه و عرفان نظری هیچ کتاب یا نظریه ای مرتبط با این ها را با مطالعه قرآن عوض نخواهم کرد و آن دو را نیز اگه به قرآن ختم شد عالی و شگفت می دانم و لاغیر. به قول بزرگان منطقی که به فلسفه نرسد منطق نیست، فلسفه ای که به عرفان نرسد فلسفه نیست، عرفانی که به قران منتهی نشود نیز عرفان نیست.
البته تدبر در قرآن زیر نظر استاد، مثلا یکی چون استاد شایق با تفسیر دقیق و موشکافانه. کسی که حتی یزدی ها هم درست حسابی او را نمی شناسن.


پ.ن1: غرض قرار دادن ارزش و مقام علمی معنوی این بزرگان یکجا و یکسان کنار هم نیست که قطعا نادرست بلکه تفاوت از زمبن تا آسمان،فقط به لحاظ تاثیر گذاری و یادگیری است و بس. هر کسی را مشربی ست  و سطح معلوماتی، طبع من با بعضی همچو طاهر زاده و شایق بیشتر موافق آمده. این قضاوت علمی و دقیق بنظر نمی رسد هرگاه مطالعه کمتر از 5 درصد آثار بعضی از بزرگان مذکور در نظر گرفته شود! در آینده اگر رشدی بود شاید تغییراتی نیز.

پ.ن2:عجیبه با وجود حشر ونشر چند سال اخیرم با نوشته ها یا تفکرات این بزرگان نه از گناهانم کاسته شده نه بر عبادتم افزوده، بلکه بعکس.  این خود معمایی ست، داد وبیداد.

  • ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۰۴:۴۴
  • سیدمحسن

فقط یک ضمیر حاکم است؛ آن هم ضمیر "هو

ضمایر دیگر هر چه هست همه شرک است،

 مسئله اینست.

29 نفر

  • ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۲۳
  • سیدمحسن

خوب است که موافق و مخالف دولت تاملی کنند بر بیانات دیروز رهبری، خدا راشکر تشخیص من درست بود.(دو سه خط زیر کپی پیست از سایت leader.ir است)

  •  بنده دولت را تأیید و حمایت می کنم و از همه توانی که در اختیار دارم، برای حمایت از دولت استفاده خواهم کرد و به مسئولان بلندپایه دولت اعتماد دارم.
  •  اعتدال شعار بسیار خوب و مورد تأیید است زیرا افراط همواره محکوم است.
  • مراقب باشید که برخی در صحنه سیاسی کشور، با شعار اعتدال، جریان های مؤمن را کنار نزنند زیرا همین جریان مؤمن است که در مواقع خطر زودتر از همه سینه سپر می کند.
  • اعتدال همان اسلام است. یعنی مقابله شدید با کفار و مهربانی با یکدیگر.

........................................................................................................................................................................................................

پس نوشت پست قبلی درباره آسید جواد:

با توجه به  پوشش ضعیف سیمای یزد و بی توجهی بعضی از سایتهای یزدی و در مقابل موج تسلیت اصلاح طلبان از آقای خاتمی گرفته تا تابش و عارف و سیدحسن خمینی و بعضی از مراجع قم، اگر نبود فهم درست و درایت امام جمعه یزد و مخصوصا فرمانده سپاه الغدیر یزد سردار فتوحی که شخصیتی عمیقا معتقد و دلسوز است، هر آیینه این تشییع جنازه و مراسمات بعدی  تبدیل به جولانگاه جریانات سیاسی و هیاهوی رسانه ای می گشت. واقعا کار بزرگی کرد سردار فتوحی عزیر که از ابتدای رحلت این بزرگمرد حضوری بسیار پررنگ داشت. اینجوری دهان یاوه گویان را بست. عدم رودررویی مرحوم  آسیدجواد با نظام را حضور  چه کسی بهتر از فرمانده سپاه یزد میتوانست ثابت کند؟ حضور با لباس نظامی فرماندهی که صراحت کلامش در مواجهه با اصلاح طلبان افراطی را کسی منکر نیست حاوی پیامهای مهمی بود.

 چندین بار پای خطابه بین نماز ظهر و عصر آسید جواد بوده ام و از نزدیک می دیدم که تمام همت ایشان روی تربیت و اصلاح زندگی فردی - اجتماعی مردم است. در مسائل سیاسی اصلا ورود نمی کرد و کلا ساکت بود. تقریبا مشی شبیه آیت الله بهجت. البته مرحوم بهجت العرفا جامعیت بیشتری داشت و در سیاست هم نظراتی مشخصی داشت و با رهبری رابطه. خوب از کجا میشه فهمید که آسید جواد در تقابل بود؟ جز این که گمانه زنی کنیم و سکوت ایشان را به منزله تعارض ببینیم که این گونه برداشت ناصواب است. از زمانی که دبیرستانی بودم این حرف ها پشت سر ایشان بود اما حتی یکبار و حتی از یک نفر هرگز نشنیدم که موضع مشخصی در باب مسائل سیاسی از ایشان مطرح شود. کارکرد این روحانی تربیت نسلهایی از مردمان مذهبی یزد بود و انصافا موفق هم بود. درود خدا بر او

  • ۱۷ تیر ۹۳ ، ۲۳:۰۹
  • سیدمحسن

دیشب یکسره موندم در پژوهشکده تا ساعت 10 صبح امروز که کدهای سی ++ را بالاخره  تحویل استاد دادم و از شرش راحت شدم. برای کسی که تو لیسانس برنامه نویسی کار نکرده تو کهنسالی کد نوشتن آسون نیست. نزدیک اذان ظهر راه افتادم برم خوابگاه برای استراحت . تو راه گوشیمو روشن کردم. خدای من! سعید(مقیمی) و داود خبر از چه می دادند. آسید جواد خودمون، این مرد الهی... مو بر تنم سیخ شد. ساعتی بعد مصطفا هم پیامی داد و تسلیت گفت. فقط یزدی ها می دونند کی بود و چقدر نورانی. کسی که 80-90 سال بی گناه زیست. تصور من اینه

داود نوشته بود:" إنا لله و إنا إالیه راجعون. عارف بالله، کوه عظیم توحید،آیت الحق حضرت آیت الله سید جواد حیدری رحمة الله علیه به ملکوت اعلی پیوست"                                                                                                                                                                                                  سید جواد حیدری   

این تعبیرات را طلبه ای بکار برده بود که مقدمات را تموم رده و چندسالی به سطح مشغوله و تمام تحصیلش  هم در قم بوده.

امشب یکی تلفنی بهم گفت آخه آسید جواد... گفتم این حرفها رابریز دور.موحد،مسلمان،شیعه اثنی عشری،یک مربی اخلاق، یک پناهگاه مردم، یکی که با یک جمله یا اشارت جوان ها را از این رو به اون رو می کرد(این از تجربیات خود من است که دوستم چگونه از فرش تا عرش تغییر کرد)، یکی که تمام اقشار مذهبی و غیر مذهبی شهرمون بهش عشق می ورزند از دنیا رفته این حرفها چیه؟ بهش گفتم این مسئله را تو 20 سالگی شیخ علیرضا برای ما حل کرد. اونوقت که گفت" مسائل را خلط نکنید شما در زمینه عرفان واخلاق از ایشون استفاده کنید که تو شهرمون نظیر نداره" 

من اضافه می کنم که اصلا این یک مسئله علمی و برداشت تخصصی فقهی ست. کم نبودند و نیستند هنوز هم علمایی که در نجف و قم و مشهد در سلوک اجتماعی وسیاسی خود این گونه بوده اند. ما از هرکسی سرجای خود استفاده میکنیم. ضمنا چه معلومه تو این بازار گرم شایعات، بعضی حرفها اتهام نباشه؟

یادش بخیر نماز ظهرهای مسجد برخوردار این بزرگمرد، نوروز و ماه رمضان گاهی که به همراه دوستان موفق می شدیم .نمازی که با مواعظ شیرین این عالم بین دونماز همراه بود.

برام مهم نیست که بعضی سایت ها بنویسند "آیت الله" بعضی بنویسند " حجت الاسلام والمسلمین". برای من و خیل جوانان یزدی همون "آسید جواد" خودمون است و بس.

گویا میبینم اشک پیر وجوان را در تشییع کم نظیر این مرد خدا فردا صبح ، مراسمی که شاید بشه بدلیل ازدحام مردم  با بی نظیر ترین  تشییع جنازه  تاریخ  شهرمون  یعنی حمل  پیکر  آشیخ غلامرضا یزدی(فقیه ) بر دوش مردم به مسافت 50 کیلومتر مقایسه کرد. با تمام وجودم تاسف میخورم از نبودنم و ندیدنم فردای یزد را. مسئله اینست.

  • ۱۴ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۷
  • سیدمحسن

همه احترام و توسل و عشق ما به قمر منیر بنی هاشم بجهت ولایت پذیری و تسلیم محض بودن ایشان در برابر ولی زمان خویش، اباعبدالله علیه السلام و نه از جهت علم وشجاعت و تیپ و چشم و ابرو و زیبایی ایشان است. باید برای ولی و امام زمان خویش،حضرت حجت علیه السلام ، همچو ابالفضل العباس پا در رکاب بود و دگر هیچ. باید این را بفهمیم

.................................................................

وافریادا زعشق وافریادا    کارم به یکی طرفه نگار افتادا   
                                        گر داد من شکسته  دادا دادا    ورنه من و عشق هر چه بادا بادا 

ابوسعید ابوالخیر

...................................................................

بی تو هرگز.همین وبس.

...................................................................

واعظی پرسید از فرزند خویش هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟ صدق، بی آزاری، خدمت به خلق و ... گفت زین معیار اندر شهر ما یک مسلمان هست آن هم ارمنی ست

...................................................................

جهان پیر است وبی بنیاد از این فرهاد کش فریاد...

...................................................................

...پس حال که عبدالمالک برون در زندان است وقت مبارزه با عبدالمالک درون(نفس) واسارت و زندان کردن او فرا رسیده. ولی آن کجا واین کجا؟ 

...................................................................

و اما حزنی سرمد

...................................................................

اوصیکم بتقوی الله و سپس زدن آرپی چی. علیکم بالآرپی چی. چرا که لذتی در شلیک و پرواز موشک آن است که در هیچ ندیدم الا سوارکاری

...................................................................

یا امیرالمومنین! آروم آروم دارم از یادت میرم   معشوق سالهای جوانی من ای علی! کاری کن دارم از دست میرم... من هنوز حاضرم واسه تو بمیرم 

شب است و یاد تو مرا پر از بهانه می کند.چه کرده ای که دل  تو را چنین بهانه می کند.

...................................................................

شروع چله نماز صبح اول وقت، به طور همزمان من و یحیی حسن پور و سید علیرضا و جواد از فردا صبح، امین و مصطفی هم جلوترند.شروع همزمان ولی پایان با خدا داند. چهل روز دیگه یا چهل سال دیگه.مسئله اینست. التماس دعا

...................................................................

یا علی جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش... آواره منم که یار به حالم نظر نکرد. ای دوست درد هست و لیکن طبیب نیست!!

...................................................................

و اما حضرت حجت و به خدا قسم دیگر هیچ

...................................................................

ای نور چشم من سخنی هست گوش کن  چون ساغرت پر است بنوشان ونوش کن   پیران(سدمحسن) سخن ز تجربه گویند گفتمت    هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن  

 پند من: علیکم بالعزلت

...................................................................

آمد طبیب بر سر بیمار خویش لیک فرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت

...................................................................

دل دیوونه میخونه غم بخور ماه رمضون تموم شد ودیگر هیچ

...................................................................

الهی آنکس که تو را شناخت جان را چه کند   فرزند و عیال و خانمان را چه کند   دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی   دیوانه تو هردوجهان را چه کند.
خدایا بعد از خودم و مال و خانواده و دوستانم، بعد پست و مقام و آبرویم، بعد خونه و باغ و موتور و ماشینم تو را بیشتر از همه دوست دارم. مطمئن باش!!!

...................................................................

أشهد أن هر چی سختی می کشم تو زندگیم بخاطر دوری از علی ع بوده

...................................................................

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند ...

...................................................................

آنقدر زیر لبم نام تو را زمزمه کردم  که لبم سوخت ولی نام تو را توبه نکردم

...................................................................

از این زندگی، از خودم، از تو و از هرکس دیگه که دوستم داره، از همه، از همه کس و همه چیز بدم میاد. مرگ شیرینه.تمام

...................................................................

درین ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینیم گهی انگشت بر لب گهی سر بر سر زانو

...................................................................

امسال؟ این فصل؟ این ماه؟ این هفته ؟ امروز؟ امشب؟ الان؟ یا لحظه مرگ؟ کوله بار.

کوله بار من؟ کوله بار تو ای رفیق؟ کی؟ کجا؟ مقصد؟ آخرین فرصت؟  عمر... کودکی،نوجوانی،جوانی،بزرگسالی،میانسالی،پیری و ملاقات قطعی او. چه کنیم؟

...................................................................

آه از شب همبستری. یک لحظه به یاد آن شب افتادم که در آغوش یارم.

...................................................................

شهید مطهری درباره اخلاص: " کار برای خود کردن نفس پرستی ست . کار برای خلق کردن بت پرستی ست. کار برای خدا و برای خلق کردن شرک و دوگانه پرستی ست. کار خود و خلق برای خدا کردن توحید و یگانه پرستی ست." برو روش فکر کن تا بفهمی که تقریبا هیچ کس موحد نیست.

...................................................................

تو نه در دیروزی نه در فردایی. ظرف امروز پر از بودن توست.زندگی را دریاب.

...................................................................

تجربه شخصی سیدمحسن: اگر کسی تو ماه رجب کارش درست نشه و با خدا آشتی نکنه دیگه محاله...و رمضانش پر. کاشکی خودم بفهمم

...................................................................

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها کند پرهایش سفید می ماند اما قلبش سیاه می شود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است  و من در زندگیم اسراف کردم

...................................................................

با تشکر از گردآورنده(جواد)، پایان.
  • ۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۴:۵۰
  • سیدمحسن

عجب حس غریبی ست حس دلتنگ مادر شدن  تو ماه مبارک. برای من خصوصا در سحرها. اینو فقط یه دانشجو یا سرباز در به در می فهمه

نگاهی میکردم دیدم چند دانشجوی ارشد و دکتری اعم از دختر و پسر هم تو پست های ماه رمضانشان از این دلتنگی حرف زدند.

برای یه پوست کلفت پر تجربه ای چون من که 7 ماه را سال قبل تاب آورد و در عین دلتنگی صبر کرد و نرفت خونه، این اتفاق خیلی عجیب و غیر قابل پیش بینی بود. شاید بخاطر این باشه که اولین باره که سفره افطار و سحری دور از مادر هستم. اما این همه دلیل نیست. براستی مادر چه گوهر گرانبهایی ست و همین تعبیر هم چقدر نارسا. گوهر را هر چه گرانبها باز  قیمتی ست اما مادر را...

دور بودن از خانواده  تجارب ارزشمند خاص خودشو داره. ترنم اشک ناشی از دلتنگی مادرم که نهایت خوبی ها ست جدیدترین نوع آن است. امسال حسرت یشب کنار مادر بودن به دلم خواهد نشست.

به خواهر کوچکم امشب پیام دادم که "مامان نفهمه اما تو عمرم هیچ وقت به این اندازه دلم برای مامان تنگ نشده بود." نوشت: "چون میدونستم خوندنش حال مامانو خوب میکنه براش خوندم. ابراز برخی احساسات باعث دلگرمی میشه"   با این شاهکارش  غرورم را شکست و آبرویم را برد!!

مسئله...

  • ۱۲ تیر ۹۳ ، ۲۳:۰۷
  • سیدمحسن
شب اول رمضان جواد ایمیل داد:

نون و قلم نبی ست و ما یسطرون حسین...
خیلی زیبا ست...
نوشته هایت را می گویم...
البته جای نقد هم در برخی موارد جزئی دارد ولی در کل نمره قابل قبولی از طرف من گرفتی...
خواسته بگویم که مراقب باش...خیلی خیلی مراقب باش...
قلم خیلی مقدس است و نوشتن مقدس تر...
پس باید بکوشی تا با قلم قسم خورده(در اینجا فضای مجازی) نوشته ای یا فضایی را آلوده نکنی...(البته آلوده در اینجا یعنی بهترین تفکرت برای نوشته ات)
آری...مراقب باش....
مراقب افکارت باش...اندیشیدن زیباست اما زیبا اندیشیدن بسی زیباتر...
اگر عقل حاکم باشد و بیندیشد و وهم گوش به فرمان رهبری عقل باشد،نوشته هایی که از درون افکارت می جوشد تو را به بهشت خواهند برد.شک نکن.چون این اندیشه ای ست الهی...
اما اگر کار برعکس شد و وهم قدرت اختیار را به دست گرفت و عقل را زندانی خود نمود،آن وقت است که افکار شیطانی بروز پیدا خواهند کرد و نوشته هایی که از درون این افکار تیر خورده بیرون خواهند آمد بسیار خطرناک خواهند بود و انسان را به سوی جهنم خواهند برد.نوشته هایی که شاید در ظاهر بسیار زیباست... نمونه بارز این گروه افرادی به مانند معاویه علیه الهاویه بوند...
اما او که همیشه عقلش بر وهمش تسلط داشت چنین فرموده است:
مراقب افکارت باش که گفتارت می‌شود...
 مراقب گفتارت باش که رفتارت می‌شود...
 مراقب رفتارت باش که عادتت می‌شود...
مراقب عادتت باش که شخصیتت می‌شود...
مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می‌شود...
آری نتیجه افکار ماست که سرنوشت ما را رقم خواهند زد...
پس باید و باید و باید تمرین کنیم و خوب تمرین کنیم که خوب بیندیشم....تا نوشته ای الهی بنویسیم...
امیدوارم در هر جا و در هر مکان و در هر زمانی که می اندیشی،آنگونه بیندیشی که باید بیندیشی...
تو سالهاست آنجا آنگونه می اندیشی و من سالهاست اینجا به تو می اندیشم...
آره و دیگر هیچ...
..........................................
می گویم و می پرسم: ممنون از لطفت اما تمجید همیشگی شما هم محله ای هام مرا  آخر به جای بهشت به سمت جهنم سوق خواهد داد. بعد این همه رفاقت هنوزم دوستان گویا ازم می ترسن یا رودرواسی یا هر چیز دیگه. مصطفا هم می گفت 99درصد. روح اله هم نظر مشخصی نمیده.دیگران نیز... . نمی دونم کجای کار ایراد داره. اما من بجای تمجید و تایید شما به نقد و اشکال کردن شما نیکان احتیاج دارم. خدا راشکر که حداقل خودم گاهی خودم و نوشته هامو نقد می کنم. "نقد در موارد جزئی" که گفتی  جز با بیان مصداق مشخص نمی شود. خوشبختانه سرتاسر متن تذکر بود اما کلی گویی، هر چند مفید.
ضمنا خودت میدونی که بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم ... بفهم دیگه. تمام 
  • ۱۲ تیر ۹۳ ، ۰۱:۵۹
  • سیدمحسن

علی جان!

بس که دنبال تو گشتم شهره ی عالم شدم

سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانیم

هیچ دانایی فریب چشمهایت را نخورد

عاقبت کاری به دستم می دهد نادانیم

9 نفر

  • ۱۱ تیر ۹۳ ، ۰۲:۱۲
  • سیدمحسن