...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۷ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

حضرت علی علیه السلام:

براى ریاکار دو نشانه است: 1-در تنهایی، کسل و بى حال است؛ 2-در بین مردم، سرحال و بانشاط 

می گویم: تکلیف خیلی هامون با همین روایت مشخصه، همین.

***************************

خل الذنوب صغیرها و کبیرها فهو التقى‏      گناهان کوچک و بزرگ را ترک گوى که تقوى همین است.
و اصنع کماش فوق ارض الشوک یحذر ما یرى‏   و همچون کسى باش که از یک خارزار مى‏گذرد لباس و دامان خود را چنان جمع مى‏کند که خار بر دامانش ننشیند.
لا تحقرن صغیرة ان الجبال من الحصى‏        هرگز گناهى را کوچک مشمار که کوه‏هاى بزرگ از سنگریزه‏هاى کوچک تشکیل شده!

  • ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۵
  • سیدمحسن

یا مُوفِیَ العَهد

شهادت بچه های سپاه آن سوی مرزها اونم در سطح فرماندهان و سراداران نشان از حفظ تفکر انقلابی و از جان گذشتگی بدنه اصلی سپاه دارد. غیر از این باشه  برای انصراف از زندگی امن و راحت با گرفتن بازنشستگی و نشستن در خانه پیش اهل و عیال بجای هجرت بمکانی در چند صدمتری داعش و اسرائیل و ... چه توجیه دیگری میتواند وجود داشته باشه؟ دیروز به همراه فرزند عماد مغنیه فرمانده سابق تیپ الغدیر یزد را هم شهید کردند. چندین ساله که  شهادت سرداران و فرماندهان سپاه در لبنان و سوریه ادامه داره، این یعنی بچه های سپاه آگاهانه این راه را انتخاب میکنند و کاملا به عواقب آن آگاهند. چرا حقیقت را در نظر نگیریم؟ باید منصف بود و قبول کرد که "فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما"،  من و تو چه میدانیم اجر عظیم چیست؟ آخه به پیمانه من و تو نیست که "عظیم" را در ذهن تداعی کنیم. پفک نزد کودک عظیم هست و دوچرخه نزد نوجوان عظیم است و خودرو نزد جوان و مسکن خوب نزد بزرگسال و پس انداز بانکی نزد میانسال و ... . معیار عظیم بودن غیر از سن و سال طرز تفکر و اندازه بزرگی آدماست. چه بسا چیزی که نزد یک بی سواد دنیا نگشته عظیم حساب بیاد نزد یک استاد دانشگاه به ازرنی نیرزد، چه بسا خوابی که نزد سالک در ابتدای راه عظیم محسوب می شود نزد عارف واصل "حقیر" باشد و بی ارزش. راستی نزد خدا چی "عظیم" بحساب میاد؟

 وقتی تمام استکبار با تمام قدرت در صحنه هست این مجاهدان مظلومی از ایران و لبنان و پاکستان و عراق و... هستند که پا در رکاب کرده اند و جبهه حق را در برابر جبهه باطل استوار نگه داشته اند. جهاد مغنیه از من جوان تر بود کدام جوانی ست که آرزوها نداشته باشد؟ شهادت حقیقتی ست که پذیرش و درک آن جز برای اهل تفکر و معنا آغوش باز نمی کند. پذیرش شهادت منوط به درک حقیقت دنیاست و این  تلاش فکری می برد تا برایمان جا بیفتد، غیر از این با کمک دل هم میتوان پذیرا شد اما برد با کسانی ست که مبنای عقلی را یافته و با دل خود طی طریق می کنند.  رویارویی نهایی نزدیک است و الان هم مظاهری از آن نمایان. باید تکلیفمان را مشخص کنیم که در کدام گروه هستیم یا شاید هم بخواهیم بیطرف باشیم!! بگمانم باید انتخاب کنیم و گرنه انتخاب میشیم، گریزی نیست.

رویکرد دیپلماتیک وزیر خارجه مسلمان لزوما (و البته قطعا) نباید با فرمانده نظامی مشابه باشد اما وظیفه سرجایش پابرجاست. در کنار پستی که  از دکتر ظریف دفاع کردم نمیتونم این قدم زدن با مظاهر ظلم و این رفتن به پاریس و این سکوت در برابر اهانات به حضرت رحمة للعالمین را بفهمم. در عالم سیاست حرکات دست و چشم هم مفهوم داره، به نظر من نشستن سر میز مذاکره با صحبت حین قدم زدن کاملا متفاوته، دومی دوستی را می رساند. خدایا کمک کن تا خدمتمان1 به خلق به تخطئه تولی و تبری نیانجامد. همین


1: در انگیزه خیر خواهی ایشان و نیت خدمت به دین و نظام و مردم هنوزم شک ندارم اما همه رفتار و تشخیصش را نمی پسندم.

پ.ن1: گاهی به این نتیجه می رسم که در افتادن بی فایده و دشمن تراش با عالم و آدم بسبک دولت نهم و این وادادگی و توجیه همه خباثت و بدخواهی دشمنان بسبک دولت یازدهم هیچکدام مطلوب نیست. بجز رهبری که استثنای روزگارمان هست  هنوز سیاستمداری ندیده ام که"أشداء علی الکفار و رحماء بینهم" را دقیق فهمیده باشد و با تدبیر به آن عمل کند. 

پ.ن2:عشق همین جاست


شهید الله دادی


  • ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۶:۴۹
  • سیدمحسن

 یا حبیب الباکین

ز کثرت گنه بیشمار گریه کنم / و یا ز خجلت پروردگار گریه کنم

گلی نچیده خزان گشت باغ زندگیم / روا بود چو ابر بهار گریه کنم

خدا گواست که جبران نمی شود گنهم / تمام عمر اگر زار زار گریه کنم

گناه بین من و یار دوری افکنده / به حال خویش و یا هجر یار گریه کنم

سزد که با سر و پای برهنه در هر کوی /  به راه افتم و دیوانه وار گریه کنم

اله من به من آن اشک ده که تا دم صبح /  چو چشم عاشق شب زنده دار گریه کنم

گر اراده تو به بخشیدنم بگیرد قرار /  بر آن شوم که دگر بیقرار گریه کنم

16 نفر

  • ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۷
  • سیدمحسن
اینایی که تا به این حد الهام چرخنده را بزرگ میکنند و به کارهاش پروپا میدن فکرشو کردن که اگه خدای ناکرده از چادر برگرده چه اوضاعی پیش میاد؟ 
اصلا درسته یکی با چرخش در پوشش اینقد بزرگ بشه و به تعبیری برای خود شهرتی رقم بزند؟ در این که ایشون یک انسان سالم بوده و هست شکی نیست اما این بزرگنمایی و این حجم از تبلیغ را نمی پسندم. مثل قضیه  مرحوم پاشایی  باید بگم که اغلبمون ملت جوگیری هستیم، چه مذهبی هامون و چه غیر مذهبی هامون. ایشون که قطعا اهلیت دارند و در کارشان  إن شاءالله صادق هستند اما تصور کنید یکی را خریده باشن که بیاد دوسه سال چادری بشه بعد بناگاه مثل اون بازیگر کلاه پهلوی و یا گلشیفته ... چقدر ما زودباوریم گاهی. مجددا تاکید میکنم منظور من درباره این شخصیت صادق نیست اما لزومی هم نداره یکی که تصمیم به چادر گرفت اینقد در کسب شهرت موفق به کاسبی شود.

  • ۲۵ دی ۹۳ ، ۱۸:۰۶
  • سیدمحسن
یا حبیب الباکین
میخوام توبه کنم ، در دوری از خدا چیزی که دلی ازم ببرد نبود، پس بهتره بسویش برگردم، به قبل 18 سالگیم برگردم، میخوام توبه کنم و در توبه بمانم و بر توبه بیفزایم و از توبه توبه ها بکنم و بر توبه  توبه ها. خدایا پسر خوبی نبودم، میدونم اما میخوام حداقل پیرمرد خوبی بشم و نماز قضاهامو بخونم و بر نماز صبح همتی بکنم . میخوام توبه کنم از هدر دادن زمان این بزرگترین گناه ده دوازده سال اخیرم، توبه کنم از بی توجهی به روزها و ساعتهای عمر، توبه کنم از امروز و فرداها کردن هایم،  توبه کنم از فرار از مسئولیت، توبه کنم از پرخوابی یا کم خوابی مفرط، از پرخوری یا کم خوری مفرط، توبه کنم از پرگویی یا سکوت بیجا، توبه کنم از بی تهجدی، توبه کنم از نذرهایی که کردم و حاجاتم روا شد و یک گوشه دفترم نوشتم که بعدا انجامشون بدم اما آن بعدها هنوز نرسیده، توبه کنم از بد عهدی و بد مستی، توبه کنم از عدم عمل به آنچه میدانم، توبه کنم از قیاس و کم کاری، توبه کنم از قیاس و ناامیدی، توبه کنم از کم محلی به خودم و بی توجهی ام به سیدمحسن، توبه کنم از بی نظمی در ورزش، توبه کنم در سالیانی اهمیت ندادن به تغذیه، توبه کنم از بدگمانی بر خدا، توبه کنم از ناشکری و نق زدن، توبه کنم از عهدهایی که در حرم حضرت معصومه و برادرش بستم و شکستم، توبه کنم از این  نگاه به نامحرم که ماه هاست برام عادی شده، توبه کنم از فراموشی معاد، توبه کنم از کوچک شمردن گناه، توبه کنم از فکر نکردن به شب اول قبر، توبه کنم از بی خیالی نسبت به حدود خدا، توبه کنم از کسالت در عبادت، توبه کنم 2از دست دادن گوهر زمان و مکان و وجود، توبه کنم از ایده آل گرایی و ناامیدی ها، توبه کنم از رها کردن هایم در اوج سختی و استرس، توبه کنم از خود؛ از من، از آن منِ بی شرف که شرف و عزت منِ الهی ام را نابود ساخت، توبه کنم از گناهانی که آبرویم را جلوی محمد و علی تماما برد، توبه کنم از گناهانی که پس از آن خدا گفت به عزت و جلالم دیگه نمی بخشمش(وای بر من)، از آن گناهانی که خدا بعدش گفت به عزت و جلالم اگه ببخشمش هم تاوانش را در همین دنیا باید پس بده، گناهانی که خدا گفت این بنده عامدا عالما این کارها رو میکنه ما هم لذت بندگیمان را ازش می گیریم،توبه کنم از گناهانی که ملائک نوشتند بعد ارتکابم بستن درهای آسمان را تا ابد برایم، توبه کنم از آن معاصی که راه سلوکم را به کلی مسدود کرد، توبه از گناهان جدیدی که با خود بلاهای جدیدی را برایم به ارمغان آورد، توبه کنم از گناهانی که ذائقه ام را تغییر داده و دیگه با ندبه و کمیل و نماز و روزه و نیکی به دیگران حال نمی کنم. خدایا میخوام توبه کنم از این عادت زدگی، تکرار زدگی، شعار زدگی،شیطان زدگی...
اللهم .... بله
أسئلک سوالٍ ....بفرما
نه اجازه بده اول حالمو بگم....بله بگوشم
خاضعٍ متذللٍ خاشع... دروغ میگی اما باشه بگو
أن تسامحنی و ترحمنی.... تا حالا هم اینجور بوده و گرنه با این دانایی وبا این حجم از گناه تا الان نابود شده بودی
اللهم لا أجد لذنوبی غافرا.... خیلی پررویی اما این درگه ما درگه نومیدی نیست، ببینیم چه کاره ای.


  • ۲۵ دی ۹۳ ، ۰۱:۵۱
  • سیدمحسن

دریافت دینی رئیس جمهور گاهی اشتباه ست و در بعضی موارد بوضوح تحریف تاریخ و واقعیت است و خطرناک. همچنین بود تفکر دینی رئیس جمهور قبلی که فکر میکرد دوران، دوران مدیریت امام زمان است و این اشتباه عجیب را از تلویزیون هم در برنامه زنده تبلیغ میکرد والبته  بچه مذهبی ها هم باورشون شده بود. کلا در فراگرفتن دین از یک سیاستمدار باید احتیاط کرد. یکی بی تدبیرانه قیام حسینی را علم میکند یکی صلح حسنی را یکی هم مثل فعلی هر دو را با هم بنفع خود و سیاست خود تبیین می کند. بهترین دریافت از تاریخ ائمه را رهبری در کتاب انسان 250 ساله بیان کرده. همین.

  • ۲۲ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۸
  • سیدمحسن


 

چه می جویی عشق همین جاست ...
چه می جویی انسان اینجاست ، همه ی تاریخ اینجا حاضر است، بدر و حنین و عاشورا اینجاست و شاید آن یار ، او هم اینجا باشد .
ما وارث انبیاء هستیم و آیات الهی آفرینش انسان در وجود ماست که معنا می یابد. ما از مرگ نمی ترسیم که مرگ ما شهادت است ، و شهادت حیات عند رب. عقلهای محجوب و آینه های قیر اندود فطرت بشر غربی چگونه خواهند توانست که معنای حیات عند رب را دریابند. حیات عند رب نقطه پایانی معراج بشریت است که به آن جز با شهادت دست نمی توان یافت. ماییم که بار تاریخ را بر دوش گرفته ایم تا جهان را به سرنوشت محتوم خویش برسانیم. خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است. 


ما همه افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم. ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می یابد، عشق را هم، امید را هم، زهد را هم،  شجاعت را هم ، کرامت را هم، عزت را هم را، شوق را هم ، و همه آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیده اند ما به چشم دیدیم. ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه مبارزه به فعلیت می رسد. ما معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردیم ، آنچه را که عرفای دل سوخته حتی بر سر دار نیافتند ما در شب های عملیات آزمودیم. ما فرشتگان را دیدیم که چسان عروج و نزول دارند. ما عرش را دیدیم، ما زمزمه جویبارهای بهشت را شنیدیم، از مائده های بهشتی تناول کردیم و بر سفره حضرت ابراهیم نشستیم ،ما در رکاب امام حسین (ع)جنگیدیم، ما بی وفایی کوفیان را جبران کردیم.

 تو را با خدا چه عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی و خاک زمین تو سجدگاه یاران خمینی شد و حال چه می کنی در فراغ پیشانیهایشان که سبب متصل أرض و سماء بود و آن نجواهای عاشقانه، می دانم که دلت می خواهد باز هم خود را به حبل دعای شهدا بیاویزی و با نمازشان تا عرش اعلی بالا روی، اما از آن روز که انسان بر این خاک زیسته است، آیا جز اصحاب عاشورایی سید الشهدا کسی را می شناسی که بهتر از شهدای ما  خدا را عبادت کرده باشند؟ 
  تو چه کرده ای که سزاوار کرامت این همه گشته ای که سجدگاه یاران خمینی باشی؟ چه پیوندی بوده است میان تو و کربلا؟ کدام رسول بر خاک تو زیسته است؟
 تو کهف اعتکاف کدام عارف بودی؟ اشک کدام عزادار حسین (ع) بر تو چکیده است ؟ چه کرده ای؟!

  • ۲۱ دی ۹۳ ، ۲۳:۰۲
  • سیدمحسن

علی مطهری خداوند سبحان را هم اگر زیر سوال برده بود باید پس از اتمام صحبتهایش به آرامی کسی نوبتی می گرفت و جوابی میداد، او موحد است و مسلمان و شیعه و معتقد به نظام فقط نظر و سلیقه اش با تو و دار و دسته های تو فرق می کند، تو از اسلام و مکارم اخلاق آن چه بهره ای برده ای که جواب ایده را با مشت میدهی؟ تو از کجای قرآن مطلعی که ما نیستیم؟ کجای معارف بلند اهل بیت را میدانی که به ماها نرسیده است؟ اگر به سبک تو بود که امام رضا می بایست در آن مناظرات تاریخی هفت هشت نفر را خفه میکرد 10 15 نفر را گردن میزد 30 40 نفر را زندانی بقیه را تبعید چرا که همه مخالف دین ومرام او حرف زده بودند چه برسد به مخالفت با سلیقه او. میگید امام رضا قدرت نداشت میگم امیرالمومنین که در رأس بود او چه کرد. علی علیه السلام فقط با گروهی از غلات که مشرک شده بودند و درباره اش غلو می کردند پس از بارها انذار و آگاهی بشدت برخورد کرد و آنها را نابود ساخت. مسئله شرک مسئله حساسی ست که قرآن اون بلا را (فاقتلو انفسکم) سر قوم موسی پس از جدایی موقتش از مردم و مشرک شدن ملت آورد، تازه اون مسئله از جهاتی متفاوت بود مثلا وجود نبی در میانشان واتمام حجت، نعمت های فراون بر بنی اسرائیل و... موسی علیه السلام صاحب تشریع  بود و متصل به وحی. آیا مسائل سیاسی به این اندازه مهم هستند که  کوچکترین مخالفتی با اندیشه دینی یا سیاسی ما باید با کتک و فحش پاسخ داده شود؟ اگر هم اینقد مهمند آیا این روش در برخورد شیوه ی درستی ست؟ کلا مصیبتی ست  آزاد اندیشی در ایران. متاسفم.

پ.ن: انصافا نمی دونم کار کیا بوده و نمی خوام هم بدونم. از این دسته اوباش در هر کسوت و صنفی کم نیستند. نتیجتا "تو" در بالا  typical است و لاغیر.

  • ۲۱ دی ۹۳ ، ۲۲:۳۵
  • سیدمحسن

هو المحبوب

علی جان اگر گوشه ای از لذت محبت و عنایت تو را سال 83 نچشیده بودم این گونه در حسرت اون روزام واله و سرگردان نبودم. می دانم یخبرایی هست که در پی آنم و تو را می طلبم.

علی جان شرط سختی را برای جواز عشقت گذاشته ای، ترک معصیت. تو بگو آن کس که نتوانست چه کند؟ 

علی جان زمان میبرد تو را تا عشق سنگین مرا هضم کنی،زمان می برد. نه اینک بلکه سالیانی ست مرا دوست داشتن تو  و بی میل به اطاعت کردنت. من چگونه ام؟ چرا این گونه ام؟ با تو حرف ها دارم، بزنم یا نزنم؟

علی جان بی تو خراب گنگ زمینگیر می شوم، در حقیقت شده ام.

علی جان دوستانم مرا به ریا متهم می کنند در حالیکه تو میدانی  که در اخلاص نمونه ام. بله کوه گناه خالص و خوبی همه ریا، میشه با این گونه خلوص و ریا مرا بپذیری؟ میشه؟

یا علی تا تو مراد من دهی من به قبر رسیده ام. اصلا حواست بمن هست؟ سه دهه عمر کم نیست ها

  • ۲۱ دی ۹۳ ، ۰۱:۳۷
  • سیدمحسن

 او بی‌‌تردید تعادل روانی نداشت و در سال‌های ۶۱ تا ۶۵، آنگونه که حافظه یاری می‌­کند، در دانشگاه امام صادق علیه‌السلام بود و رفتارهای متناقض بسیار داشت؛ گاه خوب درس می­‌خواند و گاه نسبت به درس بی­‌تفاوت بود، گاه در کارها منظم و گاه به شدت بی­‌نظم بود، گاه روح جمعی داشت و با نشاط در بین دوستان وقت می­‌گذراند و گاه شب‌ها در کلبه‌­ای که در اطراف استخر آبیاری در ضلع شرقی دانشگاه بود تنها می‌­خوابید، گاه از معنویت سخن می­‌گفت و دعوت به نماز شب می­‌کرد و گاه همه شرع را زیر سؤال می­‌برد، گاه سخن از اخلاق بر زبان می­‌آورد و گاه قطعا و به آسانی دروغ می‌­گفت، گاه از رفتارهای زشت و سخنان ناپسند خود توبه می­‌کرد و گاه به فاصله‌­ای اندک آن چنان توبه می­‌شکست که چشمان آدمی خیره می‌­ماند. گاه از پای­بندی به رفاقت حرف می‌­زد و گاه با حرف و عمل خود به گونه‌­ای اصول رفاقت را زیر پا می‌­گذاشت که آدمی حیر‌‌ت‌­زده می‌شد.

**********************************************************

گروگان گیری که مدتی پیش در استرالیا کشته شد طلبه ایرانی بود و مدتی هم در دانشگاه امام صادق مشغول به تحصیل بود. خوب اینو همه می دونن اما مطالب بالا که توصیفی از او توسط یک همکلاسی دوران دانشجوییش است مرا بر خود لرزاند. آخه بعضی را با مصادیقی یکسان یا متفاوت و البته با شدتی کمتر در خود دیدم. یادم نره که والعاقبة للمتقین و نه للمحسنین اونم از نوع اسم و نه فعل.

روایتی از امیرالمومنین هست که میگه جاهل را نمی بینی مگر در افراط یا تفریط.

خدایا سه دهه عمر و افراط و تفریط و بی تعادلی هنوز...هنوز...


  • ۱۸ دی ۹۳ ، ۰۳:۳۵
  • سیدمحسن

عبدالله جوادی  عرفان را پرده‌نشین و اخلاق را شاهد بازاری می‌داند.

اخلاق مال خواصی از مومنان است و عرفان مال اوحدی از اهل ایمان، ... یکی مستور است و دیگری مشهود، باید اخلاق را یک گلی دانست که شاهد حوزه ودانشگاه باشد یعنی چاره ای جز تخلق نیست لکن عرفان هم صعب المنال است عِلما  و هم مستصعب المنال است عملا...

 


دریافت

 

پ.ن:بارها گوش کردم و هر دفعه یحالی شدم.کاش حال ها دوام داشت والبته در قبض و بسط حکمتهاست،الحمدلله

 
  • ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۷:۲۸
  • سیدمحسن

گزیده سخنان رهبری امروز 17 دی ماه درباره خصوصیات رژیم پهلوی: 

  • وابستگی ذلت آمیز به قدرتهای خارجی. در آن دوران آنچه که منافع قدرتهای بیگانه و بویژه امریکا، اقتضا می کرد، در سیاستها و رفتارهای داخلی، منطقه ای و بین المللی دنبال  و ملت ایران بشدت تحقیر می شد. علت بغض و کینه و دشمنی تمام نشدنی امریکاییها با ملت ایران و انقلاب اسلامی، این است که کشوری با ویژگیها و موقعیت راهبردی ایران به واسطه پیروزی انقلاب از دست آنها خارج شده است.
  •  مبتلا بودن به انواع فسادهای جنسی، مالی و اخلاقی، در عالی ترین سطوح حکومتی  
  • در آن رژیم خبیث و فاسد مردم به هیچ وجه به حساب نمی آمدند و رأی و نظر مردم هیچ اهمیتی نداشت و رابطه مردم و حکومت بطور کلی قطع بود.
  •  بی اعتنایی به پیشرفت علمی، ترویج خود کم بینی، بزرگ نمایی فرهنگ غربی، عادت دادن ذائقه مردم به واردات بجای احیای تولید داخلی، و نابودی کشاورزی و صنایع ملی 
می گویم: خوب است هر آزاد اندیشی فارغ از هر گونه تعصب هر کدام از موارد مطرح در بیانات رهبری را اجمالا یا تفصیلا بررسی کند و بفهمد چرا ما طرفدارِ منتقدِ انقلاب و مخالف 100 درصد رژیم ظالم و بی دین پهلوی اول و فاسد و بی اراده پهلوی دوم هستیم. البته این را هم اضافه کنم که به اندازه نزدیکی نظام و مسئولین آن به هر کدام از موارد مذکور به همان اندازه از اسلام دور و به سلوک پهلوی نزدیک شده ایم. به عنوان مشتی از خروار حرف ناصوابی نیست کسانی که می گویند شاه و شاهزاده رفت اما آقا و آقا زاده جایگزینش شدند و البته پر واضح است که این مورد اخیر بدتر از اولی ست که چرا که به نام دین ست و رنگ مذهبی دارد و عواقب آن خیلی بیشتر.
  • ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۷
  • سیدمحسن

مدتهاست بر این نظرم بالاخره سی و اندی سال پیش ملت خواهان چیزی بودند هنور هم عده زیادی بر همین رویکرذند اما خوبه و بالاتر لازمه همه پرسی در بعضی موارد صورت بگیره تا جمهوریت نظام بیشتر نمایان شود. از جمله اجبار به حجاب و ولایت فقیه و ...

من اشکالی نمیبینم حتی به نفع نظام تمام میشود، در کل موافق نظر رییس جمهورم هر چند نمی دانم منظورش دقیقا چیست اما حرف دل مرا زد.


پ.ن: رای من به استمرار ولایت فقیه بشرط وجود رهبری فعلی و عدم اجبار به حجاب(مثل نظر مرحوم طالقانی) خواهد بوذ و برای هرکدام دهها دلیل دارم.

پ.ن2: درباره حجاب خیلی بحث است اما به همین اکتفا کنم که کسی به این نظر رسیده که دیوانه وار شیفته چادر زن ایرانی است و یکی از ملاکهای ازدواج خودم همین یکی ست هر چند هیچ نظر سخیفی درباره بی حجاب ها ندارم چه رسد به غیر چادری ها. از منظر من پوشش چادر به زیبایی و شخصیت زن کمک وافری میکند. حجاب شرط لازم است و نه کافی و وافی. نداشتنش هم چیزی از انسانیت کم نمی کند اما از کمال شاید. حجاب الزاما حیا و عفت نمی آورد اما بشدت در این موارد موثر می افتد. به حجاب اعتقاد عجیب غریبی داشته و دارم اما به اجبار به آن در جامعه برای مسلمان و غیر مسلمان ابدا. البته این از موضوعاتی ست که هنوزم باید روش فکر کنم اما اخیرا دوستی بشدت مذهبی و اهل مطالعه به کمک قرآن ادعای مرا ثابت می کرد در حالیکه من عقلا به این رسیده بودم و هنوز آیات حجاب را درست حسابی بررسی نکردم، باید احتیاط کنم.


  • ۱۴ دی ۹۳ ، ۱۹:۰۰
  • سیدمحسن

هو المحبوب

مشکل من و تو یا علی از آن زمان شروع شد که گفتی: من کان ِلله عاصیاً فهو لَنا عدو. این گونه شد که حریف نفس سرکش خود نشدیم و همزمان تو را خواستگار بودیم. نشد که نشد. هر روز دورتر از دیروز.

من چگونه به تو بفهمانم که مرا با تو شوقی ست علی جان؟  مرا با تو حاجتی ست عظیم. من همچنان در حسرت سرخوشی اون سالهای جوانیم بخاطر محبت تو هستم. من ول کنت نیسم. در راه وصالت إماما  هیچ  مجاهده ای نکرده ام  تا بگویمت من آن چنان نخوابیده ام که اگر تو را ببینم برای همیشه به خواب می روم خواب که نه از هوش می روم، فقط و فقط شعار داده ام. کاش حداقل 40 روز نمازی ازم قضا نشده بود تا روم بشه بهت بگم هر جا که هستی همان جا گورم را بکن که دیدار توست که مرا تا این حد زنده نگه داشته است. شرط می بندم میان خیل گناهکاران امت محمد هیچ مردی نزایید که بیش از من در فراقت بگرید. شرط بر سر هیچ چیز، آخه من هیچ ندارم جز تو و تو را بنا ندارم هرگز شرط ببندم.


پ.ن1: من المحب الی المحبوب

پ.ن2: ایده مثل همیشه از خودم اما جملاتی را از نوشته های دیگران قرض گرفته ام، برای حضرت علی من بناست به همه عالم بدهکار بشم از بس قرض می گیرم تا حق محبتم او را ادا شود شاید.

  • ۰۸ دی ۹۳ ، ۲۱:۲۲
  • سیدمحسن

اینو  اخیرا استاد طاهرزاده در جواب سوال یکی از کاربران نوشتند، اصلا یه حالی شدم. خوشا بحال جوادی که عبدالله شد، عبدالله.

ایشان چنین نوشتند:"سلام علیکم: باور بفرمایید بنده معتقدم اگر حضرت استاد متأله جناب آیت‌اللّه جوادی آملی، جامع منقول و معقول و مشهود، این جملات را در محضر مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» بر زبان می‌آوردند، حضرت بی‌درنگ ایشان را در بغل می‌گرفتند و لب‌هایشان را می‌بوسیدند و می‌فرمودند حقیقتاً طبق قاعده‌ی «علینا بالقاء اصول و علیکم بالتفریع» شما خیلی خوب سخنان ما اهل‌ بیت را تبیین کردید و به‌خوبی راه رسیدن به معارف قرآنی را تعریف نمودید. آری آیت اللّه جوادی وَ ما أَدْراکَ ماآیت اللّه جوادی! همین متن مختصر نشان می‌دهد ایشان چه جایگاه منیعی در فهم قرآن و عرفان و برهان دارند. موفق باشید".

  • ۰۸ دی ۹۳ ، ۲۱:۱۸
  • سیدمحسن
ایمان سه رکن دارد: 1باور قلبی 2 اقرار به زبان و 3 عمل
کسی که هر سه را دارا باشد مسلم است و به شرط ولایت مومن (وجود هر سه)
کسی که اقرار کند و اهل نماز روزه و... باشد اما ایمان در قلبش نباشد منافق است ( وجود 2 و 3 و نبود 1)
کسی که قلبا ایمان داشته باشد اما حاضر به اقرار و عمل نباشد کافر است(وجود 1 و نبود 2و3، البته کافر به اسلام و منظور کفر عملی ست)
کسی که در قلبش باور باشد و به زبان هم اقرار کند اما اهل عمل نباشد فاسق است (وجود 1و2 و نبود3، البته ایمان ظاهری را داراست ولی از ایمان باطنی خالیست)
نتیجه اینکه بدون عمل ایمان ظاهری می ماند و نه ایمان باطنی و بدون اقرار ظاهری و باطنی هر دو رفته و اگر اعتقادی نباشد نفاق است که کفر پنهان است.
ترم اخیر تفسیر استاد شایق این ها را مفصل بحث کردند و موارد مذکور فروع و مراتبی دارند.

نگاهی به اندیشه ها و عملکرد خودم کردم دیدم سه دهه عمر  بر مدار فسق و کفر و نفاق بوده ام و هستم هنوز. سه دهه عمر و شاید فقط دقایقی ایمان هنوز.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در یک برداشت آزاد، شاذ و خلاقانه به ذهنم زد و دوستان را در عالم رفاقت به چند دسته تقسیم کردم
در دنیای رفیق بازی بعضی دوستان که اهل زبان بازی اند و در عمل هم معرفت خرج میدن اما بواقع محبتی از دوستشون را در دل ندارند و بخاطر منافع یا مطامعی یا شاید هم رودروایسی ادای رفیق در میارند منافقند
   عده ای که محبت واقعی دارند و این محبت را فاش میگویند اما در عمل برای رفاقت هزینه ای نمیدن و حاضر به فداکاری در این راه نیستند فاسقند
 عده ای هم هستند که قلبا محب و دوستدار کسی هستند اما نه به زبان می آورند و نه در عمل نشان می دهند که باید بگیم کافرند در دنیای رفاقت. تا اینجا در این عالم بهترینِ دوستان کافرانند.
و اما بهتر و کاملتر از همه آنانند که قلبا،زبانا و عملا پایه رفاقتند و باید بگیم مومن به رفیق و رفاقتند که خدا را شکر من از این نعمت بی نصیب نیستم.
خدایا شکرت بخاطر همه دوستان خوب و چه نعمتی ست رفیق خوب. خدایا چه جالبه برای دوستانم نیز نگاهی میکنم می بینم نسبت به بعضیشون فاسقم نسبت به بعضی کافر و نسبت به خیلی منافقم. فاسقم چون حق رفاقت را ادا نکرده ام  کافرم چون گاهی غرورم اجازه نمیده و محبتم را زبانی و عملی مخفی کرده و میکنم  منافقم چون بعضی از اطرافیانم را که خیلی بهم محبت دارن دوستشون ندارم و فقط ادای رفیقو در میارم (که البته این نفاق از بهترین نفاقهاست و بنظرم مطلوب!)
خدایا در بهترین حالت نسبت به خیل دوستانم دچار فسقم و به ندرت مومن بودم در این راه. خدایا سه دهه عمر و بازی دادن بعضی از دوستان بی آنکه خیلی دوسشون داشته باشم (نفاق)، بی معرفتی نسبت به اکثریت دوستان(فسق) و کتمان علاقه به بعضی(کفر) هنوز...هنوز  
داد و بیداد.


  • ۰۴ دی ۹۳ ، ۲۲:۴۰
  • سیدمحسن

 موافق دفن شهدا در بهترین مکان از بهترین جای زمینم چه رسد به وسط یک میدان،اما مخالف زور گویی و قانون شکنی ام. باید منطقی استدلال آورد که جایگاه شهدا بالاتر از قوانین یونسکو ست نه اینکه به محض یک مخالفت از جانب مسئولی او را  ضد شهید و ضد ولایت و کافر و ...بدانیم. حزب الله باید منطقی، مظلوم و آرام اما خروشان و محکم  باشد نه قلدر و اتهام زن. اینم بگم که اونطرفی ها یادبود و مجسمه کشته شدگان جنگهایشان را در بهترین میادین و اماکن شهرشان  قرار میدن اما نوبت به شهدای همیشه مظلوم ما که می رسد باید به حاشیه رانده شوند. 

بعد پیاده روی اربعین در تهران امیدم برای سبک کردن بار گناهانم به تشییع شهدای گمنام است و این را از توفیقات بسیار مهم می دانم اگر موفق بشم.

  • ۰۱ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۸
  • سیدمحسن