- ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۳۲
خواستم یچیزایی درباره موضوعی که در ذهن داشتم بنویسم بناگاه یادم اومد از بحثی دانشجویی و مرتبط با آنچه قصد بر نوشتن درباره اش داشتم. این کامنت بازی ها همه قبل از ماه رمضان در وبلاگ یکی از بچه های پژوهشکده ذیل مطلبی با عنوان "زور زدن برای بهشت" حادث شد. فکر میکنم موضوع مهمی باشه. اگه حوصله و مجال و البته دغدغه ای ازین جنس باشه خوندنش خالی از لطف نیست. با اندکی تلخیص و ویرایش :
عادت زده:هیچ کس نمی تونه بزور ترا به بهشت ببره. اگه اینجور باشه پس حتما کسانی هم میتونن ترا بزور به جهنم ببره، پس به بهشت رفتن زوری نیست. اگه رئیس جمهور میخواد سلب مسئولیت کنه از دولت خوب یه حرفی اما در حالت کلی حرفش درسته.
سجاد: چرا... به زور هم میشود به بهشت رفت. بحث عمیق مربوط به سلوک و بندگی است دیگر.
دفتر مرجع عالیقدر1 حضرت2 آیت الله3 العظمی4 فلان دامت برکاته5*********** دفتر آقای1 فلان.
کدام ساده تر، دلنشین تر و مردمی تر است. کدام مورد رضایت خدا و پیامبر خداست؟
از نوجوانی به این القاب و چرایی وجود آنها می اندیشیدم اما انگیزه ام برای نوشتم این پست از اقدام معنادار سایت آقای سیستانی در حذف عنوان "آیت الله" از سایت رسمی ایشان در روزهای اخیر ناشی شد. بابا "فلا تزکوا أنفسکم هو أعلم بمن اتقی". دست بردارید از این بازی دنیا و تخریب دین زیبا و ساده محمد(درود خدا براو و اهل بیتش). کلا از جوانی تا الان که درکهنسالی هستم میل به بکار بردن "آیت الله" جز در یکی دو مورد خاص نداشتم. یکی نیست بگه آیت الله، علی بن ابیطالب بود و بس که فرمود: أنا الحجة العظمى و الآیة الکبرى. بخدا قسم جرئت (وقاحت) میخواد بعد از شنیدن تنها همین جمله حضرت علی علیه السلام بکار بردن این القاب برای خود یا دیگری. کسی این حرف را زد که به تعبیری و به تفسیری باذن الله اول بود و آخر، ظاهر بود و باطن، لوح و قلم بود و عرش و کرسی. آقای بهجت که بواقع آیه خداوند بود پس از سالها اصرار و التماس دیگران برای اعلام مرجعیت و دادن رساله پس از قبول با اکراه نوشت: العبد محمد تقی بهجت. مقایسه کنیم با بعضی از آقایان دیگر خیلی چیزها روشن میشه. جذب این بیشتر است یا اونی که رساله خود را بدست میگیره و این طرف اونطرف راه میفته میگه مردم! ما تو رساله مون نوشتیم فلان مسئله را مراجعه کنید!. کلا غوغایی ست فلان شهر و دور و بر فلان و فلان آقاها. شهرهای مذهبی نوع جدید و جالبی از هواپرستی را رونق می دهند که شاید هیچ جای دنیا... بماند. اگه بخوام بنویسم و با آیه قرآن و صریح روایات نقد کنم 10 صفحه بیشتر باید نوشت. همان گونه که مفصل و البته سست توجیه می کنند مفصل می توان بحث کرد و جواب داد.
سالهاست به این می اندیشم که برای مشخص شدن هویت ما آدمها تنها اسم به کمک فامیل بقدر کافی گویاست. گویای گویا. باور بفرمایند آقایان. دیگه چه نیازی هست به این همه القاب، اون هم در حوزه حساس دین. آیا این جز ضربه زدن به دین و فاصله گرفتن ملت از روحانیت فایده ی دیگری نیز در بردارد؟ والا نام بردن نام تک تک سربازان یک گروهان از نام بردن پسوند و پیشوند نام یک عالم دینی راحت تر است گاهی، ایران عجب جایی شده.
البته بی انصافی است اگر نگوییم که خیلی از علما و مراجع یا خبر ندارند یا بیزارند از این همه بادمجان دور قاب چیندن های اطرافیانشان. نمی ترسم از روز جزا، چرا که رویکرد ما مشخص است هر چند که از خوابگاه، دیوارهای حصار اِوین بخوبی پیدا باشد. فضای گفتمانی ایران اینقدرها که میگن بسته نیست. مسئله اینست.
پ.ن: پیش بینی (طنزگونه) بنر مجالس مذهبی آینده: سخنرانی حجه الاسلام و المسلمین آیت اله علامه حضرت استاد دکتر فلان حفظه اله تعالی، دامت برکاته، زید عزه، مد ظله العالی... ادامه دارد
پیشنهاد ساده وبی تکلف ما: سخنرانی آقای فلان.
فقط یک ضمیر حاکم است؛ آن هم ضمیر "هو"،
ضمایر دیگر هر چه هست همه شرک است،
مسئله اینست.
29 نفر
تازگی نداره بعضی متلک میگن. بعضی بیکارمون خوندند. برخی گفتند سیاسی کاریه، بعضی میگن کاری عبث و بی فایده است و خیلی حرفهای دیگه.
امشب به دوستی گفتم با مختصر سواد قرآنی و روایی که پیدا کردم معتقد شده ام به این که یکی از معدود اعمال مورد قبول تمام کارنامه زندگیم که بنا دارم روز محشر به محضر رسول الله یاد آوری کنم همین حضورم در راهپیمایی روز قدس امسال است. اصلا شاید تنها عملی که انتظار قبولی ازش دارم همین باشد. این حضور ولو چند دقیقه ای را با کوهی از عبادت عوض نخواهم کرد. این دین من است و این راه ما. ما را سرزنش نکنید، بجاش دعا کنید که خداوند ما را هدایت کند اگر گمراهیم! مسئله اینست.