...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۴ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

دوستی که در تمام سال پیام تبریکش منحصر به شب یلدا و چارشنبه سوری ست امشب پیامید:"آنگاه که تولد دخترکی بی گناه مایه ی ننگ عرب ها بود! آنگاه که زندگی برای دخترکان ساعتی به طول نمی انجامید... نیاکان پاکمان بلندترین شب سال را شب تولد مینو(الهه زن) و میترا(الهه خورشید) را یلدا نام نهادند و گرامی داشتند و شادی کردند. یلدا مبارک"

ج جوابیدم: درود بر پیامبری که زنده به گور کردن دختران را زنده به گور کرد. درود بر او واهل بیت پاکش، یلدات مبارک 

پ.ن: افتخار بر ایرانی بودنم می کنم اما متنفرم از تعطیلی عقل و ناسیونالیسم افراطی.همین

  • ۳۰ آذر ۹۳ ، ۲۱:۲۸
  • سیدمحسن

حضرت رسول اکرم :من از آنچه نمی دانید نگرانی ندارم ولی ببینید آنچه را می دانید چگونه به کار می بندید.

16 نفر

...................................................................................................................

پ.ن1: إنّی لا أخاف علیکم فیما لا تعلمون و لکن انظروا کیف تعملون فیما تعلمون

پ.ن2: همین یکی روایت برای جهنمی شدن من یکی کفایت میکند.


  • ۳۰ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۰
  • سیدمحسن

 ملا احمد نراقی: بدان که دنیا مزرعه آخرت است و دل  آدمی حکم زمین را دارد و ایمان چون دانه است و طاعت چون آبی ست که زمین را به آن سیراب باید کرد و پاک کردن دل از معاصی و اخلاق ذمیمه پاک کردن زمین است از خار و خاشاک که زرع را فاسد می کند.

9نفر

  • ۳۰ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۶
  • سیدمحسن

   هو المحبوب

می خواستم آنچنان بوی زلفت گمراه عالمم کرده بود که اینک پس از سه دهه عمر همو رهبرم آید و من در اندیشه ای جز تو نباشم، اما می بینی که دنیا و شهوتهای گوناگونش تمام و کمال مرا برده و اینک منم یک ظاهرساز بی خاصیت، اینک منم همو که در اوان جوانی آرزوی فرماندهی سپاه فرزندت در عصر ظهور را داشت و الان برای اخراج نشدن از خیل یاورانش دست و پا می زند. بله این منم مجسمه هواپرسی و عادت زدگی و تسویف.

می پرسمت دل نازنینت کی عزم انتخاب و تربیت مرا دارد؟ ترا خدا نگو مرا که  "مگوی با کس تا وقت آن درآید" من دیگه صبر ندارم، دیگه خسته شدم از وعده هایت! می گویمت مولا که آرزوی یک توجهت ما را به انتظار کشت، خیلی خیلی امید داشتم که مرا انتخاب کنی اما دیگه تقریبا دارم ناامید میشم. توهم بود انتخابت مرا با اینچنین تسویفم در تقوا.  حالا که زورم به خودم نمیرسه تا عزم کویت کنم دیگر انگیزه ای برای زندگی ندارم. شاید پس از دیدن ایوان با صفایت  رضایت دهم بر مرگ، ماندنم در این دنیا جز بر گناهانم نیفزود. فکر خامی بود فکر خوبتر شدن، علمم عمل نیاورد، دانستنم تقوا نیاورد و گناهانم توبه ای در پی نداشت و احیانا جوجه توبه هایم تحفظی نداشت. این منم سیدمحسن از همه عالم و آدم ناامید. 

این منم زمان عشرت من نرسیده به پایان راه رسیده! سه دهه عمر من چه بد گذشت و الان توانی در اصلاح خود نمی بینم. به تو بیش از حد دل بسته بودم و تو آنچنان که انتظار داشتم اهل عنایت نبودی. شایدم بودی و آبروی فعلی ام را، یعنی تنها داشته ام را به لطف تو دارم و نمی دانم. با این پرونده قاعدتا تا حالا می بایست رسوای زمینیان میشدم و نشدم. شاید ستاریت خالق به یمن عنایت توست اما چه کنم با رسواییم نزد آسمانیان، و پس از برپایی قیامت آنجا منم و رسوایی دو عالمم.

خدایا توبه هایم سه دهه عمر، فقط و فقط بر حجم گناهانم افزود. چه چیز ترا ناخوش تر از عهد شکنی؟ اینک منم و سه دهه عمر و سیصد سال گناه و سه هزار سال دوریت

خدایا خودت شاهدی که روز اول مهر یه حالی بهم دست داد و دهها خط برای امیرالمومنین با عنوان "من المحب الی المحبوب" نوشتم، اما اینک منم و سه ماه انتظار برای انتشار آن، چگونه با این وضعیتم از او دم بزنم و لاف عشق او بزنم در حالیکه در حداقلیات مانده ام. خدایا آیا میشه برگشتی بکنم از نفسانیت بسوی تو آنچنان که در تو بمانم و به نفس بازنگردم؟ خدایا فرمودی فرار کنید از خود بسمت خدا، خدایا گناه دست و پای فرارم را بسته، آنچنان زندانی شده ام که امید اندکی به نجات دارم.

خدایا هرکس به جایی رسید از سر مخالفت با نفس أماره رسید، اینک منم و سه دهه عمر و بندگی مدام این نفس پلید هنوز، خدایا گوش به حرفم ندادی آن زمان که سالیانی پیش ترا خواندم وخواستمت "یا مرگ یا شوق بندگیت". خدایا در قرآن قسم خورده ای به امتحان مومن، می پرسمت چه فایده از امتحانات متوالی که یک به یک بر بی آبروییم می افزاید تا اینکه به ناامیدی از اصلاح نزدیک تر بشم تا به پاس کردن امتحانات و تقربت. 

خدایا خدایا الان نیمه شب و من خسته جسمی و خسته روحی، خدایا تو هم ببخشی من خودم را نخواهم بخشید که سه دهه خستگی ام نه از بهر عبادت تو بلکه در دوری از تو حاصل می آید هنوز، هنوز....


پی نوشت: ابنای زمان، این راه من بود، اضطرابی به.. ،آخر خط، یا حسرتی، دوباره اومدم، تسویف، عمر گذشت به...، الهی، بس که دنبال...، ویلی، داد و بیداد


  • ۲۶ آذر ۹۳ ، ۰۲:۵۳
  • سیدمحسن
دیروز قسمتی از عظمت اربعین در کربلا را کنار مردم تهران در راهپیمایی بسمت حرم عبدالعظیم حسنی تجربه کردم، غوغایی بود و تاکنون بعمرم این همه جمعیت را در کنار هم ندیده بودم. از همه تیپی بودند و این حاکمیت سیدالشهدا را بر دلهای ملت ثابت می کند. این اربعین نماد است و شعار و شور و عظمت شیعه. الحمدلله.
حسین جان میدانی که با تو نه با گناه محرم را صفر کردم، باور نمی کردم مرا که اینچنین چهل شب را سحر کردم به پیاده روی اربعینت بطلبی آقا.

***********************************************************************


مجتبی1 پیام داد:سلام خوبی؟.... درسا خوب پیش میره؟ پشیمون نیسی اومدی فیزیک میخونی؟؟؟؟؟؟

پیامیدم: سگ واژه نارسایی بجهت توصیف شدت پشیمانی ست


1: دانشجوی دکتری فیزیک تحصیلات تکمیلی

پ.ن: جوابم شوخی بود اما فیزیک است و سختی های آن و بیکاری پس از آن.

***********************************************************************

آقای هاشمی پیام داد: هو نحن و نحن هو   و نحن نحن و هو هو1

جواب دادم: لهم حالات مع الله و لیکن لی حالات مع ابلیس هو أنا و أنا هو   و أنا أنا و هو هو، والا.


1: اشاره به حدیثی منتسب به ائمه علیهم السلام" لنا حالات مع الله هو نحن...."

***********************************************************************




  • ۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۱
  • سیدمحسن

علی بن ابیطالب: "چه سکوتی دنیا را فرا می گرفت اگر هر کس به اندازه عملش حرف میزد"

23نفر

  • ۲۰ آذر ۹۳ ، ۲۲:۱۵
  • سیدمحسن

لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه‌ای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟

چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند؟



  • ۱۸ آذر ۹۳ ، ۰۸:۲۶
  • سیدمحسن

عارفی گفته بود در مورد یک گناه هفتاد بار توبه کردم تا بالاخره میلم به آن کم شد. 

می گویم: از بعضی گناهان هفتصد بار توبه کردم اما النفس و ما أدری ماالنفس. تازه دارم می فهمم أعداء عدوک نفسک یعنی چی.

سه دهه عمر و حسرت بر پاکی سیدبن طاووس ها هنوز...


پ.ن: یعنی میشه منم دست از این سرکشی بردارم؟ 



  • ۱۸ آذر ۹۳ ، ۰۷:۱۲
  • سیدمحسن

  •   کسی که در فلسفه بتمام معنا عالم است و در سیاست به تمام معنی ... و ... اخیرا گفته «خدا را شاهد می گیرم جامعه ما لیاقت چنین رهبری ندارد» 

می گویم خدا را شاهد می گیرم که احدی چون تو و احمدی نژاد، رهبری را تخریب و تضعیف نکرد. اون یکی طوعا یا کرها دست برداشت تو هم دست بردار از این دشمنی با رهبری. دست بردار.


پ.ن: سیاستمداریم که...  بدون عنوان


بی ربط نوشت: چرا نهادی چون آستان قدس رضوی نباید مالیات بده؟ چرا کسی نباید بر گردش مالی آن نظارت کند؟ چرا به واسطه دین و امام معصوم اینقد باید قدرت اقتصادی پیدا کند که ... بماند.   این ها همه احتمالا جوابی دارد اما من نمیدانم. 

  • ۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۱:۲۵
  • سیدمحسن

  • همین که گردی پیدا می شود یک "سبحان الله" بگویید، آن گرد کنار می رود. هر جا هم فیض و نعمتی به شما رسید:"الحمدلله"، چون شکرش بجا آورده ای گرد نمی گیرد.  هر وقت خطایی خطور کرد و خواست کدرت کند:"استغفرالله". هر وقت دیدی دارد غم تو را می گیرد با او صحبت کن.

  • گفت: دعا کن خدا حج مرا قبول کن  گفتم: آیا خودت آن را قبول داری؟  گفت: نه..   وقتی خودت قبول نداری من چه بگویم؟ یک وقت کلاه سرت نرود به من بگویی التماس دعا. اول خودت را بساز که آنچه را عمل می کنی خودت قبول کنی. کاری را که خودت قبول نداری من چگونه به خدا قالب کنم!

  • مومن از بس به بالا یقین دارد، این پایین تحریک نمی شود. هر چه سر وصدا باشد که آنجا نان کم شد،آب کم شد چنین و چنان شد باز مومن تحریک بشو نیست. اصل درون شماست که قویست و تحریک نمی شوید. مومن حرکت دارد ولی بدون تحریک حرکت می کند مومن اصلا محرک ندارد فاعل است.  
           اسماعیل دولابی
  • ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۸:۳۱
  • سیدمحسن
  یکی از بزرگان میگه: هیچ وقت قدم  از جاده شرع کنار مگذار و به ابنای زمان که فرزندان دنیا هستند نگاه مکن. بسیاری از این ها آخرت  را فراموش کرده و تابع شیطان شده اند. این ها اسیر شهوات نفسانیه می باشند و پس از مرگ،پشیمان خواهند شد.

می گویم: چه آسان شکستم عهد 10 سال پیش، 9سال پیش،8 سال پیش.... پارسال و امسال و ماه پیش و هفته پیش و این هفته و دیروز و امروز و با یه استدلال استقرایی قطعا فردا و فرداها... لعنت به عهد شکنی هایم، نفرین به آتش دنیا پرستی که من در آن سوختم سوختم سوختم.... بعد مرگ چیه الان هم پشیمانیم، پشیمان.

 
پی نوشت: اختیار انسان می تواند ناقض استدلال مذکور باشه، اما سه دهه عمر و انتظار برای نقض این استدلال و عادت زدگی، سه دهه عمر و تثبیت نقض عهد در روح و جانم.

  • ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۷:۴۴
  • سیدمحسن

 یکم اینکه: جملات زیر را که مربوط به سخنرانی رحیم پور ازغدی ست بتازگی امشب(یکشنبه) دیدم. این ها را ایشان چند روز بعد از نوشته هایم در پست محرم وصفر و چند ماه بعد نوشته های پست اینقد غصه می خورم ایراد کرده اند. برام همگونی بعضی از تعبیرات جالبه و تا حدی امیدوار شدم!!!

 «سالی که ۶ ماهش عزاداری است، آن عزاداری دیگر ارزشی ندارد! هی ایام خلق می‌کنند؛ ایام محسنیه جدیداً خلق شده.

آن روز دیدم یک کتاب قطور برای حضرت محسن نوشته‌اند، کسی که به دنیا نیامده! بعد از همان شخص پرسیدم شما کل کتاب‌هایی که برای حضرت زهرا(س) چاپ کرده‌اید به این قطر نمی‌رسد، چطور برای حضرت محسن با این قطر کتاب درآوردید؟

اینجور که شما ایام درست می‌کنید آقا جان باید کل سال که عزاداری کنیم و مردم به کارشان نمی‌رسند... اگر نصف سال را در تقویم به بهانه‌های مختلف شروع کنیم به عزاداری، کمترین ضررش این است که کسی رغبتی برای آمدن در مجلس عزداری نخواهد داشت و برایش عادی می‌شود.

این موضوع از ایام اهل‌بیت قداست‌زدایی می‌کند. چیزی که نادر نباشد، دیگر مرغوب نیست. به نظر بنده این وهن اهل‌بیت است. باید کاری کنیم تا گفتیم مراسم عزاداری شخص بدود، نه اینکه بگوید ای بابا باز هم مجلس عزا!»

.........................................................


دوم اینکه: میون حرفهای بعضا خنده دار جناب علی آقا مطهری اخیرا حرفهای بسیار مهم و اتفاقا قابل تاملی و تا حد زیادی درست دیدم که سوای بحث بر سر درستی یا نادرستی، مغلطه کردن یا استدلال کردن ایشان خوشم اومد از فضای چنین گفتمانی که ایشان براه انداخته اند و دیگران جرئتش را ندارند. منظورم صحبتهای اخیر ایشان در دانشگاه فردوسی مشهد و نامه اخیر ایشان در نقد نظرات عجیب آقای علم الهدی امام جمعه مشهد است.

قسمتهایی از سخنان ایشان در دانشگاه فردوسی:

 ما افراد مافوق انتقاد نداریم. این جمله از شهید مطهری است که هرمقام غیرمعصومی اگر درجایگاه غیرقابل انتقاد قرار بگیرد، هم خودش فاسد می شود و هم جامعه را فاسد می‌کند. اینکه خبرگان مجتهدانی هستند که کسی حق ندارد درباره آنها حرف بزند، یک حرف کاملا بی‌اساس و بی‌ربطی است. وظیفه اصلی خبرگان رهبری نظارت برعملکرد رهبری و زیرمجموعه رهبری است. اما این‌ها تا حالا وارد نشده اند و وارد نمی شوند. وارد هر موضوعی می شوند غیراز کاری که باید انجام بدهند. تا حالا شده اینها یک‌بار بحث کنند راجع به زیرمجموعه نهاد رهبری؟ مثلا ستاد اجرایی فرمان امام که تبدیل به یک کارتل اقتصادی و برج ساز شده. خبرگان رهبری نباید کارشان فقط انتخاب رهبری باشد. ان شاء الله رهبرانقلاب سال‌ها درقید حیات خواهند بود، ولی باید این‌ها کار خودشان را انجام بدهند، تحقیق و تفحص بکنند، بازرسی بکنند. اینها گاهی دراقتصاد کشور نقش منفی دارند، این آثار مخربی دارد.

این‌که می گویید نظر رهبری به حصر این‌ها هست، بله نظر رهبری این است که می‌گویند جرم این‌ها سنگین است و اگر محاکمه بشوند حکم‌شان سنگین خواهد بود و الان هم داریم به آن‌ها ملاطفت می‌کنیم. این موضوع را من خودم با ایشان مطرح کردم و ایشان این پاسخ را دادند. خب یک وقت است که این حکم حکومتی است، آن‌جا باید تابع باشیم حتی اگر قبول نداشته باشیم. اما یک‌وقت هست که یک‌نظر است. ایشان نظرشان را گفتند، و من معتقدم این حکم حکومتی نیست. حکم حکومتی درجایی است که ما به یک بن بست رسیده ایم، مثل این قضیه مهلت سرپرستی وزارت علوم که راه قانونی ندارد. اما دراین‌جا که ما راه قانونی داریم یعنی وظیفه قوه قضاییه است که کار خودش را انجام دهد، که انجام نمی دهد، اینجا جای حکم خکومتی نیست.

* پیغمبراسلام هم نمی‌تواند بگوید حکم فلان کس سنگین است، بدون محاکمه و بدون دفاع و بدون شنیدن دفاعیات آنها حکم صادر کند. این نظرایشان است که کسی می‌تواند مخالف باشد، و من قانع نشدم.

* من نسبت به این صحبت قانع نشدم و لذا باز هم اصرار دارم. حصر بدون حکم قضایی ظلم است و عادلانه نیست. اگر روال قانونی طی شود ما تمکین می کنیم، اما این‌که بگوییم این حصر باشد و آن زندان باشد و گردن این را بزنید و… این نمی شود.

هرکسی باید نظرات خود را به راحتی بیان بکند. ممکن است برخی نظرات رهبری را کسی قبول نداشته باشد. این هیچ اشکالی ندارد. ما از ولایت فقیه یک چهره ای نسازیم که برخلاف آزادی و دموکراسی و این‌ها جلوه بکند. درحالی که این‌جورنیست… هی می خواهند القا بکنند که یک بتی بسازیم و همه دورش بچرخیم. ولایت فقیه این نیست.

پیغمبراسلام هم که معصوم بود این‌جور نبود. ایشان درغزوه ای با اصحاب می رفتند، دستور دادند که دراین‌جا اتراق کنیم. یکی ازاصحاب آمد و گفت یا رسول الله! این‌که گفتید اینجا اتراق کنیم وحی خدا بود یا نظر خود شما بود. گفت نه نظر خودم بود. گفت که به نظر من این‌جا جای خوبی نیست، برویم جلوترآن‌جا چاه آبی هست که لشکرازش استفاده کنند. خب حالا اگر ما باشیم، می گفتیم «مرگ بر ضد ولایت نبی»! خب بابا نظر داده دیگر. ما ساکت نمی شویم، ما حرف خودمان را می زنیم.

اینکه بگویند خبرگان متشکل از مجتهدانی است که کسی حق ندارد در مورد آنها حرفی بزند بی‌ربط است، حرف من این است که وظیفه خبرگان بررسی عملکرد رهبری و زیر مجموعه ایشان بوده اما خبرگان رهبری را ما تاکنون ندیده‌ایم که وارد این موضوع شود.

پ.ن: اگه انتخابات مجلس تهران بودم حتما به ایشان رای میدهم با اینکه بعضی از نظراتش را قبول ندارم.

.......................................................................................

سوم اینکه: در پست "دکتر ظریف" که بعد تمدید مذاکرات نوشتم دفاع اجمالی خودم را از شیوه مذاکرات به سبک دولت روحانی و آقای ظریف بیان کردم. همون شبها بعض از دوستان مذهبی و دلسوز بشدت منتقد آقای ظریف و سبک مذاکراتش بودند. از من اصرار از اونا انکار و البته این فضا و بحث سیاسی را موجبات یادگیری و رشد میدانم و اشکالی در این تفاوت نگاه نمی بینم. گذشت تا رهبری یکی دو روز بعد فرمودند:«هیئت مذاکره کننده‌ى ما حقّاً و انصافاً پرتلاش و جدّى هستند؛ ایستادگى میکنند، با منطق حرف میزنند، زیر بار حرف زور نمیروند، دارند کار میکنند؛ این را هم همه توجّه داشته باشند. حالا جزئیّات و آنچه را در این گفتگوها میگذرد، غالباً مردم مطّلع نیستند؛ نه، با جدّیت، با منطق، با دلسوزى دارند کار میکنند و منطقى هم عمل میکنند. برخلاف طرف مقابل و عمدتاً آمریکا که هر روز یک حرفى میزنند - در مجلس خصوصى و در نامه پراکنى یک‌جور حرف میزنند؛ در محضر عموم و در اظهارات عمومى‌شان یک‌جور دیگر حرف میزنند؛ امروز یک حرفى را میزنند، فردا آن حرف را پس میگیرند، خطّ مستقیم و صراط مستقیم وقتى نبود، این است دیگر؛ براى مشکلات داخلى خودشان میخواهند از اینجا و از مذاکرات استفاده کنند؛ لذا مجبورند جورى حرف بزنند، آنجا جورى حرف بزنند اینجا - [امّا] هیئت ما نه؛ هیئت ما با منطق و محکم، در مقابل آنها قرار دارند. البتّه در میان این مذاکره‌کننده‌ها و این چند نفرى که در مقابل ایران [هستند] - ایران یک‌تنه است، آنها یک لشکرند؛ چند کشورند که پشت سرِ هر کدام از آنها یک لشکر دیپلمات و روابط عمومى و عکّاس و تحلیلگر و مانند اینها هست - از همه بداخلاق‌تر آمریکایى‌ها هستند، از همه موذى‌تر انگلیس‌ها هستند. خب، حالا مذاکرات را تمدید کردند، همه بدانند - هم آن کسانى که طرف مذاکره‌اند، هم این کسانى که در داخل نگران این مسئله‌اند و نگاهشان به این مذاکرات است - که اگر این مذاکرات به نتیجه نرسد، آن که بیش از همه ضرر میکند ما نیستیم، آمریکایى‌ها هستند. ما با ملّت خودمان روراست هستیم. حقیقت مطلب را با ملّت در میان میگذاریم، به ملّتمان میگوییم، تا حالا هم فهمیده‌اند، با دلایل متعدّد هم میشود این را قطعى و مدلّل کرد که قصد واقعى استکبار و غرب در مقابل ایران، جلوگیرى از رشد و اقتدار ملّت ایران است؛ قصد واقعى این است که از عزّت روز افزون ملّت ایران جلوگیرى کنند؛ مسئله‌ى هسته‌اى یک بهانه است، بهانه‌هاى دیگرى هم در کنار این هست».


تشخیص من با توجه به جریانات سیاسی ایران و جبهه گیری های بوجود آمده در سطح جهان دفاع و دفاع و دفاع از دولت و عدم تضعیف است، انتقاد هم انتقاد منصفانه.

  • ۰۹ آذر ۹۳ ، ۲۳:۲۵
  • سیدمحسن

از اول هم بهش خوش گمان بودم. ایشان را یک بچه مذهبی، یک مدیر موفق، یک سیاستمدار معتقد می دانم که شرایط زمانه را درک کرده؛ معادلات پیچیده مناسباتی را می شناسد و از عقاید انقلابی خود دست نکشیده است. اهل تدبیر است اهل تفکر است اهل مداراست اهل مقاومت است اهل شعار دادن است1 اهل توکل به خداست مردم دار است معتقد به رهبری ست و این روزها  در نبردی تمام عیار با اهالی استکبار جهانی و  رذالت های سران وهابیت کثیف دارد جان می کند. مسلمان نیست کسی که بدلیل گرایشات سیاسی خود خواهان شکست مذاکرات است تا حرف خودش و حزب خودش را به کرسی بنشاند و بازار انتخابات خودش را گرم کند. چه ختم و نذرها که جوانان مملکت برای جام جهانی و کیسه گل نشدن در برابر آرژانتین... کاش یک هزارم آن متوجه موفقیت فرزندان ایران اسلامی به رهبری جواد ظریف در مذاکرات (مبارزات) می شد. نتیجه هر چه باشد دشمنی دشمنان را می شناختیم از سالها قبل و صلابت بچه های خودی را نیز می شناسیم از سالها قبل. تا تیر آینده و مذاکرات آینده مصداقی بر فرج است ازین ستون به آن ستون، والا. 

پشت سر همه جریانات سیاسی و مناسبتی عالم باید دست خدا را دید. موحد اینگونه هست، اختیار آدما نیز همه سر جای خود، درکش مشکله اما ممکن است. مسئله اینست.

1- نماز اول وقت در مذاکرات

پ.ن: در این روزگار با توجه به جمیع شرایط راهی برای کم کردن شرّ قدرتهای سلطه طلب جهان نیست الا به مذاکره

......................................................................

بی ربط نوشت: امشب یکی از بچه ها سال پایینی پژوهشکده وقت نماز مغرب بهم گفت حاجی انحراف به چپ برای قبله 6درجه است شماها 20 درجه می ایستید. نمی دونم چرا از اوان جوانی به این چیزها اهمیت نمی دادم بهش گفتم تا 40 50 درجه بیخیال باش برو حالشو ببر. فأینما تولو فثم وجه الله را می دانم که بی ربط به اهمیت جهت گیری قبله هست اما خوب 10 تا 15 درجه ... 

بنظرم اشتباه میکنم و این خودش تعبد را می آزماید که ندارم. تعبد نتیجه تعقل است، خدایا منم و لارج گری هام. عمریست مامانم بهم میگه وضو گرفتنت محسن اشکال داره اما من همچنان توجه ندارم در حالیکه سالهاست میدانم اگر میخواهم خدا را در نماز حاضر بیابم در وضو ساختن دقت و توجه بایدم. 

خدایا سه دهه عمر و بی وضویی هنوز

خدایا سه دهه عمر و بی توجهی به قبله هنوز

  • ۰۳ آذر ۹۳ ، ۱۸:۱۵
  • سیدمحسن

ادامه از پست های ماه محرم و ماه محرم 2

انحراف دیگری که کسی کمتر ازش دم میزنه این زیاده روی کمی و کیفی در روضه هاست1. امسال بعد عید غدیر  زمانی که در حرم امام رضا بودم یادمه صبح، ظهر، عصر و شب مصیبت سیدالشهدا می خواندند. اینقد زیاد که من دیگه توجهی نمی کردم و به تلاوت قرآنم ادامه می دادم. بابا مصیبت سیدالشهدا اگه بفهمیم آدمو پیر میکنه. سالهاست  امثال استاد فاطمی نیا داره نهی میکنه از این همه مصیبت فاش خوندن . اصلا اون مصیبت پسین عاشورا را فقط همون وقت باید خواند. والله لقد عظمت مصیبت الحسین بر آسمانها و زمین ... اینقد ساده نگیرید بابا. هیچ خیری توش نیست هیچ حاجتی بهتون نمیدن هیچی ثوابی نمیبرید فقط اگه لطف خدا شامل حالتون باشه برایتان گناه  ننویسن والا. چطوره که یه مداح یا روحانی متوجه نیست که مصیبت زیاد از حد، فاش، مداوم،  هر مکان هر زمانی خواندن حداقلش اثر سوء وضعی داره. این چه اوضاعی ست که دم زدن از با عظمت ترین حماسه تمام تاریخ بشری اینقد دم دستی شده و اینقد سبک شمرده میشه. بنظرم اینا از نتایج دوری از تفکر قرآنی ست. اگه بگیم شاید 90 درصد مادحین ذره ای تفسیر قرآن بلد نیستند بیراه نگفته ایم. شعر بخونید اونم حماسی مصیبت را بذارید برای وقت خودش اونم آدم خودش که نفسی داشته باشه و با یک "یا حسین" گفتن نیمی از جمعیت منقلب بشن ... مداحان که همه خوبند و عاشق اما خیلی هاشون جاهل اند و خائن به اسلام و شیعه بی آنکه بدانند. در ایام غدیر چه اشتیاقی ست برای رسیدن به محرم؟  ها؟ یوقتی مثلا یه حاج منصوری پیدا میشه که هم خودش فن بلده هم مستمعینش ظرفیت مجلس را دارن خوب اگه هر روز هفته هم روضه بخونه  جمعیت هر دفعه می میرن و زنده میشن، اون فرق می کنه. جالبه اینم شده تکیه کلام مداحان که "من قصد ندارم روضه بخونم اما فقط دو جمله..." بارها به دوستانم گفته ام و اتفاقا اغلب موافقند که راهی برای تنزل مصیبت ائمه بهتر و موثرتر از  مکرر، بی هوا و با هربهونه روضه و مصیبت خواندن نیست. این چه ظلمی ست که داره به امام حسین میشه و چه ساده و عادی می کنند این روضه خوان ها با اینجور  بی توجه وارد روضه شدن و بی توجه دراومدن ازش. والا ما هم معتقدیم به اینکه ذکر سیداشهدا بتعبیری نمک روضه هست اما خوب راهکار داریم. یک سلام به سیدالشهدا و پایان منبر، همون سلام زیارت عاشورا. باید مردم را تشنه روضه و گریستن و تخلیه شدن نگاه داشت. باید بگیم کو دهه اول محرمی که روضه ای بخوانند و اشکی بریزیم و احساس سبکی بکنیم. باید دربدر روضه باشیم و نه فراری از آن. بگمان من روضه مکان دارد و مکین و زمان. این چه صیغه ای ست که در شهرهای مذهبی همچو شهر یزد تولد و شهادت روضه می خوانند. چند سال پیش داد رهبری هم از مصیبت خواندن مداحان در مراسم شادی ائمه در اومد. همه می دونن گویا  آخوند و مداح (بعضی هاشون) نمی دونن که هر چیزی را که میخواهیم خوار و منفور مردم کنیم باید دائم ازش دم بزنیم. ملت که آیت الله قاضی نمیشن که هر روز و هر هفته با روضه جان می گرفت، ملت که امام خمینی نمیشن که 15 سال مداوم هر صبح میرفت حرم حضرت علی اونم همیشه به حال روز اول! با همون درجه از توجه ومراقبت و حیا. ما اگه سه روزمون تو حرم امام رضا بشه 5 روز، آدامس و چیپس  که هیچ، یک دست پاسور هم می زنیم. ظرفیت آدما متفاوته، عوام مردم این گونه اند که از تکرار زده می شوند چون توجهی ندارند. بخدا با این وضعیت این معجزه امام حسین هست که هر روز بر خیل مشتاقانش در عالم اضافه میشن اما وظیفه ماست که به کمیت و کیفیت نیز توجه کنیم.

 پس از سالها در این کهن سالی بتازگی بلطف خدا فهمیده ام که اشک بر حسین جایگزینی ندارد مطلقا و این اشک و عزاداری هم در سبک کردن بار گناه برای گناهکاران، هم برای سیر و سلوک و گشایش معنوی امور سالکان و عرفا، هم برای گشایش امور دنیوی همه بنی بشر فوق العاده است. بتعبیری سفره سیدالشهدا سفره عام و خاص توأمان است و این پذیرایی در تمام عالم و همه تاریخ بی بدیل است. لات و خلافکار با سیدالشهدا تغییر مسیر میده و عارف و سالک با او طی طریق می کند. حسین علیه السلام را انبیاء محتاجند چه رسد به خیل گناهکاران امت محمد.


1: این پست را با مطالب پست های "ماه محرم" و "ماه محرم2" همه یکجا اول محرم نوشتم و هنوز رحیم پور ازغدی در پیش خطبه نماز جمعه اون حرفای مهم را نزده بود.

  • ۰۲ آذر ۹۳ ، ۱۵:۵۸
  • سیدمحسن