...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است


هوالرفیق

تـو مـنـکـری ولـیک ، بـه مـن مـهربـانیت مــی بـــارد از ادای نــگــاه نــهــانــیــت


یک خـم شـدن ز گوشـه ابـروی التـفات آیـد بــرون ز عـهـده سـد سـر گـرانـیـت
شــادی الـتــفـات تــو کـارم تــمـام کـرد
بــادا بــقــای عــمــر تــو و زنـدگــانـیـت

36
  • ۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۵:۵۰
  • سیدمحسن

    هوالعالم

    در راستای بحثی در تلگرام با دوستانی فرهیخته از اصغر طاهرزاده پرسیدم:

    نظر شما درباره غیر معتقدین اخلاقی چیست؟ یکی خداناباور باشه اما پایبند به اخلاق انسانی در اجتماع. فایده و جایگاه و ضرورت دین برای این گونه انسان ها یا شایدم مدعیان چیست؟
    مثلا یکی این جور میگه:
    زمانی در قم طلبه بودم، به علت خامی و بی ارتباطی با جامعه معتقد بودم، فقط کسی که در قم باشد و روحانی، با فضیلت است. اما وقتی در دوره ای که دانشگاه تهران بودم با اشخاص با فضیلت روبه روشدم فهمیدم که در خارج از قم و در افراد غیر روحانی افراد ارزشمند وجود دارد،
    اما.... ! باز شیعه بودن را شرط اصلی می دانستم، بعد با سفر به کشورهای عربی فهمیدم که بین سایر فرقه اسلامی هم انسان ارزشمند یافت می شود. پس از سفربه اروپا به این نکته واقف شدم که در بین سایر ادیان نیز انسان ارزشمند هست ولی در ژاپن حادثه ای برایم رخ داد که فهمیدم فضیلت و انسانیت به زبان و مکان و نژاد و مذهب و رنگ نیست. برای غذا به رستورانی بزرگ و شلوغ در توکیو رفتم و به جاهای دیگر سری زدم چند ساعت بعد ناگهان یادم آمد که ساکم را که تمام زندگیم داخل آن بود در آن رستوران جا گذاشته ام با عجله رفتم و با کمال ناباوری دیدم ساکم همانجاست و پیرمردی کنار آن نشسته او گفت: وقتی دیدم ساکت را فراموش کردی با اینکه وقت دندانپزشکی داشتم ماندم تا برگردی، از او تشکر کردم. ولی او "به دین اعتقادی نداشت"

    باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که ایشان می‌فرمایند اخلاق و انسانیت در تمام ملل و اقوام هست و فلسفه‌ی کانت برای اروپاییان به زیباترین شکل، اخلاق را تعریف کرده است و سال‌های سال بعد از رنسانس، غرب با اخلاق کانتی در بین خود زندگی را می‌گذراند. ولی وقتی اخلاق با شریعت الهی جهت قیامتی و توحیدی نگیرد ملاحظه کردید که چگونه در همان غرب، تجاوز و استعمار به سایر ملل و قتل و کشتار جنگ جهانی اول و دوم شکل گرفت. زیرا اخلاق وقتی با شریعت همراه باشد و انسان را به توحید الهی برساند، انسان و جامعه در سعادتی ابدی قرار می‌گیرد وگرنه در بحران‌های مختلف همان دستورات اخلاقی را زیر پا می‌گذارد. قرآن می‌فرماید: ««مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُوْلَئِکَ هُوَ یَبُورُ» اگر کسى عزت مى‏خواهد، عزت تماماً از آن خدا است. معناى عزت در قرآن یعنى نفله نشدن، پوچ نشدن. اگر کسى مى‏خواهد حیاتش نفله و بى‏ثمر نباشد، بداند «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا» همه عزت نزد حضرت حق است، باید نظر را به خدا بیندازد. «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[1] عقاید پاک و صحیح به سوى حضرت عزت صعود مى‏کند، «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» یعنى سخن پاک و عقیده‏اى که از هرگونه باطلى پاک باشد. و سپس در ادامه مى‏فرماید: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» و عمل صالح این عقیده پاک را بالا مى‏برد. آیه عجیبى است، سه نکته اساسى در رابطه با شناخت حقایق مطرح مى‏کند. مى‏گوید: اى انسان‏ها! آیا شما از پوچ‏ شدن نمی ترسید؟ پوچ شدن یعنى بیست سال نماز بخوانید ولى در آخر مثل همان اول باشید، اگر بیست سال نماز من موجب نشود که خشم من در اختیارم باشد، اخلاق من هنوز خراب باشد، اگر بیست سال نماز من حبّ دنیا را در من از بین نبرده باشد، یقین بدانیدکه خطر فرو افتادن در پوچى را از بین نبرده است. چرا؟ براى این‏که به خداى عزیز متصل نشده ‏ایم. «ارْضُ الْعَزِیز» یعنى زمینى که آب بر آن غلبه نمىی کند و به اصطلاح آب بر آن سوار نمىی شود. معنى عزت یعنى عدم انفعال، عدم فرسایش. بر همین اساس مى‏توان «عزت» را عدم پوچى معنى کرد. خداوند مى‏فرماید هرکس عزت مى‏خواهد: «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ» اگر کسى همواره در پى نجات از پوچى است و براى آن برنامه ‏ریزى کرده، راهش نزدیکى به عزت محض یعنى خداوند است. بعضى از مردم اصلًا نگران پوچى خود نیستند، سوار اتوبوس می ‏شود، با این‏که در ایستگاه بعدى پیاده خواهد شد، شروع مىی کند از وضع فرزندانش و این‏که چند فرزند دارد براى شما صحبت‏ کردن، فکر نمی کند که آیا این صحبت‏ها نتیجه ‏اى هم دارد؟ کار این فرد را نمى‏ گویند طلب عزت که مصداق‏ «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ» باشد، چون او برنامه ‏اى براى نجات از پوچى نریخته است. قرآن مى‏فرماید اگر کسى مى خواهد سراسر حیاتش پوچ نشود و مى‏ خواهد از زندگى ‏اش نتیجه واقعى بگیرد، فقط باید مسأله‏ اش را با خدا حل کند، زیرا تمام عزت و عدم‏ فرسایش از خدا است. خداوند در جایگاه یک مرشد مطلق است، چون رب انسان‏ها است. مى‏پرسى چطورى من به عزت برسم و از خوارى و پوچى نجات یابم؟ با زیبایى تمام با آدم حرف مى ‏زند و مى‏فرماید: باید به طرف عزت بروى که فرسایش پیدا نکنى و همه عزت نزد خداوند است‏ «فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً». به واژه‏ «جمیعاً» عنایت داشته باشید؛ پس هر جا عزتى هست، ریشه‏اش در تجلى صاحب عزت است. وقتى این نکته را با تمام صراحت اعلام فرمود، حالا راه ‏رسیدن به عزت را نشان مى‏دهد، مى‏ فرماید: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» عقیده پاک به سوى صاحب عزت مى ‏رود، پس آن کسى هم که قلبش حامل آن عقیده است به صاحب عزت نزدیک مى‏ گردد و در نور پایدار او، پایدار مى‏ ماند. پس اولین کار براى کسى که برنامه‏ ریخته تا از پوچى نجات پیدا کند، داشتن عقیده پاک است و همچنان‏که عرض شد، عقیده پاک «خدادارى» است به همان معناى توحیدى‏ اش، و سپس در ادامه راهکارِ نزدیکى به صاحب عزت مى‏فرماید: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» عمل صالح - که همان اعمال شرعى باشد - آن عقیده را رفعت و ارتقاء مى‏بخشد و در سیر صعودى به سوى صاحب عزت به انسان کمک مى‏کند تا هر چه بیشتر آن عقیده، شایسته نزدیکى به خدا گردد و صاحب خود را نیز به خدا نزدیک کند، پس باید در انجام اعمال شرعى نهایت تلاش را کرد تا در نزدیکى به صاحب عزت ضعفى به وجود نیاید. موفق باشید


    مجددا با توجه به عدم اقناع دوستان پرسیدم:

    سلام و تشکر بابت پاسخ مفصل تان به سوال 13774 (نقش شریعت در تحفظ اخلاق)

    ببخشید خواستم بدانم صریح و خلاصه جوابتان چیه؟ غیرمعتقد متخلق اصلا داریم؟ و اگر داریم جایگاه اخروی اونا چیه؟ ضمن اینکه باید قائل به تلازم سعادت و حقانیت دین و مذهب باشیم یا نه؟ معتقد به انحصار در حقانیت دینی اما تکثر در سعادت اخروی باید بود؟

    باسمه تعالی: سلام علیکم: اخلاق به تنهایی اگر رویکرد توحیدی نداشته باشد و قرب الهی در آن لحاظ نگردد، منجر به راحتی روح در دنیا می‌شود ولی سعادت اخروی به همراه ندارد. در عین حال در قیامت مانند انسان‌هایی نیستند که به جهت ظلم و جنایت گرفتار عذاب می‌شوند و در موضوع انحصار در حقانیت دینی، باید بحث را به نگاه توحیدی دین سپرد. لذا هراندازه که آن دین به توحید نزدیک‌تر است، بیشتر موجب سعادت اخروی است. موفق باشید


    پ.ن:نظر یکی از دوستان:
    رایج ترین جواب که میگن اینه:شیعه در مساله حقانیت، قائل به انحصارگرایی است(حق واحد است و قابل تکثر نیست)
    اما در مساله سعادت اخروی، قائل به تکثر گرایی است و منحصر در تشیع و حتی اسلام نیست( امکان سعادت برای همه نیکان متصور است)

  • ۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۹:۵۳
  • سیدمحسن

    هوالکافی

    پرسیدم:

    سلام استاد ببخشید اینقدر راحت و گستاخانه سوال می پرسم لطف خدا من جواب را بلدم اما جواب شما کجا و جواب من کجا؟ سوال را به شکل مطرح شده برای خودم از شما می پرسم

    " چرا باید برای شخصی بنام حسین بن علی عزاداری کنیم و یا اصلا این حادثه در کربلای سال 61 هجری در سرزمین دیگری و در ملیت و قومیت دیگری چه اهمیتی داره برای ما ایرانی ها یا ملل دیگر وقتی بدانیم که دو گروه یا دو شخص یا دو قوم سر مسئله حکومت یا بیعت یا هرچیز دیگری دعوا راه اندختن و یکی قویتر بوده یکی ضعیف تر و طبیعتا یکی از طرفین کشته میشه؟
    میگید آزادگی و حریت و زیر بار ظلم نرفتن و شجاعت و این حرفا خوب ما هم میگیم این چه حرفیه؟ یک کسی حاکم بوده تو یک کشوری عده ای حکومت او را نپذیرفتن و قبول نکردن بیعت اون حاکم را و حکومت هم طبعا اونا را تعقیب و دنبال و بعد دعوا و بعد کشته شدن از طرفین و نهایتا تمام شدن غائله؟ 
    سوال اینه اگر معصوم بودن یکی از طرفین را نپذیریم به لحاظ سیاسی چجور میشه اینو پذیرفت و چرا تا به این حد اهمیت داره؟کربلا و عاشورا یک دعوای داخلی بوده به ما چه؟ به ما ایرانی ها چه؟ به اروپایی ها چه مربوط؟ ولو اینکه یکی بر حق بوده و مظلوم و در قلت و دیگری زورگو و قلدر و با خشونت؟"


    جواب:

    باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً حرف بنده هم بر روی آیاتی است که اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را معصوم می‌داند و در قرآنی که هدایت بزرگ خداوند است برای کلّ بشر، چشم‌ها را متوجه‌ی عصمت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» کرده تا انسان‌ها در زندگی زمینی خود گمراه نشوند و شیعیان با هوشیاری خاص خود متوجه این قاعده شده‌اند، وگرنه اگر دعوای دو گروه از قوم عرب بود و راهی برای امروز ما در آن باز نمی‌شد چه اصراری بود که ما بر روی آن تا این اندازه متمرکز شویم؟! موفق باشید

    پ.ن: جواب با شاهد گرفتن قرآن داده شده نه با چیزی که من درخواست کرده بودم، بنظرم پاسخی که نزد خودم هست بهتر باشه از  این جواب استاد طاهرزاده هر چند اشاره ایشان نیز بسیار مهمه آن جا که از "باز شدن راهی برای امروز ما" گفته اند 

    *************************************************************************

    بچه همدانه و دانشجوی ارشد الکترونیک بهشتی، لیسانس هم نفر اول دوره اش شده و یجورایی خیلی زرنگ و مستعد، زنگ زده حلالیت می طلبه میگم چه خبره؟ میگه بعد دفاع ارشد یک دوره جند ماه باید ببینیم و بعد میرم سوریه 

    میگم شوخی میکنی یا جدی؟ واقعا میخوای بری؟ میگه آره چرا که نه دو تا از دوستام هم در راه دفاع از حرم حضرت زینب شهید شدن؟ با تعجب می پرسه می پرسه مگر دوستان همشهریت نرفتن کسی که برات عجیبه؟ به شوخی(شایدم جدی) میگم یزد ما که نگو فقط ملت بفکر "اقتصاد" هستن و بس. او را مصمم دیدم در این انتخاب بهش گفتم اهم مهم کن و اینکه الان تو وظیفت چیه؟ گفت خوب فکر کردم 
    گفتم... گفت... گفتم... گفت.... در آخر اشاره ای کردم که حالا میخوای بری مواظب باش قضیه "تکلیف" و "نتیجه" ظرایفی دارد هدف شهادت نباشه هدفت مقاومت و نابودی دشمنان اهل بیت و سالم برگشتن باشه اما هرچه قسمتت شد همان ان شالله خیره و بیشترین تاثیر را خواهد داشت.
    ***************************************************************************

    هفته اخیر سمیناری با عنوان "ماهیت دوگانه فن آوری ها" توسط آقای یاسر خوشنویس  از پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فن اوری  در پژوهشکده لیزر دانشگاه بهشتی برگزار شد. از پژوهشکده مهندسی محور و فلسفه گریز ما این مهم بعید بود و البته استقبال کم بود و چند دانشجو و فقط دو استاد حضور داشتند. بحث رسید به اینجا که به نقل از دانشمند غربی می گفت از میان تکه چوب های خشکیده ای که در راه یک کوهنورد درکوه قرار می گیرند یکی توسط آن فرد انتخاب می شود و بعنوان عصا قرار  می گیرد و به تدریج به  این سوال اساسی رسید که آیا کارکرد ساختار را عوض می کند یا خیر؟ و اساسا تاثیر  ساختار و کارکرد روی هم چگونه ست؟ بعد از حرفای یک آرشیتکت مسن حاضر در جلسه که از بیرون پژوهشکده برای حضور درجلسه آمده بوده بود به عنوان اشکال بر نظریات مطرح شده  بحث "قابلیت قابل" و "فاعلیت  فاعل" را پیش کشیدم که مورد توجه سخنران جلسه قرار گرفت و مثالی را که خود ایشان در مورد آسپرین حین جلسه آورده بودند را یادآوری کردم و گفتم بعید است کارکرد آسپرین که در دهه های گذشته برای انعقاد خون بوده حالا طی گذشت زمان به سرماخوردگی مبدل شده ساختار آن را عوض کرده باشه بلکه این پتانسل بالقوه در آسپرین بوده اما صد سال پیش کشف نشده بوده و الان مورد توجه قرار گرفته و یا همان مثال تکه چوب خشکیده در مسیر یک کوهنورد که بعنوان  عصا مورد استفاده قرار می گیره نیز از همین دست است، پتانسیل و "قابلیتی" در تکه چوب بوده که با کمک یک "فاعل" به عصا تبدیل شده و نظر به مبحث "وجود" در فلسفه نمی توانم تغییر ساختار را در نتیجه تغییر کارکرد قبولدار بشم که سخنران با تایید تلویحی حرفام در انتها گفت این مبحث بازه و نتیجه ی قطعی نرسیده اند و در این باب نظریات مختلفه .





  • ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۲:۰۶
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

علی جان عمر من بین همه از دستم رفت، یفکری

والا

  • ۰۸ آبان ۹۴ ، ۲۳:۳۰
  • سیدمحسن

هوالرفیق

تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت                غم با دل رمیده ما آشنا نبود

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی       با چون منی به غیر محبت روا نبود

12

  • ۰۷ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۹
  • سیدمحسن

هوالکافی

رفیق شفیق فرهیخته ای طی ایمیلی نوشت:

دوره و زمونه جالبی شده . بعضی ها که ارزشها هنوز براشون اهمیت داره زندگی تو این زمونه واقعا براشون دردآوره داشتم تو اینترنت پرسه میزدم یکسر رفتم به وبلاگت مطلب همایش شیرخوارگان را خواندم. خب این یک دغدغه است برای کسی که به ارزشها پایبند است

وقتی مقایسه میکنم با 20سال پیش میبینم رفته رفته خیلی از ارزشها کمکم از جامعه دارن رخت میبندند

گاهی برای اینکه فکرم راحت تر باشه حتی تلویزیون هم نمیبینم. سایت های خبری که هیچ.

 اصلا شرایطم جوری شده که میخوام از این کشور فرار کنم برم یک کشوری که حداقل ارزشها براشون مهم باشه حتی فساد جنسی را ترجیح میدم بر بی فرهنگی و بی اخلاقی و دروغ و ریا و...

مثلا همین دانشگاه، برخی پرسنل دانشگاه وقتی کار بچه فامیل و آشنا گیر نمره باشه زنگ استاد میزنند حتی با پررویی میخوان چند نمره اضافه کنه اگر استاده زیر بار نرفت حتما ترم بعد دیگه تو آون دانشگاه درس نداره. نمونه اش هم دیدم حتی اون مسئول دانشگاه به دانشجو گفته که چون نمره ات نداد حالا من کاری میکنم که ترم بعد دیگه اینجا تدریس نداشته باشه. و همینم شد.

تو دانشگاه ... و احتمالا بعضی دانشگاهای دیگه باب شده که استاد اگر با دانشجویان راه نیاد و یک کم سخت گیر باشه فقط چند تا دانشجو زیرابش را میزنند و مدیر گروه هم برای اینکه سر و گوشش راحت باشه دیگه ترم بعد دعوتش نمیکنه. باور کن چند تا استادای همین مرکز... به همین شکل براشون اتفاق افتاد.

اصلا خیلی جالبه زمانی بعضی از مشکلات دانشگاههای این دوره و زمانه رابگم . کلا هدف دانشگاه این دوره شده جذب بیشتر دانشجو و پول دانشجو. دانشجو سالاری مطلق حاکم شده.

حتی نمونه اش تو یک دانشگاهی خودشون بدون اجازه استاد دانشجویی که نمره 8 آورده بود را پاس کردند.

چند ترمیه عجیب دانشجوها بهونه گیر شدند و تنبل و میگن استاد شما خیلی سخت گیرید استادای دیگه معمولا از 6 نمره میانترم حداقل 5 که به ما میدند تازه ما که کلاس اومدیم حقمون بیشتره. توی پایانترم هم خیلی کمک میکنند و جالبه دانشگاه هم اینجور استادا را بیشتر می پسنده و دارن ترویج میدن.

خلاصه اینا تجارب 7 سال تدریس منه. دیگه ذره ای انگیزه ندارم برای این طرز تفکرها کار کنم.

 به قول دکتر ...باید در جهت اهداف دانشگاه پیش بریم و ذره ای منحرف نشویم. 

//////////

نوشتم:....

اما از بابت این دغدغه ها کاملا درست میگی کسی که پایبند باشه از این شعار و دروغ و تظاهر احساس خفگی میکنه به قول دوستی میگه من نهج البلاغه نمی خوانم چون اصلا عصبی میشم، از بس با خواندن اون احساس فحش بهم دست میده فحش به خودم و همه ملت و دولت و.... (یچیزی تو همین مایه میگه)

مسئله جنسی یک میل شدید است و نیاز طبیعی، اونا مسئله خودشون را باهاش حل کردند (و البته تبعات افراط را چشیدن ) اما دروغ و بی اخلاقی اصلا ریشه قدرتمند فطری نداره و از حکومت ها بیشتر سرچشمه می گیره خواستم بگم اصلا مسئله جنسی را فساد نمیگن بهش هیچ جای دنیا و اطفاء یک نیاز طبیعی ست (هر چند عدم کنترل آن آدمو هوسران و تنوع طلب و بدبخت میکنه) اما مسئله اخلاق متفاوته و واقعا موندن تو جایگاه فساد جنسی(یا همون افراط جنسی) از ماندن در مکان بی اخلاقی و دروغ و ریا راحت تره. موافقم باهات چون که به آدما حق میدیم در پی غریزه طبیعی خوشدون باشن اما سر هم کلاه گذاشتن و حق ناحق کردن و اختلاس و اخراج کردن استاد از دانشگاه به خاطر حق طلبی در نمره دادن به دانشجوها اصلا طبیعی نیست ، فاجعه هست 

راهکار موندن و اصلاح کردن هست اصلاح خودمون اصلاح همسر و فرزندانمان و اصلاح یکی دو دوست اطرافمون 

موفق باشی

  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۰
  • سیدمحسن