...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

هوالرحیم

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه وبلاگ سر زنده‌ای بود هرچند بر خیال راست، کج را خریده‌ای که گمان می‌کنی طاهرزاده است و این خبرها! ولی نگران هم نباش زیرا خداوند پاداشی مناسب تصورات خودت به تو می‌دهد و طاهرزاده می‌ماند و اعمال‌اش و خدایش. زیرا در حدیث قدسی حضرت حق فرمود: «أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِن‏» من در گمان بنده‌ی مؤمنم هستم. پس اگر گمان شما آن است که طاهرزاده این است که گمان داری و به زعم خود یک چنین کسی را دنبال می‌کنی، پاداش تصورات خودت را به تو می‌دهند. ولی طاهرزاده باید متوجه باشد قصه‌ی او با خدا تعیین می‌شود و این‌که چه اندازه نسبت خود را با خدا شکل داده. زیرا گفت: « نیک باشی و بدت گوید خلق/ بِهْ که بد باشی و نیکت بینند». موفق باشید .

  • ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۰۶
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

علی جان دیگه طاقتم تاب شده از برای تو نوشتن و از تو گفتن، بیا حرفهایم را درگوشی به تو بگویم. حرفهاست مرا با تو! 


  • ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۴۰
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

علی جان سال هاست که از تو در این شهر خبری نیست، نکند که به رسم همیشگی! اخبار تو را هم سانسور می کنند؟ شایدم خودت میخوای نباشی تا دلمون خوب خوب برات تنگ بشه، آره؟

والا دیگه خسته شدم  از دور سلام دادن هایم، پس کی ایوان طلایی صحن و سرایت را خواهم دید؟ تو بگو کی؟ 

  • ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۹
  • سیدمحسن

هو الکافی

در قسمت پی نوشت این پست نظر خودم را درباره حجاب گفته بودم  و نیز پست هایی چون اینجا، قبل از اینکه امثال روحانیونی چون زائری و دیگران حرف از آزادی حجاب به میان بیاورند اما اخیرا متفکری چون طاهرزاده مطلب قابل تامل و دلنشینی را در پاسخ به یک سوال ارائه داده اند که خودم نیز داشتم به همین می رسیدم و وقتی از زبان ایشان شنیدم خیالم راحت تر شد، هر چند همچنان تامل باید تا اسقرار بر نظری شاید.


«اصل مطلب را باید فقها روشن بفرمایند. موضوعِ تبعات اجتماعیِ اجباری‌بودن یا اختیاری‌بودنِ حجاب بحث دوم است. بنده فکر می‌کنم به همین صورت که نظام عمل می‌کند خوب است که از یک طرف سخت‌گیری نمی‌کند و از طرف دیگر با هنجارشکن‌ها که فضای جامعه را به‌شدت آلوده می‌کنند برخورد می‌نماید. فراموش نکنیم اگر نفس امّاره را آزاد بگذاریم هیچ محدودیتی را نمی‌خواهد. اگر بخواهیم در کلیّت یک کشور - و نه در محدوه‌ی یک اقلیت - خانواده را حفظ کنیم، نباید عواملی که موجب می‌شود زنان آنچنانی با تبرّج خود ذهن مردها را به خود جلب کنند در جامعه میدان داشته باشند. در لبنان مذهبی‌ها تکلیف خود را با سایر قشرها روشن کرده‌اند، ولی ما یک کشور هستیم و در یک کلیّت باید تکلیف خود را داشته باشیم و نه در یک اقلیت. موفق باشید  »


درباره طاهرزاده: کسی که با 50 سال عمر به اندازه ی 200 سال کار کرده، کسی که مرا با وجود بی پولی مجبور به خرید تمام کتابهاش از نمایشگاه بین المللی کتاب اخیر کرد، کسی که مَثَل بحث هاش به زبان سطح پایین و سخت افزاری VHDL میمونه تا ارائه مطالب به سبک متلب و متمتیکا به سبک خیلی ها یعنی سطحی نگری و نرفتن به اعماق فطرت،کسی که از سال 89 مرا درگیر خودش کرد، کسی که اخیرا به استاد شایق گفتم من مختصر دینداری خودم در این وانفسای شبهات را مدیون شما و طاهرزاده هستم، استاد خندید و گفت ازش شنیدم همون اصفهانی را میگی، گفتم استاد فقط شنیدید برین ببینید چه غوغایی کرده، کسی که نیاز به تمجید من نداره و اصلا هرگز از نزدیک نه ایشان را دیده ام نه ایشان مرا، کسی که برایش دکان باز نمی کنم اما همه دنیا را بگردیم بعیده به سبک قلم، بیان و سلوکشان أحدی پیدا بشه ، کسی که نیاز جوان متفکر امروزی ست که میخواهد لذتی از دینداری اش ببرد، کسی که فقط یه مشکل داره اونم اصفهانی بودنشه!!!

پ.ن: جمله آخر قطعا یک شوخی ست باور کنید!

  • ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۲۹
  • سیدمحسن

هو ال....

سه دهه عمر مرتب می شنوم که دائما می گویی جاهل را نمی بینی مگر در افراط یا تفریط

 می گویمت:

أنت العالم و أنا الجاهل و هل یرحم الجاهل الا العالم، ها؟ 


سه دهه عمر و عدم بالانس بین عقلانیت و احساس هنوز ...هنوز


پ.ن: فراق

  • ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۵۹
  • سیدمحسن

یا نعم القریب

رُباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته            مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته

سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم         که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته

تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی     شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته

مزن از ناامیدی دم که آن طفل دبستانی        شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته

به نور دانش و تقوی شود گمگشتگانی را          به حق آوردن از باطل ولی آهسته آهسته

همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر         ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته

که باید ناخدا کشتی در امواج دریا را              کشاند جانب ساحل ولی آهسته آهسته

سحرگاهی دل آگاهی چه مینالید از حسرت     که آه از عمر بیحاصل ولی آهسته آهسته

....


ابیاتی از یک غزل حسن حسن زاده


پ.ن: هزار مرتبه شویم دهان ب مشک و گلاب   هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی ست

 والا

  • ۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۶
  • سیدمحسن

أنت الکافی

پیرو پست های 14 دلیل ، ریسپانس دوستان،  وداع با گذشته

ک مثل...

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۰۸
  • سیدمحسن

یا أنیس من لا أنیس له

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست / می رسم با تو به خانه در خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم خستگی در می کنی/ چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت می شود آیا کمی / دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست

وقت رفتن می شود با بغض می گویم که نرو/ پشت پایت اشک می ریزم روی ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود / باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست

بعد تو این کار هر روز من است/ باور این که نباشی کار آسانی که نیست!

باز می خندی و می گویی که حالت بهتر است؟!/ باز می خندم که خیلی! گر چه می دانی که نیست


12


  • ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۵۰
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

شک ندارم که از نوشتن امثال من ترا، خوشحال نمی شوی بلکه... اما چاره چیست؟ مُحب اگر از محبوب دم نزند چگونه روز را به شب آرد و شب را به صبح، تو بگو چاره چیست؟ باید تحملم کنی، باید تربیتم کنی، وقتی بگذار دعایی بکن نگاهی بکن اخمی بکن کتکی بزن یه روز اثر میکنه، ضرر نمی کنی ها

  • ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۷
  • سیدمحسن

هوالشاهد

درباره قضایای امروز دانشگاه امیر کبیر در رابطه با حضور آقای هاشمی بر همانم که قبلن ها اینجا و اینجا گفته ام

من هنوز همچنان هیچ طریقی نمی تونم بفهمم چرا و به چه دلیل موجه عقلی دینی میشه حق صحبت و ارائه دیدگاه ها را از یکی گرفت؟ چرا؟ چرا؟  اونم توی مکانی چون دانشگاه که محل تضارب آراء و بستر آزاداندیشی ست. حرفای من نه در جهت تایید رویکرد چندین سال اخیر آقای هاشمی ست  و نه رد آن و اصلا بحث من اینجا این نیست. بماند حال نوشتن ندارم فقط بگم منظورم شعار ندادن دانشجویان در راستای ایده هاشون نیست نه اصلا، بلکه کار به فحش  و درگیری رسوندن را میگم و شکستن وبستن و ... بخاطر یک سخنرانی.

خدایا ما را از خود مرکز پنداری و دیکتاتور صفتی حفظ کن

  • ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۳
  • سیدمحسن

هو المحبوب

علی جان روزگارم چه بد میشد اگر تو را نشناخته بودم و چه بدتر شد حالا که ترا شناخته ام!!  چی داری بگی؟

با این وجود والله اگر امید به یروز عاشق شدنم ترا نبود زندگیم معنایی نداشت، بر سرم منت بگذار که من با منت گذاشتنت هم مست می شوم


پ.ن: مجددا ...

  • ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۲۴
  • سیدمحسن
همه ی لذت من در پژوهشکده لیزر پلاسمای بهشتی، دیدن باسواد ترین استاد پلاسما کار ایرانی (به اذعان جمیع ملت end فیزیک پلاسمای ایران اونم با فاصله) ست  بلافاصله بعد اذان ظهر یا مغرب در حال وضو گرفتن، و چی بالاتر از این برای یکی با تفکرات و علایق مذهبی 
یادم اومد از کنفرانس پارسال مازندران از کل جماعت حاضر در سالن بعد اتمام جلسه ی صبح، تقریبا همه رفتن ناهار ،من بودم و ایشان از معدود  حاضرین در مسجد دانشگاه برای نماز اول وقت ظهر، الحمدلله
هر کسی تو این عالم رنگاوارنگ به چیزی خوشه، ما هم به این  والا
از دکتر ... بیشتر مخواسم بگم و البته انتقاداتی هم که به ایشان دارم، اما فعلا بماند
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۰۰
  • سیدمحسن

هو المحبوب

علی جان مگر من از تو چه خواسته ام که این گونه ازم فراری شده ای؟ من فقط اون اشک های وقت شنیدن نام زیبایت در اذان را میخوام، یادت که نرفته، سال 83 

چگونه میتونی تحمل کنی که 500 بار دعا کرده ام تا یه چله در محضرت باشم و اجابتم نکنی؟ از اون وقت تا حالا

سه دهه عمر انتظارت هنوز


پ.ن: 1  2   3
  • ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۵۳
  • سیدمحسن

یا رفیق من لا رفیق له

خدایا سه دهه عمر دیدن بندگان خوبت و خوب نشدنم هنوز

خدایا گویا این آخرزمانی همه دارن خوب میشن من بدتر

خدایا سالهاست بر هوس بهترین ها بودنم اما بدترینم

خدایا اینک منم و این ماه توست و اگر رجب نبود قطعا آتش گناهان کثیرم مرا نابود و رسوا کرده بود

اما سه دهه عمر با آبرو و اعتبار و محبوبیت ماندن میان خلایقت هنوز

دیگه چه کتکی بدتر از این همه لطفت؟

خدایا بر این قسم از کتک بیفزا اما ...

اما بالاخره یروز مرا صدا کن و بگو إنی اُحبک یا محسن یعنی میشه؟

خدایا همه محبت و خوبی ها واسه توس اما به قول اون بنده خوبت همه بدی ها و گناهان واس ماس یعنی کلیتش ماس ماس

خدایا تقصیر خودته که اینقد خوب بودی که جرئت مزاحم میدهی حتی از جانب این بزهکارترین امت محمد گویا با هم رفیق شش دانگیم

خدایا از من نگیری اون نگاتو، این جوشش و عطش و تشنگی را

خدایا از من میگیری درد و غمامو، می دونم

  • ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۱
  • سیدمحسن

پس در هر ماه رجبی نعمتی موجودست و بر هر زنده ماندن و رسیدن به ماه رجب شکری واجب

باید زحمت کشید تا در این ماه تحت ولایت الهی قرار گرفت، شناسنامه کاری بر ای ما نخواهد کرد (اسلام شناسنامه ای)

خدایا معتاد از سر اضطراب بجهت تسکین به مخدر پناهنده می شود، ما از این تشویش روزگار به ماه رجب.

27 نفر

پ.ن: ماه رجب

  • ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۲۸
  • سیدمحسن