...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

هوالکافی

با عرض ادب و احترام برای تمامی مراسمات سیدالشهدا علیه السلام:

همایش شیرخوارگان همایشی برای شکار دوربینی زنان جوان 20 تا 35 سال با زوم دوربین روی صورت و....

همایشی که تنها و تنها مکان برای گردهم آوردن زنان جوان مذهبی ست که دوربین ها از همه جوانب تا به این حد امکان فوکس می یابند و کسی هم اعتراضی ندارد


پ.ن: چندساله از عمد اخبار تصویری  مرتبط با آن را از  سراسر ایران رصد میکنم تا حدس همان سال های اول ابداع آن را ارزیابی کنم، بله مطمئن شدم حدسم درست بود  براستی نمیشه مراسم گرفت و عکاس مرد نباشه؟ نمیشه مراسم گرفت و اصلا عکاسی نباشه؟

پ.ن2: این  انتقاد را هرگز از کسی  ندیدم (چون لابد از دید جمیع ملت اشکالی نداره) و ممکن است آن را  "تحجر"،" تفکر طالبانی" و یا " افراط" بنامند، من در جواب حرفی ندارم و فقط میگم معمولا آن هایی که به این مراسم می روند برای شوی لباس و آرایش و ژست نمی روند که دوربین ها این گونه  و به این شدت برای خود خوراک خبری تهیه می کنند

پ.ن3: کاش می شد بعضی عکس ها را اینجا بگذارم، بماند


  • ۲۵ مهر ۹۴ ، ۰۰:۱۸
  • سیدمحسن
هوالرحیم
"مومن" در شدائد غصه می خورد ریش سفید  می کند گریه چرا، اما  تا پایان عمر عقلش زوال نمی یابد 
"مومن" در مرگ همسر، فرزند،پدر مادر و... شوکه و روانی نمی شود، مو سفید می کند دیوانگی هرگز، همچنین است سکته قلبی
"مومن" در یک ورشکستگی کامل اقتصادی نگاه توحیدی اش مایه نجاتش می شود و روانی نمی شود
"مومن" در مشکلاتی که خداناباور را افسرده و پریشان میکند میگوید:"لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم" و ادامه می دهد و کم نمی آورد
اساسا مومن هرگز تحت هیچ عنوانی ابدا دیوانه نمی شود  
راستی چه نعمتی ست خداباوری و چه عذابی ست نداشتن دید توحیدی
خلایق از بعضی بیماری ها نجات نمی یابند الا با  "ایمان" و حد اعلای ایمان را "علی بن ابیطالب" آموزش می دهد و بس
با وجود "ایمان"، افسردگی ، اضطراب شدید، روان پریشی و خودکشی و ... جایی ندارد اگر هست "ایمان" نبوده قطعا
مومن همیشه در حصار امنیت الهی ست هر چند اموالش را ازدست بدهد عزیزانش بروند سیلی روزگار بخورد باز این امنیت خاص مستدام ست
کوه ها نابود می شوند "مومن" هرگز
امن و امان در همه روزگاران برای "مومن" بوده و بس، امواج سهمگین روزگار در طول تاریخ خیلی ها را زمین گیر کرده، "مومن" را هرگز.


پ.ن: این روزها سخت گذشت، دنیای این روزای من آزارم میده ، لحظاتم سخت می گذره، خیلی سخت، باید بر "استغفارم" بیفزایم گناهانم داره جوونه می زنه
پ.ن2: ایمان را شرایطی ست و خداوند را حدودی
پ.ن3:نگاهی کردم دیدم اغلب اندک مشکلی شتابزده ام می کند و بی ملاحظه حدود خداوند و دستورات دین اقدام می کنم، باید بر"تفکر" و "طمانینه" بیفزایم و بر "سکوت"   نگاهی کردم دیدم رفتار و گفتار و افکارم بویی از "خداباوری" و "ایمان به رسول الله" ندارد، ایمان در "لحظات" خودشو نشون میده و مومن در "انتخاب" هایش شناخته می شود
  • ۱۹ مهر ۹۴ ، ۰۱:۴۴
  • سیدمحسن
هوالغفور
خدایا دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم
خدایا خوشحالم حواست بمن هست اگر گوشمالی امروز نبود عصیانم از حد میگذشت
بالاخره حجت استدلالی را بر من تمام کردی و انتظار داری به از این باشم که هستم، آره؟
سخت گذشت اما با تو گذشت
خدایا دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم
خدایا نمی خوام در بلا متوجهت باشم و در نعمت سرمست و غافل
خدایا یک بی نظمی 2-3ساله در اوان جوانی بگمانم 10 سال از عمرم را تلف کند 
خدایا این منم و گره های کور زندگی ام، خدایا غصه های خودم یک طرف غصه های بشریت مبتلا به باتلاق مدرنیته یکطرف
خدایا حال من گویا حال همه بشریت است هیچ کس هیچ جا هیچ وقت خوشحال نیست چرا که همه دورشدند از مبدأ خود، خدایا به بشر قرن 21 رحم کن تخفیفی قائل شو اوضاع متفاوته از قدیما ای مهربان ترین
خدایا در این زمانه کم پیدا شدی ها، دلمان برایت تنگ است ای همه ی ما ای خودِ خودِ ما 
خدایا اشکامو پشت این خطها ببین و به همه مون رحم کن
خدایا دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم
خدایا ماه رمضان که گذشت امیدم به عرفه بود که آن نیز از کف رفت حال با من چگونه خواهی بود ای غفارالذنوب؟

خدایا!
دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم     کبوترانه در این آستانه پر بزنم
به ناامیدی از این در نمی روم هرگز   اگر جواب نگیرم دوباره در بزنم
  • ۱۶ مهر ۹۴ ، ۰۴:۰۳
  • سیدمحسن

هوالکافی

دوخط از پست چند روز پیش که بنا به مصالحی حذف شد:


انقلابی احمق نیست سیاست را می فهمد قیام عاشورا را با صلح حدیبیه کنار هم میفهمد، اهم مهم میکند، بر شرایط زمان و مکان مسلط است، تاریخ میداند، تفکر می کند، در دام نمی افتد و توازنی بین عقلانیت و احساساتش برقرار است.

  • ۱۴ مهر ۹۴ ، ۲۲:۰۶
  • سیدمحسن

    هوالعالم

    پرسیدم:به اساس دین شک کرده و میگه عقل آیا اقتضا می کند که خرج کنیم بنزین بسوزونیم بریم خارج از شهر و برگردیم تا روزه مون را بتونیم بخوریم؟ این دینه؟ من بخاطر دفاع از دین گفتم ممکنه مراجع و فقها اشتباه کنن و روزه خوردن بدلیل مسافرت و سختی آن عقلانی ست اما 20کیلومتر رفتن و برگشتن و روزه خوردن را دین نگفته.
    نظر شما چیه؟ نمیشه برای کسی که خیلی پایبند نیست از «تعبد» حرف زد استاد. کجایی استاد؟!! أین؟ متی؟

    جواب طاهرزاده:باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسائل فروع دین ابتدا باید وجه عقاید و جایگاه بندگی افراد روشن شود تا جایگاه فروع دین در متن عقاید، خود را بنمایاند. آری! آن‌کسی که بندگی خود را درست بشناسد و متوجه باشد برای نفی خود و ظهور حق در قلب و روانش باید احکامی را بپذیرد، نگاه او به این نوع دستورات، نگاه دیگری است می‌فهمد که حضرت حق از طریق اطاعت ما از دستوراتش بر قلب ما جلوه می‌کند و لذا نگاه‌های کمّی و حسّی به موضوع ندارد. موفق باشید

    پ.ن: هیچ وقت نتونستم بپذیرم رفتن به بیرون شهر فقط به قصد ابطال روزه و برگشتن وافطار را وهرگز نمی پذیرم مگر از زبان معصوم بشنوم که اونم معصوم و دانای کل به کلاه شرعی و ترک عقل حکم نمی کند، پس کو پویایی فقه؟

    پ.ن2: معتقدم به "تعبد" در فروع، تعبدی که نتیجه ی تعقل است، اما به مسائل جاری و به بعضی از احکام رساله ها شک دارم، به هرحال عصیان نباید، تفکر و توسل باید تا راهی شاید.


  • ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۹
  • سیدمحسن
هوالرفیق
عجب عذاب سختی ست سه دهه عمر بودن کسانی کنارت که اونا دارن باهات حال میکنن و تو از اونا نه
همیشه تا یادم هست از سر کار گرفته تا دانشگاه لیسانس ارشد دوران خدمت و... کسانی بودند کنارم که از بودنم کنارشان حرف زدنم خندیدنم سکوتم و... کمال لذت را میبردن و می برن اما من یکسره عذابم به خاطر بودن اونا و هیچ لذتی از بودنم کنارشان نبرده ام هیچ لذتی بعکس کاملا عذاب کشیده ام با اینکه خوب بودن و خیلی هم بهم لطف داشتن!
من نمی دونم این هم روحیه نبودن این هم اعتقاد نبودن هم جنس نبودن کم محلی من و... را چرا اونا نمی تونن درک کنن چرا آخه؟
گاهی اینقد این مسئله کوچک رو مخم فشار میاره که میخوام با سر برم تو دیوار
خدایا تو شاهدی شعار نمیدم هرجا بودم عده ای بهم وابسته شدن که من اصلا باهاشون حال نمی کردم و این وابستگی اونا بهم مرا داغون میکنه 
چقد سخته بودن کسانی کنارت که دارن ازت کام میگیرن و تو داری فقط ظاهرسازی میکنی و الکی میخندی الکی حرف می زنی الکی خوشی نشون میدی الکی الکی همش الکی همش 
اما به قائده قرآنی" عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم" نگاهی میکنم می بینم خیلی از اونایی که ازشون فراری بودم و برایم جذبه ای نداشتند کلی برام خیر وبرکت داشتند خیلی بیشتر از اونایی که خواهانشون بودم (البته مطلق نیست)
اساسا من کاربرد این آیه قران را جای جای زندگیم دیده ام بحدی که دیگه اگر کسی بهم رجوع کرد که دلم تمایلی بهش نشون نمیده عقلم میاد جلومو میگیره میگه محسن تحمل کن بداخلاقی نکن مث همیشه روروایسی داشته باش شاید بنفعت شد این فرستاده خداست محسن بذار اون ازت لذت ببره شاید تو هم نفعی ببری
جالبه در این میون بیشترین ضربه را از کسانی خوردم که بیشترین علاقه رابهشون داشتم این هم مفصله بماند
حالا دنیای رفاقت و اجتماع بکنار چیزی که نگرانم میکنه اینکه ....
خدایا حکمت ترا که نمی فهمم اما نپسند همسری کنار مردی از جنس من باشه که محب مردش باشد اما محبوبش نه، چقدر زجرآوره
برعکسش هم هرچند لذت بخشه اما غرورم را له می کند بحدی که شاید مجبور بشم عشقم را سر ببرم
چقد خوبه و لذت بخش اینکه دو نفر محب و محبوب همدیگه باشن به یک اندازه، لطف خدا من از این تجربه شگرف بی بهره نبودم و اصلا وصف ناپذیره 

  • ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۲:۰۰
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

تمام پرسه های یک هوسران سلوک می شود در پرتوی عشق به معنای واقعی، زمینی یا آسمانی توفیری ندارد

اولین بار که سلوک کنار تو را شنیدم نیمه رمضان بود از ساعتی بعد افطار تا یک ساعت مونده به اذان صبح یک دم بی وقفه گوش کردم، سال 88 ، دورانی بود... گذشت

یکی از سه ترانه تاثیرگذار و ماندگار زندگیم، این ها را بالاتر از موسیقی معمولی می دانم اول به لحاظ بزرگی متن دوم به لحاظ وزانت اجرا و صوت


پ.ن:تا گمراه نشوی هدایت نخواهی شد، اصولا هدایت اگر سالک صادق باشد به گمراهی می انجامد، گمراهی در پیچ و خم غم حضرت محبوب

پ.ن2: گاهی گمراهی عین هدایت است

  • ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۰:۵۵
  • سیدمحسن

هوالهادی

قبل از نوشتن و ارسال پیام " یا غیاث المستغیثین " بحث نسبتا مفصلی با یک ار دوستان طلبه داشتیم در مورد شأن و جایگاه ائمه علیهم السلام . آنچه من می گفتم دقیقا در نقطه مفابل با پست مذکور بود. بالاخره  از اصغر طاهرزاده پرسیدم:

 سلام اخیرا با دوست طلبه ام بحث دوستانه ای داشتیم سر اصل و هدف بودن یا وسیله بودن معصوم ؟من میگم بهش بابا همه اینا برای توحیده، سیدالشهدا مخواد توحید ما را درست کنه و گرنه خود امام که ...بالاخره این بحث خیلی طول کشید و نتیجه ای نداد میگم حدیث مقدمه تفسیره و قرآن و معصوم برای توحید. میگه نه خود حدیث علم مادره اولا و خود معصوم هدفه ثانیا میگه همه چی دست معصومین سپرده خدا. میگم پس خدا خودش چه کاره هست؟ مرگ مکان زمانش و نحوه اش،، زمان ظهور و... منم میدونم مقام معصوم خارج از شناخت ومعرفت یکی مث منه و این حدیثو باور دارم که "ان امرنا صعب مستعصب ...." اما احساسم اینه شیعه به دلیل حب وافر اهل بیت از اصل کاری ممکنه غافل بشه واین اصلا مضحکه و قابل پذیرش و رضایت خود معصوم هم نیست. میگه خلقت ما هم دست اهل بیته و....   اعصابم بهم ریخته که طلبه بعد ده سال حوزه رفتن اینقد سر تو حدیث کرده و از قران غافل شده که قولا و عملا خداباور نیست هرچند نماز بخونن اصل و اصالت را به معصومین دادن درحالیکه دربرابر عظمت خدا هیچ کدام هیچ کاره هم نیستن بله معصومین را میگم هیچ کاره اند مگر باذن الله و اونم نه همه امورات عالم. سیدالشهدا را دوست دارم چون میخوام برای گناهانم شفاعتم کنه و راه توحیدم را هموار سازد خدا مرا هدایت کنه اگر از روی ناراحتی تند نوشتم . من میگم چرا محکم را رها کردید متشابه را چسبیدید؟ اشهد ان لا الا الله اشهد ان محمد رسول الله و علی ولی الله

 از اون طرف جایی این چنین نوشتم که ظاهرا این با ااصرارم برای پرهیز از غلو در مورد ائمه هست نمی خونه اما من هم به این معتقدم(عظمت اهل بیت) هم به نیاز و ضعف و کوچکی(بلکه نیستی) دربرابر قادر متعال. خوشحال میشم اگر افراط یا تفریط بنده را به من تذکر بدید. 


پاسخ:

در نظرکردن به اولیاء معصوم، باید حقْ در منظر ما باشد. به همین جهت با این‌که قبض روح توسط حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» انجام می‌شود، قرآن می‌فرماید: «الله یتوفی الانفس حین موتها». این نوع نوشته‌ها  دارای جنبه‌ی افراط است و به یک نحو نظر به حق را در حجاب می‌برد در حالی‌که اولیاء معصوم از خود چیزی ندارند پس باید در نگاه به آن‌ها نیز نظر به حق داشته باشیم. موفق باشید

  • ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۰:۳۶
  • سیدمحسن