...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

الان نیمه شب. من تنها تو اتاق مطالعه ام تو پزوهشکده.تا لختی پیش با دوست جدیدم که دانشجوی دکتری ست بحث میکردیم.یه صحبت دوستانه.چندمین بار تو زندگیم هست که با یه جوان از اونا که اعتقادی به قرآن و دین و مذهب ( وگاهی خدا وخالق) ندارن (یا حداقل اینجور وانمود میکنند) به بحث مینشستم.خدا راشکر آخر بحث متقاعد شد که حداقل به مواضع ودیدگاه هایش شک کند و بیشتر بررسی کند. جوان خوبی ست دنبال حقیقت.اغلب اینجورند. شبهات زیاد و جذبه های توخالی دنیا حجاب.چه کار میشه کرد. خودم نیز به تو پناه می آورم.
خدا راشکر هر چه بیشتر بحث میکنم بیشتر به دینم، زیبایی مکتب و معارف اهل بیت  ایمان می آورم. اغلب شبهات ساده و تکراری دارند که بیشتر به آیات قرآن استناد میکنند. خدایا کمتر شده تو بحثی بلرزم اگه شبهه ای هم برای خودم پیش میاد خودت زودی برام حلش میکنی و راه حلی در برابرم قرار میدی.فرمودند ایمان مومن چون کوه هست،بلکه بالاتر.کوهها متزلزل میشوند و ویران اما ایمان مومن  همچنان پابرجاست.خدایا تو میدانی که من ادای مومن در میارم .قلبم آن گونه که میخوام مطمئن نیست اما با تمام وجود زیبایی قرآن و وجود 14 معصوم را درک کرده ام و مزه دینداری را گاهی چشیده ام و این مهم  از پس ساعتها مطالعه، خلوت وتفکر، اصرار بر کشف حقیقت و یه دنیا خون جگر خوردن بدست اومده. اگر نبود دستگیری ائمه هرآینه از نفی دیروز به اثبات امروز نمی رسیدم.خدایا همیشه سعی کرده ام آزاد اندیش باشم و تعصب نورزم.خدایا پایه های استدلالم را محکم کن و ایمانم را روز بروز به ایمان و یقین سلمان نزدیک تر.

کی به اندک بادی اقیانوس لرزان میشود    کوه کی با یک خراش ساده ویران میشود.
مسئله اینست ودیگر هیچ.   

  • ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۲۸
  • سیدمحسن

دیروز در حین قدم زدن تو دانشگاه متوجه توهینی که به سگ، این حیوان وفادار در تمام این سالهای اخیر می کردم  افتادم و از ساحت سگ های عالم عذرخواهی کردم. چه توهینی بزرگتر از این که پس از هر عهد شکنی و تخلف و معصیتم ،خودم را سگ کثیف میخواندم وخودم را با این واژه سرزنش میکردم.یادم اومد از گرگین،سگی که تو اسطبل داریم. یادم اومد بعد چند ماه ندیدنش هم وقتی پیشش میرم مرا میشناسه و پارس نمیکنه و قدر همون یکی دوباری که من بهش غذا دادم میدونه وچقدر هم برام تعصب میورزه.حالا با این اوصاف من سگم؟  این تعبیر درست بود؟ محاله . اگر وفای ما آدمها به اندازه سگ بود کارمون درست میشد بله سلوکمون درست میشد هیهات....

خدایا الطاف عجیبت وعصیان همیشگیم منو به یاد استدراج می اندازد.میترسم.میخوام عنایات تو و اتفاقات چند سال اخیر،چند ماه گذشته و خصوصا چند هفته اخیر را به یاد خودم بیارم مرتبا، نکنه از این طریق کنترل این نفس را بدست بگیرم و سر به سجده شکر وتبعیت تو بگذارم .شب جمعه است و زمان استغفار.میخوام جدیت در درس خوندن را با جهاد با نفس و گوش حرف شیطون نکردن توام کنم، چرا که هر چه بیشتر فکر میکنم می بینم این دو،علت و معلول همدیگه اند.حداقل تو زندگی من اینجوره.خدایا من میخواسم دیوونت بشم عاشقت بشم پریشونت باشم هیچ چیز را با رضایت تو عوض نکنم اما حالا میبینم صبح و شامم به معصیت میگذره.نه نگو بهم که تو این دنیا را بر من و محبتم ترجیح دادی. خواهش میکنم.به خودت سوگند راضی به این امر نبودم.زورم به خودم نرسید خدایا. چه کنم؟  امتحاناتت هم فعلا آسون و تکراریه با جواب مشخص، اما من دائم میفتم.الان چند سالی میشه که دارم مشروط میشم. از الطاف و عجایب حکومت مطلقه توست که مرا از دانشگاهت اخراج نمیکنی و هنوزم بهم امیدواری. یه فرصت دیگه ...خواهش میکنم... انی احبک باورم کن.

  • ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۵۲
  • سیدمحسن

فهمیدم که خیلی وقتها گناه نکردنم نتیجه فراهم نبودن موقعیت بود وبس. توهم "تقوا" برم ندارد.مسئله اینست.

به 26نفر ارسال شد


  • ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۷
  • سیدمحسن

امیرالمومنین در جواب کسی که موضوع خواستگاری از فاطمه را مطرح کرد با چشمانی پر از اشک گفت:احساساتم را به هیجان آوردی و آرزوی دیرینه ام را بیدار کردی. به خدا سوگند فاطمه مورد خواست و رغبت من است ، ولی چه کنم که دستم خالی است.

  • ۲۰ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۳۲
  • سیدمحسن
صبح از خونه بیرون زد و گفت: مسابقه میدیم از الان تا شب 
سر کوچه نگاهش به اولین زن که افتاد نگاهش را برگرداند
به شیطان گفت: فعلا یک هیچ ینفع من!

  • ۱۷ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۲۲
  • سیدمحسن


  • ارزش انسان به مقداری ست که در برابر گناه مقاومت می کند
میگویم: فعلا ما را ارزشی نیست.تا چه پیش آید

  • به هرکه حتی عاشق وشیفته ات زیاد مراجعه کنی براش تکراری میشی وآخر از تو منزجر میشود.فقط وفقط یک مورد است که هر چه بیشتر رجوع کنی قدر ومنزلتت بالاتر میرود.
میگویم: فیه آیات لاولو الألباب...سبحان الله


  • علی بن ابیطالب: حکمت گمشده مومن است.پس بدنبالش بروید ولو آنکه آن را در نزد مشرکان بیابید.شما از او سزاواتر خواهید بود.
میگویم: مراد علمی همچو فیزیک است .چرا که علم دین دست مشرک بودن معنی ندارد.حداقل اینکه علوم غیر دینی هم مشمول است
  • ۱۷ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۵۰
  • سیدمحسن

کاش مرده بودم،کاش زاده نشده بودم و هرگز مصیبت سیدالشهدا به من نرسیده بود

داد و بیداد

  • ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۲۳
  • سیدمحسن

تابستان 89 برای دوستم جواد نوشتم

عمری را نخوابیدی جواد،چه شدی؟

شبها را نخوابیدی جواد خوب که چه؟

ما تو را دعوت به شب اندکی خوابیدن کردیم نشد نتونستیم نشد ونتونستیم تو را آدم کنیم به شیوه­ای که خود میخواستیم،جانم که تو ما را به سبک خود داری آدم می­کنی جواد.بله دومین شب وبیداری کنار تو تا خود صبح وتازه بیداری تا قبل ظهر ،چه شود؟ اینجا جواد لحظه­ها کنار تو خوش می­گذرد. اینجا خواب کنار تو جواد رنگ می­بازد.تو باشی وخواب به چشم من بیاید محال است .شبانه روز را به لختی خواب کفایت است مرا جواد.من این نکته می­گیرم جواد که این تویی ویک آدم معمولی و یک رفیق خوب و این می­شود که می­بینی حالا اگر یک استاد صاحب نفس،اگر  استاد شایق ناز باشه،اگرعبدالله کنارم باشه،عبدالله جوادی آملی،اگر علامه حسن زاده،اگر استاد سابقنا علامه طباطبایی بود پیوسته در حضور،مرا چه می­شد وچه انرژی از من آزاد می­شد.این­ها که همه قطره­ای از دریای وجودی آن یار پری چهره بی مرام !!! نمی­شوند.آن که یک دفعه تو خوابم...آنزمان که بسی پاک­تر بودم آن دریای علم وایمان،آن که می­گفت انا الاول والاخر انا الظاهر والباطن انا السماء انا الارض....او که جمیع اضداد بود ابوتراب بر او سلام تمامی خوبان تا ابد،بله اگر او مرا همنشین بود بخدا قسم به خودش سوگند که نه ابدا می­خوابیدم نه چیزی می­خوردم نه جز با او حرف می­زدم.آه که چه بر سر من می­آمد من می­شدم اشک جواد .درسته فقط اشک ودیگر هیچ

عادت­زده

ساعت 3 بامداد رمضان 89

  • ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۵۹
  • سیدمحسن

دل نوشته زیر را تابستان سال89 (اواسط خدمت سربازی) فی البداهه نوشتم.بدلیل رعایت در امانت زمانی و سیر تحولاتم بدون تغییر اینجا منتشر میکنم هر چند از بعضی جهات الان خیلی شرایطم متفاوت هست


اینجا که من نشسته­ام ...

اینجا من غمگینم،چرا اینچنین  مانده­ام،باورم نمی­شود.هر سال که نتیجه کنکور آشنا و غیر آشنا ازاین ور اونور به گوشم می­رسد من می­میرم وزنده می­شوم.چرا سال آخر دبیرستانم اینکارو با خودم کردم چرا؟ 

من وغم تحصیل خدایا چکنم؟من وغم مهذب شدن چکنم؟

من از خودم خسته­ام اینجا.من  اینجا را دوست ندارم ،زمین را،زمان را،من اینجا آدم­ها را دوست ندارم من خودم را هم متنفرم.من بدنبال روزنه ای هستم بهتر بگویم بودم.نیافتم، نشدم آنچه که باید می­شدم.من بجای لیله القدر به لیله القبر رسیدم.زخمی تر از من بخدا قسم نیست نیست نیست.دیگر توبه هم خدایا نمی­کنم.اثر ندارد گریه می­کنم  فقط.منو ببر ببر از اینجاها.ببر ازین دنیا.عذاب می­کشم،عذاب.چه ها که نمی­خواستم؟ وچه­ها که نشدم؟من اینجا هر روززشت تر از قبل می­شوم زشت تر ورسواتر.نه خدا رادارم نه پدر را نه مادر را نه دوستی را نه خودم را بله از همه مهمتر همینه خودم را هم ندارم.

  • ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۵۴
  • سیدمحسن

مدتی ست برا دورکعت نماز قضا خوندن، برای یه روزه مستحبی، برای 1رکعت نماز واجب باتمرکز امروز وفردا میکنم 

خدایا من هر بار که پیش خود گفتم که این دفعه دیگه مهیا و مجهز شده‌‌ام و برخاستم برای خواندن نماز و راز ونیاز عاشقانه ای، کسالت و بیحالی را برمن مسلط کردی. در آن هنگام که داخل نماز شدم در نماز نبودم . در آن وقت که به راز و نیاز پرداختم حال مناجات نداشتم و دقیقه اول منصرف شدم، مرا چه شده است خدایا که هرگاه با خود گفتم این جمعه،این رجب ،این رمضان ،این تولد،این عید توبه میکنم ودرست میشم گرفتاری و پیش آمدی برایم رخ داد که پایم لغزش پیدا کرد و روزمرگی وتنبلی میان من و بندگیت حائل گشت. الهی شاید دیده ای بی پروا  توبه میشکنم مرا به خود واگذاشته ای ،یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان و توبه شکنان دیده‌ای پس رهایم کرده‌ای یا شاید دیده‌ای سپاسگزار نعمت‌هایت نیستم پس محرومم ساخته‌ای یاشاید مرا مأنوس با مجالس بیهوده گذرانی و بیهوده گویی دیده‌ای پس مرا به اهل دنیا واگذاشته‌ای .خدایا حتی فکر اینکه دوست نداشتی صدایم را بشنوی آزارم میدهد. خدایا بهت حق میدم که به بی شرمی‌ از حد گذشته ام مجازاتم کنی و خودت را ازم بگیری.

خدایا قطره ای از دریای حس وحال عبادت زینت عبادت کنندگان را به ماها هم بده تا ناکام ازین دنیا رخت نبندیم که اگر کسی مناجات با تو را درک نکرده باشد با هر گونه کامی از این دنیا گرفتن باز ناکام است هرچند خود نداند.مسئله اینست.

  • ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۴۰
  • سیدمحسن