...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

یا غفار الذنوب

همچنان در فضای واقعی امروزی موافق آنم و بیانیه لوزان را سرجمع به نفع مملکت  میدانم و این پست را آن زمان نوشتم که هنوز نظامیانی چون فیروزآبادی و سردار جعفری و متفکران و دلسوزانی همچو  طاهرزاده و ... موافقت ضمنی یا صریح خود را اعلام نکرده بودند و من خوشحال از این تشخیص درست خویش بودم اما  اندکی بعد، بیانات رهبری کمی مرا به تامل واداشت. بماند! روی هم رفته در مورد پست لوزان یکم تند رفتم.

فرصتی پیش بیاد خیلی از پست های خودم در این یکسال واندی نوشتن را به بوته نقد خواهم گذاشت و این نه به معنای تذبذب آراء و تزلزل ایده ها ست بلکه بر مبنای محاسبه و کنکاش بیشتر در اندیشه هاست و برای تلنگری بر خود.

  • ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۶
  • سیدمحسن

 هوالمحبوب

علی جان تو با ما چه کرده ای که نه لایقت می شویم نه می توانیم رهایت کنیم؟!

 


  • ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۱۶
  • سیدمحسن
افراد موفق منتظر "یک وقتی" و "یک روزی" نیستند، این ها همه بر پایه ترس است
مومن بر اساس "اینجا و اکنون و امروز" حرکت می کند

خودم را می پرسم کو تا ایمان؟!

25نفر
  • ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۲۹
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

علی جان من در عجبم که چگونه کسی به مثل تو حرفم را نمی فهمد؟ 

سه دهه عمر خواستنت مرا بی گناه هنوز، قبول  اما سه دهه عمر خواستنم ترا فقط ترا بی قید و شرط هنوز

 می بینی که روز بروز از انسانیت دارم  دور میشم از ایمان که هیچ، 

چند وقتی میشه که این بزهکار را جهت مداوا به نجفت خوانده ای، اصلا خوشحال نیستم بلکه مرا دیوانه می کند این بی غیرتی ام که حتی اشتیاق وصال ایوانت نیز  نتوانست آدم ترم  کند

 موهام سپید شد، یفکری بردار حالا دیگه، دیر شد بخدا


  • ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۰۰
  • سیدمحسن

یا هادی

چه بگویم با کسانی که لوزان و قبل از آن را ترکمنچای می خوانند؟ چه بگویم؟

از منظر من ظریف همان قدر انقلابی ست که سلیمانی، 

بعضی را آن گونه می بینم که اگر زمان رسول الله بودند پناه بر خدا ایشان را بجهت صلح حدیبیه ...و برای گذشت از ابوسفیان در فتح مکه و بخشش فراوان حضرت به او ...

  نمی دانم جاهای خالی را باید با چه پر کرد؟ "اعدام" یا "زندان" یا "تبعید" و یا ...

همچو  تمایز روشنی روز و تاریکی شب برایم هویداست دلواپسی بعضی همیشه مخالف ها سر سوزنی انگیزه الهی ندارد، سر سوزنی.


  • ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۵
  • سیدمحسن

کسی اگه از توافق لوزان ناراحت باشه یا بیماره و یا منفعت طلب تحریمی و لا غیر


  • ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۰۹
  • سیدمحسن

الهی

این روزا هیچی بهم حال نمیده، نه تعدد و حضور همیشگی دوستان خوبم، نه درس، نه تفریح، نه فوتسال، نه سوارکاری نه...

اصلا حال روزگار فرق کرده شایدم حال من، بی حال ترین نوروز عمرم...

با هیچی حال نمیکنم حتی با دعای ندبه که تنها مستحبی وصل کننده نوجوانیم به کهنسالی ست 

تو خونه دلگیرم بیرون دلگیرم همه جا هم مثل همیشه خنده بر لب و شوخم اما دلم گرفته آنچنان که خنده های تصنعی هم درد هایم را حتی لحظه ای درمان نمی کند

امان از این خودم ، از این خودی که ازاصل خویش دور مانده و این چنین مضطرب است

خدایا کسی چون من تنها مانده که به لطف تو پر از رفیق خوب و صمیمی ست که در جبران الطافشان قاصرم اما این همه حضور هم تنهایی مرا ذره ای نمی کاهد

امان از این دل زدگی، از این  خود فراری هایم، از لاپوشانی حقیقت ها و درگیری های همیشگی ام در اولویت های پنجاهم زندگی ام فقط بخاطر ترس از چالش های سرنوشت ساز و حیاتی زندگی ام

خدایا این روزا مذبذب، متلون،  متشنج و فول آف استرسم

خدایا دوباره منم که ترا خوانده و دستها را بلند کرده ام به نشانه تسلیم، به گواهی بریدن . گویا نمی توانم زندگی را ادامه دهم حتی نفس کشیدن جبری هم که نباید خستگی ببرد این روزها مرا خسته می کند

خدایا این منم که نه از باب ناشکری بلکه از سر اعتراض بر خودم از جهت ناسپاسی ها و کفران عملی این همه نعمتت بر تو شکایت آورده ام

خدایا درجا زدن هایم سه دهه عمر مرا کهنه و پژمرده کرده و از خود منزجر

خدایا به لطف تو  ریشه این مسائل را من سالهاست که فهمیده ام و اقرار دارم که  همه جوره خودم مقصرم و بس

خدایا کسی جز تو ندارم که بر این حالم او را بخوانم و طلب یاری کنم و به کمکش امیدوار باشم، دیگه خود دانی!


  • ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۲۳
  • سیدمحسن
هو العالم
مطلب زیر را دوست فرهیخته ای که در کسوت تدریس در دانشگاه ست برایم ایمیل کرد، نوشته ای که اگر دقت کنیم راهگشاست.

با تلخیص و ویرایش:
یکی از مشکلاتی که تو ارشد با سمینار و درسها داشتم این بود که گاهی وقتا از یک چیزی برای خودم غول میساختم. ترس از اون باعث میشد همیشه در توهم این باشم که باید وقت زیادی روش بذارم تا جواب بگیرم مخصوصا که میخواستم کاملا بی نقص ارائه دهم (تفکر ایده آلی) . دائما کار را امروز فردا میکردم. (قورباغه ات را همین الان قورت بده). کلی وقت هدر میدادم آخر کار دقایق 90 دست و پا شکسته با 4 الی 5 ساعت کار مفید یچیزی ارائه میدادم. آن لحظه بود که افسوس میخوردم کاش فقط 5 ساعت دیگه وقت داشتم بیشتر روش کار میکردم. یعنی کل کار با 10 الی 12 ساعت کار مفید حل میشد. 
نه تنها در مورد خودم بلکه خیلی از دوستان هم این مشکلات را داشتند  فکر میکنم  توهم از پروژه ات غولی ساخته ای. حتی فکر در موردش آزارت میدهد. اکنون که گذشته را باز نگری میکنم و شکست ها را تحلیل میکنم به این نتایج میرسم
1- تفکر ایده الی - تفکر 0 یا 1 - ( یا تحویل نمیدیم یا کاملا بی نقص تحویل بدیم) : سمی مهلک و کشنده
2- چیزی که من بهش میگم اینرسی تنبلی که باعث میشه وقت را هدر بدی هر لحظه هدر رفت وقت باعث استرس میشود و خود عاملی میشه برای هدردادن بیشتر و به عقب انداختن کار و تنبلی کردن ( نوعی اینرسی نسبت به انجام کار) .: اعصاب خردکن و آرامش زدا
3- عدم تمرکز روی موضوع . هزار مشغله فکری که داریم.



  • ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۷
  • سیدمحسن
یا خیر حبیب و محبوب
خلاصه ی عرضحال ایمیلی چند روز پیشم برای یکی از دوستان فرهیخته به جهت مشورت گرفتن:
 چندی پیش بنا به خواست مامان یک پزشک همسال خودم را بررسی کردم و جالب اینکه چند ماه قبل آن و یا بعد آن گزینه های حدود 20 ساله و بیست وچند ساله هم بررسی شد.  زمانی دیپلم را بررسی کردم و زمانی دانشجوی لیسانس و دانشجوی ارشد وحتی دانشجوی دکتری و البته فقط در همان مرحله بررسی و شناخت اولیه همگی متوقف شد وکار به اقدام نرسید
 بعضی اعضای خانواده متعجب شده اند که آخه ما نفهمیدیم محسن کی و چی مخواد بیسواد یا با سواد؟ سن بالا یا سن پایین و یا سن متوسط؟!!
جوابیدم که من اصالتی برای سن و تحصیل قائل نیستم و یکی دوساله که فهمیدم ملاک موفقیت در ازدواج هیچکدام از اینها نیست هر کی بیشتر مرا میفهمه و بیشتر با روحیات من متناسب هست می پسندم خواه کم سن یا پرسن - بی سواد یا با سواد!!
... ازدواج هم مثل دیگر مقدرات ما کاملا وصد درصد در اختیار ما نیست (به حکم اراده الهی مبنی بر لا جبر لا تفویض بل امر بین الامرین) پس تدبر و تلاش باید اما  قسمت را نمیشه روشنفکرانه رد کرد که انکار آن از جهل است و خوش خیالی.
متشکرم ازت و البته خاطر نشان می کنم که تناسب سن وتحصیل را رد نمی کنم و....اما خوب اینها لزوما وحی منزل نیست
بازم تشکر 
  • ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۷
  • سیدمحسن