...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

هوالکافی

باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) بنده هر دو مکالمه را خواندم و بحمدالله هر دو نگاه را، نگاه به سوی حقیقت دیدم. آری هم باید منطقی و عقلانی و آزاد فکر کرد و هم باید در ذیل آزاد اندیشی تعهدمان نسبت به حق و حقیقت موجب هویت بخشی به خودمان گردد، آزاد اندیشی لیبرالیته موجب بی هویتی انسان می‌گردد و به تعبیر اخیر حضرت امام خامنه‌ای در چهارده خرداد ما را مشغول مفاهیم زیبایی می‌کند که صورت عملی و عملیاتی ندارد. در هر صورت باید در عین آزاد اندیشی تعهدمان نسبت به حقیقت فراموش نشود و این در فضای سخن شما به خوبی نمایان است.چون فرموده بودید به صورت شخصی جواب دهم این کار را کرده ولی فکر می کنم این نوع گفتگو ها برای سایر کار بران هم مفید است. موفق باشید


پ.ن: درباره این پست نظرشان را پرسیدم، با توجه به خط آخر خودمو مجاز دیدم منتشر کنم

  • ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۰
  • سیدمحسن

هو الهادی

یکی از خوانندگان وبلاگ در مورد پست "پسین 26 ام" طی ایمیلی این چنین نوشت:

سلام محسن جان...

 

متنت رو خوندم... جالب بود. تفکراتت و نظراتت جالب بود. البته به این معنی نیست که با همشون موافق باشم....

اما یه سؤال: کمی فکر نمیکنی جزم اندیش هستی؟

اینکه مردم تو اتوبوس و ... نظراتشون رو میگن، هرچه قدر هم اشتباه باشه، درکیه که تا حالا بهش رسیدن... نمیدونم شاید تو هم تو شرایط اونا می بودی همین نظرات و عقاید رو یا شایدم بدترش رو پیدا میکردی... گرچه من در مورد نظرات سیاسی به این افرادی که بهشون مردک و ... گفتی نزدیک ترم تا تو...

بحث طولانیه و در جای جای متنت نکاتی نهفته بود... و منم که تنبلم و حوصله ام نمیکشه ...

البته شماره ات همراه اوله... شاید تو این یکی دو روزه که تماس رایگان گوشی ام رو فعال کردم بهت یه زنگ زدم...

 

اما حرفی که در آخر اون مکالمه میخوام بهت بگم و به عنوان یک پیشنهاد دوستانه عرض کنم اینه که: سیاست افرادی رو که با زِبلی و رندی ظاهر متدین گرفتن، سیاست افرادی مثل پیامبر و علی (ع) ندون...

منم مثل تو کم تجربه ام... شاید 10 سال دیگه که با هم صحبت کنیم نظراتمون از زمین تا آسمون فرق کرده باشه...

اما راه تجزیه تحلیل بی طرفانه رو بر خودت نبند... ادامه بده و سعی کن از دو ابزار عقل منطقی و قلب سلیممسائل رو درک کنی و به علمی که آغشته به هواهای نفسانی دیگرانه و به تو تلقین میشه (از رسانه ها و کتاب ها و ...) اعتماد نکن...

فکر نمیکنم تو این دنیا از قرآن محکم تر چیزی وجود داشته باشه... و البته سنت تمام انسان ها و پیامبران و امامان پاک که البته بدون اغراق و همین طور بی طرفانه نوشته شده باشه...

واقعیت های جهان رو هم ببین... مثل همون کودکان دست فروش، جنگ ها، فسادهای اقتصادی داخلی و خارجی و ....

اون وقته که بعد از اون درک، باید بدون درگیر احساسی شدن با امور ازشون بگذری و در پی پیدا کردن جایگاه خودت برای اصلاح امری باشی که ازت برمیاد... همین . من فکر میکنم وظیفه ما اینه.

 

ابشالله که راه هدایت رو هر روز بهتر و با درکی روشن تر و درست تر پیدا کنیم...

دوستدارت

مهدی

*************************************************8888

پاسخ دادم:

سلام ممنون از تو دوست عزیز و رفیق راه سیدالشهدا،
رو حرفات فکر می کنم، ذات من عجین با فکر است، اما اگه وبلاگ را خصوصا مطالب دو سال قبل را خونده بودی می فهمیدی جزم اندیش نیستم و حتی با خداناباور که تو دانشکده مون هست بحث کردم اونم با لبخند دیگه گاهی فکر می کنم لیبرال شدم اما طرف که دانشجوی دکتری بود حتی یک توهین به خدا یا ادیان نکرد و نقد میکرد ومیگفت وجود خدا و پیامبر را قبول ندارم منم به آرامی جواب میدادم و هنوزم باهاش دوستم و اتفاقا با وجود انزواطلبی و گوشه گیری که داره گاهی میاد میگه دلم برات تنگ شده و کجایی  (رابطه با کسی که میگه خدا نیست چه برسه به پیامبر وامام و...)
منتها کسی که علنا داعش را تو بی آر تی جلوی ملاء عام نماینده اسلام قرار میده و شبهه پراکنی میکنه اونم با استدلال مسخره و ضعیف واژه "مردک" بنظرم کوچک باشه  و اگر بحث کرده بودم باهاش سر جایش می شوندمش (دقت کن بحث سیاسی در کار نیست من برای اعتقاد اون بنده خدا که اومد بالا حکومت را اوزگول خواند چیزی نگفتم و اصلا نظری ندادم تو اون مطلب) 
اگر مومن تولی وتبری نداشته باشه دینش می لنگه و اصلا کُلاش پس معرکه است، منتها فضای بحث نباید به سمت توهین پیش بره، در برابر کسی که توهین میکنه ما هم حق محکم ایستادن و دفاع از اعتقادتمون را داریم  اما اونجور که از سیره امامان معصوم میشه فهمید قطعا اولویت بر تبیین و روشنگری ست تا توهین و من اون واژه را تو دلم بکار بردم و نه اینکه بهش گفته باشم غیر از اون همون جا چیزی که ناگاه به خطورم اومده بود را نوشتم و تو پرانتز در متن نوشتم "اینچنین مردک را توجیه کردم" یعنی کنایه ای به خود زدم(دقت کن)
همیشه دوست داشتم آزاداندیش باشم و این گونه فکر کنم وعمل کنم اما خوب پس از اینکه عمیقا به چیزی ایمان آوردم و تا حدی به یقین رسیدم مطلقا از سر اون اعتقاد کوتاه نخواهم آمد و بر سر اون غیرت دارم منتها باید دقت کنم که هدف وسیله را توجیه نمی کند و در این راه وجود دوستان دلسوزی چون شما خیلی موثر است و ما در راه شناخت حقیقت و ایصال به مطلوب و رفع رذایل اخلاقی مون کمک می کنه. درباره صحبت تو شلوغی اتوبوس های واحد یا مترو نظرم همان هست که گفتم و به نتیجه نخواهد رسید و البته منظورم منع این چنین بحث ها برای دیگران نیست اما برای خودم و هیچ متفکری تجویز نمی کنم مگر ضرورتی باشد
و اما درباره نظام خیلی زیاد بحث هست ومنم حوصله و فرصت کافی اونم از این طریق را ندارم که مفصل توضیح بدم اما خوب نظرم در جای جای وبلاگ مشخصه و همون که اولین بار خودم بهش رسیدم "معتقد منتقد" هست وبس. کاش تو سفر ازم پرسیده بودی تا با کمک ازرویکرد حضرت رسول و امیرالمومنین و حسنین و همچنین روایات امام صادق علیه السلام یچیزایی رابرات تبیین میکردم تا در این هیاهوی شبهات به ورطه گمراهی نیفتیم

در این راه من ابتدا ساز دیگری می زدم ولی از بعد 20 سالگیم شاید هزاران صفحه مطالعه وصدها ساعت در خلوت خود اندیشیده ام تا به اینجا برسم که رسیده ام 
دفاع من از انقلاب خمینی و تاکیدم روی خیرالموجودین بودن رهبری(که این حداقل تعبیرات وحق ایشان است) یک تقلید ساده نیست یا یک دوختن جیب(چرا که به هیچ جا متصل نیستم حتی خدمتم را بدون یک روز کسر خدمت از بسیج گذراندم و خداشاهده مطلقا وابسته نیستم به هیچ یک از شاخه های نظام) بلکه دفاع من ایدئولوژیک است و معتقدم اگر کسی اسلام را درست بفهمه نیمتونه با انقلاب اسلامی نسبت خصمانه ای داشته باشه باید بفهمیم خمینی کی بود چه کرد و کی ها را آشفته کرد کیا را امیدوار، اینم بماند
درباره وضعیت تاریک و روشن الان هم همینه خدا راشکر حتی امثال مهاجرانی نیز اقرار به پاکدستی و عدم سوءاستفاده رهبری از موقعیت خودش را کرده اند و چه شهادتی بالاتر از شهادت مخالف نظام. د دوست و دوشمن مقرند به کفایت رهبری، کسی که به قول علامه حسن زاده دنیا شکارش نکرده و البته خیلی حرف  اینجا هست اما اشکالات اساسی هم هست اما رویکرد را ببی، دست خالی بودن رهبری راببین، نامردی مسئولین را ببین و درنهایت خروجی عزت، اقتصادی، علمی و ورزشی...ایران  را با انصاف ببین
توصیه کردی بمن که واقعیت های جهان را ببینم، اتفاقا با دیدن واقعیت های جهان که شما یک هزارمش را برشمردی جایگاه انقلاب و رهبری فعلی را خوب خواهی فهمید ببین چه کسانی دنیا را به لجن کشیده اند و چه کسی تنها دربابر ظلم و کثافت کاریشون به پشتوانه حداقل نیمی از ملت ایستاده.
رویکرد خارجی ایران در سالیان اخیر طوری بوده که حتی بعضی از دوستان معاند با نظامم تا حدی نرم شده اند مثلا جبهه گیری فکری و عملی ایران را در مواجهه با داعش، طالبان،اسرائیل و.... ببین. نمیگم  ما حق محض هستیم اما کدوم منصفی هست که گواهی به باطل بودن آنها ندهد؟ از اونطرف رویکرد ایران در کمک از حماس سنی ، حزب الله شیعی و... راببین. بنظرت ملت ایران چی داره که اینقد امریکا با ما دشمن است(از صد سال پیش تا کنون) وچه ضربه ها که نزدن به ما قبل یا بعد انقلاب، تو جنگ و همین کربلای 4  چه ظلم هایی که به ملت ایران روا داشتند و همچنان ادامه داره، خیلی باید خوشبین باشی که به دلیلی کمتر از ترس امریکا وابرقدرت ها از اسلام سیاسی ما رسیده باشی بلکه اونا(1 درصد حاکم  ونه ملت ) در اصل با دین و مذهب و انبیا و اولیای الهی مشکل دارند، راس اونا به خود ابلیس بر میگرده و سیاست مداران وسرمایه دارشون اغلب از شاخه ها و جنود شیطان هستند شک نکن، سری به اعتقادات ماسون وصهیون بزن متوجه میشی
بحث زیاده آقا مهدی به هر حال باید بهم و نظرات هم احترام بگذاریم ورفاقت ها را برهمان اصل توحید(اقرار به وجود ویگانگی خدا) حفظ کنیم و  بر دامنه مطالعه وتفکر نیز بیفزاییم و در عین رصد اخبار واتفاقات ظاهری کُنه مسائل راببینیم و البته زود هم قضاوت نکنیم
امیدوارم هممون عاقبت بخیر بشیم واون دنیا دربرابر امام صادق حرفی داشته باشیم بزنیم که آقا جان ما به این دلیل و این دلیل حق را دراین جبهه دیدیم وحمایت کردیم ولو اشتباه کرده ایم تا امام هم بفرمایند شما مأجورید و شما حجت داشتید و اجتهادتون مورد تایید ماست(هر چند مثلا راه را اشتباه رفته اید ودرست تشخصی ندادین). بدان که قیامت هر امتی با امامش محشور می شود(طبق صریح آیه قرآن) و الان امام معصوم غایب است مطمئن باش هرکدوم از ماها پشت سری امامی هستیم یا خواهیم بود، حالا یا میدانیم یا نمی دانیم، تا که را آگاهانه انتخاب کنیم. حداقل انتظار خدا از ما اینه که اگه جبهه حق را تا پیش از ظهور حضرت حجت تشخیص نمیتونیم بدیم وبقولی حجت بر ما تمام نمی شود در جبهه باطل و طرفداری از اون هم قرار نگیریم و بی طرف باشیم و جبهه حق را تضعیف نکنیم 
اوج اعتقاد درستت را نشان دادی آن جا که گفتی محکم تر از قرآن کتابی نداریم بله چه زیبا گفتی اما لطف خدا نزدیک 8 ساله که بر تفسیر و تامل روی آیات قرآن متمرکزم وهرچند قطره ای از دریای قران را نگرفته وعامل نیستم اما اینو فهمیدم که جای جای قران صحبت از حزب خدا و حزب شیطان، طاغوت و اولیا خدا ست و ... سرتاسر قران ظلم ستیزی ست و اسلام سیاسی و و فکر کنم جمله امام خمینی باشه که "والله تمام اسلام سیاست است" . باید تاملی کنیم
قطعا حق جواب برات محفوظه اما دقت کن که خودت مرا به تفکر دعوت کردی و منم از تو می خواهم که تامل کنیم پس اینجا این صحبت را ببندیم به صلاح هردومون هست
یا علی
پ.ن1: گوشی من از اول رمضون کاملا خاموشه تا پایان ماه شرمندتم
پ.ن2: " من ادعا نمی کنم که این حکومت دینی یک حکومت قرآنی کامل است، ابدا. اول منتقد دستگاه خود بنده هستم. ما در اجرای شریعت اسلامی در حداقل ها داریم حرکت می کنیم/ منتها جهت جهت درستی ست. به سمت حداکثر میخواهیم حرکت کنیم و پیش برویم"

  • ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۸
  • سیدمحسن

هوالغفار

فرمود: 

 هر که روزه بـدارد روز آن را 

                                 و 

                                 بایسـتد به عبادت پاره ای از شـبش را  

                                                                                و

                                                                                بازدارد از حرام شـکم 

                                                                                                          و

                                                                                                          فرج خود را

                                                                                                                       و

                                                                                                                        نگـاه دارد زبان خود را

بیرون رود از گناهان خود مثل بیرون رفتن او از ماه


گفت: یا رسول االله چه نیکو است این حدیث که فرمودی 


فرمود: و چقدر سخت است این شرطهائی که نمودم 

                                                                   و چقدر سخت است

                                                                                             سخت است   

                                                                                                          سخت است

                                                                                                                         سخت

  • ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۴
  • سیدمحسن

هوالشاهد

دو و نیم بعد ازظهر از خوابگاه راه افتادم که 4 اونجا باشم. مث همیشه تجریشِ هزار رنگ آزارم میده و زودتر سر به زیر ازش رد میشم تا به ایستگاه مترو برسم.

  • ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۷
  • سیدمحسن
هوالعزیز
عزت ما در مقاومت با تدبیر است منتها نه مقاومتی که احمدی نژاد مثلا نشون میداد که از هیجان سال اول به التماس سال آخر برسه و نه تدبیری که امکان صبح پاشدن و شب خوابیدن را هم به کرنش در برابر غرب پیوند میده 
چرا انقلاب نتونسته سیاستمدارانی تربیت کنه که با توسل به دانش دیپلماتیک روز عامل به دستورات قرآن باشن و نه از خودباوری و انقلابی گری افراطی بیفتن و نه از اونطرف و ذلت تسلیم؟
شایده بهتره بگیم تا حالا اینجوری بوده و...
  • ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۰۶:۳۰
  • سیدمحسن

هوالجمیل

درباره غوغایی که این روزا در مورد حرم امام خمینی بپا شده می خواستم هفته پیش  مطلبی بنویسم و با چیزایی که درباره حرم امام رضا در نظر داشتم تلفیق کنم  اما همون وقت دیدم دوست فرهیخته و متفکرم جناب سجاد اینجا پست مث همیشه قابل تامل و زیبایی نوشتند و بدین ترتیب بیخیال شدم. البته نظر من با ایشان یکم متفاوت است و بر هر دو حرم اشکال دارم هر کدام به نحوی. در مورد امام خمینی تمام معماری و خرج های ضریح و رواق و ... را بجز محوطه اطراف که اونم براش دلیل دارم محل اشکال اساسی می دانم و  در مورد حرم رضوی اسراف شدید، معماری پیچیده، آینه کاری و طلاکاری بیش از حد که متاسفانه ملت را احتمالا در دامِ توهم حس عرفانی گرفتار می کند، در حالیکه رأفت امام رضا را میشه با یکم توجه حس کرد  و نیازی به این همه پیچیدگی و زیبایی نیست بحدی که نگاه عوامِ ملت دائم بر در و دیوار و سقف هاست تا توجه به امام معصوم.


 پ.ن: اخیرا اصغر طاهرزاده :"در مورد حرم حضرت امام نیز چه بهتر بود که در عین شکوه و زیبایی و هنر، رعایت سادگی می‌شد. هرچند که بنده معتقدم دست‌اندرکاران، قصد خیر داشتند و نباید طوری با کار آن‌ها برخورد شود که گویا کارشان مقابله با اهداف اسلام و انقلاب بوده است. به‌خصوص در مورد ضریح حداقل کاری می‌کردند که ضریح حضرت امام روح اللّه در عرض ضریح امامان معصوم نباشد. در حالی‌که حضرت امام روح اللّه خود را خاک پای آن‌ها هم به حساب نمی‌آوردند"

پ.ن2: مقایسه کنید ضریح سابق تماشا (زیارت و التماس دعا) را با ضریح فعلی تماشا ( سبحان الله، استغفار)

پ.ن3: سابق دوستام گاهی برآشفته می شدند که می گفتم شما میرید امامزاده های شهرمون را که اطلاعی از عملکردشون نیست تیمنا زیارت می کنید(که خوبه هر چند بعضی هاشون قلابی اند و خیلی هاشون هم مطیع امام زمان خویش نبودند)  اما زیارت  و توسل به امام خمینی را اعتقاد ندارید که پرونده اش کاملا  روشن است. گاهی می گفتم بعد از چند امامزاده ی مشهور که دارای عصمت هستند، بالاتر و مقرب تر از حضرت روح الله در توحید شاید نداریم اما صحبت همان است که استاد طاهرزاده گفتند در عرض حرم امام معصوم و متاسفانه در نهایت تخریب امام، دین، انقلاب و ...

 قرار شد ننویسم پس تمومش می کنم. صحبت درباره جناب سیدحسن باشه برا بعد


بعدا نوشت: کلمه "اسراف شدید" در مورد حرم رضوی نیاز به تعدیل دارد، بنظر درست نباشد

  • ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۷
  • سیدمحسن

یا غفار الذنوب

خدایا یعنی میشه یروز "قیل الدخل الجنة"

فقط

  • ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۰۴:۳۰
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

 نه به پیشت نشانیم نه ز خویشت برانیم، میشه بگی به کجا می کشانیم؟ چه شود ختم کار من؟ 

اینا سوالاتی ست که سالها بی جواب حضرتتان مونده 


  • ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۳
  • سیدمحسن
هوالکافی
خدایا توبه های مکررم را ببین نه تکرر توبه شکنی هایم را
اولی مرا جزء توابینم قرار می دهد دومی جز عهدشکنان، و چه چیز ترا ناخوش تر از شکست عهدها پیایی!
خدایا ترا می خوانم و می خواهمت که با من آن کنی که باید بکنی

پ.ن:میگن سلامتی نعمت مجهولی ست که تا از دست نرود قدر دانسته نشود، اما خوبه آدم ها خودشون گاهی با تفکر بر ابعاد سلامتی که در روزمرگی مورد غفلت ست اندیشه ای کنند، کسی می گفت میلیاردری را می شناسد که حاضر هست هر چه سرمایه دارد بدهد اما توان بر "تخلیه"ی طبیعی بیابد! ظاهرا ادب روشنفکری اقتضا می کند آدما بر کلیات سلامتی شاکر باشند و وارد جزئیات نشن اما بعضی توجهات خوبه و اتفاقا مأثوراتی هم موجود، گاهی با خود به طنز اما حقیقت این گونه می گویم که:
....چون می نشینی ممدّ حیاتست و چون بر می خیزی مفرّح ذات پس در هر "دستشویی رفتن" دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب
  • ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۰۵:۳۹
  • سیدمحسن

یا ستار العیوب

چه حلقه‌ها که زدم بر درِ دلْ از سر سوز    به بوی صبح وصال تو در شبانِ دراز

به هیچ در نروم بعد از این زحضرت دوست   چو کعبه یافتم آیم ز بت پرستی باز


پس از سه دهه عمر انتظار اینک  وصال که نه، اندکی تقرب به حضرات محبوبین علیهم السلام

دعاگویم 

...

  • ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۵
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

علی جان سه دهه عمر من تموم شد و خبری از تو نشد؟ سه دهه عمر و حسرت دیدن و بغل کردنت هنوز

دیگه وقتش نرسیده حال و هوایم عوض بشه؟


  • ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۱
  • سیدمحسن

هوالشاهد

نمی تونم باور کنم دولتی که من از کلیات سیاست خارجیش اینقد حمایت می کردم اجازه بازرسی نظامی را پذیرفته باشه ولو محدود و مدیریت شده، اصلا باورکردنی نیست تن به این ذلت دادن

همش امیدوارم از اساس تکذیب بشه، با وجود این همچنان به انقلابی و آدم بودن جواد ظریف و صالحی شکی ندارم و اطمینانم به ایشان بیش از شخص رئیس جمهور است!! هر چند حسن روحانی نیز یک آزاداندیش مسلمان و انقلابی ست در حد خودش و میشه بهش اطمینان کرد.

پ.ن: اگه یکی به سیاست و ذکاوت و مدیریت سیدعلی نداشتیم چه بر سر منافع و عزت مان می آمد، خدا می داند

پ.ن2: انصافا که سه دهه عمر هر روز بیشتر از قبل می فهمم وَلَن تَرضىٰ عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم

آخر نوشت: والا "بده" های ما مشخصه اما "بستون" ها نامشخص و اثرش در زندگی ملت کمرنگ، چی بگم....

  • ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۹
  • سیدمحسن

هوالکافی

دوست محققی که اینجا نکات ارزشمندی را مطرح کرده بود طی ایمیلی این چنین نوشت برایم:(با اندکی ویرایش)

سلام.
درباره پست ... باید بگویم زبان vhdl اساساً مربوط به توصیف سخت افزار می باشدو سی و متلب مربوط به برنامه نویسی کامپیوتر.
اینکه مقایسه شود زبان vhdl به عنوان زبان سطح پایین و متلب سطح بالا اساسا اشتباه است. حیطه کاری هر دو کاملا متفاوت است.
تازه از نظر مقایسه سطح هم سی و متلب در یک رده اند منتها متلب  برای راحتی کار توابع آماده زیاد دارد.

مقایسه vhdl با متلب و سی را جای دیگر مطرح نکنید که هرکه بفهمد و با هر دو آشنایی داشته باشد و کارکرده باشد مسخره می کند.

سایت شما گرچه پر از تحلیل های متعدد است ولی در هیچ یک راهکار معرفی نشده. در کل راحت بگم مشکلی را حل نمی کند.  بازم راحت تر بگم مطلب زیاده و قشنگ وقت آدم را میگیره و هیچ نتیجه ای نمی گیریم. بیشتر به شروبر میماند.
شما اشتباه بعض دوستان را تکرار نکن . به جای کارهای بی سرانجام و چسبیدن به جزئیات و حاشیه ها به اصل بچسب.
شما که دست توانایی در نوشتن داری و دستت خسته نمیشه تا حالا میتونستی چندین کتاب نوشته باشی.

تفکر شما و ... تا حد بسیاری شبیه هم است به جای دیدن کلیات به جزئیات بیشتر نگاه میکنید به جای دیدن عمل حرف را بیشتر ملاک و معیار قرار میدهید. من به ... هم گفتم اول باید از کلیات شروع کرد اول یک ساختمان شناژ بندی و اسکلت آن را میسازند بعد به چیزهای جزئی تر مثل دیوارهای داخلی و سفید کاری و کاشیکاری و .... در مراحل آخر جزییات بسیار ریزتر. فقط محض هشدار بود تفکرات اینجوری گاهی مخرب و خطرناک است ( البته برای خود طرف)

مثلا من حرف اون مقام مسئول را که نمیشناسم بیشتر از شما قبول دارم چون او داره 80 درصد جامعه را پیش بینی میکنه و دغدغه او 80 درصده و شما دل خوش کردی به 20 درصد کنونی که در آینده شاید کمتر هم بشه.

نکته دیگر اینکه سعی کن واقع بین باشی و همیشه واقعیت ها را با چشم نمی توان دید و با گوش نمی توان شنید.  سیاست من بیشتر بر این بوده که قبل از اینکه من حرفی را بزنم اول بشنوم وقتی بیشتر شنونده باشی اطلاعات بیشتری دستت میاد تا گوینده باشی . من همیشه بحثم را بعد از طرف شروع میکردم اول طرف دیدگاهش را مشخص میکرده  . اینجوری باعث میشه مثلا تفکراتش را بیشتر بخوانم. و با سیاست اطلاعات بیشتری بگیرم. خیلی ها وقتی بدانند طرف مقابل جبهه اش و تفکرش جور دیگری است تفکر خود را نمی گویند و حرفی مقابل میل طرف میزنند اما در پشت سر او را متهم میکنند. یا بدش میگویند.
غرض اینکه بیشتر گوینده باشی اطلاعاتت از محیط اطراف کم میشه و بگونه ای در توهم و تصور معمولا مثبت نگری قرار میگیری البته داشتن تصور مثبت نسبت به پیرامون خوبه ولی واقع بینی بهتر است.

در کل راحت تر بگم خیلی حرف میزنی. عمل کن بیشتر.
از این حواشی هم بیرون بیا بچسب به کار . مثل مطلبهای پاورقی گرچه نکته برای گفتن دارند ولی بدون دانستن کلیات آن نکته بی ارزش است.

در کل انشا ا... موفق باشی حالا تو حاشیه یا تو هرجا که هستی.
********************************************************************************************

جوابیدم:
سلام تشکر بابت وقتی که گذاشتید جناب استاد
کسی که با متلب کد مینویسه مثل فیزیکی ها واغلب مهندسین لازم نیست اساس برنامه نویسی را بفهمد و فقط به نتیجه می چسبد اما کسی که با وی اچ دی ال کار میکنه میفهمه چی به چی هست در عالم سخت افزار و ارتباطش با نرم افزار یعنی چی. منظور من همین بود ولو بد گفتم. زیاد دیدم کسانی که این بلدن واونا هم بلدناما عکسش کمه. ضمنا در مثل مناقشه نیست اما شاید حق با تو باشه چون تخصص توست  ، 

بحث فطرت ومعرفت نفس  که از سال 89 درگیرش هستم وبجایی نرسیده هنوز همین است دیگه که تو گفتی:"اول یک ساختمان شناژ بندی و اسکلت آن را میسازند بعد به چیزهای جزئی تر مثل دیوارهای داخلی و سفید کاری و کاشیکاری" و در صریح روایت حضرت علی به بحث معرفت نفس و خودشناسی دستور داریم  

در جای جای وبلاگ دست روی نکاتی گذاشتم که اگر کسی اندکی مبانی معرفتی داشته باشه متوجه میشه من دارم با زبان اشاره و مناجات و درد دل و حتی  شوخی به چه مشکلاتی از خود و یا جوانان اشاره می کنم اگر باز کنم براتون می فهمید تعریف از خود خوب نیست اما شاید در بعضی از نوشته های چند خطی مثلا 5-6 تا اشاره قرآنی یا روایی باشد اما همان طور که گفتی راه حل نیست معمولا (ونه همیشه) و درست فرمودی و من هم در پی آن نیستم چون اولا خودم نیز دنبال راه حلم و بلد نیسم دوما هرکسی باید راه خودشو بیابه ونمیشه نسخه پیچید باید ابتدا متوجه درد شد بعد هرکسی برای خودش یفکری برداره

 منم فقط و فقط می خوام به چیزهایی اشاره کنم که در غوغای اقتصادی و روزمرگی مورد غفلت واقع میشه(و شاید موفق بودم شاید نه) همین علت گاهی فیدبک های بسیار مثبت و هیجان انگیز دریافت کردم بخاطر بعضی مطالب که مجال بازگویی نیست  البته اون طرف قضیه هم میگم که از طرف یک نویسنده حرفه ای که دانشجوی دکتری تربیت مدرس بود تی لم پارسال خیلی به مطالب انتقاد شد (مثلا گفت مطالبت به جایی نمی رسه و گم میشه) و یکم تلویحا فقط تحسین شد (چون شما که منتقد هستی) که من به هر دوی فیدبک ها نیاز دارم خصوصا از طرف کسی که   باسواددتر وپرتجربه تر از خودمه و من به خودم آموخته ام که انتقادپذیر باشم واهل فکر نه اهل موضع گیری منتها چند خطی وقتتو گرفتم اینجا
فقط یک نکته خاطر نشان کنم که وبلاگ اساسا جای شعار دادنه و خیلی همه همین شعار مهمه. الان دنیا داره با شعار میگرده هم خوب هم بد اساسا هالیوود شعار است نه عمل پس نباید به بهانه عملگرایی دست از وراجی برداشت و این خود مبارزه نرم است اگر به روش عرفای سابق گوشه گیری باشه الان اثری از خوبی نبود وشما وقتی سرچی مذهبی تو گوگل میزدی به چیزی دست نمی یافتی دقت شود
خیلی خوشحالم، خیلی خیلی؛ که فرهیخته ای که استا  دانشگاهست  برای مثل  منی وقت گذاشته و بررسی کرده ونظری می دهد ولو به کوبیدن محترمانه. این برام از تحسین و به به گفتن دیگران لذت بخش تره
در پایان این چیزی را که به بعضی از دوستان گفتم به شما هم بگم که من برای حرفه ای نوشتن اینجا نیستم بلکه برای درد ودل خودم وبرای خودم. برای مثال اگر 5 سال دیگه برگردم وبه خودم نگاه کنم وداکیومنتی از گذشته ام برام مونده باشه چقدر می تونه مهیج باشه مثل عکسف شاید گاهی اعتقادات گدشته ام را به سخره بگیرم حتی. واصلا این نوشتن از خود و برای خود ( وچه چیز مهمتر از خود خود آدم و اهمیت آن) از سال 80 حدودا شروع شد منتها در دفترچه های سررسید هر سال وهنوزم ادامه داره. دو سال پیش گفتم  بیام بعضی سخنرانی هام! برای دوستان را یجا برای خودم مستند کنم و از همین رو خیلی فنی نمی نویسم  هر چند فکر کنم بتونم ومعمولا فی البداهه ست نوشته جات. مثلا تابستون 93 یروز سوار خط واحد بودم دیدم  تابلو نوشته دفتر مرجع عالیقدر شیعیان......حفظه الله  واز این حرفا اعصابم خرد شده و اومدم سرعت 100 تا بی فکر وبی پردازش اینو نوشتم لختی تامل که خوب یجورایی راهکار داره میده در حد عقل خود نویسنده
یا نگاهی بکن به اینجا تا ببینی که همین اصلاح تفکر چند بچه بسیجی مذهبی دانشکده عمل هست یا فقط حرف است، نه دیگه عمل هست (البته از نظر من اصلاح شاید درحقیقت برعکس باشد)
بخدا اگه در جریان افکار مذهبی و غیر مذهبی امثال اینجاها بودی می فهمیدی انسان های سالم العقیده وصالحی چون تو وظیفه قلم زدن دارید بخدا و اتفاقا عمل هست این عمل هست تفکری کن مهندس جان و اتفاقا دست به قلم امثال شما  از من خیلی بهتره بی تعارف منتها اولویت را در خودسازی می بینی اما من فکر کنم این ها منافاتی باهم نداره
 فرمودی:"سیاست من بیشتر بر این بوده که قبل از اینکه من حرفی را بزنم اول بشنوم وقتی بیشتر شنونده باشی اطلاعات بیشتری دستت میاد تا گوینده باشی" حرف دقیق و مهمی ست و من قبلا  متوجه اهمیت آن شده ام اما در عمل باید خودم را اصلاح کنم و تذکر بسیار بجایی بود درود برتو 
هر کسی تفریحی داره تفریح من نوشتن هست که بهم انرژی میده(یادتن بیاد از مطالب سال 88 در نشریه محلی موعود) پس اگر درس بخوانم یا نخوانم ربطی به نوشتن یا ننوشتن، باور کنید نداره و اینقد وقت الکی هدر میره که ... با این وجود من روی تک تک حرفای شما  فکر میکنم و براتون جایگاهی در اندیشه ورزی قائلم 
یا حق

و باز مهندس:
سلام. تشکر وممنون
البته من منظورم بعضی از مطالب وبلاگ بود نه همه. و اینهم میدونم که هدفت راهکار نیست و درد دل است ولی خواستم دست برداری که کمتر وقتت بگیره و وقت برای پروژه هات بزاری که خودت میگی تفریحه برات که عمیقا با تفریح چندساعته در روز موافقم به شرطی که اعصاب خردکن نباشه .
یکی از خوبی های نقد هم اینه که طرف را بسنجی انتقادپذیریش را ببینی . گرچه قبلا هم نقد پذیر بوده ای اما به نظر میرسه تو این زمینه هم پیشرفتت عالی بوده. گاهی برای تفریح خودم هم که شده  طرف را به توپ نقد میببندم ولی ظرفیت ها متفاوته همه تحمل ندارند به جز شما 5 یا 6 نفر دیگه هم را گاهی نقد میکنم . البته مثلا ... دیگه مدتی است از نقدهای تند من بدش نمیاد خیلی جالب جواب میده.    
یا مثلا برای کار دانشگاه گاهی نقدهام را از طریق مدیر گروه رشته دکتر... منتقل میکنم برخی نقدها به خودش هم مربوط میشه میپذیره و بسیار زیبا جواب میده همیشه جواب نقدش که از طریق سامانه دانشگاه میده شادم میکنه. جالبه اثرش اینه که ارزش طرفی که نقدش کردی میره بالاتر و هر دفعه بیش از گذشته. 
جوابت جالب بود و قابل تامل . اما هدف اصلی من دست برداشتنت بود که موفق نشدم. 
البته اینم جز سیاست های همیشگی من بوده که گاهی هم اینجوری به نتیجه میرسیدم. یعنی مسئله اصلی را مطرح نمیکنم. معمولا نقش بازی میکنم.خوب یا بدش را نمیدونم. 
خداوند انشا... مارا عاقبت بخیر کند.
موفق باشی
  • ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۷
  • سیدمحسن

هو الکافی
سلام استاد....
پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نگفتند با «کریمان کارها دشوار نیست!» با تمام امید به پابوس مولایمان امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بروید و از حضرت بخواهید به نور خودشان به سرّ شما نظر کنند و آن کنند که باید بکنند! و در کنار این‌ حرف‌ها از حوائج دنیایی هم با ایشان سخن بگویید و در ملاقات مولایمان حسین«علیه‌السلام» هرچه می‌خواهید درد و دل کن، از آشفتگی‌هایی که داری بگو، و بپرس چگونه شما توانستید با غمخواری برای دین، همه‌ی دنیا را به هیچ بگیرید!؟ ای راهِ گشوده به سوی خداوند در ظلمات دنیا! ما به زیارت شما آمده‌ایم که این راه را در مقابل ما بگشایید. موفق باشید  



  • ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۱
  • سیدمحسن

هو المحبوب

علی جان عمیقا معتقدم عمری که در محبت تو نباشد به فنا رفته، مرا "عمر به فنا داده" میخواهی آیا؟ آره، دلت میاد؟


  • ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۰۲
  • سیدمحسن

یا من علی کل شیئ قدیر

زیاد تو دانشگاه از این حرف ها اونم با آب و تاب و مبالغه می شنوم که جامعه سنتی ایرانی در حال گذار به غرب است و دیگر هیچ، غیرمذهبی ها که چه با هیجان نقل می کنند گویا به منتهای آرزوی خویش نزدیک شده اند، بماند

اخیرا یکی از مسئولین کشور گفته:

«هشت نشانه از تئوری گذار به غرب، در کشور شناسایی شده که شامل مواردی همچون افزایش سن ازدواج، افزایش سقط جنین، افزایش طلاق، افزایش فرزندان نامشروع، زندگی غیرشرعی زوجین، تاخیر در فرزندآوری و  کاهش باروری و اعتیاد است.» 

خوب کدوم منصف واقع بینی ست که اینها را ندیده باشه یا بتدریج فراگیرشدن آن ها را در شهرهای بزرگ ایران لمس نکرده و بتواند اصل موضوع را رد کند؟

اینجا قصد نقد یا تحلیل این نظریات دوران گذار را ندارم و اصلا خیلی هم جامعه شناسی بلد نیستم اما هر حقیقت طلب با انصاف را فقط به چند نکته ارجاع میدهم، اینجا روی بحث  با تفکری ست که این شاخصه ها را در تقابل با مذهبی بودن جامعه ی ایرانی قرار می دهد و برای کل جامعه حکم می راند. در حقیقت این تاملی ست بر ادعای افزایش دین گریزی ایرانی ها در سایه ی تئوری گذار، این ها نظریات و افکار خودمه و دیگر هیچ، پس ممکنه خیلی دقیق و علمی نباشه

قبول که جامعه در حال تغییر سریع و جهت مند بسمت غربی شدن است اما القای فراگیر شدن در تمام جامعه را ولو به 500 سال آینده هرگز نمی پذیرم، چرا؟

قسمی از جامعه با آغوش باز این گذار و دستاوردهای آن را می پذیرند(مانند طیفی از اهالی موسیقی، هنرمندان و بازیگران، مرفهین بی دین و ظاهرا بی درد!، ....) اما قسمی ناخودآگاه مبتلای آن هستند و نتایج نهایی غربیت را إن شاء خداوند در جان خویش پیاده نخواهند کرد (مثل من و احتمالا توی بچه مذهبی که شلوار لی می پوشیم و فست فود هم میزنیم اما عاشورا و دعا کمیل و روزه مستحبی و انتظار ماه رجب و إحیای نیمه شعبان و امام رضا و ... هم) و قسمی دیگر بسیار مقاوم خواهند ماند چون مبانی دینی خوبی برای خود ساخته اند و با دین مبین اسلام  (واقعا مبین) و خوشکلترین مذهب عالم (شیعه اثنی عشری که رعایت جوجه گنجشک در لانه هم کرده چه برسه به برنامه ی زندگی انسان ها) دارن عشق می کنند، تو پرانتز اینکه اساسا از این دنیای هزار رنگ و این عروس در عقد بسی داماد فقط و فقط مومن لذت و حظ وافی وکافی را می بره و بس. این طیف مومن مجاهد  هم در تفکر و هم عمل دست از جبهه گیری برنداشته و به مبارزه ی اعتقادی همچنان معتقدند و اتفاقا بدلیل اعتقاد راسخ به ظهور حضرت حجت خود را از همین حالا پیروز می دانند ولو 80 درصد جامعه مثلا قربانی بشن

باور پذیرش این که جامعه ایرانی مثل لبنان در حال چند قطبی شدن هست (حداقل و در  تقریب کاملا rough دو قطبی مذهبی و غیرمذهبی) بسیار آسان تر است و دلایل آن مشهود تا این که بپذیریم کلا همه ی ملت هوای دیگری دارند. ضمنا این نکته هم باید اضاف کرد که همه حالت های غربی شدن بنا نیست الزاما در تقابل با دین قرار بگیرد هرچند با توجه به مباحث شاکله در قرآن و سبک زندگی که رهبری تئوریزه کرده اند نباید از اثر ظاهر بر باطن غافل بود

حرف من اینه که  اون 8 مورد مذکور و موارد متعدد دیگه را باید و باید در کنار دیگر تغییرات شگرف جامعه در سال های اخیر گذاشت و همه را یکجا دید تا نه افراط "همچی در حال نابودی ست ساتان و صهیون چقد خوشبختن" پیش بیاد نه توهم اینکه "درصد انسان های مذهبی سنتی همچنان مثل 100 سال پیش هست و هیچ نگرانی نیست و برین حال کنید و بقولی همچی آرومه ما مذهبی ها چقد....".

برای مثال اونی که فقط گسترش بدحجابی را می بینه غافل از افزایش دختران جوانی ست که در بهترین زیبایی شیفته چادرند چرا که اولی (بدحجابی) ظهور و بروز بیشتری در جامعه داره و ناخودگاه و بسادگی تبرج  به چشم میاد اما دومی (حجاب در حد اعلای آن) را باید دید! 

 غوغای اربعین سیدالشهدا که حداقل 30 درصد ایرانی هستند، اعتکاف احتمالا میلیونی جوانان ایرانی، ظهور دهه هفتادی فوق العاده متدین و معتقد، عطش بی نظیر نسل امروزی به عرفان ناب و معارف بلند شیعی که هرگز در تمام دوران غیبت سابقه تا به این حد نداشته (و اتفاقا ریشه ی  به دام عرفان های کاذب افتادن جوانان همین منشأ مقدس ست هرچند راه غلط و ویران کننده ست)  از تحولات دیگرِ جامعه ی ایرانی ست  درکنار اون 8 تا

پ.ن: بنظر می رسد در آستانه ی ظهور خوبها خوبتر، بدها بدتر دارن میشن باید انتخاب کنیم و گرنه انتخاب میشیم، 

نتیجتا:

 خدایا فقد هربت الیک...، همین


  • ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۸
  • سیدمحسن