...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

خیلی فکر کردم. خیلی بررسی کرذم. خیلی خلوت کزدم. خیلی مطالعه کردم. خیلی به دلم رجوع کردم. دل را بیخیال شدم عقل را بکار بستم. عقل را کنار گذاشتم وحی را نگاهی کردم. تاریخ را  ورقی زدم. بله خیلی کار کردم و خیلی جاها رفتم وخیلی از آدما را دیدم. به نتیجه بسیار شگرف و جالبی رسیدم. این مهم  نتیجه یک تقلید کورکورانه نیست.خیلی خوشحالم

فهمیدم خدایی هست و دارد خدایی می کند. فهمیدم بیش از آنچه فکر می کنیم دنیا دست خداست. بعضی از دوستان هم دانشگاهی خالق را قبول اما حی و قیوم بودنش را انکار می کنن. خدایی بود و خلقی کرد و دیگه احتیاجی به بودنش نیست. سبحان الله.

به نتیجه مهمتری هم رسیدم این که ما خیلی بهش محتاجیم. این که خودمون را محتاج و مضطر نمی بینیم به رحمانیت او و به جهل ما برمیگردد. بساط امتحان مفصل پهنه. حدیث مفصلی ست.بگذرم.  تمام داشته هایم را با این مهم که 1 خالقی هست(نه اینکه بوده یوقتی) 2 حی و قیوم است عوض نمیکنم. باید وارد فاز بالاتری شوم. این که او محب است و میتواند محبوب قرار بگیرد.

آیا میشه یروزی منم خاطرخوات بشم؟ میشه یروز خواسته هایم به خودت تقدم نداشته باشه؟ خدایا من از شرک و نفاقم به خودت پناه میارم. 

اللهم لا أجد لذنوبی غافرا

  • ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۳:۰۵
  • سیدمحسن

از میان تفریحات و لذات دنیا دو چیز تو جوونی خیلی به من حال میداد گاهی که موفق می شدم: 1نماز صبح به جماعت و پیاده روی قبل و بعد اون  2 سوارکاری 

مسئله اینست

  • ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۵۰
  • سیدمحسن

بار گناهانم اعتکاف میخواهد، اعتکاف.

اما در بهترین حالات، اعتکاف من پیکنیگی بدون گناه ست. مسئله اینست

2 نفر

  • ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۵۱
  • سیدمحسن

یا ع ل ی ! بذار تو حال خودم باشم/ نمیتونم زورکی تو دل تو جاشم

این رجب هم داره تموم میشه و کار به سامان نرسید، داد و بیداد.

14نفر


  • ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۴۱
  • سیدمحسن

دیشب تا صبح کتاب "شاهد بازی در ادبیات ایران" را می خوندم. خیلی غصه خوردم.همین

 3 نفر

  • ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۳۲
  • سیدمحسن

اللهم رب شهر رمضان

ملاک ارزیابی قیامت مدرک و تحصیلات، ورزش وقهرمانی، پول و ثروت، مسکن و ماشین آنچنانی، شهرت، زیبایی و خوش تیپی نیست، اونجا منادی بجای صدا زدن سرمایه دار و دکتر مهندس و دیگر القاب دنیوی ندا می دهد: "کجایند اهالی رجب"

باید این حقیقت مهم را به قلب فهماند، مسئله ...

21نفر

  • ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۲۸
  • سیدمحسن

امروز در دانشگاه ما دوباره اختلافات گل کرد و دانشجویان دو فرقه شدند مثل تمام سالهای اخیر. البته باید بگم سه فرقه چون عده ای که تعدادشون هم کم نیست اصلا سیاسی نیستند و برام خیلی جالبه که کلا هیچ وقت هیچ جا هیچ واکنشی ندارند، بهتر بگم اصلا تحلیلی ندارند.

موضوع با آمدن دیروز عصر آقای خاتمی شروع شد. از همین ابتدا بگویم که من هم منتقد شدید اقدامات و عدم اقدامات! ایشون تو سال 88 بودم و هستم. چقد باید رهبری صبر و مدارا  میکردن که نکردن پس چرا لبیک نگفتید و الکی الکی همه را به جون هم انداختید. همچنانکه خود ایشون هم گفتند چندین بار والبته آقای عارف نیز که تقلب نبود و تخلف بود و اشتباه کردیم و از این حرفها. بنظرم آقای خاتمی در مقطعی ظلم بزرگی کرد به همه مردم ایران. بله به همه مردم ایران. اثباتش نزد من ساده است.بگذریم اما وجه صحبت من مسئله دیگری ست.

اما چرا ما اینجوریم که یک مسلمان یک شیعه  یک روحانی یکی که 8 سال رئیس جمهورمون بوده نباید و نتواند بیاید تو دانشگاه صحبت کنه.صحبت که بماند فقط حضور داشته باشه. به استناد کدام آیه یا روایت؟ مرگ بر خاتمی سر میدهید و همزمان مرگ بر آمریکا؟ یعنی این دو مترادفند؟ نباید احتیاط کرد؟ چرا اینجوری شدیم ما. بابا من شنیدم که در زمان حکومت امیر المومنین علیه السلام  زنادیق و ملحدین نیز در جامعه و حتی مساجد رفت و آمد داشتند اما ما حتی از سخنرانی یک عده مسلمون اندیشمند مثل ملکیان وشبستری و ...جلوگیری میکنیم یا بشدت مضطرب میشیم.من موافق خیلی از نظرات امثال سروش و ملکیان و غیره نیستم و حتی هروقت مطالعه میکنم خیلی غصه میخورم اما مانعی برای مطالعه افکار موافق و مخالف نمی بینم. مگه ما تو برهان واستدلال چیزی کم داریم که میترسیم از بیان شبهات. این محدودیت ها برای دهه 60 بود نه با این وضع ارتباطات و  گلوبال ویلج شدن دنیا که تنگ کردن دایره نظر بجهت حفظ حکومت جز نتیجه عکس چیزی را در پی نخواهد داشت. من از دوستان بسیجی که امروز رفتند روبروی مسجدالزهرای دانشگاهمون شعار "مرگ بر منافق" و "اعدام باید گردد" و... سردادند یک سوال دارم. سوال من اینه مگه این واقعیت غیر قابل کتمان وجود نداره که نیمی بلکه بیشتر از همین جوانان دانشگاه خودمون ودانشگاههای دیگر طرفدار و معتقد به ایشون هستند؟ آیا ایشون هیچ پایگاه و جایگاهی نزد مردم نداره؟ اگر میگید نداره که آشکارا دروغ میگید واصلا همه ترس و نگرانی ناشی از همین محبوبیت است. اگر هم این واقعیت به زعم ماها تلخ وجود داره و شما تایید میفرمایید پس بگید چجوریه که فقط ما باید صاحب نظر باشیم؟ ماها که طرفدار ولایت فقیه و تو خط رهبریم و اغلب به .... یا ... رای دادیم فقط باید حرف بزنیم و میتینگ داشته باشیم؟ بابا خمینی کبیر یک عده لیبرال و  بروبچای نهضت آزادی و...و... را اوایل انقلاب دور وبر خودش داشت با اینکه حتی تو اعتقادات مسلم دینی تابلو بود که اونا تو فاز دیگری بودن و جدایی هم از خودشون شروع شد.پس سوال اینه که این همه جمعیت که اتفاقا خیلی هاشون مقابل رهبری قرار نمیگیرند بلکه طرفدار و علاقه مند به شخصیت آقای خاتمی هستند چی؟ این ها چی؟ این ها را اگه صلاح بدونید همشون را آتش بزنیم و از شرشون راحت بشیم؟  ها؟ شاید اینجوری مصداق آیه شریفه " اشداء علی اکفار رحماء بینهم " بشیم. به به. همچی آرومه من چقد خوشبختم.

من  میگم هر اندیشه ای  باید این اجازه را داشته باشه که بتواند بیاد تو دانشگاه حرف بزنه هرکسی با هر فکری.اصلا دانشگاه جای همین اندیشه ورزی و تقابل هاست. اخیرا مدتی ست به این معتقد شدم که این حجاب اجباری به جایی نمیرسد و حجاب نیز باید آزاد شود و هر کسی بر طبق اعتقاد خویش و البته بدون هنجار شکنی عرف اجتماع ایرانی در جامعه حاضر بشه. البته باید بحث مهم و اساسی امر به معروف ونهی از منکر هم باشه و یجوری باید بین اینها جمع بست. من تاملاتی دارم در این زمینه اما به نتایج روشنی نمیرسم. آنچه مربوط به وظیفه فردی میباشد راحت حل میشه چون هرکسی میتونه تذکر بده اما شاکرا اما کفورا. آنچه که وظیفه حکومت دینی است چی میشه؟ خوب آیا باید حتما معصوم در راس باشد تا اجرایی شود؟ البته ما میگیم جمهوری اسلامی. قسمت جمهوریت خیلی حرف داره. از طرف دیگه میگیم ولایت فقیه همان ولایت... خوب اینا خیلی سخته. باید فکری کرد.  اکراهی در دین نیست بالاخره. رویهم رفته به  این نظرم گاهی  خیلی شک می کنم اما  وقتی می بینم وقتی 60-70 درصد مردم بالاشهر تهران حجاب را نمیخواهند و کار بجایی رسیده که حتی ماشین را جزء حریم خصوصی بحساب می آورند به وضعیت فعلی شک میکنم. پشت رل فرمون همانگونه شده اند که پشت میز کامپیوتر خونشون. خوب این اجبار چه نفعی برای چی کسی داره؟ جز ایجاد تنفر از دین ؟ البته حرف اینجا زیاده . من به هر که گفتم نتوانسته جواب درست حسابی بده جواب قانع کننده. فقط دوستان مذهبی ام ناراحت میشن و به خودشون احتمالا میگن تو دلشون که هی طفلکی رفت تهرون خراب شد. حرفا میزنه. اون روزا بچه خوبی بود.اما من سالهاست که این گونه می اندیشم. به تبع استادنا حضرت علامه دوست دارم آزاد اندیش باشم.همین

  • ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۴۲
  • سیدمحسن

همچی تکراریست، هیچ چیز عوض نشده،من نیز.

با این وجود همچی فرق کرده، همه آدما نیز،

هیچ چیز مثل سابق نیس

مسئله اینست.


29نفر.پاسخ بعضی از دوستان جالب وبعضا کاملا متفاوت بود

  • ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۱۸
  • سیدمحسن