...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

دوباره اومدم

پنجشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۵۲ ب.ظ

دیروز در حین قدم زدن تو دانشگاه متوجه توهینی که به سگ، این حیوان وفادار در تمام این سالهای اخیر می کردم  افتادم و از ساحت سگ های عالم عذرخواهی کردم. چه توهینی بزرگتر از این که پس از هر عهد شکنی و تخلف و معصیتم ،خودم را سگ کثیف میخواندم وخودم را با این واژه سرزنش میکردم.یادم اومد از گرگین،سگی که تو اسطبل داریم. یادم اومد بعد چند ماه ندیدنش هم وقتی پیشش میرم مرا میشناسه و پارس نمیکنه و قدر همون یکی دوباری که من بهش غذا دادم میدونه وچقدر هم برام تعصب میورزه.حالا با این اوصاف من سگم؟  این تعبیر درست بود؟ محاله . اگر وفای ما آدمها به اندازه سگ بود کارمون درست میشد بله سلوکمون درست میشد هیهات....

خدایا الطاف عجیبت وعصیان همیشگیم منو به یاد استدراج می اندازد.میترسم.میخوام عنایات تو و اتفاقات چند سال اخیر،چند ماه گذشته و خصوصا چند هفته اخیر را به یاد خودم بیارم مرتبا، نکنه از این طریق کنترل این نفس را بدست بگیرم و سر به سجده شکر وتبعیت تو بگذارم .شب جمعه است و زمان استغفار.میخوام جدیت در درس خوندن را با جهاد با نفس و گوش حرف شیطون نکردن توام کنم، چرا که هر چه بیشتر فکر میکنم می بینم این دو،علت و معلول همدیگه اند.حداقل تو زندگی من اینجوره.خدایا من میخواسم دیوونت بشم عاشقت بشم پریشونت باشم هیچ چیز را با رضایت تو عوض نکنم اما حالا میبینم صبح و شامم به معصیت میگذره.نه نگو بهم که تو این دنیا را بر من و محبتم ترجیح دادی. خواهش میکنم.به خودت سوگند راضی به این امر نبودم.زورم به خودم نرسید خدایا. چه کنم؟  امتحاناتت هم فعلا آسون و تکراریه با جواب مشخص، اما من دائم میفتم.الان چند سالی میشه که دارم مشروط میشم. از الطاف و عجایب حکومت مطلقه توست که مرا از دانشگاهت اخراج نمیکنی و هنوزم بهم امیدواری. یه فرصت دیگه ...خواهش میکنم... انی احبک باورم کن.

  • ۹۲/۱۱/۲۴
  • سیدمحسن