...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

من المحب الی المحبوب

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۳ ق.ظ

   هو المحبوب

می خواستم آنچنان بوی زلفت گمراه عالمم کرده بود که اینک پس از سه دهه عمر همو رهبرم آید و من در اندیشه ای جز تو نباشم، اما می بینی که دنیا و شهوتهای گوناگونش تمام و کمال مرا برده و اینک منم یک ظاهرساز بی خاصیت، اینک منم همو که در اوان جوانی آرزوی فرماندهی سپاه فرزندت در عصر ظهور را داشت و الان برای اخراج نشدن از خیل یاورانش دست و پا می زند. بله این منم مجسمه هواپرسی و عادت زدگی و تسویف.

می پرسمت دل نازنینت کی عزم انتخاب و تربیت مرا دارد؟ ترا خدا نگو مرا که  "مگوی با کس تا وقت آن درآید" من دیگه صبر ندارم، دیگه خسته شدم از وعده هایت! می گویمت مولا که آرزوی یک توجهت ما را به انتظار کشت، خیلی خیلی امید داشتم که مرا انتخاب کنی اما دیگه تقریبا دارم ناامید میشم. توهم بود انتخابت مرا با اینچنین تسویفم در تقوا.  حالا که زورم به خودم نمیرسه تا عزم کویت کنم دیگر انگیزه ای برای زندگی ندارم. شاید پس از دیدن ایوان با صفایت  رضایت دهم بر مرگ، ماندنم در این دنیا جز بر گناهانم نیفزود. فکر خامی بود فکر خوبتر شدن، علمم عمل نیاورد، دانستنم تقوا نیاورد و گناهانم توبه ای در پی نداشت و احیانا جوجه توبه هایم تحفظی نداشت. این منم سیدمحسن از همه عالم و آدم ناامید. 

این منم زمان عشرت من نرسیده به پایان راه رسیده! سه دهه عمر من چه بد گذشت و الان توانی در اصلاح خود نمی بینم. به تو بیش از حد دل بسته بودم و تو آنچنان که انتظار داشتم اهل عنایت نبودی. شایدم بودی و آبروی فعلی ام را، یعنی تنها داشته ام را به لطف تو دارم و نمی دانم. با این پرونده قاعدتا تا حالا می بایست رسوای زمینیان میشدم و نشدم. شاید ستاریت خالق به یمن عنایت توست اما چه کنم با رسواییم نزد آسمانیان، و پس از برپایی قیامت آنجا منم و رسوایی دو عالمم.

خدایا توبه هایم سه دهه عمر، فقط و فقط بر حجم گناهانم افزود. چه چیز ترا ناخوش تر از عهد شکنی؟ اینک منم و سه دهه عمر و سیصد سال گناه و سه هزار سال دوریت

خدایا خودت شاهدی که روز اول مهر یه حالی بهم دست داد و دهها خط برای امیرالمومنین با عنوان "من المحب الی المحبوب" نوشتم، اما اینک منم و سه ماه انتظار برای انتشار آن، چگونه با این وضعیتم از او دم بزنم و لاف عشق او بزنم در حالیکه در حداقلیات مانده ام. خدایا آیا میشه برگشتی بکنم از نفسانیت بسوی تو آنچنان که در تو بمانم و به نفس بازنگردم؟ خدایا فرمودی فرار کنید از خود بسمت خدا، خدایا گناه دست و پای فرارم را بسته، آنچنان زندانی شده ام که امید اندکی به نجات دارم.

خدایا هرکس به جایی رسید از سر مخالفت با نفس أماره رسید، اینک منم و سه دهه عمر و بندگی مدام این نفس پلید هنوز، خدایا گوش به حرفم ندادی آن زمان که سالیانی پیش ترا خواندم وخواستمت "یا مرگ یا شوق بندگیت". خدایا در قرآن قسم خورده ای به امتحان مومن، می پرسمت چه فایده از امتحانات متوالی که یک به یک بر بی آبروییم می افزاید تا اینکه به ناامیدی از اصلاح نزدیک تر بشم تا به پاس کردن امتحانات و تقربت. 

خدایا خدایا الان نیمه شب و من خسته جسمی و خسته روحی، خدایا تو هم ببخشی من خودم را نخواهم بخشید که سه دهه خستگی ام نه از بهر عبادت تو بلکه در دوری از تو حاصل می آید هنوز، هنوز....


پی نوشت: ابنای زمان، این راه من بود، اضطرابی به.. ،آخر خط، یا حسرتی، دوباره اومدم، تسویف، عمر گذشت به...، الهی، بس که دنبال...، ویلی، داد و بیداد


  • ۹۳/۰۹/۲۶
  • سیدمحسن