...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

خیلی گناه می کنم و توبه می کنم

دیگر بس است... این همه تکرارها بس است

29نفر

  • ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۵۵
  • سیدمحسن

هو المحبوب

علی جان به هر که رو زدم اصلا به من محل نگذاشت، نزن تو روی مرا بر زمین ...

یا علی خلق تحویلم نمی گیرند،تحویلم بگیر


  • ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۳۶
  • سیدمحسن

أنت الکافی

یه شماره ناشناس بهم زنگ زد ساعتی پیش، اولین کاری که به ذهنم رسید بعد اتمام تلفن بغل کردن مادرم و بوسیدنش بود تو ماشین بودیم مامان گفت مردم میگن دیوونه شده این پسر ول کن زشته من از شدت خوشحالی نمی تونسم خودم را کنترل کنم

و این چنین شد که قبل از ظهر امروز مشهد کنسل و بعد از ظهر کربلا تثبیت شد

حالا منم و سه دهه عمر و کوله باری عظیم از گناهان و کمتر از سه ماه فرصت برای دیدار حضرات محبوبین و معصومین علیهم السلام

باید با گذشته ام وداع کنم، وداع

باید آماده دیدار شوم ، آماده


خدایا یعنی میشه منم یروز زیارت وداع امیرالمومنین ...


پ.ن: پاسخ دوستان 

  مرد می خواهد

  14 دلیل

  مجددا اضطرابی ...

  • ۲۴ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۵۶
  • سیدمحسن

یا غیاث المستغیثین

بعد از پست مرد میخواهد در سایت مربوط به یک سفر زمینی- الهی:(با ویرایش و تلخیص)


م:سلام خوشا به حال شما  از ابتدای متن انگار که شما وصف حال من را هم میگفتید 

اما یه تفاوت بزرگ
اگه رفتی و دیدی و آدم نشدی چه ؟
اگه حالا به جای خواستن فرصت فقط شرمنده ای و عذر خواه 

پاسخ دادممن هم کم ندیده ام از آدمایی دور وبرم که نجف و کربلایی شده اند اونم چند بار اما آدم نشده اند آخه آدم شدن یک امر تربیتی ست و تربیت تدریجی ست و رهایی از عادت زدگی و وصال وارستگی یک شبه قطعا محقق نخواهد شد اما بدان زیارت حضرات محبوبین و معصومین علیهم السلام اکسیر و کاتالیزور و شتاب دهنده ترقی و سلوک است
ضمنا من نجف را راببینم و آدم نشوم، محاله محال

جهاد: کامنتتون خیلی حال خوبی داشت جناب سید محسن، و میدونید که جوان که نجف نبیند، جوان ناکام است.
ان شاالله چشمتون به حرم افتاد دیگه چشم ازش برندارید چون حضرت یه لحظه هم از ما چشم برنمیدارند.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب علیه السلام

110:برای سید محسن
سلام برادر
خواستم بهت بگم زدی به هدف! تنها راه رفتن به حرمی است که سی سال است ندیده ای! البته این تشخیص تو نبوده، همون خدایی که محبتش تو وجودت هست این رو هم به قلبت یاد داده که تنها راه، رفتن به حرمی است که سی سال است ندیده ای!
در نجف بهجتی را خواهی چشید که هیچ جای دنیا وجود ندارد، آرامشی را حس می کنی که انگار در آغوش خدایی. در نجف به راز خلقتت پی خواهی برد و آنجا می خواهی سرت را بر سجده بگذاری و از اینکه خدا تو را شیعه خلق کرده از او تشکر کنی، سجده ای که تا پایان عمرت طول بکشد! در نجف "ابا رحیما"ی زیارت 27 رجب را می بینی. انجا تازه می فهمی که پدرت کیست و در آغوش پدر بودن یعنی چه؟ اما آنچه می خواهی از ادم شدن در نجف اتفاق نمی افتد! اینکار را مولای من و تو، به حسینش سپرده است. آدم شدن و یا بهتر بگویم عاشق شدن در کربلا اتفاق می افتد! در کربلا دیگر هیچ نمی خواهی! و این ریباترین حس دنیاست. در کربلا تمام می شوی و وقتی تمام شدی همه چیز درست می شود.
انچه نوشتی دردی است که حضرت دوست به جانت انداخته، مبارکت باشد. مطمئنم کربلا می روی. مگر نمی دانی هیچ مادری طاقت درد کشیدن فرزندش را ندارد! تمام هم و غم مادر راحتی و سعادت فرزند است، و این ایام ایامی است که خدا هم برای مادرت عزادار است. پس از مادرت بخواه، با اطمینان بخواه و مطمئن باش مادرت تو را به آغوش پدرت خواهد رساند.
یادت باشد وقتی به نجف رسیدی، در ایوان طلای حرم مولا روبروی ضریح بایست دستت را بر سینه بگذار و از طرف من از مولا و سرورم تشکر کن ...
به کربلا که رسیدی، وقتی در بین الحرمین هستی و سرگردانی بین دو حرم را تجربه می کنی دعایم کن. 
و این روزها وقتی قلبت برای غم مادرت شکست و آبش از چشمت جاری شد، سفارش مرا به بانو بکن تا خودشان گره کارم را باز کنند. یا علی

نوشتم:
بابا ای ول با جمعی دست به قلم وعاشق مواجه ام واین مرا به وجد می آورد و پیش مستی قبل نجف بدست میدهد و تا اینکه خود مستی وصال ایوانش محقق شود
خدایا اسمم در لیست ذخیره هاست و اونم نفرات آخر قسمتی کن تا بقول "جهاد" ناکام نمیرم و به قول "110" در کربلا تمام شوم و روبروی حرم قمر منیر بنی هاشم بایستم وبگویمش: یا ابوالفضل "م" میگه: اگه رفتی و دیدی و آدم نشدی چه ؟ دیگه خود دانی ای فدایی حسین

چند روز بعد توسط "جهاد" نوشت:
 جناب سید محسن
مثل این که اسمتون در اومده، ان شاالله به سلامتی...
خواستم یه چیزی بگم بهتون، منم اولین بار که مشرف شدم عتبات، به عشق نجف رفتم، همه می گفتند کربلا ولی من همش دلم نجف بود، بعد که دو روز و نصفی حضورمون در نجف گذشت و داشتیم می رفتیم کربلا، من داشتم دیوانه میشدم، خیلی سخت بود، خیلی، بعد شب اولی که کربلا بودیم با این که خیلی کربلا هم حال خودش را داشت و خیلی حال و روز خوبی آنجا داشتم، ولی همون شب اول انقدر دل تنگ نجف بودم که نگو و نپرس... و هنوز نجف و حرم مولا همان حال را دارد... خیلی خاص هست حرم مولا امیرالمومنین علی علیه السلام، واقعا درک حس پدر و فرزندی است، حس پدر بودنشان را آن جا درک می کنید حتما به لطف خدا...
بعدها به لطف حضور در همین فضای مجازی یکی از دوستان، ما رو اینجا با حدیث معرفت به نورانیت امیرالمومنین علی علیه السلام اشنا کردند، نمیدونم این حدیث رو خوندید یا نه؟، اما این هدیه من باشه به شما که عاشق نجف هستید، نخونده نرید دیدن حضرت، سرچ که کنید این حدیث در اینترنت هم هست، خود حضرت دارند در این حدیث خودشان را به جناب سلمان و ابوذر معرفی می‌کنند، بخونید بعد ان شاالله جلوی ایوان طلای حرم که رفتید این حدیث رو به خاطر بیارید تا متوجه باشید که جلوی چه کسی ایستاده اید، جانم به فدای مولای مظلوم. یا علی ابن ابیطالب ... 
تاریک شده دلم زبی تقوایی...
گرمای گنه سوز نجف می خواهم
من نوشت: سلام متشکرم جهاد عزیز
آدم به داشتن این چنین هموطنای مومن و عاشق و همدل افتخار میکنه و نرفته و نجف ندیده حس غرور بهش بدست میده و با توصیف تو حس پدر فرزندی را درک میکنه
فدایی داری دادا....

110:سلام برادر سید محسن
چقدر خوشحال شدم که عازم هستید، الحمدلله
حالا دعا کنید که ما هم بیایم. :-)
ضمنا شک نکنید کربلا رفته و کربلا نرفته خیلی با هم فرق دارن و این هیچ ربطی به اینکه ما کی هستیم و اعمالمون چیه نداره این خاصیت کربلاست و کربلا زورش زیادتر از گناهان ماست
پس با قلبی مطمئن به الطاف الهی و آل الله راهی بشید و یقین داشته باشید که خدا قراره خیر بزرگی رو نصیبتون کنه که اول عشق رفتن به نحف رو به دلتون انداخت بعد هم خودش راهیتون کرد
ان شاءالله که به سلامتی برید و برگردید فقط لطفا تو این ایام سفارش ما رو به حضرت مادر علیها السلام بکنید متشکرم
یاعلی
  • ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۷
  • سیدمحسن
  • هو الطیف

    سوال من: ... اما این روایت "...عرض کرد که نزدیک‌ترین حالات زن به خدا، آن است که ملازم خانه‌ی خود باشد و بیرون از خانه نشود..." را چه کنیم استاد؟ ... آخه خودم عمری در دانشگاه یا سر کار، دیدم آنچه را باید ببینم، هر چند موارد بی‌نظیری از عفاف و حیا و حجاب هم هست و آن‌ها را هم دیدیم. احساسم این است حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» فضای کاری فعلی را اصلاح بفرمایند. یعنی هم خانم‌ها در حد نیاز خود و مهم‌تر نیاز جامعه کار کنند و هم اینکه محیط مختلط نباشد. محیط فعلی مختلط، رهاورد زهرماری مدرنیته و خروجی فرهنگ غربی‌هاست و در کنار هم قراردادن بشکه‌ی باروت و آتش و انتظار برای شعله‌ورنشدن آن است، که مضحک است و اوحدی از اوتاد حریف این شرایط می‌شود و لاغیر. محیط مختلط ادارات و شرکت‌ها از وایبر و فیس بوک و... کلاً شبکه‌های اجتماعی در تضعیف محبت بین همسران و داغون‌کردن بنیان خانواده به نظر من موثرتر است. دوستی مذهبی داشتم که می‌گفت پس از دوسه سال کار در کنار یک خانمی در بانک، حالا شدت محبت و روابطمان به حدّی شده که جز با ... دیگه ارضا نمیشه این آتش محبت و دلبستگی! گریه می‌کرد و می‌گفت هردو متأهل هستیم!! متوجه قبح گناه و خیانت به همسرانمان هستیم اما...

    جواب طاهر زاده: باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید وقتی شرایط طوری باشد که نیاز نباشد خانم‌ها در بین مردم نامحرم حاضر باشند چرا باید حاضر شوند؟ و آن روایت مربوط به آن شرایط است. ولی وقتی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: «ما مفتخریم‏ که بانوان ما و زنان پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنه‏ هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند » پس معلوم است که ما در شرایط دیگری قرار داریم و بحث بر سر حضور زن متدیّن در این تاریخ است. آیا زنان متدیّن ما در این تاریخ می‌توانند مثل تاریخ مادر بزرگ‌هایشان زندگی کنند؟! موفق باشید





  • ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۴۸
  • سیدمحسن

هو الشاهد

درباره قضایای اخیر شیراز و علی مطهری حرف دو ماه پیشم را تکرار می کنم، این ها را زمان حمله نمایندگان مجلس به ایشان نوشتم

مصیبت آزاد اندیشی در ایران



ظاهرا بی ربط نوشت:کاش روحانیت در ایران یک چندم جمعیت فعلی بودند اما این اقلیت گروهی بودند دین فهم،  اهل علم و تقوا، عملگرا، نون دین نخور و تارک دنیا که به التماس آحاد ملت و بنا به نیاز مبرم بر کرسی قضاوت و امورات فرهنگی می نشستند و لا غیر.

گاهی به خود و دوستانم میگم که ما مذهبی ها اکثریت آنچه از دین و معنویات داریم بواسطه این قشر است و اکثریت آنچه از تباهی دین و مشکلات فرهنگی داریم نیز از همین قشر. نتیجتا در یک تقریب کاملا rough این تیپ دو دسته اند: گروهی در خدمت دین و جامعه و گروهی در مقابل دین و مردم. جالبه این ویژگی مختص این زمان نیست وتمام تاریخ این گونه بوده و خواهد بود تا إن شاءالله ظهور حضرت حجت.

بالاخره یروز مقاله ای که از چندین سال پیش در نظر دارم را مستدل و مفصل خواهم نوشت، مقاله ای با عنوان "افول روحانیت، چرایی و آثار آن"

  • ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۱۵
  • سیدمحسن

هوالکافی

حوصله ندارم دقیق و مفصل بنویسم اما خواستم تشکری کنم...

تشکری از تلویزیون ایران که...

اصلا آشکارا دروغ نمیگن و مردم را خر فرض نکرده اند!

از اینکه تو ایران همیشه همه جا همچی آرومه و ما چقد خوشبختیم

از اینکه سالهاست مناسب بودن بازار شب عید را مخابره می کند!  و بابت دو تا جعبه پرتقال و سیب ملت فقط 150هزارتومن ناقابل میدن و بس.

از اینکه هنوز سخنان مرحوم مطهری را پخش میکنه قبل اخبار، همو که نسلی از  مذهبی های دهه 50 و 60 را نگه داشت درود خدا بر او، اما از وجود متفکران جوان و خوش بیان و خوش قلم که مفاهیم و معارف الهی را با دقت زیاد و به شیوه ای نوین ارائه داده اند غافل است. درود بر این نیاز سنجی!

از اینکه همیشه ایران خوبه اون طرف بده

از اینکه گزارشات مردمی اصلا هدفدار نیست!!

از اینکه تو پخش والیبال دنبال حجاب و در راهپیمایی بنفع نظام دنبال بی حجاب ها می گردد

از اینکه همه ملت بالاتفاق! میگن اگه دنبال اخبار واقعی  بدون سانسور هستید کافیست! فقط اخبار شبکه 1 و 2 ایران را ببینید!!!

از اینکه که اخبار تمام جریانات سیاسی ایران را بی غرض همیشه پوشش داده!!

از اینکه...

کلا ما متشکریم


  • ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۱۴
  • سیدمحسن

هو الکافی

دقایقی پیش رفتم طبقه سوم پژوهشکده نماز صبح بخوانم بچه ها یا خواب یا درحال نماز بودند. جا نبود اومدم طبقه دوم نمازخانه خواهران

یه پسر از دانشجویان دکتری به طرز عجیبی خود را پیچیده در چادری که گذاشتن اونجا برا نماز دخترای مانتویی خوابیده بود و یک چادر را هم مچاله زیر سر گذاشته بود. هر دوی چادرها زمینه سفید و گلدار بودن

راستی میشه چادر و بوی دخترا را درکنار خود داشت و براحتی خوابید؟!!  خوابی با طعم و ظاهر ... و احتمالا رویایی از جنس...

از شوخی بگذرم من این را جایز نمی دانم

فی قلوبی مرض ...

آره والا

سه دهه عمر و بی هم آغوش هنوز

  • ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۰۵:۳۱
  • سیدمحسن
یا من یعفو عن کثیر

خدایا اوایل جوانی ام شنیدم که با هر قضا نمودن فریضه صبح آدم 40 سال عقب میشه، از همون جا بود که تصمیم گرفتم دیگه بر نماز صبح همتی بکنم تا مشهود فرشتگان باشم،
 این چنین شد که الان فقط 70 هزار سال عقب هستم، همین.

  • ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۰۰
  • سیدمحسن

هو المحبوب

علی جان بعد اون ظلمها و از دست دادنت فاطمه را فرمودی: "و اما حزنی سرمد" و انصافا هم غم تو بعد رفتن فاطمه پایانی نداشت

علی جان میخوام بگم در اونجور مظلومانه رفتن فاطمه ما را نیز محزون بدان و چه حزنی!!

غمی بجهت مظلومیت خود بانو و غمی نیز بر حزن و غمهای تو برای او 

اما بعد از گناهانم و  رفتن تو از زندگیم در سال 83 باید بگویمت " واما حزنی سرمد"

 آره والا غم منم برای از دست دادن تو سرمد و همیشگی ست.


  • ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۵۱
  • سیدمحسن

هوالشاهد

سالهاست که تماشاچی خوبی های خوبهای عالمم

سالیانی ست که تماشاچی موفقیت های دیگرانم

و چقدر سخت است انسان مستعد اما کم همت و بی نظمی فقط تماشاچی بزرگان عرصه های مختلف باشد و بس

فقط تماشای علم فیزیک، 

تنها تماشاچی بندگی دیگران 

 تماشاچی همت و خستگی ناپذیری دیگران

تماشاچی زیبا و منظم زندگی کردن بعضی از اطرافیانم

خدایا سه دهه عمر خسته ام از این همه تماشا کردنم.  میخوام بازیگر وسط میدان باشم اما...

خدایا صرف تماشا بدون عمل خسته و رنجورم کرده و اقدامی میخواهم تا رفع خستگی کنم!

کجاست همتی تا با  کسالتی صد ساله وداع کنم؟

چه زیبا و فنی فرمودند حضرات محبوبین علیهم السلام که "مَنْ کَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَکْسَلُ"

و این امر به تجربه برای من ثابت شده و در کثیری از ملت نیز هویداست.

خدایا سه دهه عمر و کسالت هنوز

  • ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۵۳
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

قبول کن سخت گرفته ای که شرط وصالت را نبودن دلم چنین هرزه گرد و هرجایی قرار داده ای. میگویمت حالا که اینجوری میخوای ترا قرآن دعا کن برای دلم که مدام پی نظری نرود.

یا علی درد مرا عشق تو درمان است و بس، پس:

بعد از این دست من و دامان عشق


  • ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۳۷
  • سیدمحسن

یه دوست صمیمی و مومن  طی ایمیلی به من این چنین نوشت:

سلام

من بلد نیستم نصیحت کنم مخصوصا تو را...

قبول دارم تو قوی هستی اما آیا قویتر از بابا آدم و نه نه حوا هستی که این ابلیس رانده شده پدرشونو درآورد؟

گفتی:....محبت امیرالمومنین و همچنین مباحث عرفانی طاهرزاده اگه نبود من الان معلوم نبود چه شرایطی داشتم....

خدا را شکر.خوبه.اما من می ترسم و باید ترسید!

این جمله را به یادگارم دارم و به تو به یادگار میگذارم حتی بعد از مزدوج شدن:

از  نامحرم باید  یوسف وار پا به فرار گذاشت...

حرف زدنشان، نگاه به راه رفتنشان، خنده دلربایشان، جملات کشیده شان، نگاه به چشمان خطرناکشان،و... از همه مهمتر صدای( تاکید می کنم) صدای صدای صدای کِش کِش پایشان،  و بوی عطرشان، مگر تو نبودی که پارسال اون فیلم عبرت آموز"هیس دخترها فریاد نمی زنند" را به من دادی؟ قصه از کجا شروع شد؟به کجا ختم شد؟آنجایی که آن مرد مجرد بیچاره در حال و هوای خود بود  و داشت تاب می داد اما شیطان از طریق بو! بله بوی نامحرم وارد شد و ذهنش را تاب دادو...

به خدا من تنم از این گفته ات لرزید و می لرزد...

من خودم تیرخورده شیطانم و امیدم فقط به خداست...

گاهی از اوقات زن گوینده اخبار زنده با آرایش و صدای تحریک برانگیزش حالت درونی انسان را شعله ور می کنه که این صدا برای شخص شنونده حرام میشه...

ریزتر از این مساله رادیو ماشین با گویندگی برخی از زنهای شیطون نیز خطرناک میشه که برای من شده...

انشاء الله با ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زندگی اسلامی بروز پیدا خواهد کرد.و شاهد این صحنه هایی نظیر اینها نخواهیم بود...

دین و عمل بدان علاج کار ماست...

درست است محبت امیرالمومین کارها می کند اما او که خدای تقوا و خدای خدا ترسیست از صدای زن نامحرم می ترسید و می لرزید .تکلیف ما که دیگر روشن است.

چه جمله قشنگی به من هدیه داد اِبراهیم روحانی:

"من صدای خواننده زن را گوش نمی کنم.   امتحان کرده ام و صدای زن روی تک تک سلول های مغزم اثر منفی می گذارد. "

شرمنده عزیزم. یه خوردش برای یادآوری خودم بود که توی دام نیفتم، اما باورکن ترس از نامحرم ترسی الهی است.

"شاید تعجب کرده باشی از این جملات و با خود بگویی که ... هنوز محسن را نشناخته است؟! باید بگویم که چرا!سید محسن را شناخته ام و خوب هم به او عارفم اما باید اقرار کنم که هنوز ابلیس را نشناخته ام!"

 

هنوز که هنوز است نتوانسته ام این شطرنجی نگاه کردن به نامحرم را به خورد چشمانم بدهم... (خیلی سخته واقعا سخته...)

ملاکی که سالهاست برای انتخاب همسر آینده برگزیده ام:حجاب نیست بلکه حیاست.

حیا دایره بزرگی ایست که اگر یک زن آنرا داشته باشد دایره کوچک حجاب درون آن قرار دارد و محال است کسی حیاء واقعی را داشته باشد و بی حجاب باشد. اصلا کسی که حیا دارد تنش می لرزد از اینکه با نامحرم خلوت کند. مگر می شود کسی حیا داشته  یاشد و با نامحرم بخندد و ...البته خود حیا هم شدت و ضعف دارد ولی در کل ملاک باید حیاء باشد که حجاب و عفاف و... زیر مجموعه های آن هستند.

از حیا حضرت فاطمه زهرا(س) به دختران جوان و نازنین ما چه آموخته اند؟

این سوال   در ذهن من وجود دارد که واقعا آیا آن چادر خاکی بود یا خاکی شد؟چادر خاکی حرفهایی دارد که جای بحث دارد.

امروزه چادرهای براق  دل مردان خاکی را  از جا میکند...چرا؟ البته اکثراً جاهل به این مسائل هستند و واقعا زنان نازنینی در کشورمان وجود دارند اما...

الگوی ما در انتخاب همسر و مادر آینده فرزندانمان فاطمه(س) هست و دیگر هیچ.

 

  • ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۳۵
  • سیدمحسن
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۴۴
  • سیدمحسن

یا رفیق من لا رفیق له

قسمتهایی از ایمیل امروزم به یک دوست:

اول اینکه وجودم را غم و البته امید (امید به تعالی تو در بستری از غم ومشکلات) فرا گرفت و همچنین شرمساری بابت این سخت گیری ها و بد بینی های خودم
اثر محبت در رفاقت  اینه دیگه، هر چند محبوب مبتلا باشه اما بنا نداره محب دست از سر اذیت کردن های دوستش برداره(و همچنین بعکس) چرا که او را که مورد نظر دل من قرار گرفت قطعا صلاحیتی بوده و پتانسیلی، من به دل خود در این گونه دوست داشتن ها شک نمی کنم(اثر خوبی پدر مادر ومحبت هر چند الکی ائمه معصومین)، چرا که مبنای دل بر فطرت است وفطرت انسان زیبایی طلب و کمال گرا و امثال تو مرا رشد می دهند، پس در انتخابم در تعیین دوست و بعد اندکی سخت گیرانه رفتار کردن خودم را محق می دانم اما در جزئیات سلوک با دوست قطعا و یقینا بارها وبارها به اشتباه افتادم  و می افتم ویکطرفه به در خونه قاضی رفتم ومیروم و هنوز اصلاح نشدم، نمیدانم شاید قسمتی ازمبنای این اشتباه هم شدت دوستی ست، شاید. بگذرم
البته اقرار میکنم در جریان مشکلاتت نبودم تا همین الان،  و البته در این ندانستن هایم تو نیز مقصری چرا که هرچند خویشتن داریت را می پسندم اما تا این حد مخفی کاریت را نمی فهمم.
باید که محدوده روایت نورانی "استرذهابک وذهبک ومذهبک" را دقیقا مشخص کنیم... اما روی صحبتم این است که خوب حد این روایت چیست؟ بنظرم دوست درجه یک که در اخلاصش در رفاقت شکی نیست باید همدم و رفیق راهمون باشه ومثلا بیماری بستگان درجه یک  را اگه دیگری بفهمه حداقل حداقل این به کاهش آلام روحی و تسکین نسبی قلبی طرف مبتلا اثر داره و همچنین در نوع تعاملات دوستانه احتیاطاتی رعایت میشه.
من دقیقا مشکلاتت را درک میکنم چون در بستری از مشکلات بزرگ شده ام و چه چیز سخت تر از 4 سال بیماری پدر و از دست دادن اینجور پدر مهربان وفرزانه ای اونم در 20 سالگی. یادمه همان  زمان هم من از بهترین دوستان اون وقتم بیماری پدرم را پنهان میکردم و غصه ها را تنهایی میخوردم اما بارها گفته ام اگه داوود و روح اله خصوصا بجهت دلبستگی اگه داوود 15 ساله اونوقت نبود غم از دست دادن پدر مرا میکشت دقت کن در این معجزه وجود دوستی که دوستش بداریم ودوستمون بداره، البته همه ادمها از این جنس محبت همچو من وتو برخوردار نیستند و نه نیازی به محبت ورزیدن از این نوع وبا این شدت دارند و نه نیاز به مورد محبت واقع شدن. محبت می تواند شکننده باشد اما گاهی اکسیر است وکاتالیزور و تسکین دهنده. محبت با غم همراه است اما چه غمی؟ دایره این محبت از اصل واساسش را در برمیگیرد یعنی خداوند سبحان تا حضرات محبوبین ومعصومین علیهم السلام و بعد زن وفرزند و دوستان و حتی عوام مردم اعم از خوب وبد ( خوب به جهتی، بد نیز بجهتی والبته هر کدام به شدت و میزانی)
  قلبا امیدوارم چون کوه ایستادگی کنی و مفهوم امتحان را که به قول بزرگی لحظه به لحظه این دنیا جز امتحان نیست خوب بفهمی و با دید امتحان الهی که خداوند منتظر ریسپانس ما هست به مشکلات بنگری و بر آن فائق شوی.
 خوشحالم که در مورد شبکه هم علمش را فراگرفتی وهم تکنیکش را. امیدوارم  ظرف چند سال به همه دارایی های لازم این دنیا که باید بستری برای عبادت قرار بگیرند مثل منزل ومرکب و مسافرت و ... از نوع خوب و باکیفیتش دست پیدا کنی بدان که اقتصاد خانواد کف است و اگر این نباشد سقوط تقریبا قطعی است چرا که وقتی کفی زیر پا نباشه کجا بایستیم که خداوند را با آرامشی نسبی عبادت کنیم . البته رضایت بر قبض وبسط الهی هم در مادیات هم در روحیات و معنویات شرط است والبته مشکل.
درمورد پدرو مادر و لزوم خدمت صادقانه و خالصانه به آنها به تمام حقیقت هستی پس از شرک نورزیدن به خداوند جل وجلاله دست یافته ای و این را قدر بدان، قدر بدان، قدر بدان که کسانی را می شناسم که بعد از شصت سال  یا هفتاد سال عمر همچنان مورد نفرین مادرشان هستند و جالبه روضه رفتتنشان و نماز خواندنشان ترک نمی شود اما دریغ از یک خدمت به والدین. این ها نه از سر بی اعتقادی بلکه از سر راحت طلبی ایمان خود را خراب کرده و نمی فهمند.
چه زیبا گفتی که خدمت به مادر پدر سرمایه گذاری ست و اتفاقا سرمایه گذاری واقعی همین است. حتی اگر تمام دنیا را طبق سنت خطرناک املا و استدراج بهمون بدن اما مادر ازمون راضی نباشه و حتی اگه بهشت بفرض محال نصیبمون بشه وجدان آسوده نخواهد بود و اساسا این مقوله عجیبی ست که در مباحث معرفت نفس مطرح می شود که تشریع وتکوین چون بر هم منطبق هستند اگر از تشریع به انتخاب واختیار خودمان تبعیت نکنیم(احسان به والدین واجب= یکی از شرایع مهم) یک نارضایتی و عذاب وجدان و اضطراب بهمون دست میده که این مهم در اواخر عمر شدت می گیره و تازه خودشو نشون میده و هیچ چیز بدتر از به پوچی رسیدن و عذاب روحی نیست. بماند این موضوع که مفصل است وبلدی.
خوشحالم که رفتار اجتماعیت نشان از مشکلات پیچیده ات نداشت واین خیلی خوبه و از شرایط ایمان است. من نیز چون توام وگاهی ملت ممکنه فکر کنن ما اصلا غمی نداریم  وسرشار از موفقیت هستیم در حالیکه مخفی کردن غم های دل وابراز آن برای خدا و اظهار لبخند از وظایف ماست هر چند گاهی واقعا فشار مشکلات بیش از اینهاست و گریزی از درد ودل و اظهار غم برای خواصی از دوستان نیست و وجود دوستان خوب از نعمتهای خداست و به تعبیر امیر مومنان از دست دادن دوستان غربت.
گاهی از فشار مشکلات رو به نوشتن می آورم و به تو هم همین پیشنهاد را داشتم ودارم چون نوشتن یجور تخلیه هست و ثبت سند فکری اون روز از زندگی مون که مرجعی برای آینده خواهد بود و مهم نیست خواننده داشته باشد یا نداشته باشد. از منظری هیچ کس مهمتر از خودمون نیست.

 بخدا قدر خودت بدان که از ما که مثلا دانشگاه تراز یک ایران( ودر فیزیک بعد شریف و شاید زنجان دوم سوم و در پلاسما اول در ایران اونم با فاصله) درس میخوانیم تو باسواد تری و در علم درگیرتر. فاصله ها را دانشگاهها تعیین نمی کنند و سطح کاری که داریم میکنیم تعیین کننده هست. اخیرا استاد خودم درباره استاد فیزیکی از دانشگاه نامعروفی نام برد(فکر کنم آذربایجان یا...)که اچ ایندکسش در سایت اسکوپوس(h index in scopus) دو سه برابر خفن ترین استاد فیزیک دانشکده فیزیک اینجا یا پژوهشکده خودمون یا حتی شریف است. من باور نمیکردم در حالیکه بیشتر از 15 را برای  محققین داخلی ندیده  بودم یکی در غربت یک دانشگاه به بالاتر از 30 برسه. البته دقت داشته باش که حتما برای هر رشته ای محققین آن را باهم مقایسه باید کرد و نه اچ ایندکس یک فیزیکی را با شیمی ویا کامپیوتر با برق. و البته لزوما مقاله(و شاید اصلا) کمک به صنعت نیست وکسانی هم اهل مقاله نیستند اما در حال خدمت به کشورند مثل جهاد دانشگاهی شریف یا بچه های وزارت دفاع که سطح کارهای علمی صنایع دفاع به لحاظ علمی تقریبا هم تراز دنیاست و شاید تنها جای خفن ایران که فیزیک وشیمی ومواد و برق ومکانیک وبرنامه نویسی و شبکه و... عملا داره معنی واقعی خودشو کم کم  پیدا میکنه همین وزارت دفاع و صنایع دفاع است وبس. هر چند فاصله شگرف است چرا که زمانی اونا شبانه روزی زحمت می کشیدند و همان زمان شاهان قاجار به زنان دربار رسیدگی می کردند و رضاخان با کشف حجاب داشت تولید علم می کرد! این چنین است که دویست سال حداقل عقب هستیم. بگذریم

 باور نمیکنی که چقد در رویاهایم به یک سفر کربلا با تو رفتن فکر کرده ام و از اول تا انتهای سفر گریه وگریه وگریه ، بالاخره یروزی میاد که این تحقق پیدا میکنه ولو تا چند سال آینده. برای حج باید مستطیع بود اما برای کربلا گویا اجازه قرض گرفتن هم داده اند، خیلی عجیبه عجیب. متاسفم برای اقتصاد مملکت و خیانت پشت سر خیانت مسئولین مملکتی به رهبر وملت وجوانان، تمام شبانه روز را باید پدر مادرها و جوانان بدوند تا بتونن حداقلیات زندگی را فراهم کنند(هر چند حرص و عدم قناعت هم خودش دلیلی ست) در حالیکه اسلام میگه 1/3 کار و 1/3 زمان عبادت وتفریح و باقی استراحت. طرف تا 40 سالگی زیر بار قرض خونه هست وبعد هم بچه داری وبعد بزرگ کردن و سپس غم تهیه هزینه عروس و دوماد کردن بچه هاش و بعد مردن. صحبتهای جالب و البته بعضا قابل نقد  یکی دوهفته پیش حجت الاسلام زائری را دربرنامه زنده امروز دیروز پس فردا گوش کن والبته بعضی از مناظراتش. 
بماند که اینها حرف زیاد داره امیدوارم سلامتی باشه و این مشغولیت اجباری به دنیا که لازم هم هست ما را به فراموشی مبدأ و معاد نکشاند و جایی برای ارتباط با خدا هم بماند.  زندگی در این زمانه که روزگار تمام پستی ها وکثافت کاری هایش را با تمام قدرت به صحنه آورده بسی مشکل شده، منظورم حیات طیبه هست. بساط امتحان مفصل تر از همیشه پهن است.هیچ گاه شیطان با این قدرت در صحنه حاضر نبوده و اساس این حضور تمام و کمال نمایش ابلیس  مرهون صهیونیست ها به پشتوانه آمریکا ست، امریکایی ها دنیا را به لجن کشیده و من این را اخیرا فهمیده ام که شیطان بزرگ امریکاست یعنی چه، دنیای علم وفن آوری و فضا و اتمی و اینترنت و.. را باید مرهون دانشمندان اکثرا خداباورو مردمان مذهبی امریکا دانست،پس بوضوح منظورم یکی دو درصد رأس کار هست که بویی از عقلانیت و معنویت نبرده اند و اینجور دارن دنیا را به لجن میکشن و ظلم می کنند. بها دادن آنها به علم وتکنولوژی هم فقط برای سلطه واستثمار است و در این راه همه دانشمندان حقیقت و علم طلب دنیا را اجیر کرده اند. اگه درست نگاه کنی در هر اختلاف داخلی کشوری امریکایی ها دستی دارند و گویا برآنند  تا همه ملت ها به جون هم بیفتند تا اونا سلطه خود را بتدریج تکمیل کنند. به این فکر کن بزرگترین جنایت جنگی تاریخ بشریت را در ژاپن چه حکومتی  مرتکب شد و بیش از 200 هزار نفر را طی سه روز و البته دو ثانیه سوزاندند.بماند
 زندگی مومنانه این روزها خیلی خیلی مشکل شده وهنر زیستن می خواهد، از طرفی رسیدن به خدا هم با وجود عجیب بزرگمردانی چون عبداله جوادی و حسن زاده و طاهرزاده و استاد شایق و رهبری و حضرت روح اله و علامه طباطبایی که بنظر من در طول دوران غیبت این همزمانی حضور بزرگان علم وعرفان در مقطعی از تاریخ بی نظیر است تسهیل شده و بستر سلوک معنوی مهیاست. تا چه را انتخاب کنیم وچقدر استقامت ورزیم. کم نیستند انتخاب کنندگانی که در میانه راه جا زده اند و من نیز از آن جمله. 

اللهم لا أجد لذنوبی غافرا



  • ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۴۸
  • سیدمحسن

هو القادر

مَثَل دنیا  مَثل دُم ماهی در آب است، با نمی توانیم بگیریم یا پس از تلاش فراوان و گرفتن، با اندک تکان ماهی از دست می رود.

21نفر

  • ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۲۹
  • سیدمحسن
  • ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۳۶
  • سیدمحسن
یا من هو خالق کل شیء

امشب بین دو جلسه و همچنین بعد اتمام تفسیر با استاد هم کلام شدم . بین دو جلسه درباره ملاصدرا سوالی پرسیدم که مختصری جواب شنیدم و هیچ، اما بعد جلسه در خلوت دو نفره مون 20 دقیقه ای صحبت کردیم. پس از شنیدن مختصری از دلایلم درباره اهمیت فضای مجازی و انتقاد ازشون مبنی بر عدم فعالیت سایبری شان فرمودن من قبول دارم و همیشه هم میگم که با شمشیر نمیشه به جنگ تانک رفت و یک کارهایی در شرف انجام داریم
گفتم استاد به خدا مسئول هستید، اونوری ها فضای مجازی را تسخیر کردند ما خوابیم تازه اغلب کسانی  که برای شبهات و مسائل اعتقادی کار می کنند سواد کافی و بیان مناسبی ندارند، شما دارای نوآوری های های فراوانی در مبحث تفسیر و  همچنین در شیوه ی بیان  هستید که انسان را به وجد می آورد آیا نباید یک سایت داشته باشید؟
اینجا بود که استاد شروع به صحبت کردند و  بالاخره گفتند: "حقیقتش همین روزا داشتم تو خلوت با خودم فکر می کردم به خودم گفتم اگه با این نعمتی که خدا بهت داده اگه برای دین مردم با تمام وجود کار نکنی پس گردنی میخوری"  
اصطلاح پس گردنی را دقیقا یادم هست ایشان بکار بردند.
البته همان طور که عرض شد استاد برنامه هایی داشتند اما بنظرم بعد این صحبت این مسئله را جدی تر بگیرند و بالاخره سایتشون را راه اندازی کنند. آخر کار ازم پرسیدند که آیا در امر طراحی سایت تخصصی دارم که خوب جوابم منفی بود اما گفتم برای خلاصه کردن آثار صوتی شون و کارهای دیگه حاضرم همکاری کنم باهاشون.
استاد حین حرفاشون گفتند من چند تا تجربه شخصی دارم که  به این نتیجه رسیده ام جوانان ما خیلی دل پاکی دارند منتها تحت هجمه هستند و چند تا خاطره از استدلالشون در مواجهه با خداناباور و بدحجاب و.. برام تعریف کردند.
شیرین تر از همه اینکه آخر کار  حین خداحافظی استاد برام دعام کردند.

  • ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۱۳
  • سیدمحسن
هو الکافی

خلاصه ای از قسمتهای قابل انتشار ایمیلی را که اخیرا به یکی از بهترین دوستان زندگیم فرستادم با اندکی ویرایش در زیر می آورم، پس از مطالعه اهمیت بعضی از موضوعات مطروحه و دلیل اینجا آوردنش مشخص خواهد گشت. بدلیل حذف نیمی  از نوشته،  مطالب پراکنده بنظر می رسد

متنی یک جمله ای  را که متناسب با مرام مخاطب این مقال است را با نوشته زیر که درخور مشی این حقیر می باشد تعویض میکنم هرچند دلی ناخشنودم از این به تفصیل گویی و موجز گویی را برای این گونه مخاطبین بیشتر می پسندم.  و اما نوشته:

بدان انسان آزاداندیشی را که دائم بر مدار تفکر است  احتمال خطا رفتنش بیشتر است نسبت به کسی که مفروضات و اعتقادات تقلیدی خانوادگی و محلی  را در جانش کپی پیست کرده، اما ایمان تقلیدی و بی تفکر ارزشی ندارد و اتفاقا به اندک شبهه ای بر باد خواهد بود. چه خوب گفت مرحوم صفایی حائری که:
"کفر متحرک به اسلام می رسد ولی اسلام راکد،پدر بزرگ کفر است .سلمان ها در حالی که کافر بودند ،حرکتشان آنها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند ،رکودشان آنها را به کفر پیوند زد"
 اقرار می کنم که مخاطب این کلام قطعا اهل اندیشه و دل است و عقل و قلب را با هم پیش می برد  اما  گاهی تعصبات ممدوح دینی به قضاوت های مقبوح و دفع اشتباه می انجامد چنین که اکثر متدینین اینجوری هستند و شفقتشان با گناهکاران کم است و بجای جذب ....
باید به این بیاندیشیم که نسبت نیکوکار با گنه کار  دستگیری ست یا تکفیر و برچسب و دوری گزیدن ؟ 
 این نحوه از سلوک قطعا با مرام و مشی اهل بیت علیهم السلام سازگار نیست، و هر چند منشأ مقدسی(تولی وتبری) دارد، اما نتیجه نامیمونی(دفع) دارد  و دلها را از هم دورتر، بدها را بدتر از قبل و خوب ها را منزوی می کند.
بدان که از بدو ورودم تهران در اوج شبهات قرار گرفتم (چون سبک و متدم از سالیانی قبل تحقیق  و درگیری بود و لزوما هرکس با قرار گرفتن در شهرهای بزرگ  در این معرض با این شدت قرار نمی گیرد) و من از خود خداوند و تحقیق درباره همین واضح ترین وضوحات عالم شروع کردم نه با دیدی بسته و تعصب بلکه با شک و انکار و...
همین طور که در یکی دو پُست سال قبل نوشته ام  وجود دوستی خداناباور در کنارم سال گذشته و بحث های شب تا صبح اندکی مرا متزلزل کرد و به اندیشه بیشتر واداشت، اما همو بود که باعث خیر و برکتی بی نظیر شد و به لطف حضرت حق شک هایم تبدیل به خرده یقین و انکارم به اثبات انجامید و إن شاءالله این راه  با محبت و خوف حضرت حق ادامه پیدا کند. جالب تر اینکه او این روزها بگمانم در مواضع پیشین خود به شک و تردید افتاده. اینجا بود که مطالعات  مجدد و عمیق تر معارفی در کنار دروسِ واقعا مشکل فیزیک، یاورم بود و البته دو نعمت به فضل خدا و عنایت معصومین مرا نگه داشت و اتفاقا بهتر و عاشق تر از قبلم کرد(بهتر نه به معنای تقوا): 1 استاد شایق سبحان الله  2 اصغر طاهرزاده الحمدلله
قطعا مدعی نیستم همه مشکلات فکری ام درباره مبدا و معاد و سیره و سنت برطرف شده چرا که این حوزه ای وسیع، وحشتناک وسیع و البته شیرین وخوفناک است. اگر  کسی بخواهد وارد مسائل حکمت متعالیه و حرفهای عجیب اما دلنشین ملاصدرای شود، حرکت جوهری و برهان صدیقین را بررسی کند و نظریه وحدت وجود را بفهمد، سایت های فیلتر شده اهل سنت را چک کند و مثلا در کنار شبهای پیشاور روزهای پیشاور را هم بخواند و در کنه مسائل جاری سیاسی کشور برود و مبارزه فکری طرفداران مکتب تفکیک و فلسفیون را پیگیری کند و غیره، خوب کارش مشکل است و احتمال غرق شدنش زیاد اما اگر ساخته شود تا قبل 40 سالگی دیگه ساخته شده که کوهها هم اگر به حوادث روزگار متلاشی شوند او متلاشی نمی شود و مرا تا 40 فقط یک دهه باقی است درحالیکه 7000 سال عقب هستم. خدایا تو میدونی . بماند
خوشحالم بگویم بودنم در تهران نظرم را وسیع کرد و این مهم را دوستی سالها پیش با استناد به حدیثی از نهج البلاغه متذکر خاطر پلیدم شده بود. بله بودنم اینجا دیدم را گسترش داد و ایمانم را به لحاظ اعتقادی و مبنایی چند چندان، و حفظ و هدایت خاصه ی آن را به خدا می سپارم.( و البته گناهانم را نیز...!)
افتخار دارم به اقرار اینکه تازه به  جایی رسیده ام که مخاطبم 50 سال پیش بود و این باعث سرافرازی است که دوستانی  این چنین مومن و با بنیه ای  داشته و دارم .

سخن را کوتاه کنم و وقت گرانبهای کسی را که در جهاد همزمان با نفس، درس و کار می باشد بیش از این نمی گیرم.

امید است مخاطب مذکور وقتی گذاشته و نوشته ها را با دقت بخواند چرا که حقیر ساعتی از وقت خود را برای آن گذاشته و اطرافیان کلافه شدند از این تایپ مستمر، امید است برهم کنش آن جناب با این سطوراتِ برخاسته از دل همانند اینتراکشن همو با صاحب این نوشته ها در یکسال اخیر نباشد.
ضمنا ظاهرا مطلب مفصل بود اما آغشته از اشاراتی هست که زیرکانی چون مخاطب این ایمیل را بس.
و سلام علی آل یاسین.تمام

  • ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۴۹
  • سیدمحسن

یا مَن هَو الکَبیر المُتعال

یک انسان مصمم گروهی را به حرکت در می آورد و گروهی خروشان جهانی را تکان خواهد داد.

لینچان


17نفر


پ.ن: در پست "یک انسان مصمم" درباره این مهم تا حدی حرفیدم اما یادم رفت اصل مطلب را بگم. بارزترین نماد، کاملترین و توحیدی ترین مصداق این حرف متعلق به  سیدالشهدا و حماسه کربلا است. یک مومن واقعی و مجاهدِ مصمم، گروهی از بنی هاشم و دیگرانِ از مذاهب و اعتقاداتِ مختلفِ! مسلمانان را به حرکت درآورد و این حدودا 100 نفر جهان اسلام و خارج از آن را قرن هاست که شدیدا متاثر کرده  و می کند. مسئله اینست.

  • ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۰۰
  • سیدمحسن


هنوز فرصت نکردم از نقش بی بدیل سخنان، سکوت و یا اقدامات  رهبری مطلب جامع و دقیقی بنویسم اما در عرصه سیاست و ارتباط با دولت ها اگر رهبری نبود:

 هاشمی مملکت را قبضه می کرد و تا هفت نسلش بر مملکت حکومتها می کردند

خاتمی حریف افراطیون اطرافش نمی شد و مملکت را واگذار می کرد

احمدی نژاد حکومت نظامی راه می انداخت و تمام مخالف و منتقدانش را حبس ابد می کرد

روحانی نیز موشک و هسته ای را برای بهبود وضع مردم! کلا کنسل میکرد و کشوری مثل سوییس یا ژاپن  و یک اسلام لیبرالی بدون اهداف انقلابی را...

احمدی نژاد این روزها فعال تر شده، پر واضح است که مایل به برگشته. احساسم اینه 8تا 10 میلیون رأی داره، اینقد دولت فعلی در همه امور از جمله اقتصادی تاکنون بی خاصیت بوده که ملت دوباره دارن هوس قبلی را میکنند اما 5 دقیقه آخر "دکتر سلام 64" کافیه تا ایشون را بهتر بشناسیم. هرچند از لحاظ هوش ، بیش فعالی!، سرعت در عمل و خدمت به لایه  های ضعیف جامعه مورد پسند اقشاری از ملت بود و تا حدی هست.


پ.ن1: این مطلب علمی و دقیق نیست و در آن مبالغه هست، اما به حقایقی اشاره دارد هر چند به غلو.

پ.ن2: 4 نفر مذکور در آینده هیچکدوم نباید به قدرت برگردند حتی اگه شرایط براشون مهیا باشد . سه نفر اول که امتحانشون را خوب یا بد پس دادند. منتظر روحانی خواهیم بود و البته آرزوی موفقیت و عملگرایی بیشتری تا شعارگرایی. (با این وضعیت روحانی بزور به 4 سال هم میرسه!!!)

 گاهی وقتا معتقد به این می شوم که بین این 4 نفر  اگه بنا به برگشت یکی شون باشه خاتمی به لحاظ تقوا و نرمال بودن و سینوسی نبودن اندکی بهتره از بقیه هست.


  • ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۴۲
  • سیدمحسن

هو المحبوب

یا ...

آن همه دلداری و پیمان و عهد   نیک نکردی که نکردی وفا

16 نفر

  • ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۳۴
  • سیدمحسن
هو الکافی

تمام وبلاگم  یکطرف و این دو جمله یکطرف که در پست های "عصاره عرفان" و "کمثل4" آورده ام.
اول از سیدالشهدا
"بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلَام"
من از این کلام سیر نمی شوم و عجیب کمک می کند در این وانفسا خودمون را نگه داریم. توضیح نمی دهم چگونه. تفکری باید تا دریافتی شاید

دوم از حسن حسن زاده:
"مطلب در دو کلمه است: تعظیم امر خالق و شفقت با خلق"
این مهم تمام دنیا و آخرت ما را پوشش می دهد.همین



  • ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۱۷
  • سیدمحسن
یَا هَادِیَ مَنِ اسْتَهْدَاهُ
کتاب "شبهای پیشاور" را داود در 15 سالگیش برای مطالعه  به من پیشنهاد داد که در  حدود 20 سالگیم بیشتر کتابو خوندم. فایل صوتی مناظرات این کتاب را اخیرا دیدم . با یک سرچ ساده در اینترنت به فایل پی دی اف و همچنین صوتی آن می توان دست یافت
کتاب "روزهای پیشاور" را که در رد شبهای پیشاور نوشته اند امشب از اینترنت گرفتم اما اینقد ادبیات زننده و سطح علمی پایین داره که هوس خواندنش را نمی کنم اما مروری خواهم کرد. خدا همه را هدایت کند.
برای جوان شیعه اطلاع از مبانی عقلی، قرآنی، روایی و تاریخی اعتقادات مسلم و حقیقی شیعه ضروری ست و بنظرم کتاب شبهای پیشاور برای شروع مناسبه.

  • ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۱۳
  • سیدمحسن

یا مَن هُوَ یَبقی وَ یَفنی کُلُّ شَیء


عبداله جوادی:

"ابراز شادی در مرگ افراد، چه ضرورتی دارد؛ این رفتار نه واجب است و نه مستحب؛ برای چه باید عواطف یک عده را جریحه دار کرد؟ علی الخصوص که حجاج ما برای انجام فریضه حج باید به این کشور سفر کنند."

مقایسه کنید تشخیص این جامع معقول و منقول و بلکه مشهود را با صحبتهای آقای جنتی که در خطبه های نماز جمعه سخن از تبریک به مناسبت مرگ پادشاه عربستان به میان آورد. رهبری سکوت پیشه کرد و بهترین کار ممکن بود.

نه تقیه ای نه فهم درست سیاسی نه انتخاب مناسب کلمات و نه...

چرا عوض نمیشن ایشون؟ سوال من اینه!

  • ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۱۵
  • سیدمحسن

یا مَن هُوَ فی سُلطانِهِ قَدیم

دولتی ها (اکثریت شون)  محبوبیت ندارن، با کمترین رأی ممکن سر کار هستند، همت کمی دارند، ضعف نفس دارند و...

من می ترسم این دولت نتونه تا آخر ادامه بده و کم بیاره

تشخیصم بعنوان یک جوان که سالهاست اوضاع سیاسی مملکت را رصد میکنم حمایت و حمایت از دولت است، باید از این مرحله هم گذشت. بعضی از گیر دادن ها سیاسی ست و نه واقعی، بعضی واقعی و بجاست اما بیش از حد روش زوم میشه 

شخص رئیس جمهور برخلاف آنچه میخواد نشون بده اصلا انتقاد پذیر نیست و خیلی هم بر خودش مسلط نیست، عصبانیت عجیبی را در چهره و کلام ایشون می بینم که اصلا در خاتمی و احمدی نژاد نبود. اگه ایشون رأی روسای جمهور قبلی را داشت شاید دیگه قابل کنترل نبود


حضور خاتمی بعد خفقان و آقازادگی زمان هاشمی تقریبا مطلوب و مغتنم بود که در ادامه متاسفانه همراهیان و حامیانش با افراطشان ...، حضور احمدی نژاد امید را برای عدالت گرایی و حذف مدیریت بسته دوران قبلی ها و عملی کردن شعار" ما میتوانیم" زنده کرد  که همو نیز این روزنه امید را بکلی ویران ساخت با قوت گرفتن نقاط ضعف دولت و ویران کردن نقاط قوت دوسه سال اول و در میانه راه با چرخشی وحشتناک. ظهور روحانی را نمی دونم چگونه میشه توجیه کرد، حرفی ندارند و مهمتر عملی هم تا اینجا...

کاش ایرانی جماعت اینقد اسیر سیاست و منیت نبودند و کمک به دولت های گوناگون  در جهت منافع ملی فارغ از گرایش سیاسی و فکری  همگانی می شد. معمولا منفعت خودمون را بر منفعت ملت ترجیح میدیم. راهکارِ کمک به دولت دیدن خدمات و بازگو کردن آنهاست و همچنین احترام به سبک تفکرشان و انتقاد مشفقانه با ادبیاتی آرام. 


پ.ن: راه آسان برای توسعه پوشالی:" تنبلی در مدیریت، دیکتاتوری در سیاست، ذلت در دیپلماسی"

  • ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۴۲
  • سیدمحسن
  • ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۴۶
  • سیدمحسن

You can do anything if you have enthusiasm. Enthusiasm is the yeast that makes your hopes rise to the stars. Enthusiasm is the spark in your eye, the swing in your gait, the grip of your hand, the irresistible surge of your will and your energy to execute your ideas. Enthusiast are fighters; they have fortitude; they have staying qualities. Enthusiasm is at the bottom of all progress. With it, there is accomplishment. Without it, there are only alibis.

Henry Ford

  • ۰۴ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۳۶
  • سیدمحسن
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۲۱
  • سیدمحسن

حضرت علی علیه السلام:

براى ریاکار دو نشانه است: 1-در تنهایی، کسل و بى حال است؛ 2-در بین مردم، سرحال و بانشاط 

می گویم: تکلیف خیلی هامون با همین روایت مشخصه، همین.

***************************

خل الذنوب صغیرها و کبیرها فهو التقى‏      گناهان کوچک و بزرگ را ترک گوى که تقوى همین است.
و اصنع کماش فوق ارض الشوک یحذر ما یرى‏   و همچون کسى باش که از یک خارزار مى‏گذرد لباس و دامان خود را چنان جمع مى‏کند که خار بر دامانش ننشیند.
لا تحقرن صغیرة ان الجبال من الحصى‏        هرگز گناهى را کوچک مشمار که کوه‏هاى بزرگ از سنگریزه‏هاى کوچک تشکیل شده!

  • ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۵
  • سیدمحسن

یا مُوفِیَ العَهد

شهادت بچه های سپاه آن سوی مرزها اونم در سطح فرماندهان و سراداران نشان از حفظ تفکر انقلابی و از جان گذشتگی بدنه اصلی سپاه دارد. غیر از این باشه  برای انصراف از زندگی امن و راحت با گرفتن بازنشستگی و نشستن در خانه پیش اهل و عیال بجای هجرت بمکانی در چند صدمتری داعش و اسرائیل و ... چه توجیه دیگری میتواند وجود داشته باشه؟ دیروز به همراه فرزند عماد مغنیه فرمانده سابق تیپ الغدیر یزد را هم شهید کردند. چندین ساله که  شهادت سرداران و فرماندهان سپاه در لبنان و سوریه ادامه داره، این یعنی بچه های سپاه آگاهانه این راه را انتخاب میکنند و کاملا به عواقب آن آگاهند. چرا حقیقت را در نظر نگیریم؟ باید منصف بود و قبول کرد که "فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما"،  من و تو چه میدانیم اجر عظیم چیست؟ آخه به پیمانه من و تو نیست که "عظیم" را در ذهن تداعی کنیم. پفک نزد کودک عظیم هست و دوچرخه نزد نوجوان عظیم است و خودرو نزد جوان و مسکن خوب نزد بزرگسال و پس انداز بانکی نزد میانسال و ... . معیار عظیم بودن غیر از سن و سال طرز تفکر و اندازه بزرگی آدماست. چه بسا چیزی که نزد یک بی سواد دنیا نگشته عظیم حساب بیاد نزد یک استاد دانشگاه به ازرنی نیرزد، چه بسا خوابی که نزد سالک در ابتدای راه عظیم محسوب می شود نزد عارف واصل "حقیر" باشد و بی ارزش. راستی نزد خدا چی "عظیم" بحساب میاد؟

 وقتی تمام استکبار با تمام قدرت در صحنه هست این مجاهدان مظلومی از ایران و لبنان و پاکستان و عراق و... هستند که پا در رکاب کرده اند و جبهه حق را در برابر جبهه باطل استوار نگه داشته اند. جهاد مغنیه از من جوان تر بود کدام جوانی ست که آرزوها نداشته باشد؟ شهادت حقیقتی ست که پذیرش و درک آن جز برای اهل تفکر و معنا آغوش باز نمی کند. پذیرش شهادت منوط به درک حقیقت دنیاست و این  تلاش فکری می برد تا برایمان جا بیفتد، غیر از این با کمک دل هم میتوان پذیرا شد اما برد با کسانی ست که مبنای عقلی را یافته و با دل خود طی طریق می کنند.  رویارویی نهایی نزدیک است و الان هم مظاهری از آن نمایان. باید تکلیفمان را مشخص کنیم که در کدام گروه هستیم یا شاید هم بخواهیم بیطرف باشیم!! بگمانم باید انتخاب کنیم و گرنه انتخاب میشیم، گریزی نیست.

رویکرد دیپلماتیک وزیر خارجه مسلمان لزوما (و البته قطعا) نباید با فرمانده نظامی مشابه باشد اما وظیفه سرجایش پابرجاست. در کنار پستی که  از دکتر ظریف دفاع کردم نمیتونم این قدم زدن با مظاهر ظلم و این رفتن به پاریس و این سکوت در برابر اهانات به حضرت رحمة للعالمین را بفهمم. در عالم سیاست حرکات دست و چشم هم مفهوم داره، به نظر من نشستن سر میز مذاکره با صحبت حین قدم زدن کاملا متفاوته، دومی دوستی را می رساند. خدایا کمک کن تا خدمتمان1 به خلق به تخطئه تولی و تبری نیانجامد. همین


1: در انگیزه خیر خواهی ایشان و نیت خدمت به دین و نظام و مردم هنوزم شک ندارم اما همه رفتار و تشخیصش را نمی پسندم.

پ.ن1: گاهی به این نتیجه می رسم که در افتادن بی فایده و دشمن تراش با عالم و آدم بسبک دولت نهم و این وادادگی و توجیه همه خباثت و بدخواهی دشمنان بسبک دولت یازدهم هیچکدام مطلوب نیست. بجز رهبری که استثنای روزگارمان هست  هنوز سیاستمداری ندیده ام که"أشداء علی الکفار و رحماء بینهم" را دقیق فهمیده باشد و با تدبیر به آن عمل کند. 

پ.ن2:عشق همین جاست


شهید الله دادی


  • ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۶:۴۹
  • سیدمحسن

 یا حبیب الباکین

ز کثرت گنه بیشمار گریه کنم / و یا ز خجلت پروردگار گریه کنم

گلی نچیده خزان گشت باغ زندگیم / روا بود چو ابر بهار گریه کنم

خدا گواست که جبران نمی شود گنهم / تمام عمر اگر زار زار گریه کنم

گناه بین من و یار دوری افکنده / به حال خویش و یا هجر یار گریه کنم

سزد که با سر و پای برهنه در هر کوی /  به راه افتم و دیوانه وار گریه کنم

اله من به من آن اشک ده که تا دم صبح /  چو چشم عاشق شب زنده دار گریه کنم

گر اراده تو به بخشیدنم بگیرد قرار /  بر آن شوم که دگر بیقرار گریه کنم

16 نفر

  • ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۷
  • سیدمحسن
اینایی که تا به این حد الهام چرخنده را بزرگ میکنند و به کارهاش پروپا میدن فکرشو کردن که اگه خدای ناکرده از چادر برگرده چه اوضاعی پیش میاد؟ 
اصلا درسته یکی با چرخش در پوشش اینقد بزرگ بشه و به تعبیری برای خود شهرتی رقم بزند؟ در این که ایشون یک انسان سالم بوده و هست شکی نیست اما این بزرگنمایی و این حجم از تبلیغ را نمی پسندم. مثل قضیه  مرحوم پاشایی  باید بگم که اغلبمون ملت جوگیری هستیم، چه مذهبی هامون و چه غیر مذهبی هامون. ایشون که قطعا اهلیت دارند و در کارشان  إن شاءالله صادق هستند اما تصور کنید یکی را خریده باشن که بیاد دوسه سال چادری بشه بعد بناگاه مثل اون بازیگر کلاه پهلوی و یا گلشیفته ... چقدر ما زودباوریم گاهی. مجددا تاکید میکنم منظور من درباره این شخصیت صادق نیست اما لزومی هم نداره یکی که تصمیم به چادر گرفت اینقد در کسب شهرت موفق به کاسبی شود.

  • ۲۵ دی ۹۳ ، ۱۸:۰۶
  • سیدمحسن

دریافت دینی رئیس جمهور گاهی اشتباه ست و در بعضی موارد بوضوح تحریف تاریخ و واقعیت است و خطرناک. همچنین بود تفکر دینی رئیس جمهور قبلی که فکر میکرد دوران، دوران مدیریت امام زمان است و این اشتباه عجیب را از تلویزیون هم در برنامه زنده تبلیغ میکرد والبته  بچه مذهبی ها هم باورشون شده بود. کلا در فراگرفتن دین از یک سیاستمدار باید احتیاط کرد. یکی بی تدبیرانه قیام حسینی را علم میکند یکی صلح حسنی را یکی هم مثل فعلی هر دو را با هم بنفع خود و سیاست خود تبیین می کند. بهترین دریافت از تاریخ ائمه را رهبری در کتاب انسان 250 ساله بیان کرده. همین.

  • ۲۲ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۸
  • سیدمحسن


 

چه می جویی عشق همین جاست ...
چه می جویی انسان اینجاست ، همه ی تاریخ اینجا حاضر است، بدر و حنین و عاشورا اینجاست و شاید آن یار ، او هم اینجا باشد .
ما وارث انبیاء هستیم و آیات الهی آفرینش انسان در وجود ماست که معنا می یابد. ما از مرگ نمی ترسیم که مرگ ما شهادت است ، و شهادت حیات عند رب. عقلهای محجوب و آینه های قیر اندود فطرت بشر غربی چگونه خواهند توانست که معنای حیات عند رب را دریابند. حیات عند رب نقطه پایانی معراج بشریت است که به آن جز با شهادت دست نمی توان یافت. ماییم که بار تاریخ را بر دوش گرفته ایم تا جهان را به سرنوشت محتوم خویش برسانیم. خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است. 


ما همه افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم. ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می یابد، عشق را هم، امید را هم، زهد را هم،  شجاعت را هم ، کرامت را هم، عزت را هم را، شوق را هم ، و همه آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیده اند ما به چشم دیدیم. ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه مبارزه به فعلیت می رسد. ما معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردیم ، آنچه را که عرفای دل سوخته حتی بر سر دار نیافتند ما در شب های عملیات آزمودیم. ما فرشتگان را دیدیم که چسان عروج و نزول دارند. ما عرش را دیدیم، ما زمزمه جویبارهای بهشت را شنیدیم، از مائده های بهشتی تناول کردیم و بر سفره حضرت ابراهیم نشستیم ،ما در رکاب امام حسین (ع)جنگیدیم، ما بی وفایی کوفیان را جبران کردیم.

 تو را با خدا چه عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی و خاک زمین تو سجدگاه یاران خمینی شد و حال چه می کنی در فراغ پیشانیهایشان که سبب متصل أرض و سماء بود و آن نجواهای عاشقانه، می دانم که دلت می خواهد باز هم خود را به حبل دعای شهدا بیاویزی و با نمازشان تا عرش اعلی بالا روی، اما از آن روز که انسان بر این خاک زیسته است، آیا جز اصحاب عاشورایی سید الشهدا کسی را می شناسی که بهتر از شهدای ما  خدا را عبادت کرده باشند؟ 
  تو چه کرده ای که سزاوار کرامت این همه گشته ای که سجدگاه یاران خمینی باشی؟ چه پیوندی بوده است میان تو و کربلا؟ کدام رسول بر خاک تو زیسته است؟
 تو کهف اعتکاف کدام عارف بودی؟ اشک کدام عزادار حسین (ع) بر تو چکیده است ؟ چه کرده ای؟!

  • ۲۱ دی ۹۳ ، ۲۳:۰۲
  • سیدمحسن

علی مطهری خداوند سبحان را هم اگر زیر سوال برده بود باید پس از اتمام صحبتهایش به آرامی کسی نوبتی می گرفت و جوابی میداد، او موحد است و مسلمان و شیعه و معتقد به نظام فقط نظر و سلیقه اش با تو و دار و دسته های تو فرق می کند، تو از اسلام و مکارم اخلاق آن چه بهره ای برده ای که جواب ایده را با مشت میدهی؟ تو از کجای قرآن مطلعی که ما نیستیم؟ کجای معارف بلند اهل بیت را میدانی که به ماها نرسیده است؟ اگر به سبک تو بود که امام رضا می بایست در آن مناظرات تاریخی هفت هشت نفر را خفه میکرد 10 15 نفر را گردن میزد 30 40 نفر را زندانی بقیه را تبعید چرا که همه مخالف دین ومرام او حرف زده بودند چه برسد به مخالفت با سلیقه او. میگید امام رضا قدرت نداشت میگم امیرالمومنین که در رأس بود او چه کرد. علی علیه السلام فقط با گروهی از غلات که مشرک شده بودند و درباره اش غلو می کردند پس از بارها انذار و آگاهی بشدت برخورد کرد و آنها را نابود ساخت. مسئله شرک مسئله حساسی ست که قرآن اون بلا را (فاقتلو انفسکم) سر قوم موسی پس از جدایی موقتش از مردم و مشرک شدن ملت آورد، تازه اون مسئله از جهاتی متفاوت بود مثلا وجود نبی در میانشان واتمام حجت، نعمت های فراون بر بنی اسرائیل و... موسی علیه السلام صاحب تشریع  بود و متصل به وحی. آیا مسائل سیاسی به این اندازه مهم هستند که  کوچکترین مخالفتی با اندیشه دینی یا سیاسی ما باید با کتک و فحش پاسخ داده شود؟ اگر هم اینقد مهمند آیا این روش در برخورد شیوه ی درستی ست؟ کلا مصیبتی ست  آزاد اندیشی در ایران. متاسفم.

پ.ن: انصافا نمی دونم کار کیا بوده و نمی خوام هم بدونم. از این دسته اوباش در هر کسوت و صنفی کم نیستند. نتیجتا "تو" در بالا  typical است و لاغیر.

  • ۲۱ دی ۹۳ ، ۲۲:۳۵
  • سیدمحسن

 او بی‌‌تردید تعادل روانی نداشت و در سال‌های ۶۱ تا ۶۵، آنگونه که حافظه یاری می‌­کند، در دانشگاه امام صادق علیه‌السلام بود و رفتارهای متناقض بسیار داشت؛ گاه خوب درس می­‌خواند و گاه نسبت به درس بی­‌تفاوت بود، گاه در کارها منظم و گاه به شدت بی­‌نظم بود، گاه روح جمعی داشت و با نشاط در بین دوستان وقت می­‌گذراند و گاه شب‌ها در کلبه‌­ای که در اطراف استخر آبیاری در ضلع شرقی دانشگاه بود تنها می‌­خوابید، گاه از معنویت سخن می­‌گفت و دعوت به نماز شب می­‌کرد و گاه همه شرع را زیر سؤال می­‌برد، گاه سخن از اخلاق بر زبان می­‌آورد و گاه قطعا و به آسانی دروغ می‌­گفت، گاه از رفتارهای زشت و سخنان ناپسند خود توبه می­‌کرد و گاه به فاصله‌­ای اندک آن چنان توبه می­‌شکست که چشمان آدمی خیره می‌­ماند. گاه از پای­بندی به رفاقت حرف می‌­زد و گاه با حرف و عمل خود به گونه‌­ای اصول رفاقت را زیر پا می‌­گذاشت که آدمی حیر‌‌ت‌­زده می‌شد.

**********************************************************

گروگان گیری که مدتی پیش در استرالیا کشته شد طلبه ایرانی بود و مدتی هم در دانشگاه امام صادق مشغول به تحصیل بود. خوب اینو همه می دونن اما مطالب بالا که توصیفی از او توسط یک همکلاسی دوران دانشجوییش است مرا بر خود لرزاند. آخه بعضی را با مصادیقی یکسان یا متفاوت و البته با شدتی کمتر در خود دیدم. یادم نره که والعاقبة للمتقین و نه للمحسنین اونم از نوع اسم و نه فعل.

روایتی از امیرالمومنین هست که میگه جاهل را نمی بینی مگر در افراط یا تفریط.

خدایا سه دهه عمر و افراط و تفریط و بی تعادلی هنوز...هنوز...


  • ۱۸ دی ۹۳ ، ۰۳:۳۵
  • سیدمحسن

عبدالله جوادی  عرفان را پرده‌نشین و اخلاق را شاهد بازاری می‌داند.

اخلاق مال خواصی از مومنان است و عرفان مال اوحدی از اهل ایمان، ... یکی مستور است و دیگری مشهود، باید اخلاق را یک گلی دانست که شاهد حوزه ودانشگاه باشد یعنی چاره ای جز تخلق نیست لکن عرفان هم صعب المنال است عِلما  و هم مستصعب المنال است عملا...

 


دریافت

 

پ.ن:بارها گوش کردم و هر دفعه یحالی شدم.کاش حال ها دوام داشت والبته در قبض و بسط حکمتهاست،الحمدلله

 
  • ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۷:۲۸
  • سیدمحسن

گزیده سخنان رهبری امروز 17 دی ماه درباره خصوصیات رژیم پهلوی: 

  • وابستگی ذلت آمیز به قدرتهای خارجی. در آن دوران آنچه که منافع قدرتهای بیگانه و بویژه امریکا، اقتضا می کرد، در سیاستها و رفتارهای داخلی، منطقه ای و بین المللی دنبال  و ملت ایران بشدت تحقیر می شد. علت بغض و کینه و دشمنی تمام نشدنی امریکاییها با ملت ایران و انقلاب اسلامی، این است که کشوری با ویژگیها و موقعیت راهبردی ایران به واسطه پیروزی انقلاب از دست آنها خارج شده است.
  •  مبتلا بودن به انواع فسادهای جنسی، مالی و اخلاقی، در عالی ترین سطوح حکومتی  
  • در آن رژیم خبیث و فاسد مردم به هیچ وجه به حساب نمی آمدند و رأی و نظر مردم هیچ اهمیتی نداشت و رابطه مردم و حکومت بطور کلی قطع بود.
  •  بی اعتنایی به پیشرفت علمی، ترویج خود کم بینی، بزرگ نمایی فرهنگ غربی، عادت دادن ذائقه مردم به واردات بجای احیای تولید داخلی، و نابودی کشاورزی و صنایع ملی 
می گویم: خوب است هر آزاد اندیشی فارغ از هر گونه تعصب هر کدام از موارد مطرح در بیانات رهبری را اجمالا یا تفصیلا بررسی کند و بفهمد چرا ما طرفدارِ منتقدِ انقلاب و مخالف 100 درصد رژیم ظالم و بی دین پهلوی اول و فاسد و بی اراده پهلوی دوم هستیم. البته این را هم اضافه کنم که به اندازه نزدیکی نظام و مسئولین آن به هر کدام از موارد مذکور به همان اندازه از اسلام دور و به سلوک پهلوی نزدیک شده ایم. به عنوان مشتی از خروار حرف ناصوابی نیست کسانی که می گویند شاه و شاهزاده رفت اما آقا و آقا زاده جایگزینش شدند و البته پر واضح است که این مورد اخیر بدتر از اولی ست که چرا که به نام دین ست و رنگ مذهبی دارد و عواقب آن خیلی بیشتر.
  • ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۷
  • سیدمحسن

مدتهاست بر این نظرم بالاخره سی و اندی سال پیش ملت خواهان چیزی بودند هنور هم عده زیادی بر همین رویکرذند اما خوبه و بالاتر لازمه همه پرسی در بعضی موارد صورت بگیره تا جمهوریت نظام بیشتر نمایان شود. از جمله اجبار به حجاب و ولایت فقیه و ...

من اشکالی نمیبینم حتی به نفع نظام تمام میشود، در کل موافق نظر رییس جمهورم هر چند نمی دانم منظورش دقیقا چیست اما حرف دل مرا زد.


پ.ن: رای من به استمرار ولایت فقیه بشرط وجود رهبری فعلی و عدم اجبار به حجاب(مثل نظر مرحوم طالقانی) خواهد بوذ و برای هرکدام دهها دلیل دارم.

پ.ن2: درباره حجاب خیلی بحث است اما به همین اکتفا کنم که کسی به این نظر رسیده که دیوانه وار شیفته چادر زن ایرانی است و یکی از ملاکهای ازدواج خودم همین یکی ست هر چند هیچ نظر سخیفی درباره بی حجاب ها ندارم چه رسد به غیر چادری ها. از منظر من پوشش چادر به زیبایی و شخصیت زن کمک وافری میکند. حجاب شرط لازم است و نه کافی و وافی. نداشتنش هم چیزی از انسانیت کم نمی کند اما از کمال شاید. حجاب الزاما حیا و عفت نمی آورد اما بشدت در این موارد موثر می افتد. به حجاب اعتقاد عجیب غریبی داشته و دارم اما به اجبار به آن در جامعه برای مسلمان و غیر مسلمان ابدا. البته این از موضوعاتی ست که هنوزم باید روش فکر کنم اما اخیرا دوستی بشدت مذهبی و اهل مطالعه به کمک قرآن ادعای مرا ثابت می کرد در حالیکه من عقلا به این رسیده بودم و هنوز آیات حجاب را درست حسابی بررسی نکردم، باید احتیاط کنم.


  • ۱۴ دی ۹۳ ، ۱۹:۰۰
  • سیدمحسن

اینو  اخیرا استاد طاهرزاده در جواب سوال یکی از کاربران نوشتند، اصلا یه حالی شدم. خوشا بحال جوادی که عبدالله شد، عبدالله.

ایشان چنین نوشتند:"سلام علیکم: باور بفرمایید بنده معتقدم اگر حضرت استاد متأله جناب آیت‌اللّه جوادی آملی، جامع منقول و معقول و مشهود، این جملات را در محضر مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» بر زبان می‌آوردند، حضرت بی‌درنگ ایشان را در بغل می‌گرفتند و لب‌هایشان را می‌بوسیدند و می‌فرمودند حقیقتاً طبق قاعده‌ی «علینا بالقاء اصول و علیکم بالتفریع» شما خیلی خوب سخنان ما اهل‌ بیت را تبیین کردید و به‌خوبی راه رسیدن به معارف قرآنی را تعریف نمودید. آری آیت اللّه جوادی وَ ما أَدْراکَ ماآیت اللّه جوادی! همین متن مختصر نشان می‌دهد ایشان چه جایگاه منیعی در فهم قرآن و عرفان و برهان دارند. موفق باشید".

  • ۰۸ دی ۹۳ ، ۲۱:۱۸
  • سیدمحسن
ایمان سه رکن دارد: 1باور قلبی 2 اقرار به زبان و 3 عمل
کسی که هر سه را دارا باشد مسلم است و به شرط ولایت مومن (وجود هر سه)
کسی که اقرار کند و اهل نماز روزه و... باشد اما ایمان در قلبش نباشد منافق است ( وجود 2 و 3 و نبود 1)
کسی که قلبا ایمان داشته باشد اما حاضر به اقرار و عمل نباشد کافر است(وجود 1 و نبود 2و3، البته کافر به اسلام و منظور کفر عملی ست)
کسی که در قلبش باور باشد و به زبان هم اقرار کند اما اهل عمل نباشد فاسق است (وجود 1و2 و نبود3، البته ایمان ظاهری را داراست ولی از ایمان باطنی خالیست)
نتیجه اینکه بدون عمل ایمان ظاهری می ماند و نه ایمان باطنی و بدون اقرار ظاهری و باطنی هر دو رفته و اگر اعتقادی نباشد نفاق است که کفر پنهان است.
ترم اخیر تفسیر استاد شایق این ها را مفصل بحث کردند و موارد مذکور فروع و مراتبی دارند.

نگاهی به اندیشه ها و عملکرد خودم کردم دیدم سه دهه عمر  بر مدار فسق و کفر و نفاق بوده ام و هستم هنوز. سه دهه عمر و شاید فقط دقایقی ایمان هنوز.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در یک برداشت آزاد، شاذ و خلاقانه به ذهنم زد و دوستان را در عالم رفاقت به چند دسته تقسیم کردم
در دنیای رفیق بازی بعضی دوستان که اهل زبان بازی اند و در عمل هم معرفت خرج میدن اما بواقع محبتی از دوستشون را در دل ندارند و بخاطر منافع یا مطامعی یا شاید هم رودروایسی ادای رفیق در میارند منافقند
   عده ای که محبت واقعی دارند و این محبت را فاش میگویند اما در عمل برای رفاقت هزینه ای نمیدن و حاضر به فداکاری در این راه نیستند فاسقند
 عده ای هم هستند که قلبا محب و دوستدار کسی هستند اما نه به زبان می آورند و نه در عمل نشان می دهند که باید بگیم کافرند در دنیای رفاقت. تا اینجا در این عالم بهترینِ دوستان کافرانند.
و اما بهتر و کاملتر از همه آنانند که قلبا،زبانا و عملا پایه رفاقتند و باید بگیم مومن به رفیق و رفاقتند که خدا را شکر من از این نعمت بی نصیب نیستم.
خدایا شکرت بخاطر همه دوستان خوب و چه نعمتی ست رفیق خوب. خدایا چه جالبه برای دوستانم نیز نگاهی میکنم می بینم نسبت به بعضیشون فاسقم نسبت به بعضی کافر و نسبت به خیلی منافقم. فاسقم چون حق رفاقت را ادا نکرده ام  کافرم چون گاهی غرورم اجازه نمیده و محبتم را زبانی و عملی مخفی کرده و میکنم  منافقم چون بعضی از اطرافیانم را که خیلی بهم محبت دارن دوستشون ندارم و فقط ادای رفیقو در میارم (که البته این نفاق از بهترین نفاقهاست و بنظرم مطلوب!)
خدایا در بهترین حالت نسبت به خیل دوستانم دچار فسقم و به ندرت مومن بودم در این راه. خدایا سه دهه عمر و بازی دادن بعضی از دوستان بی آنکه خیلی دوسشون داشته باشم (نفاق)، بی معرفتی نسبت به اکثریت دوستان(فسق) و کتمان علاقه به بعضی(کفر) هنوز...هنوز  
داد و بیداد.


  • ۰۴ دی ۹۳ ، ۲۲:۴۰
  • سیدمحسن

 موافق دفن شهدا در بهترین مکان از بهترین جای زمینم چه رسد به وسط یک میدان،اما مخالف زور گویی و قانون شکنی ام. باید منطقی استدلال آورد که جایگاه شهدا بالاتر از قوانین یونسکو ست نه اینکه به محض یک مخالفت از جانب مسئولی او را  ضد شهید و ضد ولایت و کافر و ...بدانیم. حزب الله باید منطقی، مظلوم و آرام اما خروشان و محکم  باشد نه قلدر و اتهام زن. اینم بگم که اونطرفی ها یادبود و مجسمه کشته شدگان جنگهایشان را در بهترین میادین و اماکن شهرشان  قرار میدن اما نوبت به شهدای همیشه مظلوم ما که می رسد باید به حاشیه رانده شوند. 

بعد پیاده روی اربعین در تهران امیدم برای سبک کردن بار گناهانم به تشییع شهدای گمنام است و این را از توفیقات بسیار مهم می دانم اگر موفق بشم.

  • ۰۱ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۸
  • سیدمحسن

دوستی که در تمام سال پیام تبریکش منحصر به شب یلدا و چارشنبه سوری ست امشب پیامید:"آنگاه که تولد دخترکی بی گناه مایه ی ننگ عرب ها بود! آنگاه که زندگی برای دخترکان ساعتی به طول نمی انجامید... نیاکان پاکمان بلندترین شب سال را شب تولد مینو(الهه زن) و میترا(الهه خورشید) را یلدا نام نهادند و گرامی داشتند و شادی کردند. یلدا مبارک"

ج جوابیدم: درود بر پیامبری که زنده به گور کردن دختران را زنده به گور کرد. درود بر او واهل بیت پاکش، یلدات مبارک 

پ.ن: افتخار بر ایرانی بودنم می کنم اما متنفرم از تعطیلی عقل و ناسیونالیسم افراطی.همین

  • ۳۰ آذر ۹۳ ، ۲۱:۲۸
  • سیدمحسن

حضرت رسول اکرم :من از آنچه نمی دانید نگرانی ندارم ولی ببینید آنچه را می دانید چگونه به کار می بندید.

16 نفر

...................................................................................................................

پ.ن1: إنّی لا أخاف علیکم فیما لا تعلمون و لکن انظروا کیف تعملون فیما تعلمون

پ.ن2: همین یکی روایت برای جهنمی شدن من یکی کفایت میکند.


  • ۳۰ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۰
  • سیدمحسن

 ملا احمد نراقی: بدان که دنیا مزرعه آخرت است و دل  آدمی حکم زمین را دارد و ایمان چون دانه است و طاعت چون آبی ست که زمین را به آن سیراب باید کرد و پاک کردن دل از معاصی و اخلاق ذمیمه پاک کردن زمین است از خار و خاشاک که زرع را فاسد می کند.

9نفر

  • ۳۰ آذر ۹۳ ، ۰۶:۴۶
  • سیدمحسن
دیروز قسمتی از عظمت اربعین در کربلا را کنار مردم تهران در راهپیمایی بسمت حرم عبدالعظیم حسنی تجربه کردم، غوغایی بود و تاکنون بعمرم این همه جمعیت را در کنار هم ندیده بودم. از همه تیپی بودند و این حاکمیت سیدالشهدا را بر دلهای ملت ثابت می کند. این اربعین نماد است و شعار و شور و عظمت شیعه. الحمدلله.
حسین جان میدانی که با تو نه با گناه محرم را صفر کردم، باور نمی کردم مرا که اینچنین چهل شب را سحر کردم به پیاده روی اربعینت بطلبی آقا.

***********************************************************************


مجتبی1 پیام داد:سلام خوبی؟.... درسا خوب پیش میره؟ پشیمون نیسی اومدی فیزیک میخونی؟؟؟؟؟؟

پیامیدم: سگ واژه نارسایی بجهت توصیف شدت پشیمانی ست


1: دانشجوی دکتری فیزیک تحصیلات تکمیلی

پ.ن: جوابم شوخی بود اما فیزیک است و سختی های آن و بیکاری پس از آن.

***********************************************************************

آقای هاشمی پیام داد: هو نحن و نحن هو   و نحن نحن و هو هو1

جواب دادم: لهم حالات مع الله و لیکن لی حالات مع ابلیس هو أنا و أنا هو   و أنا أنا و هو هو، والا.


1: اشاره به حدیثی منتسب به ائمه علیهم السلام" لنا حالات مع الله هو نحن...."

***********************************************************************




  • ۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۱
  • سیدمحسن

علی بن ابیطالب: "چه سکوتی دنیا را فرا می گرفت اگر هر کس به اندازه عملش حرف میزد"

23نفر

  • ۲۰ آذر ۹۳ ، ۲۲:۱۵
  • سیدمحسن

لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه‌ای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟

چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند؟



  • ۱۸ آذر ۹۳ ، ۰۸:۲۶
  • سیدمحسن

  •   کسی که در فلسفه بتمام معنا عالم است و در سیاست به تمام معنی ... و ... اخیرا گفته «خدا را شاهد می گیرم جامعه ما لیاقت چنین رهبری ندارد» 

می گویم خدا را شاهد می گیرم که احدی چون تو و احمدی نژاد، رهبری را تخریب و تضعیف نکرد. اون یکی طوعا یا کرها دست برداشت تو هم دست بردار از این دشمنی با رهبری. دست بردار.


پ.ن: سیاستمداریم که...  بدون عنوان


بی ربط نوشت: چرا نهادی چون آستان قدس رضوی نباید مالیات بده؟ چرا کسی نباید بر گردش مالی آن نظارت کند؟ چرا به واسطه دین و امام معصوم اینقد باید قدرت اقتصادی پیدا کند که ... بماند.   این ها همه احتمالا جوابی دارد اما من نمیدانم. 

  • ۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۱:۲۵
  • سیدمحسن