...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

نامه ای به دوست 2

يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۴۸ ب.ظ

یا رفیق من لا رفیق له

قسمتهایی از ایمیل امروزم به یک دوست:

اول اینکه وجودم را غم و البته امید (امید به تعالی تو در بستری از غم ومشکلات) فرا گرفت و همچنین شرمساری بابت این سخت گیری ها و بد بینی های خودم
اثر محبت در رفاقت  اینه دیگه، هر چند محبوب مبتلا باشه اما بنا نداره محب دست از سر اذیت کردن های دوستش برداره(و همچنین بعکس) چرا که او را که مورد نظر دل من قرار گرفت قطعا صلاحیتی بوده و پتانسیلی، من به دل خود در این گونه دوست داشتن ها شک نمی کنم(اثر خوبی پدر مادر ومحبت هر چند الکی ائمه معصومین)، چرا که مبنای دل بر فطرت است وفطرت انسان زیبایی طلب و کمال گرا و امثال تو مرا رشد می دهند، پس در انتخابم در تعیین دوست و بعد اندکی سخت گیرانه رفتار کردن خودم را محق می دانم اما در جزئیات سلوک با دوست قطعا و یقینا بارها وبارها به اشتباه افتادم  و می افتم ویکطرفه به در خونه قاضی رفتم ومیروم و هنوز اصلاح نشدم، نمیدانم شاید قسمتی ازمبنای این اشتباه هم شدت دوستی ست، شاید. بگذرم
البته اقرار میکنم در جریان مشکلاتت نبودم تا همین الان،  و البته در این ندانستن هایم تو نیز مقصری چرا که هرچند خویشتن داریت را می پسندم اما تا این حد مخفی کاریت را نمی فهمم.
باید که محدوده روایت نورانی "استرذهابک وذهبک ومذهبک" را دقیقا مشخص کنیم... اما روی صحبتم این است که خوب حد این روایت چیست؟ بنظرم دوست درجه یک که در اخلاصش در رفاقت شکی نیست باید همدم و رفیق راهمون باشه ومثلا بیماری بستگان درجه یک  را اگه دیگری بفهمه حداقل حداقل این به کاهش آلام روحی و تسکین نسبی قلبی طرف مبتلا اثر داره و همچنین در نوع تعاملات دوستانه احتیاطاتی رعایت میشه.
من دقیقا مشکلاتت را درک میکنم چون در بستری از مشکلات بزرگ شده ام و چه چیز سخت تر از 4 سال بیماری پدر و از دست دادن اینجور پدر مهربان وفرزانه ای اونم در 20 سالگی. یادمه همان  زمان هم من از بهترین دوستان اون وقتم بیماری پدرم را پنهان میکردم و غصه ها را تنهایی میخوردم اما بارها گفته ام اگه داوود و روح اله خصوصا بجهت دلبستگی اگه داوود 15 ساله اونوقت نبود غم از دست دادن پدر مرا میکشت دقت کن در این معجزه وجود دوستی که دوستش بداریم ودوستمون بداره، البته همه ادمها از این جنس محبت همچو من وتو برخوردار نیستند و نه نیازی به محبت ورزیدن از این نوع وبا این شدت دارند و نه نیاز به مورد محبت واقع شدن. محبت می تواند شکننده باشد اما گاهی اکسیر است وکاتالیزور و تسکین دهنده. محبت با غم همراه است اما چه غمی؟ دایره این محبت از اصل واساسش را در برمیگیرد یعنی خداوند سبحان تا حضرات محبوبین ومعصومین علیهم السلام و بعد زن وفرزند و دوستان و حتی عوام مردم اعم از خوب وبد ( خوب به جهتی، بد نیز بجهتی والبته هر کدام به شدت و میزانی)
  قلبا امیدوارم چون کوه ایستادگی کنی و مفهوم امتحان را که به قول بزرگی لحظه به لحظه این دنیا جز امتحان نیست خوب بفهمی و با دید امتحان الهی که خداوند منتظر ریسپانس ما هست به مشکلات بنگری و بر آن فائق شوی.
 خوشحالم که در مورد شبکه هم علمش را فراگرفتی وهم تکنیکش را. امیدوارم  ظرف چند سال به همه دارایی های لازم این دنیا که باید بستری برای عبادت قرار بگیرند مثل منزل ومرکب و مسافرت و ... از نوع خوب و باکیفیتش دست پیدا کنی بدان که اقتصاد خانواد کف است و اگر این نباشد سقوط تقریبا قطعی است چرا که وقتی کفی زیر پا نباشه کجا بایستیم که خداوند را با آرامشی نسبی عبادت کنیم . البته رضایت بر قبض وبسط الهی هم در مادیات هم در روحیات و معنویات شرط است والبته مشکل.
درمورد پدرو مادر و لزوم خدمت صادقانه و خالصانه به آنها به تمام حقیقت هستی پس از شرک نورزیدن به خداوند جل وجلاله دست یافته ای و این را قدر بدان، قدر بدان، قدر بدان که کسانی را می شناسم که بعد از شصت سال  یا هفتاد سال عمر همچنان مورد نفرین مادرشان هستند و جالبه روضه رفتتنشان و نماز خواندنشان ترک نمی شود اما دریغ از یک خدمت به والدین. این ها نه از سر بی اعتقادی بلکه از سر راحت طلبی ایمان خود را خراب کرده و نمی فهمند.
چه زیبا گفتی که خدمت به مادر پدر سرمایه گذاری ست و اتفاقا سرمایه گذاری واقعی همین است. حتی اگر تمام دنیا را طبق سنت خطرناک املا و استدراج بهمون بدن اما مادر ازمون راضی نباشه و حتی اگه بهشت بفرض محال نصیبمون بشه وجدان آسوده نخواهد بود و اساسا این مقوله عجیبی ست که در مباحث معرفت نفس مطرح می شود که تشریع وتکوین چون بر هم منطبق هستند اگر از تشریع به انتخاب واختیار خودمان تبعیت نکنیم(احسان به والدین واجب= یکی از شرایع مهم) یک نارضایتی و عذاب وجدان و اضطراب بهمون دست میده که این مهم در اواخر عمر شدت می گیره و تازه خودشو نشون میده و هیچ چیز بدتر از به پوچی رسیدن و عذاب روحی نیست. بماند این موضوع که مفصل است وبلدی.
خوشحالم که رفتار اجتماعیت نشان از مشکلات پیچیده ات نداشت واین خیلی خوبه و از شرایط ایمان است. من نیز چون توام وگاهی ملت ممکنه فکر کنن ما اصلا غمی نداریم  وسرشار از موفقیت هستیم در حالیکه مخفی کردن غم های دل وابراز آن برای خدا و اظهار لبخند از وظایف ماست هر چند گاهی واقعا فشار مشکلات بیش از اینهاست و گریزی از درد ودل و اظهار غم برای خواصی از دوستان نیست و وجود دوستان خوب از نعمتهای خداست و به تعبیر امیر مومنان از دست دادن دوستان غربت.
گاهی از فشار مشکلات رو به نوشتن می آورم و به تو هم همین پیشنهاد را داشتم ودارم چون نوشتن یجور تخلیه هست و ثبت سند فکری اون روز از زندگی مون که مرجعی برای آینده خواهد بود و مهم نیست خواننده داشته باشد یا نداشته باشد. از منظری هیچ کس مهمتر از خودمون نیست.

 بخدا قدر خودت بدان که از ما که مثلا دانشگاه تراز یک ایران( ودر فیزیک بعد شریف و شاید زنجان دوم سوم و در پلاسما اول در ایران اونم با فاصله) درس میخوانیم تو باسواد تری و در علم درگیرتر. فاصله ها را دانشگاهها تعیین نمی کنند و سطح کاری که داریم میکنیم تعیین کننده هست. اخیرا استاد خودم درباره استاد فیزیکی از دانشگاه نامعروفی نام برد(فکر کنم آذربایجان یا...)که اچ ایندکسش در سایت اسکوپوس(h index in scopus) دو سه برابر خفن ترین استاد فیزیک دانشکده فیزیک اینجا یا پژوهشکده خودمون یا حتی شریف است. من باور نمیکردم در حالیکه بیشتر از 15 را برای  محققین داخلی ندیده  بودم یکی در غربت یک دانشگاه به بالاتر از 30 برسه. البته دقت داشته باش که حتما برای هر رشته ای محققین آن را باهم مقایسه باید کرد و نه اچ ایندکس یک فیزیکی را با شیمی ویا کامپیوتر با برق. و البته لزوما مقاله(و شاید اصلا) کمک به صنعت نیست وکسانی هم اهل مقاله نیستند اما در حال خدمت به کشورند مثل جهاد دانشگاهی شریف یا بچه های وزارت دفاع که سطح کارهای علمی صنایع دفاع به لحاظ علمی تقریبا هم تراز دنیاست و شاید تنها جای خفن ایران که فیزیک وشیمی ومواد و برق ومکانیک وبرنامه نویسی و شبکه و... عملا داره معنی واقعی خودشو کم کم  پیدا میکنه همین وزارت دفاع و صنایع دفاع است وبس. هر چند فاصله شگرف است چرا که زمانی اونا شبانه روزی زحمت می کشیدند و همان زمان شاهان قاجار به زنان دربار رسیدگی می کردند و رضاخان با کشف حجاب داشت تولید علم می کرد! این چنین است که دویست سال حداقل عقب هستیم. بگذریم

 باور نمیکنی که چقد در رویاهایم به یک سفر کربلا با تو رفتن فکر کرده ام و از اول تا انتهای سفر گریه وگریه وگریه ، بالاخره یروزی میاد که این تحقق پیدا میکنه ولو تا چند سال آینده. برای حج باید مستطیع بود اما برای کربلا گویا اجازه قرض گرفتن هم داده اند، خیلی عجیبه عجیب. متاسفم برای اقتصاد مملکت و خیانت پشت سر خیانت مسئولین مملکتی به رهبر وملت وجوانان، تمام شبانه روز را باید پدر مادرها و جوانان بدوند تا بتونن حداقلیات زندگی را فراهم کنند(هر چند حرص و عدم قناعت هم خودش دلیلی ست) در حالیکه اسلام میگه 1/3 کار و 1/3 زمان عبادت وتفریح و باقی استراحت. طرف تا 40 سالگی زیر بار قرض خونه هست وبعد هم بچه داری وبعد بزرگ کردن و سپس غم تهیه هزینه عروس و دوماد کردن بچه هاش و بعد مردن. صحبتهای جالب و البته بعضا قابل نقد  یکی دوهفته پیش حجت الاسلام زائری را دربرنامه زنده امروز دیروز پس فردا گوش کن والبته بعضی از مناظراتش. 
بماند که اینها حرف زیاد داره امیدوارم سلامتی باشه و این مشغولیت اجباری به دنیا که لازم هم هست ما را به فراموشی مبدأ و معاد نکشاند و جایی برای ارتباط با خدا هم بماند.  زندگی در این زمانه که روزگار تمام پستی ها وکثافت کاری هایش را با تمام قدرت به صحنه آورده بسی مشکل شده، منظورم حیات طیبه هست. بساط امتحان مفصل تر از همیشه پهن است.هیچ گاه شیطان با این قدرت در صحنه حاضر نبوده و اساس این حضور تمام و کمال نمایش ابلیس  مرهون صهیونیست ها به پشتوانه آمریکا ست، امریکایی ها دنیا را به لجن کشیده و من این را اخیرا فهمیده ام که شیطان بزرگ امریکاست یعنی چه، دنیای علم وفن آوری و فضا و اتمی و اینترنت و.. را باید مرهون دانشمندان اکثرا خداباورو مردمان مذهبی امریکا دانست،پس بوضوح منظورم یکی دو درصد رأس کار هست که بویی از عقلانیت و معنویت نبرده اند و اینجور دارن دنیا را به لجن میکشن و ظلم می کنند. بها دادن آنها به علم وتکنولوژی هم فقط برای سلطه واستثمار است و در این راه همه دانشمندان حقیقت و علم طلب دنیا را اجیر کرده اند. اگه درست نگاه کنی در هر اختلاف داخلی کشوری امریکایی ها دستی دارند و گویا برآنند  تا همه ملت ها به جون هم بیفتند تا اونا سلطه خود را بتدریج تکمیل کنند. به این فکر کن بزرگترین جنایت جنگی تاریخ بشریت را در ژاپن چه حکومتی  مرتکب شد و بیش از 200 هزار نفر را طی سه روز و البته دو ثانیه سوزاندند.بماند
 زندگی مومنانه این روزها خیلی خیلی مشکل شده وهنر زیستن می خواهد، از طرفی رسیدن به خدا هم با وجود عجیب بزرگمردانی چون عبداله جوادی و حسن زاده و طاهرزاده و استاد شایق و رهبری و حضرت روح اله و علامه طباطبایی که بنظر من در طول دوران غیبت این همزمانی حضور بزرگان علم وعرفان در مقطعی از تاریخ بی نظیر است تسهیل شده و بستر سلوک معنوی مهیاست. تا چه را انتخاب کنیم وچقدر استقامت ورزیم. کم نیستند انتخاب کنندگانی که در میانه راه جا زده اند و من نیز از آن جمله. 

اللهم لا أجد لذنوبی غافرا



  • ۹۳/۱۲/۱۰
  • سیدمحسن