...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

نامه ای به یک دوست

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۴۹ ب.ظ
هو الکافی

خلاصه ای از قسمتهای قابل انتشار ایمیلی را که اخیرا به یکی از بهترین دوستان زندگیم فرستادم با اندکی ویرایش در زیر می آورم، پس از مطالعه اهمیت بعضی از موضوعات مطروحه و دلیل اینجا آوردنش مشخص خواهد گشت. بدلیل حذف نیمی  از نوشته،  مطالب پراکنده بنظر می رسد

متنی یک جمله ای  را که متناسب با مرام مخاطب این مقال است را با نوشته زیر که درخور مشی این حقیر می باشد تعویض میکنم هرچند دلی ناخشنودم از این به تفصیل گویی و موجز گویی را برای این گونه مخاطبین بیشتر می پسندم.  و اما نوشته:

بدان انسان آزاداندیشی را که دائم بر مدار تفکر است  احتمال خطا رفتنش بیشتر است نسبت به کسی که مفروضات و اعتقادات تقلیدی خانوادگی و محلی  را در جانش کپی پیست کرده، اما ایمان تقلیدی و بی تفکر ارزشی ندارد و اتفاقا به اندک شبهه ای بر باد خواهد بود. چه خوب گفت مرحوم صفایی حائری که:
"کفر متحرک به اسلام می رسد ولی اسلام راکد،پدر بزرگ کفر است .سلمان ها در حالی که کافر بودند ،حرکتشان آنها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند ،رکودشان آنها را به کفر پیوند زد"
 اقرار می کنم که مخاطب این کلام قطعا اهل اندیشه و دل است و عقل و قلب را با هم پیش می برد  اما  گاهی تعصبات ممدوح دینی به قضاوت های مقبوح و دفع اشتباه می انجامد چنین که اکثر متدینین اینجوری هستند و شفقتشان با گناهکاران کم است و بجای جذب ....
باید به این بیاندیشیم که نسبت نیکوکار با گنه کار  دستگیری ست یا تکفیر و برچسب و دوری گزیدن ؟ 
 این نحوه از سلوک قطعا با مرام و مشی اهل بیت علیهم السلام سازگار نیست، و هر چند منشأ مقدسی(تولی وتبری) دارد، اما نتیجه نامیمونی(دفع) دارد  و دلها را از هم دورتر، بدها را بدتر از قبل و خوب ها را منزوی می کند.
بدان که از بدو ورودم تهران در اوج شبهات قرار گرفتم (چون سبک و متدم از سالیانی قبل تحقیق  و درگیری بود و لزوما هرکس با قرار گرفتن در شهرهای بزرگ  در این معرض با این شدت قرار نمی گیرد) و من از خود خداوند و تحقیق درباره همین واضح ترین وضوحات عالم شروع کردم نه با دیدی بسته و تعصب بلکه با شک و انکار و...
همین طور که در یکی دو پُست سال قبل نوشته ام  وجود دوستی خداناباور در کنارم سال گذشته و بحث های شب تا صبح اندکی مرا متزلزل کرد و به اندیشه بیشتر واداشت، اما همو بود که باعث خیر و برکتی بی نظیر شد و به لطف حضرت حق شک هایم تبدیل به خرده یقین و انکارم به اثبات انجامید و إن شاءالله این راه  با محبت و خوف حضرت حق ادامه پیدا کند. جالب تر اینکه او این روزها بگمانم در مواضع پیشین خود به شک و تردید افتاده. اینجا بود که مطالعات  مجدد و عمیق تر معارفی در کنار دروسِ واقعا مشکل فیزیک، یاورم بود و البته دو نعمت به فضل خدا و عنایت معصومین مرا نگه داشت و اتفاقا بهتر و عاشق تر از قبلم کرد(بهتر نه به معنای تقوا): 1 استاد شایق سبحان الله  2 اصغر طاهرزاده الحمدلله
قطعا مدعی نیستم همه مشکلات فکری ام درباره مبدا و معاد و سیره و سنت برطرف شده چرا که این حوزه ای وسیع، وحشتناک وسیع و البته شیرین وخوفناک است. اگر  کسی بخواهد وارد مسائل حکمت متعالیه و حرفهای عجیب اما دلنشین ملاصدرای شود، حرکت جوهری و برهان صدیقین را بررسی کند و نظریه وحدت وجود را بفهمد، سایت های فیلتر شده اهل سنت را چک کند و مثلا در کنار شبهای پیشاور روزهای پیشاور را هم بخواند و در کنه مسائل جاری سیاسی کشور برود و مبارزه فکری طرفداران مکتب تفکیک و فلسفیون را پیگیری کند و غیره، خوب کارش مشکل است و احتمال غرق شدنش زیاد اما اگر ساخته شود تا قبل 40 سالگی دیگه ساخته شده که کوهها هم اگر به حوادث روزگار متلاشی شوند او متلاشی نمی شود و مرا تا 40 فقط یک دهه باقی است درحالیکه 7000 سال عقب هستم. خدایا تو میدونی . بماند
خوشحالم بگویم بودنم در تهران نظرم را وسیع کرد و این مهم را دوستی سالها پیش با استناد به حدیثی از نهج البلاغه متذکر خاطر پلیدم شده بود. بله بودنم اینجا دیدم را گسترش داد و ایمانم را به لحاظ اعتقادی و مبنایی چند چندان، و حفظ و هدایت خاصه ی آن را به خدا می سپارم.( و البته گناهانم را نیز...!)
افتخار دارم به اقرار اینکه تازه به  جایی رسیده ام که مخاطبم 50 سال پیش بود و این باعث سرافرازی است که دوستانی  این چنین مومن و با بنیه ای  داشته و دارم .

سخن را کوتاه کنم و وقت گرانبهای کسی را که در جهاد همزمان با نفس، درس و کار می باشد بیش از این نمی گیرم.

امید است مخاطب مذکور وقتی گذاشته و نوشته ها را با دقت بخواند چرا که حقیر ساعتی از وقت خود را برای آن گذاشته و اطرافیان کلافه شدند از این تایپ مستمر، امید است برهم کنش آن جناب با این سطوراتِ برخاسته از دل همانند اینتراکشن همو با صاحب این نوشته ها در یکسال اخیر نباشد.
ضمنا ظاهرا مطلب مفصل بود اما آغشته از اشاراتی هست که زیرکانی چون مخاطب این ایمیل را بس.
و سلام علی آل یاسین.تمام

  • ۹۳/۱۱/۲۵
  • سیدمحسن