به راه افتم و دیوانه وار گریه کنم
دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۳۷ ب.ظ
یا حبیب الباکین
ز کثرت گنه بیشمار گریه کنم / و یا ز خجلت پروردگار گریه کنم
گلی نچیده خزان گشت باغ زندگیم / روا بود چو ابر بهار گریه کنم
خدا گواست که جبران نمی شود گنهم / تمام عمر اگر زار زار گریه کنم
گناه بین من و یار دوری افکنده / به حال خویش و یا هجر یار گریه کنم
سزد که با سر و پای برهنه در هر کوی / به راه افتم و دیوانه وار گریه کنم
اله من به من آن اشک ده که تا دم صبح / چو چشم عاشق شب زنده دار گریه کنم
گر اراده تو به بخشیدنم بگیرد قرار / بر آن شوم که دگر بیقرار گریه کنم
16 نفر
- ۹۳/۱۰/۲۹