...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

هوالغفور

خدایا فرق هست بین کسی که هیچگاه عهدی بر ترک معصیت و رعایت فرائض نبسته و گناهکاره با کسی که تو حرم سیدالشهدا اونم بالای سر عهد می بنده باهات و گناهکاره هنوز همچنان

خدایا عهدهایم را یادم نرفته اما تو هم یادتو أرحم الراحمینیت نره یوقتا!

خدایا عهدشکنی هایم عذابم میده أین سترک الجمیل؟

خدایا عهدشکنی هایم آخرش کار دستم میده أین عفوک الجلیل

خدایا داره دیر میشه ها خیلی دیر أین فرجک القریب

خدایا مستاصل شدم از قدرت نفس و سستی اراده خویش أین غیاثک السریع

  • ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۲
  • سیدمحسن

هوالعالم

علی که دانشجوی ارشد کامپیوتر بهشتی ست امشب بعد نماز مغرب درباره بعضی از واژگان یا اصطلاحاتی که در فیلم های فارسی می شنود ازم پرسید. مردمان نیجریه فرانسوی را خوب میدونن اما گویا انگلیسی را دست وپاشکسته، حداقل علی اینجوری ست. این دوست آفریقایی خیلی خوب فارسی را یاد گرفته اما تا روان صحبت کردن فاصله زیادی داره، صحبت به اینجا رسید که از معنی "نژاد" پرسید؟ گفت شما به چی میگید نژاد؟ این کلمه چه مفهومی داره نزد فارسی زبان ها؟ 

شاید یک دقیقه سکوت کردم اما هر چی بر خود فشار آوردم نتونستم معنی این کلمه را بگم. آخر سر گفتم من یک تصور مفهومی از این واژه در ذهنم دارم اما قادر به بازگویی و تشریح آن نیستم. بعدا سرچی در ویکی فارسی و پدیا و لغت نامه ها کردم تا معنی آن را بیابم اما راضی کننده نبود

میگفت قبلا صوفی بودیم الان شیعه هستیم

علی کسی ست که بچه های مذهبی خوابگاه به تعقیبات طولانی بعد نمازهای واجبش می شناسن، بحدی که گاهی در حال ذکر خواب میره


  • ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۱
  • سیدمحسن

 هوالرفیق

پیش از سفر می گفتمت گر اذن ورودم ندهی محال است محال که وارد شوم، وجواز ورود را " اشک" تعریف کرده بودم و نه رقت قلب
می گفتمت  حتی اگر تمام روزهای دیارت ماندنم اطراف حرمت پرسه بزنم محال است محال ...
یادت هست حسین جان آره؟


خوشم میاد که غرورم را شکستی و ...

چی فکر کردم؟ تقوا با بی تقوایی برابر است آیا، نه والا

پ.ن1:....
پ.ن2: گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی    حاصل عمر آن دم است باقی ایام رفت... به باد رفت...
****************************************************************************
بی ربط به این پست: سجاد درباره پست فلسفه و فیزیک طی ایمیلی اینچنین نوشت:
یک نکته درباره متن دکتر نیری: فیزیک چگونگی وقوع را بررسی میکند. چرایی را نمیتواند بررسی کند. زلزله و سیل چرایی و چگونگی دارد. چرایی زلزله و سیل در ساحت مابعدالطبیعه تعریف میشود که گناه کردن به استناد قرآن جزو چرایی ها هست. چگونگی را فیزیک و علم تجربی میتواند توضیح دهد. بنابراین دانشجویان دانشگاه قائد اعظم پاکستان غلط نگفته اند.

  • ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۸
  • سیدمحسن
هوالکافی
  • شریعت و عمل به احکام  خط قرمز سلوک صادق از نوع کاذب آن

  • چرچیل گویا گفته " بدبین مشکل را در هر فرصت می بیند و  خوش بین فرصت را در هر مشکلی"

  • allah gives, gives, gives and forgives
           human get,get, get and forget 

پ.ن: گر برکنم دل از تو و مهر از تو بگسلم  این مهر بر که افکنم این دل کجا برم

  • ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۲
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

 خیلی خیلی خسته ام، اما یقینا طلب  بی جوابِ محبت تو مرا را خسته نمی کنه بلکه بالعکس روزنه امیدی هستی برای بودنم و ادامه دادن وکم نیاوردنم، این "گناه" و فرار از بندگی ست که خسته و ناتوانم کرده

مشکلات زندگیم که حداقل نیمی از اونا را خودم بدست خودم برای خودم درست کردم داره خفم میکنه اما تو مایه تنفس منی و مانع خفگی، 

 راستی چه شود به ذره گر بوتراب نظر کند، ها؟

چه شود...

  • ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۵
  • سیدمحسن

هوالجمیل

عمرش هدر شد آن که بیاد غمت نبود

14نفر

  • ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۵۳
  • سیدمحسن

هوالهادی


سلام استاد لطف خدا سالیانی ست اینجور شدیم عقلی و قلبی که اسمی از عرفان و اخلاق و اولیاء خدا می شنوم اول نگاه میکنم ببینم نظرش درباره خمینی کبیر و رهبری چیه، یعنی با وجود انتقاداتم بر وضعیت موجود و حتی گاهی شبهاتم درباره بعضی از رفتارها و کلام های قائد، ملاک دین و ایمان واقعی را نظر و نسبت اون مدعی یا عارف واقعی درباره انقلاب و... می دانم یعنی تبعیت و یا فی الجمله سکوت و تایید تلویحی مثل آقای وحید یا سیستانی یا ... یعنی میفهمم تو صراط هستند یا نه؟ سیمشون وصله یا نه؟ و علم و ذکرشان حجابشان شده یا نه؟ درمورد اون سایت که یکی معرفی کرد و شما فرمودید" چرا وقتی در امور معارف دینی و اخلاق، عالِمانِ شاخته‌شده و قابل اعتماد را داریم به اموری رجوع کنیم که سخت ابهام‌برانگیز است؟" که مشخصا منظورتان تاکید بر استفاده از محضر یگانه زمان عبداله جوادی ست و امثال آن(که البته کم است) من مراجعه کردم با توجه به مختصر سوادم در پی سالیانی مطالعه تفسیر از دیگری و حکمت وعرفان از شما دیدم حرف خوب زیاد دارن اون عارف ناشناس،؛ تاییدات قوی هم بر امام خمینی و قائد دارند و درمورد بعضی حرفاشون یجورایی حس کردم با حرفای مرحوم دولابی طرف هستم! شما نهی کردید اما با بررسی اجمالی خلاف شرع ندیدم بلکه به دلم نشست میشه مث منی که ان شالله با توجه و زیرکی به مطالب می نگرم و بصورت پیش فرض خودم را تسلیم هر حرفی نمی کنم ادامه بدم خواندن آن سایت را تا مشمول این تذکرتان نشوم که " در حالی که خطر این‌که در دلِ سخنان خوب معنوی چیزی گفته شود که ممکن است انسان را سرگردان کند، هست" 

پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش این ابهام از آن‌جا برای بنده شکل گرفت که وقتی انسان متدینی وظیفه‌ی خود می‌بیند که سخنان حقی را جهت تذکرات اسلامی اظهار نماید، دیگر چرا با عنوان عارف ناشناس این کار انجام گیرد که مسئولیتی به عهده‌ی شخص خاصی نباشد؟ مگر این‌هم یک نوع تقوا به حساب می‌آید؟ پس چرا امامان معصوم«علیهم‌السلام» چنین نکردند؟! موفق باشید



  • ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۴
  • سیدمحسن
هوالهادی

سلام استاد: من این طرف اون طرف میشینم و خودم را منتسب به شما می کنم و ادعای شاگردی تون اما خوب برای خودم در سیاست مجتهد هستم مثلا و تقلید نمی کنم مثلا، مثل این نوشته در وبلاگم شما را ناخشنود می کنه آیا؟
نوشتم اخیرا: دیدار طیفی از...

پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی هم خوب است که هرکس خودش اهل فکر باشد، ولی مواظب باشید در ارائه‌ی نظر خود همه‌ی جوانب را بنگرید و اگر از جهاتی مثل بقیه فکر نمی‌کنید لااقل متوجه باشید مبنای نظر بقیه چیست. مثلاً در این مورد خاص، آیا آنچه توسط دانشجویان به گفته‌ی شما گزینشی ارائه می‌شود، روح اصلی دانشگاه  نیست؟ آیا باید عده‌ای که مقیّد به هیچ قیدی نیستند و حالت آنارشیست‌گری دارند هم در چنین جلساتی به میدان بیایند؟ مگر روح انقلاب که مردم انجام دادند از آنِ معاندان نظام است؟ موفق باشید


پ.ن: بی ربط به این پست و مربوط به پست  حرم در جواب دیگری اصغر طاهرزاده گفت:
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجمل و اشرافی‌گری با روح اسلام و انسانیت نمی‌خواند هرکجا که باشد. ولی باید بین کاخی که پهلوی برای خودش می‌سازد و با حرمی که تولیت بنا به نظر خود، برای نشان‌دادن شکوه شخصیت امام راحل می‌سازد، فرق گذاشت به‌خصوص که توصیه شده است حرم امامان و مساجد با شکوه باشد ولی تجملی نباشد. در مورد حرم حضرت امام تفاوت نظرها در با شکوه‌بودن این معماری یا تجملی‌بودن آن است. بنده معتقدم در این موارد که به‌راحتی نمی‌توان گفت حرم از کدام نوع است، بهتر است سکوت کنیم، زیرا سازندگان آن با نیّت ارائه‌ی شکوه، آن را شکل داده‌اند و جای حمل بر صحت در همین جاها است و شاید به همین جهت رهبری نمی‌توانند نظر صریح بدهند چون خلاف ِ بیّنی به‌حساب نمی‌آید علاوه بر این‌که این نوع فعالیت‌ها نقشی در تشدید رکود و تحریم ندارد. از طرفی؛ مگر خود حضرت امام در امور شخصی‌شان این کار را انجام داده اند که نسل چهارم انقلاب در مورد امام دچار دوگانگی شوند؟! موفق باشید
  • ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۸:۳۶
  • سیدمحسن
هوالکافی
مقاله مستدل و وزینی را امروز در سایت بی بی سی فارسی دیدم با عنوان "دشمنی حکومت ایران با اسرائیل از کجا سرچشمه میگیرد؟"  که حیفم اومد اینجا نذارم

پ.ن: بی بی سی را در سال های اخیر منبع فوق العاده ای برای دریافت اخبار ایران و کشورهایی چون افغانستان و ... یافتم، برای کسی که با مبانی آشناست و زیرک، جستجوی حق از آمیزه ی حق و باطل خیلی هم سخت نیست. 
  • ۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۰
  • سیدمحسن
هوالشاهد
این روزا هرساعتش مطلبی به ذهنم میزنه برای ازش نوشتن اما حسش نیست
درباره دیدار اخیر دانشجویان با رهبری مث روز روشنه که حساب شده و فیلترشده هست باید اسمشو گذاشت "دیدار دانشجویان موافق و معتقد به نظام با رهبری"
این نحوه کار جز ضرر به نظام نفعی نداره، دیدارهای کلیشه ای و متن های سفارشی 

پ.ن:کاش من مشاور رهبری بودم!!




  • ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۶
  • سیدمحسن

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده

بازگردد یا برآید چیست فرمان شما؟

5نفر

  • ۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۱:۵۳
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز      

 فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم


11نفر

 

  • ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۵
  • سیدمحسن

هوالهادی

 برای دوست عزیزی که دائم در تلگرام  برایم مطالب سیاسی می فرستاد بالاخره پس از مدتی سکوت این چنین نوشتم:(با اندکی ویرایش)


یکساله که برخلاف ده سال قبل آن خیلی  وارد بحث سیاسی با کسی نمی شوم چون فکرم درگیره و البته این بحثها به دلایل گوناگون به نتیجه ای نخواهد رسید . از شعر و  حکمت استقبال می کنم تا روحمان تازه شود درحالیکه برخلاف طیف تفکر دوستان عزیزی چون تو به هزار دلیل عقلی ونقلی و تجربه ای معتقدم به این راه و برخلاف اهل جمود و تقلید که بی تفکر همچی راتایید می کنند منتقدم به این سیره و برای اولین بار عنوان" معتقد منتقد" رادر ادبیات سیاسی ام  وارد کردم و مطلب ها نوشته ام که امکان رجوع به آن در وبلاگم است، منتها برخلاف خیلی  از دوستان اصلا در پی تحکم ایده ی دینی و سیاسی خودم به رفقا نیستم و به اصل"آزاداندیشی" معتقدم . هرکسی باید در برابر امام صادق علیه السلام حجت داشته باشه و قطعا دو نفر نیستند که یکسان بیندیشند و یکسان نتیجه بگیرند. البته در دیدار حضوری با گرانقدرهایی چون تو حاضرم بعضی مسائل را که اصلا توسط محضرتان دیده نشده  و در نتیجه به نتیجه گیری نسبتا متفاوتی از هم انجامیده تبیین کنم/باید دید کلان داشت و همه دنیا و منطقه را دید و خیرالموجودین بودن فعلی را و هزار مسئله دیگه که اصلا حال ندارم دربار ه اش بتایپم و مدتها ست با این دنیای جدال غیر احسن که به کدورت می رسه خداحافظی کرده ام پس خواننده ات می مانم و اهل تفکر تا اهل موضع و دفاع ناحق یا تخریب به ناحق که برای همه خروجی هامون بازخواست میشیم. گاهی نگران دوستانی هستم که بیش از حد وارد گود سیاسی و کپی برداری ! میشن چرا که اولویت من و تو و همه جوانان تقویت بنیه دینی واعتقادی ست . زوم ما باید روی تفسیر باشه و نهج البلاغه و حکمت و تا حدی سیاست اما بعضی(و نه شما) هزار هزار اطلاعات درست و غلط سیاسی را هر روز در جانشان و فکرشان وارد می کنند بی آنکه به تغذیه واقعی ابعاد وجودی شان بپردازند و این بی دستاورد ماندن و شاید گاها خروجی خطرناکی در پی خواهد داشت . طرفین (موافق و مخالف انقلاب)برای اثبات خود متوسل به دین هستند(حتی کسانی که ذره ای به راه و مرام دین واهل بیت اعتقاد ندارند و دین دستاویز تخریب حکومت دینی برای آنان است  واون طرف دین دستاویز توجیه حکومت و همه کارهای غلط و صحیح) . طرفین به تاریخ ائمه رجوع می کنند اما چون با پیشفرض وارد می شوند محکوم به قساوت قلب خواهند بود و دوری از تقویباید ورودی هامون را کم کنیم و بیشتر خلوت کنیمپرهیز من از شبکه های اجتماعی بخاطر هر روز و هر روز بمباران بی خاصیت اطلاعاتی ست و جدل های بی فایده و مراء. گویا مدرنیته اضطراب و عجله و استرس و شتابزدگی را در کنار رفاه برای ما می خواهد و این با اصل آرامش و تفکر و مطالعه و نتیجه گیری منافات دارد و این است که می بینم و شکاف های جامعه هر روز بیشتر از قبل و برادری رو به افول. ببخشید وقتتو گرفتم به هر حال درد و دلی بود و البته در خیلی از مواضع مشترکیم بیش از 95 درصد، پس لزومی به زوم روی 5 درصد برای خوروندن تشخیص خودمون به دیگری نیست . من عمری منتظر همان اشعار سعدی هستم که قبلن روشون مانور میدادی اما جز سیاست و سیاست و سیاست ندیدم و این فضا نمی تواند ابعاد وجودی مرا اعم از عقل و قلب و خیال تغذیه کند . اهم را گذشته ایم و بفرض مهم را گرفته ایم . یا علی


قسمتی از پاسخ:

آره. حرفات درسته.

خصوصا بمب باران اطلاعات شبهه ناک و نامرتبط سیاسی ، باعث سردرگمی و تشویش خاطر خواهد شد که این امر منجر به عدم تمرکز فرد بر مسایل اساسی زندگیش میشود.


و خیلی بهتر است جلو ورودشان گرفته شود

  • ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۹:۵۹
  • سیدمحسن

هوالرفیق

عمر از سی گذشت و دلم ناامید نیست

عاشق شدن هنوز از این دل بعید نیست

12نفر

پ.ن: در اصل شعر امیری اسفندقه بجای "سی"، "چهل" هست که امسال رمضان در محضر رهبری خواندند

  • ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۸
  • سیدمحسن

هوالطیف

قصه به سر نمی‌رسد و طِی نمی‌شود            هِی خواستم که دل بکنم، هِی نمی‌شود
پرسیده‌ای که کی دل من تنگ می‌شود          خندیده‌ام، عزیز! بگو کی نمی‌شود؟
تقویمِ مهرِ تو صفحاتش بهاری است               پاییز نیست در دلِ من، دِی نمی‌شود
دستِ مرا بگیر و بگو یا علی مدد!                  تا کی نشستن و غم و، تا کی «نمی‌شود»؟
راهی‌ست راه عشق که باید به سر دوید        با سرسری دویدن و لِی‌لِی نمی‌شود
در داستانِ عشق نباید کلاغ بود                    با قیل و قال‌های پیاپی نمی‌شود
حالا خلافِ قصة تلخِ کلاغ‌ها                          ما می‌رسیم، قصه ولی طی نمی‌شود

شعر از معصومه فراهانی در دیدار با رهبری رمضان 94

پی نوشت: شعرا پارسال

  • ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۵:۱۵
  • سیدمحسن

قسمت از یک سوالم:
درباره رهبری از یوتیوب فایلی را دیشب سحری بجای دعای سحر!!گوش می کردم از تمام 50 دقیقه تخریب رهبری یکی فقط برام سوال شد اونم جمله ای که ایشان درباره نواب و فدائیان اسلام میگه. قبلن هم شنیده بودم اما اصلا برام سوال نبود و اتفاقا جای تقدیر از نواب داشت
خوب اونا بزعم خودشون نواب و دارودسته اش را میارن تو گروه تروریستی من این ادعا را ندارم اما طبق همون اصل وسیله و هدف برای مخالفت با نظام ولو نظام طاغوت اونم بدون اذن مرجعیت خودسرانه میشه به سلاح وترور مسلح شد آیا؟ دیشب سحر فکر می کردم دیدم حتی سیدالشهدا که حق کامل بود در مقابله با یزید که باطل محض بود اصل را بر عدم بیعت،دفاع و هجرت گذاشتند تا انقلاب و اونم جلوشون گرفته شد و مجبور به دفاع شدند که عاشورا رخ داد و بقیه ی ائمه هم که مشخصه روش سلوکی اجتماعی شان
 قبول دارم که وقتی ملت امادگی داشته باشن و رهبری الهی موجود، انقلاب اسلامی رخ خواهد داد(که شد) و حتی بعد آن به رای گذاشته شد اینو پذیرفتم با تمام وجود. درباره سبک کار مرحوم نواب و همچنین الگوبرداری رهبری اگه کسی سوال و شبهه کند چی باید جواب داد که از حق و انصاف بدور نباشه
اصل بر جهت گیری ست درسته اما کار نواب یجورایی شبیه منافقین و رجوی ملعون است، ترور آن کس که ما نمی پذیریم در رأس باشه
از این رو به اونایی که تو مصر انورسادات را هم ترور کردن اخیرا شک کردم منتظر  نظر شمایم 

سلام علیکم: مرحوم حاج مهدی عراقی می‌فرمودند مرحوم نوّاب وقتی در نجف بود حکم قتل کسروی را از مرحوم آیت اللّه مدنی گرفت. از طرفی حکم عمل بعضی از افراد به صراحت دین اسلام قتل است. مثل کسی که سابّ بر خدا و رسول کند، مثل سلمان رشدی. با این‌همه در جمع‌بندی نمی‌توان گفت چون انگیزه‌ی فدائیان اسلام الهی بوده است و عشق به حاکمیت دین داشته‌اند، عمل آن‌ها نیز در همه‌ی موارد قابل قبول است! که بحث آن مفصل است. موفق باشید

پ.ن: جواب اشکال اساسی من در پاسخ استاد طاهرزاده نیست

----------------------

دوسه روز بعد نوشت:

با تشکر فراوان از استاد: البته جواب شبهه اصلی من  داده نشد. درباره استناد رهبری به ایشان که دستاویز معاندین انقلاب و رهبری شده چه جوابی هست اینکه رهبری فرمودند: نخستین جرقه‌های انقلابی اسلامی به وسیله «نواب» در من به‌ وجود آمد. استناد و الگوبرداری به کسی که به تعبیر شما در همه موارد مورد قبول نیست؟ 

پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: روحیه‌ی انقلابی مرحوم نوّاب و عطش اسلام‌خواهیِ او در آن زمان غوغایی در روح هر جوان دوستدار اسلام به پا می‌کرد و این در حالی است که هنوز نهضت امام ظهور نکرده بود تا فدائیان تحت عنوان مؤتلفه‌ی اسلامی خود را در ذیل حضرت امام روح اللّه قرار دهند. مثل جوانان دوره‌ی ما که با بانک دفاع از اسلامِ دکتر شریعتی«ره» شور اسلام‌خواهی را از او گرفتند ولی با مطهری بزرگ، راه را ادامه دادند. موفق باشید





  • ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۳۴
  • سیدمحسن

هوالشاهد

بی حیایی بیش از این که کار شخصی را با بهانه ی نماز اول وقت توجیه کنیم؟ تنبلی را ؟ فرار از کار را؟

 رئیس و منشی و کارمند اداره، متصدی پاسخگویی به ارباب رجوع و... از 40دقیقه به اذان هوای نماز ظهر دارند و با تعقیبات تا نیم ساعت بعد اذان در خدمت نمازند، به به

این ها آیا نماز مغرب تو خونه را هم  با این حجم از استقبال و بدرقه می خوانند؟

یزمانی تو اداره(شرکت فعلی) مخابرات درس می خوندم کنار مرحوم آقام ،18 سال نداشتم بنظرم بعضی از کارمندان خصوصا زن ها ختم زیارت عاشورا 100لعن 100سلام را در پایان ساعت کار اداری میخوندن اونم با آداب و رو به قبله و نشسته تو نمازخونه نه پشت میز کار، سبحان الله

امروز منتظر مسئول بلوک خوابگاه بودم تا بیاد وقتی بعد یک ساعت گم و گور شدن اومد از 12/30 به بچه ها می گفت وقت نمازه باید برم... باید برم .... باید برم الان میاید؟

در حالیکه حداقل 30 دقیقه مونده بود به نماز

خدایا اگه این نمازه ما را از نمازناگزاران قرار بده

پ.ن: بعضی عمدا یا سهوا دارن به نماز و نمازگزار خیانت می کنند و این ها را پیش ملت خوار

پ.ن2: خدایا مرا را از خائنین به دین محمد و یا از جمله دین داران احمق قرار نده 


  • ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۴
  • سیدمحسن

هوالطبیب

خدایا! نگاهی کردم دیدم هیچ کس در عالم بیش از من به "شفا" محتاج نیست

 یا من اسمه دواء و ذکره شفا

18 نفر

  • ۰۷ تیر ۹۴ ، ۰۵:۰۰
  • سیدمحسن

هوالغفور

مدیر یک کانون فرهنگی نظر مشاورش را درباره طرح "تجلیل از خادمین مساجد" در روز عید فطر  پرسید

جواب دادم:

خادمین مساجد پول گرفتند کار کردند، مگه چه کردند؟ چقد مهمه کارشون؟ چه ایده و خلاقیتی داشته اند؟ چقد جذب داشتند چقد دفع؟ باید در کنار تجلیل آسیب شناسی بشه آیا این فضا آماده هست تا اونا را به نقد هم بکشیم؟ نه والا
قرار بود از نفرات اول مدارس و نخبگان علمی، تحصیلی و قرآنی سطح شهر تجلیل کنیم برنامه کانون این بوده نه خادم تنبل و بی سواد و بداخلاق مساجد (بعضی هاشون)

پ.ن: این نگرش ناظر بر عملکرد ضعیف و مضحک خیلی از مساجد سطح شهر خودمونه و نه فراگیر در سطح استان یا کشور
  • ۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۷
  • سیدمحسن
هوالهادی
اصلا فقه نخوانده ام وطبیعتا برخلاف مباحث دیگر دینی نباید صاحب نظر باشم اما گاهی به شیخ داوووود میگم من اگه به فقه رو می آوردم متحولش می کردم!!
گاهی یچیزایی به ذهنم میزنه که مبنای عقلی بگمانم داره ومبنایی روایی اما کو تا گرفتن حکم؟
مثلا در باب روزه با توجه به نظرات آقای سیستانی من به مطلبی رسیده ام نمی دانم چقد درسته اما حداقلش به لحاظ اخلاقی و تربیتی درسته، اینو مطمئنم
باب شده تا کسی مریض میشه یا اجازه دکتر می گیره یا اندکی فشار خون یا قند یا... دیگه بکل بیخیال روزه و رمضان میشن 
بگذریم از اینکه روزه ضامن سلامتی و حتی شفای بیماری ست (انصافا همینه اینو تجربه خودمه اصلن یه مدت بگذره روزه واجب یا مستحبی نشم بیمار میشم، روزه حال معده را اساسی خوب میکنه3)  من اینجا حرفم اینه که اساسا در هیچ حالتی روزه و خصوصا ماه رمضان از هیچ کس ساقط نیس1{عجب فتوایی}
دلیل و راهکار:
دلیل عمده ام نظر فقهی آقای سیستانی درباره روزه بعضی از افراد که کار سخت دارند و غیره هست و البته برداشت وسیعی که من ازش کردم وتعمیم میدم به همه، ضمنا ادب ماه رمضان و احترام حکم خدا ایجاب می کند همه ملت مسلمانِ معتقد روزه بشن، هر کسی بنحوی 
همه باید سحر پاشن نیت روزه بگیرن و بعد تا جایی از روز که می تونن روزه را نگه دارن و بعد در حد ضرورت و رفع غلبه تشنگی یا گرسنگی اندکی افطار و بعد ادامه بله ادامه تا وعده بعدی یا اذان مغرب. عمری روزه کله گنجشکی را به تمسخر می گرفتیم الان رسیدم به همون برای زنان وکودکان و ضعیف ها و ترسوها2
زیاد می بینیم که بصرف عدم توانایی بر روزه سفره مفصل صبحانه میان وعده ناهار عصرانه و دمادم چایی و نوشیدنی و ... در ماه مبارک برپا و بجاست عینا مثل ماههای دیگه؟ این با حکم خدا برای ماه مبارک منافات داره و صرف بیماری برای رفتاری در خوردن دقیقا مانند ماه های قبل و بعد رمضان کفایت نمی کند.
گاهی میگم حتی مادربزرگ هم باید روزه بشه خانوادم میگن رساله ات را کی میدی بیرون؟ اما حقیقت اینه که باید ماه رمضان متفاوت از قبل اون بشه
تاملی باید که این راهکار چه ها که نمی کند هم با جسم و هم با روح

1:مگر بیمار سخت بستری در بیمارستان و موارد خاص
2: یکی پرسیدم تو که سالمی و معتقد چرا روزه نمیشی؟ گفت می ترسم ضعف کنم، سبحان الله
3: این حرف ها توهین به مقام شامخ روزه و ملکوت روزه داری ست اما چشم ظاهربین دنیا پرستم را اینجوری باید جلب و جذب کنم، اقل اقل روزه داری سلامتی جسم است فرض کنیم خدا گفته بود روزه بشید و بعد بمیرید ، یعنی سازوکار روزه داری منتهی به مرگ میشد باید همه روزه می شدیم بابا خدا گفته مگه ابدیت در پیش نیست؟ ابدیت... ابدیت
 هر چند خدا حکیم است و جز به حکمت و مصلحت حکم نمی کند  اما تسلیم باید، چه رسد به اینکه تشریع دقیقا در راستای تکوین است و ابدا سر سوزنی با هم منافات ندارن

پس نوشت: دلیلم برای نوشتن این پست اینه که با همین حرفام یکی را که سی سال روزه نشده بود مصصم به روزه داری کردم البته به همین سبک مذکور گنجشکی، خدا را چه دیدی شاید با نگه داشتن ادب ماه مبارک بتدریج روزه دار واقعی شد البته تاثیر بیشتر از حضرت سیستانی بود و بعد آب و تاب دادن ها و استدلالهای من. ناگفته هویداست که این بحث ها ناظر به مسمانِ معتقد است

چند روز بعد نوشت: گنجشکی بجهت رعایت حرمت ماه مبارک توسط متدینین، جبران روزه یا کفاره سرجای خودش، این اعتقاد قلبی من است و شعار نیست و احساسم این بود که تو متن رسوندم که منظورم جایگزین نیست ابدا، والا
  • ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۴:۲۲
  • سیدمحسن

هوالعالم

در ادامه اینجا و اینجا:

نوشتسلام محسن عزیز 

 ایمیلی که در پاسخ به بنده دادی و این ایمیل رو هم خوندم... خیلی خوبه که این مسائل فکری رو پی میگیری و برای کارها و افکارت دلیل داری...

راستش خیلی دوست دارم با صحبت هایی با شما و از بین بحث هایی که در پی حقیقت هستیم و نه جدال و بحث خصمانه، مطالبی رو جهت توشه ی راه قرار دادنم برگیرم... (!!! اوه چه فعلش قدیمی شد!)

اما باور کن به خیلی چیزها شک دارم؛ احساس میکنم نیاز به یک ماه فکر ناب و تفقه و فکر عمیق دارم تا مرزهای خودم، دنیایم و خدایم رو پیدا کنم و بتونم بین آنچه میخوام و آنچه وجود داره، ارتباطی منطقی پیدا کنم... انگار نیاز دارم یه ماه تو غاری بشینم و تنها از همه چیز سر در بیارم...

واسه همین برای پاسخ دادن به حرف هات آمادگی ندارم... اما احساس الآنم اینه که در کل تو دنیا (در مقطع زمانی فعلی) ما نمیتونیم کشوری با سیاست های پاک و الهی پیدا کنیم (و این رو خیلی صریح میگم که در کشور خودمون ایران، این مسأله منحصر به قوای سه گانه نمیشه و آن شخصی که همیشه تنها میخوننش و کاردرست معرفی اش میکنن، مشکلات و ضعف ها و ناراستی های زیادی داره...)...

برای ما این بازی های دنیا و فریبهای حجاب اندر حجاب تنها دور کننده است. نه اینکه نباید جبهه گیری داشته باشیم، اتفاقاً هر کاری کنیم ما جبهه گیری خاصی رو در مقابل واقعیت های پیرامونمون خواهیم داشت. اما چه کنیم که اونقدر دنیا پیچیده شده که شناخت سره از ناسره بسیار سخت شده. حداقل در بحث سیاست و ...

[برام این مسأله هم جالب بود که تو ماه رمضون موبایلت رو خاموش میکنی برای یه ماه!!! چرا واقعا؟؟؟!!!]

 

اما به عنوان خاتمه کلام، من آرزو میکنم که به «کلمه» دست پیدا کنیم، معرفتی آنی که در همان «آن» تعریف میشه و به واسطه اون همه حقایق روشن، قلب آدمی از عشق و عقل لبریز و سرشار از حکمت و رحمت و صلابت میشه... «الله» وجود نامتناهی و پاکی است که همانند اکسیر حقیقی حیات و بلکه قانون مطلقه که حق است در کائنات جاری است. حرفی زده نمیشه بالای سخن او. و کاری انجام نمیگیره مگر به خواست او... پاک است و شاید همین ذکر «سبوح قدوس رب السماوات و الارض و ...» برای توصیف او بس عظیم و کفایت کننده است. که پاکی همه چیز است. و (پاکی) در دل خود قدرت را و شکوه و زیبایی را نهفته دارد.

 سالم و در پناه حق باشی

دوستدارت

مهدی

1 تیر 94

***************

جوابیدم:

سلام بهت تبریک میگ بابت "روح حقیقت طلب" و کنجکاوی که داری

این "حیران" و در پی آن "طلب" اگر به منبع اصلی زیبایی وعلم، الله جل جلاله وصل نشود ممکن است دردسر ساز بشه برات و بالعکس برات کارساز خواهد شد إن شاءالله

قبلا هم گفتم شک گذرگاه خوبی برای وصال حقیقت است پس برای گذر از وسوسه و اضطراب شک و رسیدن به آرامشِ یقین باید مطالعه را شروع کنیم که بستری برای تفکر وتعمق است و درکنار اون با "بندگی" به اون قلب سلیم مورد اشارت و فرقان دست پیدا کنیم که خوب حتی گفتن این حرفا هم برای امثال من زیاده چه برسه به عمل

درباره "غارنشینی یک ماه" خوب الان وقتشه دیگه. خداوند خلوت نشینی یک ماهه را در ماه رمضان قرار داده و پیامبر هم با اون عظمتش 10 روز از همین ماه را در اعتکاف می گذروند. میشه صبح تا عصر سر کار رفت و پسین وشب جز به ضرورت (مثل رابطه با مادر) با عالم و آدم قطع رابطه کرد. حضرت روح الله دیدارهای عمومی خود را در ماه رمضان کلا تعطیل می کرد و همین استادنا طاهرزاده هم گویا کلاس عمومی نداره در ماه رمضان. خاموشی موبایل من که تقریبا فراگیر ست در طول سال اما خوب ماه رمضان به تقلید از بزرگان بیشتر در انزوا و خلوت میخوام باشم و این برای من یک ژست است تا واقعیت و بهره برداری و تمرینی ست برای بعد 40 سالگیم 

 

گفتیما نمیتونیم کشوری با سیاست های پاک و الهی پیدا کنیم می گویمت که اصلا التماس مومن برای ظهور مبنایش همین است دیگه، نیاز ما به تعجیل در فرج مولا باید مبنایی داشته باشه یا نه؟ روایت میگه همه ملت ها و انواع تیپ ها وتفکرات و... تا قبل ظهور مدتی را حکومت خواهند کرد تا بعدا نگن ما میتونستیم عدالت را بقرار کنیم و توفیق حکومت داری نداشتیم و کذا ... یعنی همه میان هیتلر موسولینی صدام بوش  شارون گاندی خمینی و قبلی ها هارون الرشید معاویه .... تا عجز همه اعم از حقگرا تا باطل ها مشخص بشه وحتی دوران شگرف حکومت نبوی وعلوی هم به آنچه که می خواستند بدلیل عدم همراهی تمام وکمال ملت نرسید و آرزوی هر نبی و وصی ظهور و حکومت حضرت مهدی ست

در مورد اشاره دیگری که در بحثت داشتی ما هم بگونه ای مقر هستیم به دو صفت اول ونه صفت سوم، ویادت هست حتما که اشاره به خیرالموجودین کرده بودم. فقط همون عراق را ببین وتفکرات امثال سید صادق شیرازی، تندروی و بی سوادی بعضی از به اصطلاح مراجع دیگه را ببین، بی طبع بودن وکج سلیقگی بعضی علمای دیگه را ببین و روحیات و سخنرانی ها و جهت گیری ها وبه قولی لارج بودن رهبری را هم ببین ودر کنار هم مقایسه کن اینا را تا یچیزایی برات اثبات بشه(در جای خودش مقاله ای مفصل می نویسم که فکر کنم چیزای جدیدی برای اثبات واقعیت ها داره)

درباره پیچیدگی دنیا و مشکلات تشخیص سره از ناسره خوب من وتو باید اول مبنامون را درست کنیم ما هنوز درست قرآن را کار نکردیم نهج البلاغه را حتی مطالعه نکردیم چه برسه به بررسی و تعمق و خیلی از اصول اعتقادی مون می لنگه پس ابتدا بِیس را باید اصلاح، پرورش و تقویت کرد ولازم نیست خودمون را آلوده  به شبهات سیاسی کنیم فقط در حدی که وظیفه  را تشخیص بدیم اونم بوقتش پس برای ما معرفت نفس و معرفت خدا واجبه کارهای دیگه مستحب و گاهی مکروه شایدم...

منظورم مشخصا اینه که قرار بود بجای درگیری در مباحث سیاسی که کمتر به جواب خواهی رسید به تشنگی روح خودت پاسخ بدی و من تو مرز مهران اشاره به مباحث صمدی آملی کردم که قرار شد پیگیری کنی مباحثی که میتونه آبادمون کنه حالا هم یکی از سه پیشنهاد زیر را درنظر بگیر و در فراغتت به اونا بپرداز بسته به علایق و نیازی که داری

1 مباحث "معرفت نفس و طهارت" صمدی آملی (گوش به شایعات نده که نعم الاستاد)

2 مباحث و سیر مطالعاتی استاد طاهرزاده که حتی 3 نفر به تکمیلی و ذوالفنونی ایشون تو ایران بنظر من نداریم

3 مباحث و سخنرانی های استاد دینانی در برنامه معرفت که هم صوتی هم تصویری اون را میشه از سایت ایشون دانلود کرد و من سابق هروقت از تلویزیون گوش می دادم تا چند روز مست می شدم، راستی چه شیرین است سخن گفتن دینانی. الان بیش از 200 صوتشون را رو لپ تاپ دارم اما باور کن می ترسم با گوش کردن بهشون بیخیال دنیا بشم و فعلا شروع نکردم گوش کنم

راهکار همین است که گفتم ولاغیر

این ها نظرات منه و باید در راه سیر و سلوکت حتما با دیگران خصوصا راه رفته ها مشورت کنی  و نه با منی که فقط یچیزایی شنیدم وخوانده ام وبس.

ارادتمند ودوستدار تو سیدمحسن

5رمضان 

یاحق

 

  • ۰۱ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۶
  • سیدمحسن

هوالکافی

باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) بنده هر دو مکالمه را خواندم و بحمدالله هر دو نگاه را، نگاه به سوی حقیقت دیدم. آری هم باید منطقی و عقلانی و آزاد فکر کرد و هم باید در ذیل آزاد اندیشی تعهدمان نسبت به حق و حقیقت موجب هویت بخشی به خودمان گردد، آزاد اندیشی لیبرالیته موجب بی هویتی انسان می‌گردد و به تعبیر اخیر حضرت امام خامنه‌ای در چهارده خرداد ما را مشغول مفاهیم زیبایی می‌کند که صورت عملی و عملیاتی ندارد. در هر صورت باید در عین آزاد اندیشی تعهدمان نسبت به حقیقت فراموش نشود و این در فضای سخن شما به خوبی نمایان است.چون فرموده بودید به صورت شخصی جواب دهم این کار را کرده ولی فکر می کنم این نوع گفتگو ها برای سایر کار بران هم مفید است. موفق باشید


پ.ن: درباره این پست نظرشان را پرسیدم، با توجه به خط آخر خودمو مجاز دیدم منتشر کنم

  • ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۰
  • سیدمحسن

هو الهادی

یکی از خوانندگان وبلاگ در مورد پست "پسین 26 ام" طی ایمیلی این چنین نوشت:

سلام محسن جان...

 

متنت رو خوندم... جالب بود. تفکراتت و نظراتت جالب بود. البته به این معنی نیست که با همشون موافق باشم....

اما یه سؤال: کمی فکر نمیکنی جزم اندیش هستی؟

اینکه مردم تو اتوبوس و ... نظراتشون رو میگن، هرچه قدر هم اشتباه باشه، درکیه که تا حالا بهش رسیدن... نمیدونم شاید تو هم تو شرایط اونا می بودی همین نظرات و عقاید رو یا شایدم بدترش رو پیدا میکردی... گرچه من در مورد نظرات سیاسی به این افرادی که بهشون مردک و ... گفتی نزدیک ترم تا تو...

بحث طولانیه و در جای جای متنت نکاتی نهفته بود... و منم که تنبلم و حوصله ام نمیکشه ...

البته شماره ات همراه اوله... شاید تو این یکی دو روزه که تماس رایگان گوشی ام رو فعال کردم بهت یه زنگ زدم...

 

اما حرفی که در آخر اون مکالمه میخوام بهت بگم و به عنوان یک پیشنهاد دوستانه عرض کنم اینه که: سیاست افرادی رو که با زِبلی و رندی ظاهر متدین گرفتن، سیاست افرادی مثل پیامبر و علی (ع) ندون...

منم مثل تو کم تجربه ام... شاید 10 سال دیگه که با هم صحبت کنیم نظراتمون از زمین تا آسمون فرق کرده باشه...

اما راه تجزیه تحلیل بی طرفانه رو بر خودت نبند... ادامه بده و سعی کن از دو ابزار عقل منطقی و قلب سلیممسائل رو درک کنی و به علمی که آغشته به هواهای نفسانی دیگرانه و به تو تلقین میشه (از رسانه ها و کتاب ها و ...) اعتماد نکن...

فکر نمیکنم تو این دنیا از قرآن محکم تر چیزی وجود داشته باشه... و البته سنت تمام انسان ها و پیامبران و امامان پاک که البته بدون اغراق و همین طور بی طرفانه نوشته شده باشه...

واقعیت های جهان رو هم ببین... مثل همون کودکان دست فروش، جنگ ها، فسادهای اقتصادی داخلی و خارجی و ....

اون وقته که بعد از اون درک، باید بدون درگیر احساسی شدن با امور ازشون بگذری و در پی پیدا کردن جایگاه خودت برای اصلاح امری باشی که ازت برمیاد... همین . من فکر میکنم وظیفه ما اینه.

 

ابشالله که راه هدایت رو هر روز بهتر و با درکی روشن تر و درست تر پیدا کنیم...

دوستدارت

مهدی

*************************************************8888

پاسخ دادم:

سلام ممنون از تو دوست عزیز و رفیق راه سیدالشهدا،
رو حرفات فکر می کنم، ذات من عجین با فکر است، اما اگه وبلاگ را خصوصا مطالب دو سال قبل را خونده بودی می فهمیدی جزم اندیش نیستم و حتی با خداناباور که تو دانشکده مون هست بحث کردم اونم با لبخند دیگه گاهی فکر می کنم لیبرال شدم اما طرف که دانشجوی دکتری بود حتی یک توهین به خدا یا ادیان نکرد و نقد میکرد ومیگفت وجود خدا و پیامبر را قبول ندارم منم به آرامی جواب میدادم و هنوزم باهاش دوستم و اتفاقا با وجود انزواطلبی و گوشه گیری که داره گاهی میاد میگه دلم برات تنگ شده و کجایی  (رابطه با کسی که میگه خدا نیست چه برسه به پیامبر وامام و...)
منتها کسی که علنا داعش را تو بی آر تی جلوی ملاء عام نماینده اسلام قرار میده و شبهه پراکنی میکنه اونم با استدلال مسخره و ضعیف واژه "مردک" بنظرم کوچک باشه  و اگر بحث کرده بودم باهاش سر جایش می شوندمش (دقت کن بحث سیاسی در کار نیست من برای اعتقاد اون بنده خدا که اومد بالا حکومت را اوزگول خواند چیزی نگفتم و اصلا نظری ندادم تو اون مطلب) 
اگر مومن تولی وتبری نداشته باشه دینش می لنگه و اصلا کُلاش پس معرکه است، منتها فضای بحث نباید به سمت توهین پیش بره، در برابر کسی که توهین میکنه ما هم حق محکم ایستادن و دفاع از اعتقادتمون را داریم  اما اونجور که از سیره امامان معصوم میشه فهمید قطعا اولویت بر تبیین و روشنگری ست تا توهین و من اون واژه را تو دلم بکار بردم و نه اینکه بهش گفته باشم غیر از اون همون جا چیزی که ناگاه به خطورم اومده بود را نوشتم و تو پرانتز در متن نوشتم "اینچنین مردک را توجیه کردم" یعنی کنایه ای به خود زدم(دقت کن)
همیشه دوست داشتم آزاداندیش باشم و این گونه فکر کنم وعمل کنم اما خوب پس از اینکه عمیقا به چیزی ایمان آوردم و تا حدی به یقین رسیدم مطلقا از سر اون اعتقاد کوتاه نخواهم آمد و بر سر اون غیرت دارم منتها باید دقت کنم که هدف وسیله را توجیه نمی کند و در این راه وجود دوستان دلسوزی چون شما خیلی موثر است و ما در راه شناخت حقیقت و ایصال به مطلوب و رفع رذایل اخلاقی مون کمک می کنه. درباره صحبت تو شلوغی اتوبوس های واحد یا مترو نظرم همان هست که گفتم و به نتیجه نخواهد رسید و البته منظورم منع این چنین بحث ها برای دیگران نیست اما برای خودم و هیچ متفکری تجویز نمی کنم مگر ضرورتی باشد
و اما درباره نظام خیلی زیاد بحث هست ومنم حوصله و فرصت کافی اونم از این طریق را ندارم که مفصل توضیح بدم اما خوب نظرم در جای جای وبلاگ مشخصه و همون که اولین بار خودم بهش رسیدم "معتقد منتقد" هست وبس. کاش تو سفر ازم پرسیده بودی تا با کمک ازرویکرد حضرت رسول و امیرالمومنین و حسنین و همچنین روایات امام صادق علیه السلام یچیزایی رابرات تبیین میکردم تا در این هیاهوی شبهات به ورطه گمراهی نیفتیم

در این راه من ابتدا ساز دیگری می زدم ولی از بعد 20 سالگیم شاید هزاران صفحه مطالعه وصدها ساعت در خلوت خود اندیشیده ام تا به اینجا برسم که رسیده ام 
دفاع من از انقلاب خمینی و تاکیدم روی خیرالموجودین بودن رهبری(که این حداقل تعبیرات وحق ایشان است) یک تقلید ساده نیست یا یک دوختن جیب(چرا که به هیچ جا متصل نیستم حتی خدمتم را بدون یک روز کسر خدمت از بسیج گذراندم و خداشاهده مطلقا وابسته نیستم به هیچ یک از شاخه های نظام) بلکه دفاع من ایدئولوژیک است و معتقدم اگر کسی اسلام را درست بفهمه نیمتونه با انقلاب اسلامی نسبت خصمانه ای داشته باشه باید بفهمیم خمینی کی بود چه کرد و کی ها را آشفته کرد کیا را امیدوار، اینم بماند
درباره وضعیت تاریک و روشن الان هم همینه خدا راشکر حتی امثال مهاجرانی نیز اقرار به پاکدستی و عدم سوءاستفاده رهبری از موقعیت خودش را کرده اند و چه شهادتی بالاتر از شهادت مخالف نظام. د دوست و دوشمن مقرند به کفایت رهبری، کسی که به قول علامه حسن زاده دنیا شکارش نکرده و البته خیلی حرف  اینجا هست اما اشکالات اساسی هم هست اما رویکرد را ببی، دست خالی بودن رهبری راببین، نامردی مسئولین را ببین و درنهایت خروجی عزت، اقتصادی، علمی و ورزشی...ایران  را با انصاف ببین
توصیه کردی بمن که واقعیت های جهان را ببینم، اتفاقا با دیدن واقعیت های جهان که شما یک هزارمش را برشمردی جایگاه انقلاب و رهبری فعلی را خوب خواهی فهمید ببین چه کسانی دنیا را به لجن کشیده اند و چه کسی تنها دربابر ظلم و کثافت کاریشون به پشتوانه حداقل نیمی از ملت ایستاده.
رویکرد خارجی ایران در سالیان اخیر طوری بوده که حتی بعضی از دوستان معاند با نظامم تا حدی نرم شده اند مثلا جبهه گیری فکری و عملی ایران را در مواجهه با داعش، طالبان،اسرائیل و.... ببین. نمیگم  ما حق محض هستیم اما کدوم منصفی هست که گواهی به باطل بودن آنها ندهد؟ از اونطرف رویکرد ایران در کمک از حماس سنی ، حزب الله شیعی و... راببین. بنظرت ملت ایران چی داره که اینقد امریکا با ما دشمن است(از صد سال پیش تا کنون) وچه ضربه ها که نزدن به ما قبل یا بعد انقلاب، تو جنگ و همین کربلای 4  چه ظلم هایی که به ملت ایران روا داشتند و همچنان ادامه داره، خیلی باید خوشبین باشی که به دلیلی کمتر از ترس امریکا وابرقدرت ها از اسلام سیاسی ما رسیده باشی بلکه اونا(1 درصد حاکم  ونه ملت ) در اصل با دین و مذهب و انبیا و اولیای الهی مشکل دارند، راس اونا به خود ابلیس بر میگرده و سیاست مداران وسرمایه دارشون اغلب از شاخه ها و جنود شیطان هستند شک نکن، سری به اعتقادات ماسون وصهیون بزن متوجه میشی
بحث زیاده آقا مهدی به هر حال باید بهم و نظرات هم احترام بگذاریم ورفاقت ها را برهمان اصل توحید(اقرار به وجود ویگانگی خدا) حفظ کنیم و  بر دامنه مطالعه وتفکر نیز بیفزاییم و در عین رصد اخبار واتفاقات ظاهری کُنه مسائل راببینیم و البته زود هم قضاوت نکنیم
امیدوارم هممون عاقبت بخیر بشیم واون دنیا دربرابر امام صادق حرفی داشته باشیم بزنیم که آقا جان ما به این دلیل و این دلیل حق را دراین جبهه دیدیم وحمایت کردیم ولو اشتباه کرده ایم تا امام هم بفرمایند شما مأجورید و شما حجت داشتید و اجتهادتون مورد تایید ماست(هر چند مثلا راه را اشتباه رفته اید ودرست تشخصی ندادین). بدان که قیامت هر امتی با امامش محشور می شود(طبق صریح آیه قرآن) و الان امام معصوم غایب است مطمئن باش هرکدوم از ماها پشت سری امامی هستیم یا خواهیم بود، حالا یا میدانیم یا نمی دانیم، تا که را آگاهانه انتخاب کنیم. حداقل انتظار خدا از ما اینه که اگه جبهه حق را تا پیش از ظهور حضرت حجت تشخیص نمیتونیم بدیم وبقولی حجت بر ما تمام نمی شود در جبهه باطل و طرفداری از اون هم قرار نگیریم و بی طرف باشیم و جبهه حق را تضعیف نکنیم 
اوج اعتقاد درستت را نشان دادی آن جا که گفتی محکم تر از قرآن کتابی نداریم بله چه زیبا گفتی اما لطف خدا نزدیک 8 ساله که بر تفسیر و تامل روی آیات قرآن متمرکزم وهرچند قطره ای از دریای قران را نگرفته وعامل نیستم اما اینو فهمیدم که جای جای قران صحبت از حزب خدا و حزب شیطان، طاغوت و اولیا خدا ست و ... سرتاسر قران ظلم ستیزی ست و اسلام سیاسی و و فکر کنم جمله امام خمینی باشه که "والله تمام اسلام سیاست است" . باید تاملی کنیم
قطعا حق جواب برات محفوظه اما دقت کن که خودت مرا به تفکر دعوت کردی و منم از تو می خواهم که تامل کنیم پس اینجا این صحبت را ببندیم به صلاح هردومون هست
یا علی
پ.ن1: گوشی من از اول رمضون کاملا خاموشه تا پایان ماه شرمندتم
پ.ن2: " من ادعا نمی کنم که این حکومت دینی یک حکومت قرآنی کامل است، ابدا. اول منتقد دستگاه خود بنده هستم. ما در اجرای شریعت اسلامی در حداقل ها داریم حرکت می کنیم/ منتها جهت جهت درستی ست. به سمت حداکثر میخواهیم حرکت کنیم و پیش برویم"

  • ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۸
  • سیدمحسن

هوالغفار

فرمود: 

 هر که روزه بـدارد روز آن را 

                                 و 

                                 بایسـتد به عبادت پاره ای از شـبش را  

                                                                                و

                                                                                بازدارد از حرام شـکم 

                                                                                                          و

                                                                                                          فرج خود را

                                                                                                                       و

                                                                                                                        نگـاه دارد زبان خود را

بیرون رود از گناهان خود مثل بیرون رفتن او از ماه


گفت: یا رسول االله چه نیکو است این حدیث که فرمودی 


فرمود: و چقدر سخت است این شرطهائی که نمودم 

                                                                   و چقدر سخت است

                                                                                             سخت است   

                                                                                                          سخت است

                                                                                                                         سخت

  • ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۴
  • سیدمحسن
هوالعزیز
عزت ما در مقاومت با تدبیر است منتها نه مقاومتی که احمدی نژاد مثلا نشون میداد که از هیجان سال اول به التماس سال آخر برسه و نه تدبیری که امکان صبح پاشدن و شب خوابیدن را هم به کرنش در برابر غرب پیوند میده 
چرا انقلاب نتونسته سیاستمدارانی تربیت کنه که با توسل به دانش دیپلماتیک روز عامل به دستورات قرآن باشن و نه از خودباوری و انقلابی گری افراطی بیفتن و نه از اونطرف و ذلت تسلیم؟
شایده بهتره بگیم تا حالا اینجوری بوده و...
  • ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۰۶:۳۰
  • سیدمحسن

هوالجمیل

درباره غوغایی که این روزا در مورد حرم امام خمینی بپا شده می خواستم هفته پیش  مطلبی بنویسم و با چیزایی که درباره حرم امام رضا در نظر داشتم تلفیق کنم  اما همون وقت دیدم دوست فرهیخته و متفکرم جناب سجاد اینجا پست مث همیشه قابل تامل و زیبایی نوشتند و بدین ترتیب بیخیال شدم. البته نظر من با ایشان یکم متفاوت است و بر هر دو حرم اشکال دارم هر کدام به نحوی. در مورد امام خمینی تمام معماری و خرج های ضریح و رواق و ... را بجز محوطه اطراف که اونم براش دلیل دارم محل اشکال اساسی می دانم و  در مورد حرم رضوی اسراف شدید، معماری پیچیده، آینه کاری و طلاکاری بیش از حد که متاسفانه ملت را احتمالا در دامِ توهم حس عرفانی گرفتار می کند، در حالیکه رأفت امام رضا را میشه با یکم توجه حس کرد  و نیازی به این همه پیچیدگی و زیبایی نیست بحدی که نگاه عوامِ ملت دائم بر در و دیوار و سقف هاست تا توجه به امام معصوم.


 پ.ن: اخیرا اصغر طاهرزاده :"در مورد حرم حضرت امام نیز چه بهتر بود که در عین شکوه و زیبایی و هنر، رعایت سادگی می‌شد. هرچند که بنده معتقدم دست‌اندرکاران، قصد خیر داشتند و نباید طوری با کار آن‌ها برخورد شود که گویا کارشان مقابله با اهداف اسلام و انقلاب بوده است. به‌خصوص در مورد ضریح حداقل کاری می‌کردند که ضریح حضرت امام روح اللّه در عرض ضریح امامان معصوم نباشد. در حالی‌که حضرت امام روح اللّه خود را خاک پای آن‌ها هم به حساب نمی‌آوردند"

پ.ن2: مقایسه کنید ضریح سابق تماشا (زیارت و التماس دعا) را با ضریح فعلی تماشا ( سبحان الله، استغفار)

پ.ن3: سابق دوستام گاهی برآشفته می شدند که می گفتم شما میرید امامزاده های شهرمون را که اطلاعی از عملکردشون نیست تیمنا زیارت می کنید(که خوبه هر چند بعضی هاشون قلابی اند و خیلی هاشون هم مطیع امام زمان خویش نبودند)  اما زیارت  و توسل به امام خمینی را اعتقاد ندارید که پرونده اش کاملا  روشن است. گاهی می گفتم بعد از چند امامزاده ی مشهور که دارای عصمت هستند، بالاتر و مقرب تر از حضرت روح الله در توحید شاید نداریم اما صحبت همان است که استاد طاهرزاده گفتند در عرض حرم امام معصوم و متاسفانه در نهایت تخریب امام، دین، انقلاب و ...

 قرار شد ننویسم پس تمومش می کنم. صحبت درباره جناب سیدحسن باشه برا بعد


بعدا نوشت: کلمه "اسراف شدید" در مورد حرم رضوی نیاز به تعدیل دارد، بنظر درست نباشد

  • ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۷
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

 نه به پیشت نشانیم نه ز خویشت برانیم، میشه بگی به کجا می کشانیم؟ چه شود ختم کار من؟ 

اینا سوالاتی ست که سالها بی جواب حضرتتان مونده 


  • ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۳
  • سیدمحسن
هوالکافی
خدایا توبه های مکررم را ببین نه تکرر توبه شکنی هایم را
اولی مرا جزء توابینم قرار می دهد دومی جز عهدشکنان، و چه چیز ترا ناخوش تر از شکست عهدها پیایی!
خدایا ترا می خوانم و می خواهمت که با من آن کنی که باید بکنی

پ.ن:میگن سلامتی نعمت مجهولی ست که تا از دست نرود قدر دانسته نشود، اما خوبه آدم ها خودشون گاهی با تفکر بر ابعاد سلامتی که در روزمرگی مورد غفلت ست اندیشه ای کنند، کسی می گفت میلیاردری را می شناسد که حاضر هست هر چه سرمایه دارد بدهد اما توان بر "تخلیه"ی طبیعی بیابد! ظاهرا ادب روشنفکری اقتضا می کند آدما بر کلیات سلامتی شاکر باشند و وارد جزئیات نشن اما بعضی توجهات خوبه و اتفاقا مأثوراتی هم موجود، گاهی با خود به طنز اما حقیقت این گونه می گویم که:
....چون می نشینی ممدّ حیاتست و چون بر می خیزی مفرّح ذات پس در هر "دستشویی رفتن" دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب
  • ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۰۵:۳۹
  • سیدمحسن

یا ستار العیوب

چه حلقه‌ها که زدم بر درِ دلْ از سر سوز    به بوی صبح وصال تو در شبانِ دراز

به هیچ در نروم بعد از این زحضرت دوست   چو کعبه یافتم آیم ز بت پرستی باز


پس از سه دهه عمر انتظار اینک  وصال که نه، اندکی تقرب به حضرات محبوبین علیهم السلام

دعاگویم 

...

  • ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۵
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

علی جان سه دهه عمر من تموم شد و خبری از تو نشد؟ سه دهه عمر و حسرت دیدن و بغل کردنت هنوز

دیگه وقتش نرسیده حال و هوایم عوض بشه؟


  • ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۱
  • سیدمحسن

هوالشاهد

نمی تونم باور کنم دولتی که من از کلیات سیاست خارجیش اینقد حمایت می کردم اجازه بازرسی نظامی را پذیرفته باشه ولو محدود و مدیریت شده، اصلا باورکردنی نیست تن به این ذلت دادن

همش امیدوارم از اساس تکذیب بشه، با وجود این همچنان به انقلابی و آدم بودن جواد ظریف و صالحی شکی ندارم و اطمینانم به ایشان بیش از شخص رئیس جمهور است!! هر چند حسن روحانی نیز یک آزاداندیش مسلمان و انقلابی ست در حد خودش و میشه بهش اطمینان کرد.

پ.ن: اگه یکی به سیاست و ذکاوت و مدیریت سیدعلی نداشتیم چه بر سر منافع و عزت مان می آمد، خدا می داند

پ.ن2: انصافا که سه دهه عمر هر روز بیشتر از قبل می فهمم وَلَن تَرضىٰ عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم

آخر نوشت: والا "بده" های ما مشخصه اما "بستون" ها نامشخص و اثرش در زندگی ملت کمرنگ، چی بگم....

  • ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۹
  • سیدمحسن

هوالکافی

دوست محققی که اینجا نکات ارزشمندی را مطرح کرده بود طی ایمیلی این چنین نوشت برایم:(با اندکی ویرایش)

سلام.
درباره پست ... باید بگویم زبان vhdl اساساً مربوط به توصیف سخت افزار می باشدو سی و متلب مربوط به برنامه نویسی کامپیوتر.
اینکه مقایسه شود زبان vhdl به عنوان زبان سطح پایین و متلب سطح بالا اساسا اشتباه است. حیطه کاری هر دو کاملا متفاوت است.
تازه از نظر مقایسه سطح هم سی و متلب در یک رده اند منتها متلب  برای راحتی کار توابع آماده زیاد دارد.

مقایسه vhdl با متلب و سی را جای دیگر مطرح نکنید که هرکه بفهمد و با هر دو آشنایی داشته باشد و کارکرده باشد مسخره می کند.

سایت شما گرچه پر از تحلیل های متعدد است ولی در هیچ یک راهکار معرفی نشده. در کل راحت بگم مشکلی را حل نمی کند.  بازم راحت تر بگم مطلب زیاده و قشنگ وقت آدم را میگیره و هیچ نتیجه ای نمی گیریم. بیشتر به شروبر میماند.
شما اشتباه بعض دوستان را تکرار نکن . به جای کارهای بی سرانجام و چسبیدن به جزئیات و حاشیه ها به اصل بچسب.
شما که دست توانایی در نوشتن داری و دستت خسته نمیشه تا حالا میتونستی چندین کتاب نوشته باشی.

تفکر شما و ... تا حد بسیاری شبیه هم است به جای دیدن کلیات به جزئیات بیشتر نگاه میکنید به جای دیدن عمل حرف را بیشتر ملاک و معیار قرار میدهید. من به ... هم گفتم اول باید از کلیات شروع کرد اول یک ساختمان شناژ بندی و اسکلت آن را میسازند بعد به چیزهای جزئی تر مثل دیوارهای داخلی و سفید کاری و کاشیکاری و .... در مراحل آخر جزییات بسیار ریزتر. فقط محض هشدار بود تفکرات اینجوری گاهی مخرب و خطرناک است ( البته برای خود طرف)

مثلا من حرف اون مقام مسئول را که نمیشناسم بیشتر از شما قبول دارم چون او داره 80 درصد جامعه را پیش بینی میکنه و دغدغه او 80 درصده و شما دل خوش کردی به 20 درصد کنونی که در آینده شاید کمتر هم بشه.

نکته دیگر اینکه سعی کن واقع بین باشی و همیشه واقعیت ها را با چشم نمی توان دید و با گوش نمی توان شنید.  سیاست من بیشتر بر این بوده که قبل از اینکه من حرفی را بزنم اول بشنوم وقتی بیشتر شنونده باشی اطلاعات بیشتری دستت میاد تا گوینده باشی . من همیشه بحثم را بعد از طرف شروع میکردم اول طرف دیدگاهش را مشخص میکرده  . اینجوری باعث میشه مثلا تفکراتش را بیشتر بخوانم. و با سیاست اطلاعات بیشتری بگیرم. خیلی ها وقتی بدانند طرف مقابل جبهه اش و تفکرش جور دیگری است تفکر خود را نمی گویند و حرفی مقابل میل طرف میزنند اما در پشت سر او را متهم میکنند. یا بدش میگویند.
غرض اینکه بیشتر گوینده باشی اطلاعاتت از محیط اطراف کم میشه و بگونه ای در توهم و تصور معمولا مثبت نگری قرار میگیری البته داشتن تصور مثبت نسبت به پیرامون خوبه ولی واقع بینی بهتر است.

در کل راحت تر بگم خیلی حرف میزنی. عمل کن بیشتر.
از این حواشی هم بیرون بیا بچسب به کار . مثل مطلبهای پاورقی گرچه نکته برای گفتن دارند ولی بدون دانستن کلیات آن نکته بی ارزش است.

در کل انشا ا... موفق باشی حالا تو حاشیه یا تو هرجا که هستی.
********************************************************************************************

جوابیدم:
سلام تشکر بابت وقتی که گذاشتید جناب استاد
کسی که با متلب کد مینویسه مثل فیزیکی ها واغلب مهندسین لازم نیست اساس برنامه نویسی را بفهمد و فقط به نتیجه می چسبد اما کسی که با وی اچ دی ال کار میکنه میفهمه چی به چی هست در عالم سخت افزار و ارتباطش با نرم افزار یعنی چی. منظور من همین بود ولو بد گفتم. زیاد دیدم کسانی که این بلدن واونا هم بلدناما عکسش کمه. ضمنا در مثل مناقشه نیست اما شاید حق با تو باشه چون تخصص توست  ، 

بحث فطرت ومعرفت نفس  که از سال 89 درگیرش هستم وبجایی نرسیده هنوز همین است دیگه که تو گفتی:"اول یک ساختمان شناژ بندی و اسکلت آن را میسازند بعد به چیزهای جزئی تر مثل دیوارهای داخلی و سفید کاری و کاشیکاری" و در صریح روایت حضرت علی به بحث معرفت نفس و خودشناسی دستور داریم  

در جای جای وبلاگ دست روی نکاتی گذاشتم که اگر کسی اندکی مبانی معرفتی داشته باشه متوجه میشه من دارم با زبان اشاره و مناجات و درد دل و حتی  شوخی به چه مشکلاتی از خود و یا جوانان اشاره می کنم اگر باز کنم براتون می فهمید تعریف از خود خوب نیست اما شاید در بعضی از نوشته های چند خطی مثلا 5-6 تا اشاره قرآنی یا روایی باشد اما همان طور که گفتی راه حل نیست معمولا (ونه همیشه) و درست فرمودی و من هم در پی آن نیستم چون اولا خودم نیز دنبال راه حلم و بلد نیسم دوما هرکسی باید راه خودشو بیابه ونمیشه نسخه پیچید باید ابتدا متوجه درد شد بعد هرکسی برای خودش یفکری برداره

 منم فقط و فقط می خوام به چیزهایی اشاره کنم که در غوغای اقتصادی و روزمرگی مورد غفلت واقع میشه(و شاید موفق بودم شاید نه) همین علت گاهی فیدبک های بسیار مثبت و هیجان انگیز دریافت کردم بخاطر بعضی مطالب که مجال بازگویی نیست  البته اون طرف قضیه هم میگم که از طرف یک نویسنده حرفه ای که دانشجوی دکتری تربیت مدرس بود تی لم پارسال خیلی به مطالب انتقاد شد (مثلا گفت مطالبت به جایی نمی رسه و گم میشه) و یکم تلویحا فقط تحسین شد (چون شما که منتقد هستی) که من به هر دوی فیدبک ها نیاز دارم خصوصا از طرف کسی که   باسواددتر وپرتجربه تر از خودمه و من به خودم آموخته ام که انتقادپذیر باشم واهل فکر نه اهل موضع گیری منتها چند خطی وقتتو گرفتم اینجا
فقط یک نکته خاطر نشان کنم که وبلاگ اساسا جای شعار دادنه و خیلی همه همین شعار مهمه. الان دنیا داره با شعار میگرده هم خوب هم بد اساسا هالیوود شعار است نه عمل پس نباید به بهانه عملگرایی دست از وراجی برداشت و این خود مبارزه نرم است اگر به روش عرفای سابق گوشه گیری باشه الان اثری از خوبی نبود وشما وقتی سرچی مذهبی تو گوگل میزدی به چیزی دست نمی یافتی دقت شود
خیلی خوشحالم، خیلی خیلی؛ که فرهیخته ای که استا  دانشگاهست  برای مثل  منی وقت گذاشته و بررسی کرده ونظری می دهد ولو به کوبیدن محترمانه. این برام از تحسین و به به گفتن دیگران لذت بخش تره
در پایان این چیزی را که به بعضی از دوستان گفتم به شما هم بگم که من برای حرفه ای نوشتن اینجا نیستم بلکه برای درد ودل خودم وبرای خودم. برای مثال اگر 5 سال دیگه برگردم وبه خودم نگاه کنم وداکیومنتی از گذشته ام برام مونده باشه چقدر می تونه مهیج باشه مثل عکسف شاید گاهی اعتقادات گدشته ام را به سخره بگیرم حتی. واصلا این نوشتن از خود و برای خود ( وچه چیز مهمتر از خود خود آدم و اهمیت آن) از سال 80 حدودا شروع شد منتها در دفترچه های سررسید هر سال وهنوزم ادامه داره. دو سال پیش گفتم  بیام بعضی سخنرانی هام! برای دوستان را یجا برای خودم مستند کنم و از همین رو خیلی فنی نمی نویسم  هر چند فکر کنم بتونم ومعمولا فی البداهه ست نوشته جات. مثلا تابستون 93 یروز سوار خط واحد بودم دیدم  تابلو نوشته دفتر مرجع عالیقدر شیعیان......حفظه الله  واز این حرفا اعصابم خرد شده و اومدم سرعت 100 تا بی فکر وبی پردازش اینو نوشتم لختی تامل که خوب یجورایی راهکار داره میده در حد عقل خود نویسنده
یا نگاهی بکن به اینجا تا ببینی که همین اصلاح تفکر چند بچه بسیجی مذهبی دانشکده عمل هست یا فقط حرف است، نه دیگه عمل هست (البته از نظر من اصلاح شاید درحقیقت برعکس باشد)
بخدا اگه در جریان افکار مذهبی و غیر مذهبی امثال اینجاها بودی می فهمیدی انسان های سالم العقیده وصالحی چون تو وظیفه قلم زدن دارید بخدا و اتفاقا عمل هست این عمل هست تفکری کن مهندس جان و اتفاقا دست به قلم امثال شما  از من خیلی بهتره بی تعارف منتها اولویت را در خودسازی می بینی اما من فکر کنم این ها منافاتی باهم نداره
 فرمودی:"سیاست من بیشتر بر این بوده که قبل از اینکه من حرفی را بزنم اول بشنوم وقتی بیشتر شنونده باشی اطلاعات بیشتری دستت میاد تا گوینده باشی" حرف دقیق و مهمی ست و من قبلا  متوجه اهمیت آن شده ام اما در عمل باید خودم را اصلاح کنم و تذکر بسیار بجایی بود درود برتو 
هر کسی تفریحی داره تفریح من نوشتن هست که بهم انرژی میده(یادتن بیاد از مطالب سال 88 در نشریه محلی موعود) پس اگر درس بخوانم یا نخوانم ربطی به نوشتن یا ننوشتن، باور کنید نداره و اینقد وقت الکی هدر میره که ... با این وجود من روی تک تک حرفای شما  فکر میکنم و براتون جایگاهی در اندیشه ورزی قائلم 
یا حق

و باز مهندس:
سلام. تشکر وممنون
البته من منظورم بعضی از مطالب وبلاگ بود نه همه. و اینهم میدونم که هدفت راهکار نیست و درد دل است ولی خواستم دست برداری که کمتر وقتت بگیره و وقت برای پروژه هات بزاری که خودت میگی تفریحه برات که عمیقا با تفریح چندساعته در روز موافقم به شرطی که اعصاب خردکن نباشه .
یکی از خوبی های نقد هم اینه که طرف را بسنجی انتقادپذیریش را ببینی . گرچه قبلا هم نقد پذیر بوده ای اما به نظر میرسه تو این زمینه هم پیشرفتت عالی بوده. گاهی برای تفریح خودم هم که شده  طرف را به توپ نقد میببندم ولی ظرفیت ها متفاوته همه تحمل ندارند به جز شما 5 یا 6 نفر دیگه هم را گاهی نقد میکنم . البته مثلا ... دیگه مدتی است از نقدهای تند من بدش نمیاد خیلی جالب جواب میده.    
یا مثلا برای کار دانشگاه گاهی نقدهام را از طریق مدیر گروه رشته دکتر... منتقل میکنم برخی نقدها به خودش هم مربوط میشه میپذیره و بسیار زیبا جواب میده همیشه جواب نقدش که از طریق سامانه دانشگاه میده شادم میکنه. جالبه اثرش اینه که ارزش طرفی که نقدش کردی میره بالاتر و هر دفعه بیش از گذشته. 
جوابت جالب بود و قابل تامل . اما هدف اصلی من دست برداشتنت بود که موفق نشدم. 
البته اینم جز سیاست های همیشگی من بوده که گاهی هم اینجوری به نتیجه میرسیدم. یعنی مسئله اصلی را مطرح نمیکنم. معمولا نقش بازی میکنم.خوب یا بدش را نمیدونم. 
خداوند انشا... مارا عاقبت بخیر کند.
موفق باشی
  • ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۷
  • سیدمحسن

هو الکافی
سلام استاد....
پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نگفتند با «کریمان کارها دشوار نیست!» با تمام امید به پابوس مولایمان امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بروید و از حضرت بخواهید به نور خودشان به سرّ شما نظر کنند و آن کنند که باید بکنند! و در کنار این‌ حرف‌ها از حوائج دنیایی هم با ایشان سخن بگویید و در ملاقات مولایمان حسین«علیه‌السلام» هرچه می‌خواهید درد و دل کن، از آشفتگی‌هایی که داری بگو، و بپرس چگونه شما توانستید با غمخواری برای دین، همه‌ی دنیا را به هیچ بگیرید!؟ ای راهِ گشوده به سوی خداوند در ظلمات دنیا! ما به زیارت شما آمده‌ایم که این راه را در مقابل ما بگشایید. موفق باشید  



  • ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۱
  • سیدمحسن

هو المحبوب

علی جان عمیقا معتقدم عمری که در محبت تو نباشد به فنا رفته، مرا "عمر به فنا داده" میخواهی آیا؟ آره، دلت میاد؟


  • ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۰۲
  • سیدمحسن

هوالرحیم

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه وبلاگ سر زنده‌ای بود هرچند بر خیال راست، کج را خریده‌ای که گمان می‌کنی طاهرزاده است و این خبرها! ولی نگران هم نباش زیرا خداوند پاداشی مناسب تصورات خودت به تو می‌دهد و طاهرزاده می‌ماند و اعمال‌اش و خدایش. زیرا در حدیث قدسی حضرت حق فرمود: «أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِن‏» من در گمان بنده‌ی مؤمنم هستم. پس اگر گمان شما آن است که طاهرزاده این است که گمان داری و به زعم خود یک چنین کسی را دنبال می‌کنی، پاداش تصورات خودت را به تو می‌دهند. ولی طاهرزاده باید متوجه باشد قصه‌ی او با خدا تعیین می‌شود و این‌که چه اندازه نسبت خود را با خدا شکل داده. زیرا گفت: « نیک باشی و بدت گوید خلق/ بِهْ که بد باشی و نیکت بینند». موفق باشید .

  • ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۰۶
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

علی جان دیگه طاقتم تاب شده از برای تو نوشتن و از تو گفتن، بیا حرفهایم را درگوشی به تو بگویم. حرفهاست مرا با تو! 


  • ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۴۰
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

علی جان سال هاست که از تو در این شهر خبری نیست، نکند که به رسم همیشگی! اخبار تو را هم سانسور می کنند؟ شایدم خودت میخوای نباشی تا دلمون خوب خوب برات تنگ بشه، آره؟

والا دیگه خسته شدم  از دور سلام دادن هایم، پس کی ایوان طلایی صحن و سرایت را خواهم دید؟ تو بگو کی؟ 

  • ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۹
  • سیدمحسن

هو الکافی

در قسمت پی نوشت این پست نظر خودم را درباره حجاب گفته بودم  و نیز پست هایی چون اینجا، قبل از اینکه امثال روحانیونی چون زائری و دیگران حرف از آزادی حجاب به میان بیاورند اما اخیرا متفکری چون طاهرزاده مطلب قابل تامل و دلنشینی را در پاسخ به یک سوال ارائه داده اند که خودم نیز داشتم به همین می رسیدم و وقتی از زبان ایشان شنیدم خیالم راحت تر شد، هر چند همچنان تامل باید تا اسقرار بر نظری شاید.


«اصل مطلب را باید فقها روشن بفرمایند. موضوعِ تبعات اجتماعیِ اجباری‌بودن یا اختیاری‌بودنِ حجاب بحث دوم است. بنده فکر می‌کنم به همین صورت که نظام عمل می‌کند خوب است که از یک طرف سخت‌گیری نمی‌کند و از طرف دیگر با هنجارشکن‌ها که فضای جامعه را به‌شدت آلوده می‌کنند برخورد می‌نماید. فراموش نکنیم اگر نفس امّاره را آزاد بگذاریم هیچ محدودیتی را نمی‌خواهد. اگر بخواهیم در کلیّت یک کشور - و نه در محدوه‌ی یک اقلیت - خانواده را حفظ کنیم، نباید عواملی که موجب می‌شود زنان آنچنانی با تبرّج خود ذهن مردها را به خود جلب کنند در جامعه میدان داشته باشند. در لبنان مذهبی‌ها تکلیف خود را با سایر قشرها روشن کرده‌اند، ولی ما یک کشور هستیم و در یک کلیّت باید تکلیف خود را داشته باشیم و نه در یک اقلیت. موفق باشید  »


درباره طاهرزاده: کسی که با 50 سال عمر به اندازه ی 200 سال کار کرده، کسی که مرا با وجود بی پولی مجبور به خرید تمام کتابهاش از نمایشگاه بین المللی کتاب اخیر کرد، کسی که مَثَل بحث هاش به زبان سطح پایین و سخت افزاری VHDL میمونه تا ارائه مطالب به سبک متلب و متمتیکا به سبک خیلی ها یعنی سطحی نگری و نرفتن به اعماق فطرت،کسی که از سال 89 مرا درگیر خودش کرد، کسی که اخیرا به استاد شایق گفتم من مختصر دینداری خودم در این وانفسای شبهات را مدیون شما و طاهرزاده هستم، استاد خندید و گفت ازش شنیدم همون اصفهانی را میگی، گفتم استاد فقط شنیدید برین ببینید چه غوغایی کرده، کسی که نیاز به تمجید من نداره و اصلا هرگز از نزدیک نه ایشان را دیده ام نه ایشان مرا، کسی که برایش دکان باز نمی کنم اما همه دنیا را بگردیم بعیده به سبک قلم، بیان و سلوکشان أحدی پیدا بشه ، کسی که نیاز جوان متفکر امروزی ست که میخواهد لذتی از دینداری اش ببرد، کسی که فقط یه مشکل داره اونم اصفهانی بودنشه!!!

پ.ن: جمله آخر قطعا یک شوخی ست باور کنید!

  • ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۲۹
  • سیدمحسن

أنت الکافی

پیرو پست های 14 دلیل ، ریسپانس دوستان،  وداع با گذشته

ک مثل...

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۰۸
  • سیدمحسن

یا أنیس من لا أنیس له

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست / می رسم با تو به خانه در خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم خستگی در می کنی/ چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت می شود آیا کمی / دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست

وقت رفتن می شود با بغض می گویم که نرو/ پشت پایت اشک می ریزم روی ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود / باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست

بعد تو این کار هر روز من است/ باور این که نباشی کار آسانی که نیست!

باز می خندی و می گویی که حالت بهتر است؟!/ باز می خندم که خیلی! گر چه می دانی که نیست


12


  • ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۵۰
  • سیدمحسن

هوالشاهد

درباره قضایای امروز دانشگاه امیر کبیر در رابطه با حضور آقای هاشمی بر همانم که قبلن ها اینجا و اینجا گفته ام

من هنوز همچنان هیچ طریقی نمی تونم بفهمم چرا و به چه دلیل موجه عقلی دینی میشه حق صحبت و ارائه دیدگاه ها را از یکی گرفت؟ چرا؟ چرا؟  اونم توی مکانی چون دانشگاه که محل تضارب آراء و بستر آزاداندیشی ست. حرفای من نه در جهت تایید رویکرد چندین سال اخیر آقای هاشمی ست  و نه رد آن و اصلا بحث من اینجا این نیست. بماند حال نوشتن ندارم فقط بگم منظورم شعار ندادن دانشجویان در راستای ایده هاشون نیست نه اصلا، بلکه کار به فحش  و درگیری رسوندن را میگم و شکستن وبستن و ... بخاطر یک سخنرانی.

خدایا ما را از خود مرکز پنداری و دیکتاتور صفتی حفظ کن

  • ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۳
  • سیدمحسن
همه ی لذت من در پژوهشکده لیزر پلاسمای بهشتی، دیدن باسواد ترین استاد پلاسما کار ایرانی (به اذعان جمیع ملت end فیزیک پلاسمای ایران اونم با فاصله) ست  بلافاصله بعد اذان ظهر یا مغرب در حال وضو گرفتن، و چی بالاتر از این برای یکی با تفکرات و علایق مذهبی 
یادم اومد از کنفرانس پارسال مازندران از کل جماعت حاضر در سالن بعد اتمام جلسه ی صبح، تقریبا همه رفتن ناهار ،من بودم و ایشان از معدود  حاضرین در مسجد دانشگاه برای نماز اول وقت ظهر، الحمدلله
هر کسی تو این عالم رنگاوارنگ به چیزی خوشه، ما هم به این  والا
از دکتر ... بیشتر مخواسم بگم و البته انتقاداتی هم که به ایشان دارم، اما فعلا بماند
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۰۰
  • سیدمحسن

یا رفیق من لا رفیق له

خدایا سه دهه عمر دیدن بندگان خوبت و خوب نشدنم هنوز

خدایا گویا این آخرزمانی همه دارن خوب میشن من بدتر

خدایا سالهاست بر هوس بهترین ها بودنم اما بدترینم

خدایا اینک منم و این ماه توست و اگر رجب نبود قطعا آتش گناهان کثیرم مرا نابود و رسوا کرده بود

اما سه دهه عمر با آبرو و اعتبار و محبوبیت ماندن میان خلایقت هنوز

دیگه چه کتکی بدتر از این همه لطفت؟

خدایا بر این قسم از کتک بیفزا اما ...

اما بالاخره یروز مرا صدا کن و بگو إنی اُحبک یا محسن یعنی میشه؟

خدایا همه محبت و خوبی ها واسه توس اما به قول اون بنده خوبت همه بدی ها و گناهان واس ماس یعنی کلیتش ماس ماس

خدایا تقصیر خودته که اینقد خوب بودی که جرئت مزاحم میدهی حتی از جانب این بزهکارترین امت محمد گویا با هم رفیق شش دانگیم

خدایا از من نگیری اون نگاتو، این جوشش و عطش و تشنگی را

خدایا از من میگیری درد و غمامو، می دونم

  • ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۱
  • سیدمحسن

پس در هر ماه رجبی نعمتی موجودست و بر هر زنده ماندن و رسیدن به ماه رجب شکری واجب

باید زحمت کشید تا در این ماه تحت ولایت الهی قرار گرفت، شناسنامه کاری بر ای ما نخواهد کرد (اسلام شناسنامه ای)

خدایا معتاد از سر اضطراب بجهت تسکین به مخدر پناهنده می شود، ما از این تشویش روزگار به ماه رجب.

27 نفر

پ.ن: ماه رجب

  • ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۲۸
  • سیدمحسن

یا غفار الذنوب

همچنان در فضای واقعی امروزی موافق آنم و بیانیه لوزان را سرجمع به نفع مملکت  میدانم و این پست را آن زمان نوشتم که هنوز نظامیانی چون فیروزآبادی و سردار جعفری و متفکران و دلسوزانی همچو  طاهرزاده و ... موافقت ضمنی یا صریح خود را اعلام نکرده بودند و من خوشحال از این تشخیص درست خویش بودم اما  اندکی بعد، بیانات رهبری کمی مرا به تامل واداشت. بماند! روی هم رفته در مورد پست لوزان یکم تند رفتم.

فرصتی پیش بیاد خیلی از پست های خودم در این یکسال واندی نوشتن را به بوته نقد خواهم گذاشت و این نه به معنای تذبذب آراء و تزلزل ایده ها ست بلکه بر مبنای محاسبه و کنکاش بیشتر در اندیشه هاست و برای تلنگری بر خود.

  • ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۶
  • سیدمحسن
افراد موفق منتظر "یک وقتی" و "یک روزی" نیستند، این ها همه بر پایه ترس است
مومن بر اساس "اینجا و اکنون و امروز" حرکت می کند

خودم را می پرسم کو تا ایمان؟!

25نفر
  • ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۲۹
  • سیدمحسن

یا هادی

چه بگویم با کسانی که لوزان و قبل از آن را ترکمنچای می خوانند؟ چه بگویم؟

از منظر من ظریف همان قدر انقلابی ست که سلیمانی، 

بعضی را آن گونه می بینم که اگر زمان رسول الله بودند پناه بر خدا ایشان را بجهت صلح حدیبیه ...و برای گذشت از ابوسفیان در فتح مکه و بخشش فراوان حضرت به او ...

  نمی دانم جاهای خالی را باید با چه پر کرد؟ "اعدام" یا "زندان" یا "تبعید" و یا ...

همچو  تمایز روشنی روز و تاریکی شب برایم هویداست دلواپسی بعضی همیشه مخالف ها سر سوزنی انگیزه الهی ندارد، سر سوزنی.


  • ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۵
  • سیدمحسن

کسی اگه از توافق لوزان ناراحت باشه یا بیماره و یا منفعت طلب تحریمی و لا غیر


  • ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۰۹
  • سیدمحسن
هو العالم
مطلب زیر را دوست فرهیخته ای که در کسوت تدریس در دانشگاه ست برایم ایمیل کرد، نوشته ای که اگر دقت کنیم راهگشاست.

با تلخیص و ویرایش:
یکی از مشکلاتی که تو ارشد با سمینار و درسها داشتم این بود که گاهی وقتا از یک چیزی برای خودم غول میساختم. ترس از اون باعث میشد همیشه در توهم این باشم که باید وقت زیادی روش بذارم تا جواب بگیرم مخصوصا که میخواستم کاملا بی نقص ارائه دهم (تفکر ایده آلی) . دائما کار را امروز فردا میکردم. (قورباغه ات را همین الان قورت بده). کلی وقت هدر میدادم آخر کار دقایق 90 دست و پا شکسته با 4 الی 5 ساعت کار مفید یچیزی ارائه میدادم. آن لحظه بود که افسوس میخوردم کاش فقط 5 ساعت دیگه وقت داشتم بیشتر روش کار میکردم. یعنی کل کار با 10 الی 12 ساعت کار مفید حل میشد. 
نه تنها در مورد خودم بلکه خیلی از دوستان هم این مشکلات را داشتند  فکر میکنم  توهم از پروژه ات غولی ساخته ای. حتی فکر در موردش آزارت میدهد. اکنون که گذشته را باز نگری میکنم و شکست ها را تحلیل میکنم به این نتایج میرسم
1- تفکر ایده الی - تفکر 0 یا 1 - ( یا تحویل نمیدیم یا کاملا بی نقص تحویل بدیم) : سمی مهلک و کشنده
2- چیزی که من بهش میگم اینرسی تنبلی که باعث میشه وقت را هدر بدی هر لحظه هدر رفت وقت باعث استرس میشود و خود عاملی میشه برای هدردادن بیشتر و به عقب انداختن کار و تنبلی کردن ( نوعی اینرسی نسبت به انجام کار) .: اعصاب خردکن و آرامش زدا
3- عدم تمرکز روی موضوع . هزار مشغله فکری که داریم.



  • ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۷
  • سیدمحسن
یا خیر حبیب و محبوب
خلاصه ی عرضحال ایمیلی چند روز پیشم برای یکی از دوستان فرهیخته به جهت مشورت گرفتن:
 چندی پیش بنا به خواست مامان یک پزشک همسال خودم را بررسی کردم و جالب اینکه چند ماه قبل آن و یا بعد آن گزینه های حدود 20 ساله و بیست وچند ساله هم بررسی شد.  زمانی دیپلم را بررسی کردم و زمانی دانشجوی لیسانس و دانشجوی ارشد وحتی دانشجوی دکتری و البته فقط در همان مرحله بررسی و شناخت اولیه همگی متوقف شد وکار به اقدام نرسید
 بعضی اعضای خانواده متعجب شده اند که آخه ما نفهمیدیم محسن کی و چی مخواد بیسواد یا با سواد؟ سن بالا یا سن پایین و یا سن متوسط؟!!
جوابیدم که من اصالتی برای سن و تحصیل قائل نیستم و یکی دوساله که فهمیدم ملاک موفقیت در ازدواج هیچکدام از اینها نیست هر کی بیشتر مرا میفهمه و بیشتر با روحیات من متناسب هست می پسندم خواه کم سن یا پرسن - بی سواد یا با سواد!!
... ازدواج هم مثل دیگر مقدرات ما کاملا وصد درصد در اختیار ما نیست (به حکم اراده الهی مبنی بر لا جبر لا تفویض بل امر بین الامرین) پس تدبر و تلاش باید اما  قسمت را نمیشه روشنفکرانه رد کرد که انکار آن از جهل است و خوش خیالی.
متشکرم ازت و البته خاطر نشان می کنم که تناسب سن وتحصیل را رد نمی کنم و....اما خوب اینها لزوما وحی منزل نیست
بازم تشکر 
  • ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۷
  • سیدمحسن