فلسفه و فیزیک
هوالعالم
یادمه دهها ! سال پیش زمانی که دانشجوی لیسانس بودم مطالعه کتابهای فلسفه علم و بخصوص تاریخ فیزیک و بحث های داغ فلسفی پیرامون فیزیک جدید را شروع کردم. حتی دو تا درس با عنوان های " مبانی فلسفی مکانیک کوانتومی" و "تاریخ علم" را گرفتم که برای مورد دوم کتاب " تاریخ و فلسفه علم اثر ویلیام هلزی هال" را خوندم که همچنان یکی ازبهترین و جذاب ترین کتاب هایی ست که در سرتاسر عمرم خوندم که دیگه از یادم رفته بود اونو باید امتحان میدادم آخر ترم از بس مرا درگیر کرده بود. بعدها کتاب گرانقدر "تحلیلی بر دیدگاه فلسفی فیزیکدانان معاصر" نوشته پروفسور گلشنی را تورق کردم و کتابهایی با عنوان های "فلسفه و فیزیک"، "قرآن وعلوم طبیعی" و "عرفان و فیزیک" .. را می خریدم که بعضیشون کشک بود و مغلطه. اما خوب فیزیک است و سرتاسر جذابیت. مثلا یادمه کتاب " فلسفه و فیزیک هاپوود جینز" را قبل از 22-23 سالگی بود که یسال از اول نوروز شروع کردم و تو ایام تعطیلات و دقیقا توی سیزده گردی اون سال تمومش کردم ! پس از مدتی وقفه، سال قبل سر کلاس فیزیک کوانتوم تو دانشگاه بهشتی استاد حرفی زد که مرا و خودش را بعد کلاس از ناهار اون روز انداخت چون نزدیک 2 ساعت بحث دینی با هم داشتیم که سرآغاز بحثمان همین مباحث خداباوری و غیره در کوانتوم بود.
سال قبل مناظره علی نیری فیزیکدان ایرانی مقیم آمریکا را با محسن کدیور با عنوان "خدا پیش از آفرینش" در یوتیوب دیدمو از اون وقت کمی با آقای نیری و سایت شون آشنا شدم. بنا ندارم کامنت هایم را در سایت های مختلف تو وبلاگ بگذارم اما بنظرم رسید قسمتی از حرف ایشان و نظری که ذیل مطلبی از ایشان در اینجا گذاشتم را بیارم. البته دقیق و علمی حرف های ایشان را نقد نکردم و با عجله یچیزایی نوشتم که فرداش دیدم تو سایت نشسته کاش بهتر نوشته بودم.
عنوان مطلب دکتر علی نیری: اندر بافتن آسمان و ریسمان
"برای ما که دوست داریم برخی افراد را در هالهی تقدس ببریم اینکه آن افراد را مورد نقد قرار دهیم غیرممکن است. اما نقد علمی متفاوت ازین است، چون ما در نقد علمی نه خدا داریم و نه پیغمبر! در علم همه چیز قابل نقد است. به عنوان مثال روزانه صدها مقاله در نقد نظریات انیشتین نوشته میشود که کجای معادلاتش را اشتباه کرده، کجا را نفهمیده یا کجاها را باید پیشرفتاش داد. اما در فرهنگ ما به محض اینکه بخواهیم از عملکرد کسی را زیر سئوال ببریم مساوی این است که قدرت این آدم را زیر سئوال میبرید یکی از همینها حضرت مولاناست که به وی علاقمندیم و مخصوصن از وقتی که آمریکاییها و مثلن مدونا یک شعر دربارهاش خواند و وقتی که غربیها پیدایش کردند ما هم به وی بیشتر علاقمند شدیم!
خواهش میکنم از مولانا فقط شعرهابش را نخوانید. نوشتههای نثر وی را نیز بخوانید و ببینید که در فیهمافیه چه نظریاتی راجع به زنها دارد. زنها را بخشی از وجود شیطان میداند و به مریدانش توصیه میکند که با زنها مگر برای بچهدار شدن همخوابه نشوید. مولانا در مورد علوم غیردینی از جمله نجوم و طب و فلسفه، اعتقاد دارد که این علوم شیطانی هستند!
رسوبات این تفکرات امروز در جامعه ما ظهور کرده است. این عرفان بازی که امروز مد شده ناشی از این تنبلی فکری در ما است که فقط نگاه به گذشته داریم و درکنار آن تنبلی فیزیکی(فرهنگ شازدهزدگی) !
یک زمانی فکر میکردیم که کوروش و داریوش مسائل ما را میتوانند حل کنند، بعدن فکر کردیم که اسلام میتواند گره از کارمان بکشاید و وقتی از آن هم نا امید شدیم میرویم سراغ مولانا و یا یه عده هم میروند سراغ زرتشت. چرا؟ چون حوصله نداریم خودمان فکر کنیم و بگردیم، و میرویم ببینیم آن نوابغ روزگار زمان خودشان(که مسلمن یک سر و گردن از زمانهی خودشان جلوتر بودند) آنها چه راه حلی داشتند، ما آنها را بخوانیم و آنها را تشویق کنیم و بگوییم که همین راه حل ماست!
آن چیزی که در میان ما خشکیده است خِردگرایی است. انسان قرن بیست و یکم، مسائل قرن بیست و یکمی دارد و راه حل قرن بیست و یکمی میخواهد.
مولانا آدم بزرگی بوده است، حافظ آدم بزرگی بوده است، فردوسی آدم بزرگی بوده است ولی مسائلی که اینها داشتهاند مسائل هفت قرن پیش بوده است!
به نظر من هرکسی که امروز فکر میکند میتوانیم مسائلمان را با کوروش و کوروش و زرتشت حل کنیم، با حافظ و مولانا حل کنیم یا با صدر اسلام حل کنیم و یا هرکس دیگری که در گذشته بوده حل بکنیم اینها مرتجعاند و از هر حرکتی آمده باشند این حرکتشان کاملن ارتجاعی است.
کاری که اروپاییها کردند و مسیری که کانت و هگل رفتند این بود که از عقلشان استفاده کردند. ما ایرانیها باید یاد بگیریم بجای اینکه در گذشته برویم و دنبال راه حل باشیم، از عقلمان استفاده کنیم!
سایتهای اسلامی هستند که معتقدند حل تمامی مسائل ما در قرآن وجود دارد و ما باید برویم آن جوابها را پیدا کنیم و البته فکر نکنید این کار مسلمانها تنها است چرا که یهودیها و مسیحیها هم همین کار را میکنند.
درد بزرگ اینجاست که من میشناسم کسانی که متخصص قلب هستند، استاد دانشگاه هستند، آدمهای تحصیل کرده هستند و سه شنبهها میروند جمکران و عریضه داخل چاه میاندازند. درد بزرگی که آینده ما را به خطر انداخته این است که ذهن نقاد دارد از بین میرود. داریم یک مشت رباط تحصیل کرده میسازیم که به هیچوجه حاضر نیستند سئوال کنند و موقعی که سئوال کردن میرسد کرکرههای مغزشان را میکشند پایین.
از دانشجویان دانشگاه قاعد اعظم که بزرگترین دانشگاه پاکستان هست بعد از آمدن زلزله پرسیده شده که به نظرشان دلیل آمدن زلزله چه بوده است؟ و 67 درصد پاسخ دادهاند که به علت گناه مردم در آن منطقه است!
یک جریان نومذهب گرایی در حال شکلگیری است که از حرفهای مدرن و شیک علمی هم استفاده میکنند و شبهعلم را با اعتقادات جوش میدهند.
بیایید نگاهی دیگری به مذهب داشته باشیم!
هر نوع ایدئولوژی و هر نوع سیستم فکری که باعث شود جلوی فکر کردن و سئوال کردن گرفته شود خطرناک است. هیچکس و هیچچیز نباید جلوی سئوال کردن را ، جلوی خردورزی و خرداندیشی را بگیرد وگرنه من هیچ مشکلی با مذهب ندارم."
------------------------------------------
کامنت من:
"سلام بر دکتر نیری
آقای پروفسور و جناب فیزیکدان
چندی ست که از یوتیوب یا سایت شخصی تان خواننده تان هستم خودم دانشجوی ارشد فیزیک شهید بهشتی هستم
با تمام احترامی که برای علم و دانش فراوان شما قائلم باید بگویم در حوزه دین و مباحث معرفتی اینجور ورود همه جانبه نکردن و پای سخنان فلسفه و حکمت و عرفان واقعی اسلامی ننشستن حاصلی جز این شبهه افکنی ندارد و حتی بنظر، خودتان هم تکلیفتان با مذهب مشخص نیست!
بر تفکر و آزاد اندیشی تاکید می کنید اما جواب سوالات و شبههات شخص خودتان را هم نیافته اید و این از بعضی جهات در مطالب شما مشخص است
کاش بر همان “آزاد ادنیشی” که می گویید پایبند بودید و مباحث “معرفت نفس” امثال علامه حسن زاده آملی و مباحث دینی فلسفی دکتر گلشنی(صنعتی شریف) را هم تورق میکردید تا هم خودتان عالَم دار شوید و هم دیگرانتان را در ظلمات گمراهی نیفکنید
مگر می توان از فیزیک وریاضی اثبات روح و مابعدالطبیعه کرد؟ خاضعانه پای سخنان عالمان واقعی دین بنشینید تا بفهمید مولوی به کجای درد زندگی انسان قرن 21 میخوره و شما چه مغلطه ای می کنید با این مطلبتان درباره فردوسی و حافظ و دین ومذهب و جمکران و...
اگر انسان را بشناسید و دستی پیدا کردید در بحث "معرفت نفس" انسانی خواهید فهمید شعر و حکمت و تفسیرقرآن به کجای کارمان می اید و ریاضی فیزیک و علم نیز کجای ما را می سازد
هرکدام وجهی از دنیای ما را آباد می کند جناب دکتر
ضمنا بعد ده سال تفسیر قرآن کریم یک نفر از متاخرین باسواد را ندیدم که بگه همچی را باید از قرآن کشید بیرون حتی نظریه ریسمان و پلاسما فیزیک را…. قرآن درد و درمان روح و روان و حتی جسم انسانهای همه اعصار است نه برای ساخت پل و موشک واتم و فضا
چرا این همه مغلطه؟
در جواب کامنت آن عزیز می گویم ما به همان موهوم! خوشیم موهومی که با عقل و سالها تدبر بدست اورده ایم!!
ودین به تفسیر صهیونیست و وهابیت وداعش و انگلیس و آیپک یعنی همان که شما گفتید و آدم کشی ست وبس
یا علی"
پی نوشت ها:
1: دو خط آخر در جواب کامنتی ذیل همین مطلب از خواننده ای بود که نوشته:
"گرامی یار دکتر نیری در پایان می گوید که من هیچ مشکلی با مذهب ندارم
من و میلیون ها انسان آزاده دیگر هم هیچ در گیری با مذهب و سازمان دین نداریم
این سازمان مخوف و قدرتمند دین است که با ساختار مافیایی و آدمکشان مخ باخته اش به من و میلیونها آزاداندیش دیگر نه تنها کار دارد بلکه همیشه تاریخ در تلاش نابود کردن ما بوده است.
نه تنها ما آزاداندیشان قربانی نفرت پراکنی سازمان دین وشیفتگان آماده آدمکشی اش بوده وهستیم بلکه دیگر دین زدگان که اسیر سازمان دینی دیگری شده اند از جنگ وغارت وآدمکشی دینی آسوده نیستند
دین در درازای تاریخ وسیله آدمکشی غارت تجاوز به بردگی کشیدن و هر جنایت دیگری بنام آن خدایان و سیا رخدایان پنداری موهوم بوده است"
2: درباره حرف ایشون بابت جمکران من هم اعتقادی به این رویکرد ندارم یعنی عریضه نویسی و البته اشکالی هم ندارد منتها در این زمانه توصیه نمی شود و رسم بزرگان دینی و عالمان فعلی هم نبوده و نیست.
3: بحث بر سر فیزیک و متا فیزیک فوق العاده گسترده و چالش برانگیز است و بدتر اینکه کسانی میخوان آن را حل کنند که خود بهره کاملی از مباحث دینی ندارند و فقط چیزهایی به گوششان رسیده، از همان مخالفت های معروف انشتین با کوانتوم گرفته تا حرفها و کتاب معروف استفان هاوکینگ و ... گاهی خواهر کوچکم ازم می پرسه چرا اکثر فیزیکدان ها کارشون به انکار خدا رسیده؟ جواب این سوال دادن در حد بضاعت خودم نیز دهها خط نوشتن می خواهد که بماند
4: کم ربط نوشت اما :
سجاد متفکر و عزیز که خود فارغ التحصیل ارشد فوتونیک بهشتی ست طی پیامکی اخیرا نوشت:
"سلام. بعضی پدیده ها آدم رو سر ذوق میاره. مثل این که شب عاشورای 93، دکتر .... یه گوشه از مراسم پناهیان و میثم مطیعی مسجد دانشگاه امام صادق ایستاده بود و گریه میکرد."
توضیح اینکه من هم خودم اون شب اونجا بودم اما متوجه حضور ایشون نشده بودم و روز بعدش که از زبان سجاد شنیدم فوق العاده خوشحال شدم چرا که چشمای ظاهربین مبهوت علوم فیزیکی شاخصه هایشان را در آدما میبینن و حضور کسی مثل ایشون کهدرباره شان یچیزی اینجا نوشتم خود تبلیغ بزرگی برای دین است. نوشته سجاد خیلی دقیق بود یعنی از " ذوق" دم زده بود و نگاه به عنوان ملاک یا حجت نیست و این خیلی مهمه. این همون قسمت "شور" جوان مومن است که صد البته جایگزین "شعور " نمی شود و پیامک ایشان کاملا فنی و خالی از اشکال بود. در جواب سجاد نوشتم:
"دقیقا؛ اما حقیقتا این که... ست رادرفورد و ماکسول و حتی دیراک بی خدا نیز باید و باید در برابر خداوند و فرهنگ اهل بیت خاضع و متواضع بشن و میشن، دنیا به اسلام ناب برخواهد گشت تحت ولایت امام خمینی"
- ۹۴/۰۵/۰۷