...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

جدالی دوستانه اما أحسن

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۷ ب.ظ

هوالکافی

دوست محققی که اینجا نکات ارزشمندی را مطرح کرده بود طی ایمیلی این چنین نوشت برایم:(با اندکی ویرایش)

سلام.
درباره پست ... باید بگویم زبان vhdl اساساً مربوط به توصیف سخت افزار می باشدو سی و متلب مربوط به برنامه نویسی کامپیوتر.
اینکه مقایسه شود زبان vhdl به عنوان زبان سطح پایین و متلب سطح بالا اساسا اشتباه است. حیطه کاری هر دو کاملا متفاوت است.
تازه از نظر مقایسه سطح هم سی و متلب در یک رده اند منتها متلب  برای راحتی کار توابع آماده زیاد دارد.

مقایسه vhdl با متلب و سی را جای دیگر مطرح نکنید که هرکه بفهمد و با هر دو آشنایی داشته باشد و کارکرده باشد مسخره می کند.

سایت شما گرچه پر از تحلیل های متعدد است ولی در هیچ یک راهکار معرفی نشده. در کل راحت بگم مشکلی را حل نمی کند.  بازم راحت تر بگم مطلب زیاده و قشنگ وقت آدم را میگیره و هیچ نتیجه ای نمی گیریم. بیشتر به شروبر میماند.
شما اشتباه بعض دوستان را تکرار نکن . به جای کارهای بی سرانجام و چسبیدن به جزئیات و حاشیه ها به اصل بچسب.
شما که دست توانایی در نوشتن داری و دستت خسته نمیشه تا حالا میتونستی چندین کتاب نوشته باشی.

تفکر شما و ... تا حد بسیاری شبیه هم است به جای دیدن کلیات به جزئیات بیشتر نگاه میکنید به جای دیدن عمل حرف را بیشتر ملاک و معیار قرار میدهید. من به ... هم گفتم اول باید از کلیات شروع کرد اول یک ساختمان شناژ بندی و اسکلت آن را میسازند بعد به چیزهای جزئی تر مثل دیوارهای داخلی و سفید کاری و کاشیکاری و .... در مراحل آخر جزییات بسیار ریزتر. فقط محض هشدار بود تفکرات اینجوری گاهی مخرب و خطرناک است ( البته برای خود طرف)

مثلا من حرف اون مقام مسئول را که نمیشناسم بیشتر از شما قبول دارم چون او داره 80 درصد جامعه را پیش بینی میکنه و دغدغه او 80 درصده و شما دل خوش کردی به 20 درصد کنونی که در آینده شاید کمتر هم بشه.

نکته دیگر اینکه سعی کن واقع بین باشی و همیشه واقعیت ها را با چشم نمی توان دید و با گوش نمی توان شنید.  سیاست من بیشتر بر این بوده که قبل از اینکه من حرفی را بزنم اول بشنوم وقتی بیشتر شنونده باشی اطلاعات بیشتری دستت میاد تا گوینده باشی . من همیشه بحثم را بعد از طرف شروع میکردم اول طرف دیدگاهش را مشخص میکرده  . اینجوری باعث میشه مثلا تفکراتش را بیشتر بخوانم. و با سیاست اطلاعات بیشتری بگیرم. خیلی ها وقتی بدانند طرف مقابل جبهه اش و تفکرش جور دیگری است تفکر خود را نمی گویند و حرفی مقابل میل طرف میزنند اما در پشت سر او را متهم میکنند. یا بدش میگویند.
غرض اینکه بیشتر گوینده باشی اطلاعاتت از محیط اطراف کم میشه و بگونه ای در توهم و تصور معمولا مثبت نگری قرار میگیری البته داشتن تصور مثبت نسبت به پیرامون خوبه ولی واقع بینی بهتر است.

در کل راحت تر بگم خیلی حرف میزنی. عمل کن بیشتر.
از این حواشی هم بیرون بیا بچسب به کار . مثل مطلبهای پاورقی گرچه نکته برای گفتن دارند ولی بدون دانستن کلیات آن نکته بی ارزش است.

در کل انشا ا... موفق باشی حالا تو حاشیه یا تو هرجا که هستی.
********************************************************************************************

جوابیدم:
سلام تشکر بابت وقتی که گذاشتید جناب استاد
کسی که با متلب کد مینویسه مثل فیزیکی ها واغلب مهندسین لازم نیست اساس برنامه نویسی را بفهمد و فقط به نتیجه می چسبد اما کسی که با وی اچ دی ال کار میکنه میفهمه چی به چی هست در عالم سخت افزار و ارتباطش با نرم افزار یعنی چی. منظور من همین بود ولو بد گفتم. زیاد دیدم کسانی که این بلدن واونا هم بلدناما عکسش کمه. ضمنا در مثل مناقشه نیست اما شاید حق با تو باشه چون تخصص توست  ، 

بحث فطرت ومعرفت نفس  که از سال 89 درگیرش هستم وبجایی نرسیده هنوز همین است دیگه که تو گفتی:"اول یک ساختمان شناژ بندی و اسکلت آن را میسازند بعد به چیزهای جزئی تر مثل دیوارهای داخلی و سفید کاری و کاشیکاری" و در صریح روایت حضرت علی به بحث معرفت نفس و خودشناسی دستور داریم  

در جای جای وبلاگ دست روی نکاتی گذاشتم که اگر کسی اندکی مبانی معرفتی داشته باشه متوجه میشه من دارم با زبان اشاره و مناجات و درد دل و حتی  شوخی به چه مشکلاتی از خود و یا جوانان اشاره می کنم اگر باز کنم براتون می فهمید تعریف از خود خوب نیست اما شاید در بعضی از نوشته های چند خطی مثلا 5-6 تا اشاره قرآنی یا روایی باشد اما همان طور که گفتی راه حل نیست معمولا (ونه همیشه) و درست فرمودی و من هم در پی آن نیستم چون اولا خودم نیز دنبال راه حلم و بلد نیسم دوما هرکسی باید راه خودشو بیابه ونمیشه نسخه پیچید باید ابتدا متوجه درد شد بعد هرکسی برای خودش یفکری برداره

 منم فقط و فقط می خوام به چیزهایی اشاره کنم که در غوغای اقتصادی و روزمرگی مورد غفلت واقع میشه(و شاید موفق بودم شاید نه) همین علت گاهی فیدبک های بسیار مثبت و هیجان انگیز دریافت کردم بخاطر بعضی مطالب که مجال بازگویی نیست  البته اون طرف قضیه هم میگم که از طرف یک نویسنده حرفه ای که دانشجوی دکتری تربیت مدرس بود تی لم پارسال خیلی به مطالب انتقاد شد (مثلا گفت مطالبت به جایی نمی رسه و گم میشه) و یکم تلویحا فقط تحسین شد (چون شما که منتقد هستی) که من به هر دوی فیدبک ها نیاز دارم خصوصا از طرف کسی که   باسواددتر وپرتجربه تر از خودمه و من به خودم آموخته ام که انتقادپذیر باشم واهل فکر نه اهل موضع گیری منتها چند خطی وقتتو گرفتم اینجا
فقط یک نکته خاطر نشان کنم که وبلاگ اساسا جای شعار دادنه و خیلی همه همین شعار مهمه. الان دنیا داره با شعار میگرده هم خوب هم بد اساسا هالیوود شعار است نه عمل پس نباید به بهانه عملگرایی دست از وراجی برداشت و این خود مبارزه نرم است اگر به روش عرفای سابق گوشه گیری باشه الان اثری از خوبی نبود وشما وقتی سرچی مذهبی تو گوگل میزدی به چیزی دست نمی یافتی دقت شود
خیلی خوشحالم، خیلی خیلی؛ که فرهیخته ای که استا  دانشگاهست  برای مثل  منی وقت گذاشته و بررسی کرده ونظری می دهد ولو به کوبیدن محترمانه. این برام از تحسین و به به گفتن دیگران لذت بخش تره
در پایان این چیزی را که به بعضی از دوستان گفتم به شما هم بگم که من برای حرفه ای نوشتن اینجا نیستم بلکه برای درد ودل خودم وبرای خودم. برای مثال اگر 5 سال دیگه برگردم وبه خودم نگاه کنم وداکیومنتی از گذشته ام برام مونده باشه چقدر می تونه مهیج باشه مثل عکسف شاید گاهی اعتقادات گدشته ام را به سخره بگیرم حتی. واصلا این نوشتن از خود و برای خود ( وچه چیز مهمتر از خود خود آدم و اهمیت آن) از سال 80 حدودا شروع شد منتها در دفترچه های سررسید هر سال وهنوزم ادامه داره. دو سال پیش گفتم  بیام بعضی سخنرانی هام! برای دوستان را یجا برای خودم مستند کنم و از همین رو خیلی فنی نمی نویسم  هر چند فکر کنم بتونم ومعمولا فی البداهه ست نوشته جات. مثلا تابستون 93 یروز سوار خط واحد بودم دیدم  تابلو نوشته دفتر مرجع عالیقدر شیعیان......حفظه الله  واز این حرفا اعصابم خرد شده و اومدم سرعت 100 تا بی فکر وبی پردازش اینو نوشتم لختی تامل که خوب یجورایی راهکار داره میده در حد عقل خود نویسنده
یا نگاهی بکن به اینجا تا ببینی که همین اصلاح تفکر چند بچه بسیجی مذهبی دانشکده عمل هست یا فقط حرف است، نه دیگه عمل هست (البته از نظر من اصلاح شاید درحقیقت برعکس باشد)
بخدا اگه در جریان افکار مذهبی و غیر مذهبی امثال اینجاها بودی می فهمیدی انسان های سالم العقیده وصالحی چون تو وظیفه قلم زدن دارید بخدا و اتفاقا عمل هست این عمل هست تفکری کن مهندس جان و اتفاقا دست به قلم امثال شما  از من خیلی بهتره بی تعارف منتها اولویت را در خودسازی می بینی اما من فکر کنم این ها منافاتی باهم نداره
 فرمودی:"سیاست من بیشتر بر این بوده که قبل از اینکه من حرفی را بزنم اول بشنوم وقتی بیشتر شنونده باشی اطلاعات بیشتری دستت میاد تا گوینده باشی" حرف دقیق و مهمی ست و من قبلا  متوجه اهمیت آن شده ام اما در عمل باید خودم را اصلاح کنم و تذکر بسیار بجایی بود درود برتو 
هر کسی تفریحی داره تفریح من نوشتن هست که بهم انرژی میده(یادتن بیاد از مطالب سال 88 در نشریه محلی موعود) پس اگر درس بخوانم یا نخوانم ربطی به نوشتن یا ننوشتن، باور کنید نداره و اینقد وقت الکی هدر میره که ... با این وجود من روی تک تک حرفای شما  فکر میکنم و براتون جایگاهی در اندیشه ورزی قائلم 
یا حق

و باز مهندس:
سلام. تشکر وممنون
البته من منظورم بعضی از مطالب وبلاگ بود نه همه. و اینهم میدونم که هدفت راهکار نیست و درد دل است ولی خواستم دست برداری که کمتر وقتت بگیره و وقت برای پروژه هات بزاری که خودت میگی تفریحه برات که عمیقا با تفریح چندساعته در روز موافقم به شرطی که اعصاب خردکن نباشه .
یکی از خوبی های نقد هم اینه که طرف را بسنجی انتقادپذیریش را ببینی . گرچه قبلا هم نقد پذیر بوده ای اما به نظر میرسه تو این زمینه هم پیشرفتت عالی بوده. گاهی برای تفریح خودم هم که شده  طرف را به توپ نقد میببندم ولی ظرفیت ها متفاوته همه تحمل ندارند به جز شما 5 یا 6 نفر دیگه هم را گاهی نقد میکنم . البته مثلا ... دیگه مدتی است از نقدهای تند من بدش نمیاد خیلی جالب جواب میده.    
یا مثلا برای کار دانشگاه گاهی نقدهام را از طریق مدیر گروه رشته دکتر... منتقل میکنم برخی نقدها به خودش هم مربوط میشه میپذیره و بسیار زیبا جواب میده همیشه جواب نقدش که از طریق سامانه دانشگاه میده شادم میکنه. جالبه اثرش اینه که ارزش طرفی که نقدش کردی میره بالاتر و هر دفعه بیش از گذشته. 
جوابت جالب بود و قابل تامل . اما هدف اصلی من دست برداشتنت بود که موفق نشدم. 
البته اینم جز سیاست های همیشگی من بوده که گاهی هم اینجوری به نتیجه میرسیدم. یعنی مسئله اصلی را مطرح نمیکنم. معمولا نقش بازی میکنم.خوب یا بدش را نمیدونم. 
خداوند انشا... مارا عاقبت بخیر کند.
موفق باشی
  • ۹۴/۰۳/۰۳
  • سیدمحسن