...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

یه بحث دانشجویی

دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۴۸ ب.ظ

خواستم یچیزایی درباره موضوعی که در ذهن داشتم بنویسم بناگاه یادم اومد از بحثی دانشجویی و مرتبط با آنچه قصد بر نوشتن درباره اش داشتم. این کامنت بازی ها همه قبل از ماه رمضان در وبلاگ یکی از بچه های پژوهشکده ذیل مطلبی با عنوان "زور زدن برای بهشت" حادث شد.  فکر میکنم موضوع مهمی باشه. اگه حوصله و مجال و البته دغدغه ای ازین جنس باشه خوندنش خالی از لطف نیست. با اندکی تلخیص و ویرایش :


عادت زده:هیچ کس نمی تونه بزور ترا به بهشت ببره. اگه اینجور باشه پس حتما کسانی هم میتونن  ترا بزور به جهنم ببره، پس به بهشت رفتن زوری نیست. اگه رئیس جمهور میخواد سلب مسئولیت کنه از دولت خوب یه حرفی اما در حالت کلی حرفش درسته.


سجاد: چرا... به زور هم می‌شود به بهشت رفت. بحث عمیق مربوط به سلوک و بندگی است دیگر. تو اگر خود را به یک جریان عبودیت بسپاری آب این جریان قوی تو را به زور با خود می‌برد. البته می‌دانم که این حرفم ممکن است هزار برداشت غلط را تحمل کند. اما باکی نیست. بحث سر این است که زور موجود در این مسئله در کجای زندگی و روح و وجود بشر به کار گرفته شود. مثل پزشک حاذق که برخی کارها را به زور انجام می‌دهد. حضرت حجت هم مومنین مورد تفقدش را با زور( یعنی مثلا تصرفی چیزی در تکوین) به راه می‌آورد. بحث یه خورده عرفانی و ولایی می‌شود. نمی‌خواهم باز کنم. اما من حرفم این است اگر راهی هست من دوست دارم به زور به بهشت برده شوم.


عادت زده : تو دوست داری اگر راهی ست به زور به بهشت برده شوی خوب دیگران نمی خوان
حالا چی میگی؟
بحث ولایت تکوینی جای خود داره اونم زمینه میخواد هم در فاعلیت فاعل هم در قابلیت قابل.


سجاد: من هم با مردم کاری ندارم. نظر شخصی‌ام است. بعضی‌ها خوب بهشت رو دوست ندارن. بحث دوست داشتن بهشت هم هست. اصلا جهنمی‌ها جهنم رو دوست دارن. بهشتی‌ها هم بهشت رو. خدا عاقبت‌مان را به خیر کند.


حمید:سلام و درود، مطلب بسیار جالبی بود.
سجاد عزیز،کدام حکومت برپایه ی زور پایدار بوده که اینگونه مینویسی و به اسلام عزیز وصلش می کنی؟؟؟ اینکه بعضی ها خود را بهشتی می دانند هم برایم جالب است، مردم را به زور به بهشت میبریم، مردم وارد بهشت می شوند و ما دم در بهشت گرفتار میشویم! اینگونه سخن گفتن را به هیچ وجه نمی پسندم!


سجاد:سلام یک شق انکارناپذیر هر حکومتی  بماهو حکومت قوه‌ی قهریه است. حکومت باید زور بگوید دیگر. زور ناحق نگوید. مردم را باید برد به بهشت. پس امر به معروف و نهی از منکر برای چیست؟ باید مردم را به بهشت برد. اما مردم و ذاتا نوع بشر با اکراه عقیده‌یی را قبول نمی‌کنند. حکومت وظیفه دارد. مثال: بچه‌ی سه ساله‌ات دارد می‌افتد توی چاه فاضلاب. چه می‌کنی؟ آری. او را به زور از چاه دور می‌کنی.من دیگر حرفی برای گفتن ندارم.


عادت زده: سلام ناراحت نشو سجاد جان اما این تفکرت خروجی خطرناکی خواهد داشت

باید بذارم روی جوانیت و اینکه عشق به دین داری ومیخوای احکام دین  اجرا بشه اما برای این هدف مقدست به هر وسیله ای چنگ میزنی همون قضیه معروف " هدف وسیله را توجیه میکند"

بابا داعش هم  مثلا قصدش اجرای احکام دین است که شلوار لی و تیغ زدن صورت و ... را شلاق میزنن(البته نه اینکه اینا خوب باشه میگم پس اختیار ادما چه)

نمخواداشتباهی که کردی حالا با کامن های شدیدتر از قبل تشدید کنی. تو اهل فکری پس جواب نده بشین خلوت کن و فکر کن

من لیبرال نیسم و معتقد به امربه معروف ونهی از منکر اما نه به مهنای قهریه که تو میگی

میدونستی حتی پس از ظهور هم اهل کتاب حضور دارن و همه مسلمون نمیشه (این مهم ازآیه قرآن  برداشت میشه) اینقد درگیر مسائل سیاسی و تحلیل فیلم و ..هستی (که لازمه) که مبانی دینی ات بنظرم ضعیف داره میشه.من همین هشدار را به خودم  هم میدم

قدیمی ها میگن نصیحت تلخه خواص داره بشین فکر کن تعصب نورز

من از تفکر امثال تو هراسانم و یک لائیک را بر گسترش این تفکر مزخرف ترجیح میدم

دقت کن داداش و هول نشه من فقط این تفکر را که گوشه ای از همه طرز فکر سجاد است را زیر سوال بردم و مزخرف خواندم نه خود سجاد را که اهل تقوی و حلال وحرام واهل تفکره.

من حداکثر یک درصد از وجودت را زیر سوال بردم نه همه خوبی هاتو

سعی کردم عصبانیت خود کنترل کنم وموقر بنویسم بازهم گاهی تند شد اما عوضش نمیکنم

سیر مطالعاتی خودتو درست بچین دوست عزیز. تقویت این تفکر به خدا قسم نتیجه بوکوحرام و داعش وخوارج را در پی خواهد داشت. فقط فرق ماها اینه که ائمه معصومین دستمون را میگیرن وگرنه فرقی نمیکردم با گروه های سلفی.من با تمام بی سوادیم هزار خط میتونم بنویسم که از آیات قرآن و روایت و سیره معصومین و سیره علمای ربانی شاهد بیارم.میخوام برای این زور به بهشت بردنت مردم را سرمو بزنم تو دیوار. بخدا جا داره مردم از هر چی دین و مذهبه متنفر و منزجر بشن.خدا را قسم میدم به حق علی بن ابیطالب که این ناهیان و این آمران را بر سر مردم مسلط نکنه. الهی آمین


سجاد: سلام

 بابا من اصلا از این جور کامنت‌ها ناراحت نمی‌شوم. تازه سرحال میام. مشکلی نیست. لازم نیست برای هر نقدی که می‌کنی یک جمله توضیح بدی که چنین و چنان. بحث همین‌طور است دیگر. راحت باش سید.
1. بدون نیت‌خوانی و حدس این‌که مثلا از جوونیم است و فلان و... بیا و گزاره به گزاره متن من رو که در دسترس است نقد کن. من آمدم و نوع زور تعریف‌شده در دین رو مشخص کردم. اگر قبول نداری بگو چرا. توجیه کن که چرا فکر می‌کنی این تفکر من به داعش می‌انجامد.
2. بالاخره آخرین گام نهی از منکر قوه‌ی قهریه‌ی حاکمیت است. گام‌های قبلی هم فشار اجتماعی است. فشار جامعه و اجتماع از قهر و اخم و تذکر لسانی شروع می‌شود تا همراهی با حاکمیت در اعمال زور. 
3. در استدلال قسم خوردن به خدا  و... را نمی‌پذیرم. دلیل اقامه کن. متن من رو نقد کن. با تکرار این جمله‌ی مغالطه‌آمیز من میدون رو خالی نمی‌کنم. جمله‌ی مشهور یعنی بهشت بردن مردم به زور مغالطه است. اگر پیگیر هستی متن مفصل مغالطه بودن‌اش رو روی سایت می‌گذارم . فعلا سربسته‌اش را قبول کن. اونهایی که این جمله رو زیاد تکرار می‌کنن از جنس من و شما نیستند. خیلی‌هاشون آش رو با جاش نمی‌خوان. ما نباید بعد قیامتی زندگیمون رو دست کم بگیریم. یک جوری می‌گوییم بهشت زوری نمی‌خواهیم که گویا درباره‌ی ساحل ریودوژانیرو صحبت می‌کنیم. بابا تا ابد بی‌نهایت مسئله‌ی مهمی است. 
6. مخلص کلام. دین، اکراه‌بردار نیست. اعتقاد زوری محال است محال. اما بحث سر این است که در یک جامعه که عده‌یی با سر دارند می‌روند جهنم و عده‌یی بر اساس حجت شرعی تلاش می‌کنند تقوا پیشه کنند؛ تکلیف چیست. فرض کنید که در این جامعه گناه مردمانی بر صواب مردمان دیگر اثر دارد. شما بفرمایید که چه باید کرد. امر به معروف و نهی از منکر. با زور علم‌ات مردم رو قانع کن. با زور هم‌سلک‌ها و هم‌تیپ‌های توی جامعه این کار رو بکن. با زور تحریک احساسان این کار رو بکن. با زور رسانه و معروف‌سازی و منکرسازی این کار رو بکن. زور که یک معنا نداره. فارسی‌وان و تانگو زور ندارند؟ زور دارند دیگر. شما به چی می‌گویید زور.
7. کمی فکر کنید. می‌بینید که آقای روحانی مغالطه کرد. 

عادت زده: سلام قبول کن یک گام عقب نشستی.
من اصلا این مقاله ات را نخواندم حتی یک خطش را. چون همون جور که تو وبلاگ فردین نوشتم فرکانس قلب با خوندن مطالب تو به حالت رزونانس در میاد. پس باید سرحال باشم تا مطالب تو را بخونم. منظورم ثقیل نوشتنت هست نه موافق نظر من ننوشتن. حتی پست هایی که کاملا  باهاش موافق بودم خیلی تو فکر فروم میبره. این ذات وبلاگ توست.آدم با اضطراب میاد داخل با خون جگر میاد بیرون.چون دست رو مطالبی میذاری  که دغدغه من هم هست حتی قبل دنیا آمدنت!!
من فقط کامنت ها را خوندم و این اخرین پاسخت به کامنت انتقادی یه آقا مرا آشفته کرد. الان میبینم برای معنای زور واژه یابی میکنی.خوبه بازم
شاید بگی چرا مطلب نخونده کامنت گذاشتم. میگویم حدس زدم چی میخوای بگی. این ایراد بمن وارد هست که چرا نخونده زر میزنم اما پاسخت قبلیت به اون دوست خودش خیلی حرف ها داشت و پرده از دیدگاهت بر میداشت. به عنوان کسی که 500 تا جوراب بیش تر از تو پاره کرده میگمت حاصل هر افراط تفریط است. کسانی که پونس تو پیشونی دختر مردم میزدن اول انقلاب... حتما میدونی چه تیپ آدمایی سفارت امریکا را گرفتند و الان بر چه نظرند؟  البته این حرف من یجورایی قیاس مع الفارق است اما چون فعلا وقت ندارم خط به خط نقد کنم اینجوری فرافکنی میکنم. دقیقا مثل یه وبلاگ نویس که معنای "زور" را خیلی خوشگل وزیرکانه بسط داد.یدفعه دیگه هم گفتمت غرور بر جوانان عیب نیست
درباره قسم خوردن 16 ساله میخوام ترک کنم که بشدت مکروه است اما عادت بیانم شده . غرض خاصی نیست
الان گوشه ذهنت ناراحتی که چرا نخونده کامنت گذاشتم اونو رها کن به این گوش کن:
همیشه فکر میکنم امثال زیباکلام و ... با اینکه بچه مسلمون واهل نماز روزه هستند اما این جهل در برداشتهاشون از ضعف در اطلاعات درون متنی حاصل میشه
امثال سجاد وسیدمحسن و حاج آقا...و آیت ا...ها اطلاعات برون متنی.
البته من در کامنت قبلی دست رو همین درون گذاشتم .این که نهایتی ندارد وباید همیشه تقویت بشه و ریشه است اما دید ما باید بازتر بشه. دید باز نه به معنای لیبرال شدن. خیلی خیلی ساده و دم دستی کودکانه در حد فهم خودم بخوام مثال بزنم مثلا بهشتی یا موسی صدر را نگاه کن. شهید چمران زن لبنانیش ... برخوردبعضی  اقایان در قم یا مشهد را با فردوسی(شعر) و ملاصدرا(فلسفه) و ... راببین برخورد رهبری را ببین. بوق خودش این جمله آخر را تو بلاگم مفصل تشریح خواهم کرد اندر باب لارج بودن رهبری و فهم بی نظیرش نسبت به .... .  ما اینقد رشد میکنیم که حتی هایدگر را اگه خوبی هایی داشته باشه بیخیال دین و مذهبش میشیم. شما فکر کن رهبری درباره موسیقی چی میگه. درباره  اون دختر بد حجاب که به استقبالش رفته بود چی میگه. شما نگاه کن بعضی میخوان مثلا خدمت به شیعه کنن تاکید انچنانی میکنن بر فاطمیه و غدیر. دقت کن. تو پرانتز بهت بگم شاید رهبری از ته دل به این فاطمیه را عاشورایی کنید... ول کن. هنوز جوونی.نمیخواد نگران باشی.
من چی میخوام بگم؟ یکسره دیشب تا الان بیدارم که اینجا چرت وپرت تحویل بدم؟ دقت کن. ربط این مطالب به مطلب تو چیست. این پیرمرد بعد 70 سال عمر چگونه میخواد بهت گرا بده؟
فرقه منحرف شیرازی شاید واقعا شیفته ائمه باشند. بله اصلا درسته که خدا و پیامبری که فرق دیگه غیر از شیعه میگن با خدا و پیامبر ما فرق میکنه. اصلا یجور ش ر ک عملی ست انکار ولایت علی. پیامبری که ما میشناسیم به گواهی همه تاریخ و همه اقوال سنی وشیعه علی را منصوب کرد. خوب مگه برداران ...پیامبر دیگری دارند که ....؟ قرآنشون فرق میکنه...؟ همین جور برو تو مطالب شیعه سنی بعد مصایب حضرت زهرا بعد... حتما رفتی اوایل نوجوانیت. من بچه که بودم خوشحال شده بودم که با قرار دادن یک آیه قرآن درکنار رفتار اون بنده ... ثابت میکردم که طرف قطعا کافر است. پس لعن واحب. منتظر حضرت اومدن و انتقام واز این حرفا. خوب بزرگتر شدی چشمانت باز شد که بله همه اینها هست اما 80 درصد اونطرفی هستند . لا دین لمن لا تقیه له. خطر بزرگتر را امام خمینی به من و تو و سید علی شناساند. گفتند هفته وحدت.آخه چه وحدتی؟ مگه میشه. این حرف آخری را طلبه های پایه 1و2 میگن. بزرگتر میشیم میبینیم نه مسائل به این سادگی نیست. باید یچیزای دیگه هم دید. اینجا آقایان دو دسته میشن. من و تو وهر کس دیگه ای که ذره ای فکر کرده باشه میگه وحدت. برادریم. طرف مقابل ما اسرائیله. دقت کن با کی میگیم برادریم کسانی که دم از کسی میزنن که اون کارا رابا فرزند پیامبر و داماد پیامبر...
این خیلی پذیرشش سخته. اما من وتو براحتی پذیرفتیم. چون ما از رهبری خط میگیریم. نه فقط اینو. بلکه این متد را باعقل تطبیق داده ایم. ببین دیگه داعش چه کار باید میکرد که نکرد. همچنان رهبری میگه دشمن اصلی...
آخونده رفت منبر چندین سال پیش تو محله ما و انتقاد از رهبری که چرا لعن عایشه(براو ...!!!!) را آقا ممنوع کرده؟ چرا اذان بسبک اهل سنت را اجازه پخش تو کشور شیعی از رادیو کردستان داده؟ ببین اون حاجی اقا 5 تا کتاب خونده نمیتونه بفهمه. فقط سرش تو کتاب حوزهه. هی تاریخ را تورق میکرده و بر عصبانیتش از اهل سنت افزوده. پس نمیتونه اینا را هضم کنه. به خودش میگه رهبری داره وا میده. رهبری... 
شما نگاه کن افراط گرایان شیعه چه ظلمی به شیعه کردند و می کنند با توهین به خلفا تو شبکه های مزخرفشون که با اسم ائمه مزین شده. من چی میخوام بگم؟
آفرین فهمیدی. بر یک چیز زوم کردن و دیگر ظرائف را ندین نتیجش همینه. مگه نمیگن مومن باید شرایط زمانه را بشناسه. زمانه ما چیست؟ چگونه تعاملی میخواد. چگونه تفکری را میخواد.؟ خوب باید هرکسی خیلی فکر کنه. اگه کسی بتونه دیدش را گسترش بده  و در عین حال از واجباتی همچو نهی از منکر و امر به معروف عدول نکنه به خیر کثیری رسیده. مرحله اول نهی از منکر همین انزجار قلبی ست که خدا راشکر داری. اما من حتی به این معتقد نیستم. مرحله اولش دعا برای جاهل وگمراه است و خوب تر شدن خوبان است بعد تذکر لسانی بعد سرسنگین شدن بعد .... اما کار به چماق نمیرسه. "قدری بیندیشم" مرا بعدا فرصت کردی بخوان. دقیق و علمی نیست اما بخون. من خودم اون مطلب اردیبهشت خودم را در قسمت آزادی حجاب  را گاهی برای خودم نقد میکنم و از خودم میترسم. اما تو با 90 درصد بقیه زنان  مردم جهان که بی حجابند چه میکنی؟
میگی اینجا جمهوری دینی ست باید اجبار به حجاب باشه.ثابت کردن این مطلب آسان نیست مگر کسی که بدون فکر از بچگی یچیزی را تو ذهن خودش جا داده واصلا میترسه فکر کنه به خلاف اون.
مشرق تا مغرب را بر هم بافتم. حال ویرایش ندارم. اما فیه آیات للمتفکرین

سجاد:سلام و درود بر تو

1.      من سعی می‌کنم ساده بنویسم. مغلق‌نویسی و پیچیده‌بافی را به‌ویژه برای رسانه‌ی وبلاگ مناسب نمی‌بینم. حتماً در این کار موفق نبوده‌ام. به هر حال فکر می‌کنم که متن‌هایم سخت‌خوان نیست. البته من نگارش متن را می‌گویم نه پرداخت و موضوع نوشته را. موضوع را ساده و دم‌دستی نمی‌گیرم چون کمی لوث می‌شود و مخاطب فاضل من حالا هر تعداد که باشد بهره‌یی نمی‌برد.

2.      من برای زور، تشبّث به حشیش نکردم. من از اول منظورم همین چیزها بود. خوب برادر متن را می‌خواندی بعد کامنت می‌دادی. برای خودت لقمه‌ی دورِ سر شد. برای من فرقی نمی‌کند.

3.      من هم دیدم باز است. آقایان اعتدال‌گرا ما را افراطی خوانده و دایم هنگام مثال‌زدن ما را در کنار داعش و تروریست‌ها مثال می‌زنند. من ایشان را به خدا واگذار می‌کنم. این‌جا مجال گشودن این غربت نیست. مثال از بهشتی و موسی صدر اصلاً هم پیش‌پاافتاده نیست. خیلی هم مثال درستی است. ما باید بنشینیم و بدون بت‌سازی بهشتی و صدر را بفهمیم و نقد هم بکنیم. آیا بهشتی و مطهری یک جور می‌اندیشیدند؟ آیا امام صدر تفکر بی‌عیبی داشت؟

4.      یک بحث نسبتاً پیچیده و سخت‌فهم: تمدن‌سازی یک فرایند است نه یک کارویژه( پروژه). امام وقتی نهضت را آغاز کرد گونه‌یی می‌اندیشید که با وقوع انقلاب و جنگ و منافقین و طی مراحل مختلف انقلاب این گونه‌ی فکری تغییراتی کرد. خوب عده‌یی جاهل تعبیرهای ظالمانه‌یی را به این تغییرات نسبت دادند. مثال معروف‌اش قضییه‌ی حجاب اجباری است که خیلی‌ها می‌گویند اگر امام از اول می‌گفت چنین و چنان می‌شد؛ که البته حرف غیر دقیقی است. اندیشه‌ی سیاسی امام مانند اندیشه‌ی فلسفی امام تکامل یافت. انقلاب امام بر اساس شریعت اسلام بود. امام بر اساس شریعت عمل می‌کرد. شاید امام از پیش فکر خیلی از بزنگاه‌های بحرانی را نکرده بود اما به خدا اعتماد کامل داشت و می‌دانست و باور داشت که إنّ مَعیَ ربّی سَیَهدین(شعراء/62) . موسی-علیه السلام- هم نمی‌دانست که دریا گشوده می‌شود( البته در عالم مُلک نمی‌دانست). امتحان الهی همین است. باید انقلاب می‌شد. امام به این گزاره یقین داشت. البته همین امام شاید در دوره‌یی هنوز به این یقین نرسیده بود. طی یک گذار و تکامل این تمدن ساخته شد. درباره‌ی آقای خامنه‌ای هم همین طور است. ماجرای نمازجمعه‌ی سال66 آقا و تذکر امام را به خاطر بیاور. درباره‌ی اهل هنر و ذوق بودن ایشان هم همین‌طور است. ایشان اهل ذوق و هنر است اما تذکرشان به عطامهاجرانی درباره‌ی ترویج موسیقی را فراموش نکنیم. تمدن‌سازی پیچیده است. نمی‌شود حکم کلی داد که موسیقی خوب است. آدم‌اش مهم است. دولت‌اش مهم است. جوّ جامعه‌اش مهم است. رهبر انقلاب عاشورایی برگزار کردن فاطمیه را به صلاح نمی‌بینند. قبلا در حد استمزاج این مطلب را می‌دانستیم الآن در حد استظهار. البته نقل با واسطه‌ی موثق را شنیده‌ایم. شما این موضوع وحدت امت اسلام را خارج از موضوع نوشتار مطرح کردی. به هر حال من مطالب بیان‌شده در کلیپ-مستند عمامه‌های انگلیسی را نزدیک به صواب و حق مطلب می دانم. ر.ک. فیلم مستند عمامه‌های انگلیسی.

5.      مقایسه‌ات درباره‌ی مدارا برای وحدت اسلامی و تسامح برای مردم درست نیست. بوی مغالطه می‌آید. اصلاً مغالطه‌ی آقای روحانی هم سر همین ماجراست. فضا امروز غبارآلود است. هر کسی هر حرفی می‌زند. یاد حرف‌های بی‌اساسی که درباره‌ی طرفداران سعید جلیلی می‌زدند می‌افتم.

6.      هدف ما قله‌یی است که خمینی در وصیت‌نامه‌اش آورده است. برافراشتن پرچم توحید بر قله‌های جهان. صد در صد مردم جهان هم کافر باشند ما باید کار خودمان را بکنیم. البته این حرف کلی است. مبهم است ولی مهمل نیست. حرف است و شعار ولی بیهوده نیست. وقتی کار به عمل می‌رسد باید دقیق‌تر بحث کرد. حجاب با توجه به جامعه و عرف معنا می‌یابد. عرف ما هم تقریباً معلوم است. آیا به حق است که دست روی دست بگذاریم و شاهد قبح‌زدایی از عرف خودمان باشیم؟ آمدیم و با ارشاد و عزیزم‌گفتن و جانم‌شنفتن و دعوت به مطالعه قضییه حل نشد. چه کنیم آن وقت؟

7.      اجبار کردن به پوشش و حجاب درباره‌ی فرد با جامعه متفاوت است. آدم نباید به فرزند خود درباره‌ی این مسایل زور بگوید. البته زور به معنی متعارف. اما تصمیم برای جامعه فرق می‌کند. جای بحث دارد به قول آقای روحانی دیگر. یک فرد بی‌حجاب می‌شود. آیا برخورد پدرش و حکومت باید یکسان باشد؟ هر دو باید بر اساس شریعت عمل کنند. حالا فرض کن که یک جماعتی بی‌حجاب می‌شود. آیا باز هم باید با ایشان به مثابه یک فرد برخورد کرد؟ نه. این‌ها جماعتی هستند. هدف دارند و دارند ریشه را می‌زنند. نوع برخورد با فرد و گروه تفاوت کند. تازه این جماعت‌ها کارهایی را خواهند کرد که بی‌حجابی در برابرش مسئله‌ی عادی است. نشانه‌هایش را پیش‌تر نوشته‌ام. مهم این است که باید برخورد کرد تا این ماجرا رخ ندهد. لازم است که برخورد شود. شیوه‌ی برخورد هم باید با حساب و کتاب و با در نظر گرفتن شرایط گوناگون باشد.

8.      ما باید بنده‌ی برهان باشیم. شما برهان بیاور و دلیل اقامه کن. حالا لزوما که نمی‌شود گفت هر چه ما از بچگی آموختیم غلط بوده.


عادت زده: بدان اعتدال روش قرآن است جعلناکم امه وسطا. من کار ندارم سیاسیون چه برداشت وتحریفی می کنند. من برداشت خودمو دارم
 مطالب من در مورد وحدت مصداقی از نگرش درست بود نه مقایسه
 نوشتی آمدیم و با ارشاد و عزیزم‌گفتن و جانم‌شنفتن و دعوت به مطالعه قضییه حل نشد. چه کنیم آن وقت
جوابت: هیچی. هیچ کس تو عالم نه تونسته نه میتونه کاری یکنه. فلسفه خلقت را با سطحی نگری زیر سوال نبر. این که تویی نوح هم نتونست. علی بن ابیطالب هم نتوست. دوران ظهور هم عقل ونگرش مردم عوض میشه و میپذیرند. چی فکر کردی؟ به زور تحکم و شلاق دین را جا می اندازی؟ مومن بر خودش سخت میگیره هر چی بیشتر رشد کنه نه بر جامعه. بشیر ونذیر همین والسلام
دم از برهان میزنی و خیال آن داری که برهان پیشه ای و دیگران هوا پیشه. تو ادعایی داری درحالیکه عنوان مطلبت کلا خالی از برهان است اگر منظور بهشت زوری ست. تو از قرآن وسیره دلیل بیار.
ببخشیدا اما سالیانی ست که با دوستان دین دار اما خیلی پردیندار از نوع شما دوست بودم وهستم. در این نوع تفکر که دربردارنده خیلی از سپاه و روحانیت است بوی پیش و پس افتادن از رهبری می آید اگر نگوییم مشهود است. من ایده آل زندگی ی مومن را در رهبری می بینم و فقط و فقط به شرط حضور خود خمینی کبیر حجت عوض میشود. بلا تشبیه امامان هم عین هم زندگی نکردند یکی کهنه میپوشید یکی خوشتیپ میزد.ملاک الان رهبر است، و برخلاف نظر اغلب شماها که حجت را در فقیه میبینید من حجت را در خود شخص این آقا میبینم ولو فردا در راس نباشه. در فقیه هیچ حجتی نیست. دارم امثال فلان و فلان را درقم میبینم. این بحث دیدگاه شخصی منه. ادله ای ندارم. از موضوع خارج شدم. با واگذار کردنت ما را به خدا جایی برای بحث نمی ماند.حلال کن. دغدغه ات را میپسندم نگرش در اعمال زورت را هرگز. اعمال زور را فقط و فقط و فقط از جانب امام معصوم میپذیرم وبس( که اونم از معصوم به گواهی تاریخ بعیده. برای خود رسول الله تا حدی قضیه فرق میکنه) خضر کارایی کرد که اگه دیگران بکنند گناه کبیره است حتی موسی. بفهم دیگه

سجاد:سلام
امت وسط هیچ ربطی به اعتدال ندارد. اعتدال‌گراها هم تا حال تئوری مشخصی ارایه نکردند فقط سخنرانی تبلیغاتی و بولتنی. 
این نظام آرزوی انبیا و اولیا بوده. حضرت نوح که قدرت در دستش نبوده. اصلا دار دنیا و تمام دعواهاش سر همین ماجرا بوده. اصلا انبیا چرا این قدر تلاش می‌کردند؟ برای موعظه؟ برای ارشاد؟ همین؟ پس چرا مترفین و ملأ ( صاحبان زر و زور ) با انبیا می‌جنگیدند؟ ساده نبینیم. اگر پیامبر قبول می‌کرد که در مکه دکانی باز کند و مشغول وعظ وخطابه شود که مشرکین کاری به کارش نداشتند و پای مباحث علمی ایشان هم تلمذ می‌کردند. اگر امام خمینی سر جایش می‌نشست که شاه به او ارتجاع سیاه نمی‌گفت و تبعیدش نمی‌کرد. دعوا سر ولایت و حکومت الله و طاغوت بوده. من نمی‌گویم شلاق بزنیم. خسته نشدی از این همه مغالطه؟ برخورد با هر کسی باید مطابق شرع باشد. مگر الکی است شلاق زدن کسی؟ 
همین رهبر انقلاب در تاریخ 23 اردیبهشت93 گفته است: 
آن هدفى است که امیرالمؤمنین نسبت به مردم، در دوران حکومت داشته است که نکته‌ى بسیار مهمّ و اساسى است. بنده میخواهم اندکى روى این نکته تکیه کنم. امیرالمؤمنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم. عبارت امیرالمؤمنین در خطبه‌ى نهج‌البلاغه این است؛ میفرماید: فَاِن اَطَعتُمونى فَاِنّى حامِلُکُم اِن شاءَ اللهُ عَلى‌ سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من میگویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، ان‌شاءالله؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ (۷) اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، حرکت کوچکى نیست، حرکت آسانى نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین [است‌]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمینه‌ى فکرى مردم، [هم] در زمینه‌ى روحى و قلبى مردم، [هم‌] در حیات اجتماعى مردم، نقش مى‌آفریند. من از این جهت روى این تکیه میکنم که گاهى شنیده میشود کسانى در گوشه‌وکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راه‌ها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفه‌ى ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند.
اصلا حرف من هم همین است.

مجتبی:سلام

سجاد ببین نتیجه گیریهای تو درست است. اما در روش در خیلی از موارد نمی شود آن طور که تو می گویی عمل کرد. مدارا گاهی خیلی کارساز است. اینکه آدمهای یک اجتماع به جای امر و نهی هم و توی سر هم زدن دست هم را بگیرند و بالا بیاورند خیلی راهگشاست.

هرچند امر و نهی یعنی دستور مافوق به مادون. یعنی وقتی زورت نرسد امر نیست. اعتراض است یا خواهش. با فرعون هم باید با زبان لین حرف زد.

به قول دکتر ولایتی که می گفت مذاکرات کلاس فلسفه نیست و راست هم می گفت، جامعه نیز ایضا کلاس فلسفه نیست. تو بیا به خانم ها بگو حضرت زهرا اینچنین و آنچنان. از نابینا هم رو می گرفت. بهترین موقعیت برای زن را منزل می دانست. زن بیچاره نگاه می کند که اگر کار نکند و با مردان دیگر همکلام نشود نرسیده به برج چرخ زندگی اش لنگ می زند. نه اینکه روش زندگی حضرت زهرا درست نباشد ولی این مقایسه ها آدمها را جلوی معصومین و خدا قرار می دهد. فوقش این می شود که نقش معصوم را نادیده می گیرند.

از آن طرف مگر تو خودت از جوادی آملی بزرگ نقل نکردی که ظاهر مردم باطن مسئولین است؟ پس بالادست را دریاب نه دامنه را.

تمام حرفم اینست که باید با مردم مدارا کرد و ذره ذره ایجاد علاقه و ارتباط نمود.

از آن طرف بعضی ها نظیر این دوستمان آقای عادت زده از بزرگان دین انتقاد می کنند و می گویند در فقیه هیچ حجتی نیست. پس در چه کسی حجت هست؟ نسبی بحث کنیم حتی. مگر نفرمود من کان من الفقهاء صائنا لنفسه و الخ؟ پس فقیه حجت است و نه شخص. اگر می گویید نه، به اعتبار کلام همان که می گویید شخصا برای شما حجت است، این حرف اثبات می شود. البته بالأخره غیر از امام معصوم همه عیب دارند. حتی فقها. ما عیب نداریم؟

ثمره اش این است که عده ای می خواستند کاری که فقیهان را در آن ناتمام و نالایق می دانستند به روش خودشان درست کنند. چه شد؟ اعتماد مردم از دین را با حمایت از یک جریان خاص که بعدا معلوم شد جریان اصیل نبوده زائل کردند و این وضع فرهنگی امروز که ناپسند تر از پیش است دست ساخته شان است.

من روحانیت و مدارا را بیشتر می پسندم، به جای التهاب آفرینی و ایجاد فضای دوقطبی. شما را نمیدانم.


سجاد:سلام

قطعا روش مدارا بهترین روش زیست در امت است. بدون مدارا زندگی از زهرمار هم تلخ‌تر می‌شود و قطعا مدارا از خواسته‌های اسلام است. اما با گروه هنجارشکن و هنجارستیز چه کنیم؟ اگر با باطن مسئولین کار داریم که داریم روش ما در برخورد با مسئولین باید به گونه‌یی دیگر باشد. آنجا هم امر به معروف و نهی از منکر است. آنجا هم باید ایستاد. در میان مردم هم اگر بحث زندگی روزمره باشد باید با خطای مردم مدارا کرد. مردم خطا می‌کنند و تو هم خطا می‌کنی. باید از هم بگذریم و عفو و صفح کنیم. اما بحث سر گروه‌های خاصی از مردم است که برای هنجارستیزی و عرف‌سازی به سبک غربی و اباحی‌گری؛ برنامه دارند نه این‌که کار روزمره‌ی زندگی‌شان باشد. اگر همین جماعت آزادی یواشکی که خدا را شکر چندان جدی نشد، جدی می‌شد باید چه می‌کردیم؟ باید روی دیوارها می‌نوشتیم که حجاب مصونیت است نه محدودیت؟ 
این اشکال درباره‌ی خود حکومت هم هست. لاس زدن ملت همیشه ایراد داشته اما اگر توی راهپیمایی 22 بهمن با دوست‌دخترت بیای و هر غلطی بکنی نه تنها مشکلی نیست بلکه تلویزیون هم روی تصویرت وطنم وطنم پخش می‌کند. ( این غیر از آن دختر بدحجابی است که به استقبال رهبری در خراسان رفته بود. آن مورد خودی محسوب می‌شد) لذا من پیشنهادم به همه‌ی لاسندگان و رقصندگان ایرانی و تهرانی که مترصد پیروزی‌های والیبال و فوتبال هستند تا کارشان را انجام دهند؛ راه‌پیمایی 22 بهمن است. هر غلطی می‌خواهید بکنید. و از این پیشنهاد خودم متأسفم. حتما یک جای این نظام می‌لنگد که چنین دوگانگی مشمئزکننده‌یی در برخورد با مردم رخ می‌دهد. 
امر به معروف در این مورد یعنی: آسان‌سازی ازدواج با برنامه‌ریزی اقتصادی و تبلیغ سبک زندگی اسلامی با عمل نه با حرف‌های کارشناس‌های باسواد و کم‌سواد رادیومعارف. کارشناس‌های رادیو معارف اکثرا خوبند اما برخی‌شان فاجعه هستند.
نهی از منکر در این مورد یعنی: حذف پلیدی عیان در جامعه که باعث تحریک شهوت نشود. جلوگیری از قبح‌شکنی.
اگر در عمق امر به معروف و نهی از منکر بروی می‌فهمی که اصل مدارا هم همان است. اصل رفق همان است. وگرنه گذشتن از خطای مردم اگر همراه با رشد مردم نباشد فایده‌یی ندارد. آقا مثال. بنده را راهنمایی کنید. توی مترو یک زوج دوست‌دختر-پسر یک عمل شهوت‌برانگیز و فوق‌العاده عرف‌شکن و تیز انجام می‌دهد. دست‌کم 50 نفر در آن واحد صحنه را می‌بینند. چه کنیم در آن لحظه. من سراپا گوش هستم. 

مجتبی : سلام

اول باید به این سؤال جواب بدهی که آیا آن عمل شهوت برانگیز از نظر آن پنجاه نفر هم همان قدر عرف شکن و تیز است؟

اگر نه باید دید چه تغییری در نوع نگرش و اعتقادات ایشان حاصل شده که چنین عمل ضایعی را تاب می آورند؟ 

و اگر بله که طبیعی است مردم باهاش برخورد می کنند. مثل کسی که توصف جابزند و رعایت نوبت دیگران را نکند.

اما اگر مردم هم به همان اندازه که تو مشمئز شده ای مشمئز شده اند و برخورد نکرده اند باید دید چرا؟ آیا چیزهایی مثل امور خصوصی، حالا یک کاری کرده، گیر نده، من مسئول نیستم، یا ترس از عواقب اتفاقا قانونی آن باعث این بی عملی می شود؟

من هم مثل تو شاهد اینگونه حرکات بوده ام. در عین حال اصلا به روی خودم نیاورده ام. شخصا معتقدم مردم منتظرند یک ریشو جلو بیفتد و کتک بخورد و بعدش آنها به اش اعتراض کنند، یا جملاتی نظیر جملات بالا را بگویند، یا سه هزار میلیارد را توی سرش بزنند که حق دارند بزنند و از این قبیل. از بعد دیگر بچه های ناجا سر می رسند و چون ید طولایی در این گونه برخوردها دارند اول از همه حال تو را می گیرند که تعریف نشده عمل کرده ای و بابا و ننه ی جری آن نورچشمان را حاضر می کنند و توی بیچاره اگر تابحال به چیزی متهم نشده باشی شانس آورده ای.

این یعنی همان مفهومی که عرض کردم. یعنی امر و نهی باید آبران قدرت داشته باشد وگرنه خواهش است. خواهش مادون از مافوق. این قانون امر به معروف و نهی از منکر هم کشک است. وقتی تعداد موارد زیاد شد، شمارش هم سخت می شود چه برسد به برخورد. بهترین راه تغافل است تا ببینیم چه می شود.

موافقی؟


سجاد: تغافل خوب است برای مواردی که در خفا اتفاق افتاده اما تو فهمیدی. مثل پدری که فهمیده است پسر یازده نه ساله‌اش سیگار کشیده. تغافل در مواردی که طرف دارد دین تو را تف می‌کند توی چشمت تغافل نیست بلکه ترس لامپ نئون شدن توی جمع است. همه تمایل دارند که همرنگ جماعت شوند و لامپ نئون نشوند تا خدای نکرده رسوا نشوند. طرف دارد به آیین و سنت و شریعت و عرف تو با علم و با قصد و نیت، لگد می‌زند. تغافل کنم؟ حاشا و کلا. نمی‌پذیرم. برو گزینه‌ی بعد.

همین تغافل‌ها را در ماه مبارک به وفور شاهد خواهیم بود متأسفانه.
در مورد جمله‌ی اول‌ات: ما نباید بگذاریم عرف به نفع شیطان تغییر کند. دعوا سر همین تغییر ملاک‌ها و انگیزه‌های برخورد است. قاعدتاً اگر کار به جایی برسد که عرف ایران این مسایل را رسماً تأکید می‌کنم رسماًپذیرفت؛ دیگر برخورد انفرادی امثال من هیچ جایگاهی ندارد. لاس وگاس می‌شود دیگر. توی لاس وگاس که پوشیه نمی‌زنند.

حیدر:سلام
آدم از حرفهاتون خسته میشه.
قدیما علما به شاگرداشون توصیه میکردند که اگر میخواین درست گفتن و درست اندیشیدن رو یاد بگیرید ریاضیات بخونین.
آدم اینجوری تو هیچ فتنه ای گم نمیشه.
تو این مملکت هر دعوای سیاسی ای ی یه فتنه است چون هیچ جریان سیاسی ای اعتقاداتش رو صریح بیان نمیکنه...
خیلی حرف هست که بزنم ولی ترجیح میدم براتون دعا کنم.

مجتبی: من معتقدم تو نتوانستی مسائل را از هم تفکیک کنی.

تغافل آن پدر با تغافلی که من گفتم سرتاپا فرق دارد.

تغافل آن پدر جنبه ی تربیتی دارد. نمی خواهد آبروی فرزندش را ببرد و عزت نفسش را لکه دار کند. ولی اینجا تو مشت خودت را باز نمی کنی. اقتدارت را حفظ می کنی. چون می دانی که کارت هزینه ی بیهوده ای دارد. یک به احتمال زیاد تأثیری روی فرد نخواهد داشت. دو به احتمال زیادتر دیگران تو را هو خواهند کرد اگر متعرضت نشوند.

فرق قدرت و اقتدار را می دانی چیست که؟ مثل کسی طرف به اش فحش می دهد و می گوید که با من نبوده. خیلی ها دوست دارند امثال تو رگ گردنی شوند تا شاهرگشان توی ذوق بزند.

البته شاید من آدم ترسویی باشم و اینها همه توجیه. انکار نمی کنم که قسمتیش همین است. خدا به ما دید بدهد تا بتوانیم اهم را از مهم تشخیص دهیم.

یا علی مدد


سجاد: یه خورده هم به جو و حس و حال و فضایی بستگی داره که گناه توش انجام میشه. به هر حال ظرافت زیاد داره و در نهایت آدم‌ها توی لحظه تصمیم می‌گیرن.اینجا یه بحثی هم هست. مسئله فقط نترسی و جگر داشتن نیست. حتی مسئله فقط احتمال تأثیر هم نیست. مسئله این است که طرف بفهمد که جامعه‌اش هنوز این رفتار را زشت و قبیح می‌داند. من هم به عنوان یک عضو تلاش خودم را می‌کنم. 


مجتبی:سلام

راستی من با این یارو حیدر موافقم. خوب اندیشیدن و خوب حرف زدن هم خیلی مهم است. اینکه بدانی چه به گویی، به که بگویی، کجا بگویی و چجوری بگویی مهم است.

رضا: سلام طاعات مقبول. چند روز است بحثت را دنبال می­کنم. با توضیحات وتکمله هایت بهتر و دقیق تر شده است. بحثت را بالجمله قبول دارم ولی فی الجمله نه ! هر چند دغدغه  فرهنگی داشتن جهت این که شرایطی مهیا گردد برای بهشتی کردن مردمان، خوب است، اما بر خلاف ظاهر صلاحش، خروجی و برآیند خوبی نخواهد داشت. گرچه میدانم شما هم معتقد هستید که با قضایای فرهنگی بایستی با نرمی مواجه شد، اما نمی دانم چرا این  اصطلاح غلط انداز را انتخاب نموده و اصرار بر آن دارید. به نظر بنده خداوند هم با این شیوه (به زور ) کسی را به بهشت نمی برد. اصلا بهشت وقتی بهشت است که جزا و پاداش انتخابی مختار باشد و گر نه..............

در جنگ بدر سپاه دشمن به چشم مسلمانان کم شمار است. به دستور الهی قلوب مومنینی که به صحنه جنگ رفته اند شجاعتی پیدا میکند مثال زدنی. با تعبیر شما خدا خارج از تواناییِ مسلمین آنها را هدایت میکند. و مثلا دیگر کسی مرتکب گناه فرار از صحنه جنگ نمی شود. اما نکته اینجاست که مومنین حاضر در صحنه جنگ شجاعت قلبی پیدا میکنند و نه اینکه همه ی اهل مدینه ی آنروز قبل از حرکت سپاه اسلام چیزی به دلشان بیافتد و اعتبارا شجاع شوند و بروند به  جنگ.

ان تنصروا الله ینصرکم .....

در تعالیم اسلامی بیشتر صحبت از تقدیرات داریم و قضاها و نه الزاما مقدّرات و مقضی ها. و به اعتقاد بنده در اینجا ظریفه ای نهفته است. به ما آموخته میشود که از میان اشقاقِ مختلفِ اتفاقات ممکن الحدوث، بهترین را طلب کنیم و نه لزوما وقوع جبریِ یک قضای نیکو را! نمی خواهیم به زور به بهشت برده شویم. در همین حد که شرایط و علل آماده باشد و بعد اختیار باید کار خودش را بکند. و این دیدگاه (که در ادعیه داریم) اگر بخواهد به عنوان یک رویه عملی ایفاد گردد، ترجمانش میشود "به زور به بهشت نبردن".

سجاد:سلام و درود
پس بحثم را فی‌الجمله قبول داری و بالجمله قبول نداری. روزه تو را برده است دیگر! ملا لغتی نشوم.
من هم تمام گفته‌هایت را قبول دارم. ولی تو هم درباره‌ی فرد بحث کردی. آیا تو معتقدی که قاعده برای فرد و جامعه باید یکی باشد؟ بحث ما به اینجا رسیده بود. اصطلاح غلط‌انداز است. و اساسا داستان‌ها سر همین ماجراهای غلط‌انداز است. همانطور که پیش‌تر گفتم ماجرای این اصطلاح از آقای روحانی شروع شد حال آنکه رهبری وقتی درباره‌ی حکومت و بهشت صحبت کرد فقط گفت حکومت وظیفه دارد که مردم را به بهشت ببرد که مسلما معنایش همان زمینه‌سازی مادی و معنوی برای رشد و تعالی فرد و جامعه بود. این وسط آقای روحانی آمد و ناجوانمردانه مغالطه‌یی را در فضای رسانه مطرح کرد و فضا را غبارآلود کرد. من در فضای غبارآلود و جدلـی بحث خودم را شروع کردم. اگر به من بود ابتدائا این بحث را اینطور شروع نمی‌کردم. ولی وقتی دیدم که با تکرار جمله‌ی مهمل درباره‌ی بهشت فضا به سمت بی‌اهمیت کردن بعد قیامتی زندگی می‌رود تصمیم گرفتم که بگویم اصلا حالا که این طور است من میخواهم به زور به بهشت برده شوم.
نکته این است که اکثر ما سر زور جهنم عمل به واجبات و ترک محرمات داریم. پس زور بحث مهمی است. درست است که مختاریم اما حواسمان به تنوره‌ی دوزخ هم هست. اما درمورد بهشت رفتن بله. محال است. من هم گفتم محال است که ایمان زوری شود. من اینجا قصد بحث کلامی-حکمی ندارم. بحث من اجتماعی است.
الان ماه مبارک است و عده‌یی حرمت می‌شکنند. پلیس خیلی محدود توی صحنه هست. من و امثال من هم اگر صحنه را به نفع حرمت‌شکنان خالی کنیم، عرف جامعه عوض می‌شود. پس باید زور بزنیم که عرف جامعه عوض نشود که فردا خودمان و نسل ما توی منجلاب این فساد گرفتار نشوند. آیا برای بهشت رفتن نباید زور زد. تیتر مطلب من این است: زور زدن برای بهشت. زور بزنیم و کار کنیم و درگیر چالشها بشویم تا به بهشت برسیم. بهشت را به بها دهند نه به بهانه. حرف من همین است.

عادت زده: امت وسط یعنی دوری از افراط وتفریط

فرصت نشد بلاگت را چک کنم الان میبینم از فلسفه حکومت حرف زدی. اونم برای من که معتقد به اینم. اینم خودش یجور مغالطه تو بحثه. حرف ما چیز دیگه ای بود.

حر ف من خیلی ساده ست. خودت نوشتی که امیرالمومنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید شما رابه بهشت میرسانم

اگر اگر اگر اگر اگر اگر.همش تو همین اگره. یعنی آما مختارند اما حکومت هم وظایفی دارد که آنچه تو در ذهن داری ردش راحت تر از اثباتش است. بحث کمک به انسانها برای برگشتن به فطرت جهت سعادتمندی را کسی زیر سوال نبرده که توضیح دادی. البته خیلی خوبه که تکرار بشه.بحث تحمیل بود. موفق باشی. تمام


سجاد: این حرف امت وسط بودن و خیرالامور اوسطها و... حرف‌های درستی است که دولت مدعی اعتدال " یراد بها الباطل" . چرا دولتی که مدعی پرهیز از افراط و تفریط است؛ علیه تفریط صحبتی نمی‌کند؟ چرا افراط فرضی طیف پایداری( بر فرض ) را روحانیِ رییس‌جمهور با افراط داعشی یکی می‌کند؟ این ته نامردی است. ته ناجوانمردی.

چرا دولت هنوز این اعتدال ادعایی‌اش را تئوریزه نکرده است؟ چگونه می‌خواهد ثابت کند که اعتدال حرکت میان حق و باطل نیست؟
حالت اول: مردم هنوز حضرت امیر را به عنوان ولی و حاکم قبول نکرده‌اند. خوب این " اگر " این جا جا دارد. اگر اطاعت کنید یعنی اگر رأی بدهید یا بیعت کنید. اگر بیعت نکنند بهشت رفتن آن مردم با خودشان است.
حالت دوم: مردم حضرت امیر را به عنوان حاکم قبول کردند. حضرت امیر هم صد بار با ایشان سختی راه را طی کرد. آنها هم قبول کردند. تمام. حالا مردم هستند و حاکم. امام هست و امت. باید خطبه‌ی امام را در مورد حقوق متقابل مردم و حاکم خواند. 
حضرت امیر حکومت را به این راحتی‌ها قبول نمی‌کرد ولی وقتی قبول کرد به خاطر حق مظلومان به این راحتی‌ها حکومت را تحویل کس دیگری نمی‌داد. 
اتفاقا جمهوری اسلامی چون پای خون بنا شده نباید به سقوطش رضایت داد. ولی حکومت‌های استبدادی که مفتکی به دست آمده با یک باد فنا می‌شود.

عادت زده: جوابی به مجتبی که نمیشناسمش:

تعجب میکنم عزیز که تو در این حرف من اشکال کردی در باب حجت بودن فقیه. من فکر کردم با جماعتی روبرو هستم که نیاز به توضیح اضافه نداره که حتما همین جوره شاید من بد نوشتم. من نوشتم فقیه بدون هیچ پسوند وصفتی. آفرین برتو صائنا لنفسه وفلان وفلان. خوب میرسیم به کی؟ ما انتخابمون را کردیم هم در احکام شخصی ورساله وهم در اجتماع و قبول ولایت. یعنی از فقیه با شرایط خاصی که 50سال یدفعه هم بزور یکیشون گیر میاد میرسیم به یه شخص خاص. الان یک طیف مخالف رهبری از فقا هستند. من حوزه برو بیا داشتم میدونم چیزهایی را که شما نمیدونید شاید.

اگر فقیه به خودی خود حجت است پس ...و... و... و... هم در قم حجت اند.برو ازشون تبعیت کن.بحث واضحه برای من. البته ظاهر شاذی داره. اصلا اشتباه از من بود که اینجا مطرح کردم.  موفق باشی مجتبی


عادت زده: قطعا نباید از دست داد. مگه میشه با این همه خون دادن واین جبهه بندی که تو دنیا درست شده و مگه میشه تنها وتنها رهبر جهان که مقابل  صنعت پورن و همجنس بازی(جنگ علنی با خدا) و استکبار وساتنیزم(شیطان پرستی) و صهیونیزم و وهابیت و غالی گری شیعه ودراویش منحرف وهزار کوفت وزهرمار از هر فرقه ودین ومذهبی ایستاده رها کرد؟ نه. ما اینکار را نخواهیم کرد. این برای ما از اوجب واجبات است. ما به حکم دین وعقل ومرام اهل بیت این راه نورانی را انتخاب کردیم /با اینکه نفع دنیایی برای ما ندارد واین اتفاقا اخلاص ما را محک خواهد زد در آینده ای نزدیک اما با مخالفین هم نرمش میکنیم تا جایی که سلاح بدست گیرند ومبارزه کنند. من به جد میخواهم مصداق اشدا  علی ..و رحماء... سرجای خودش باشم اما میدونم گاهی اشتباه میکنم.

با غیر مذهبی ها هم با چند روش 1دست نکشیدن خودمون از اعتقادتمون و پافشار ی بر واجبات{ میپرسن تو این گرما روزه میشی؟ با جدیت میگم بله.تمامش.همه رمضانهای عمرم نیز این گونه بوده. من با روزه عشق میکنم.دقت شود اینجا محلی از ریا ندارد.بحث واجب است} 2 تذکر مشفقانه و  اونم نه  کشف گناه از روی وارسی وبازجویی گ ولا تجسسوا".3 در موارد عرف شکنی مثل اون مترو کذایی به فرض اتفاق هم برخورد ماها ،هم  درخواست برای برخورد جدی حکومت و....

اما همه این فرضها براین است که مردم بخوان وفعلا با این راهپیمایی ها وبیعت مردم شهرهای مختلف با رهبری در سفرها و اقبال عجیب دهه 70ها به نظام ورهبری ومذهبی شدنشون بیشتر از نسل داغون ما دهه 60تی ها و مشارکت در انتخابات (مظهردموکراسی وجمهوریت )بالای 50درصد،  سرجای خود پابرجاست .اما اگر شد بفرض محال( ان شاءالله محال) که  فقط من نوعی  باشم وسجاد و رهبر وسپاه وهمه در تقابل ، وضعیت متفاوت میشه.شیعه از روش قذافی و بحرین  ویمن و  ... برای حفظ حکومت تببعیت نمی کند.اینا خیلی بحث داره که از حوصله من خارج وخودت دقیق تر بلدی. خدا نکند که  بخاطر دین و حفظ حکومت به گناه کبیره بیفتیم. به خودکامگی و مخالف  کشی و ...  

اللهم رب شهر رمضان. خدایا همه ماها را برای خودت تربیت کن.تمام


  • ۹۳/۰۵/۲۷
  • سیدمحسن