یه بحث دانشجویی
خواستم یچیزایی درباره موضوعی که در ذهن داشتم بنویسم بناگاه یادم اومد از بحثی دانشجویی و مرتبط با آنچه قصد بر نوشتن درباره اش داشتم. این کامنت بازی ها همه قبل از ماه رمضان در وبلاگ یکی از بچه های پژوهشکده ذیل مطلبی با عنوان "زور زدن برای بهشت" حادث شد. فکر میکنم موضوع مهمی باشه. اگه حوصله و مجال و البته دغدغه ای ازین جنس باشه خوندنش خالی از لطف نیست. با اندکی تلخیص و ویرایش :
عادت زده:هیچ کس نمی تونه بزور ترا به بهشت ببره. اگه اینجور باشه پس حتما کسانی هم میتونن ترا بزور به جهنم ببره، پس به بهشت رفتن زوری نیست. اگه رئیس جمهور میخواد سلب مسئولیت کنه از دولت خوب یه حرفی اما در حالت کلی حرفش درسته.
سجاد: چرا... به زور هم میشود به بهشت رفت. بحث عمیق مربوط به سلوک و بندگی است دیگر. تو اگر خود را به یک جریان عبودیت بسپاری آب این جریان قوی تو را به زور با خود میبرد. البته میدانم که این حرفم ممکن است هزار برداشت غلط را تحمل کند. اما باکی نیست. بحث سر این است که زور موجود در این مسئله در کجای زندگی و روح و وجود بشر به کار گرفته شود. مثل پزشک حاذق که برخی کارها را به زور انجام میدهد. حضرت حجت هم مومنین مورد تفقدش را با زور( یعنی مثلا تصرفی چیزی در تکوین) به راه میآورد. بحث یه خورده عرفانی و ولایی میشود. نمیخواهم باز کنم. اما من حرفم این است اگر راهی هست من دوست دارم به زور به بهشت برده شوم.
سجاد عزیز،کدام حکومت برپایه ی زور پایدار بوده که اینگونه مینویسی و به اسلام عزیز وصلش می کنی؟؟؟ اینکه بعضی ها خود را بهشتی می دانند هم برایم جالب است، مردم را به زور به بهشت میبریم، مردم وارد بهشت می شوند و ما دم در بهشت گرفتار میشویم! اینگونه سخن گفتن را به هیچ وجه نمی پسندم!
عادت زده: سلام ناراحت نشو سجاد جان اما این تفکرت خروجی خطرناکی خواهد داشت
باید بذارم روی جوانیت و اینکه عشق به دین داری ومیخوای احکام دین اجرا بشه اما برای این هدف مقدست به هر وسیله ای چنگ میزنی همون قضیه معروف " هدف وسیله را توجیه میکند"
بابا داعش هم مثلا قصدش اجرای احکام دین است که شلوار لی و تیغ زدن صورت و ... را شلاق میزنن(البته نه اینکه اینا خوب باشه میگم پس اختیار ادما چه)
نمخواداشتباهی که کردی حالا با کامن های شدیدتر از قبل تشدید کنی. تو اهل فکری پس جواب نده بشین خلوت کن و فکر کن
من لیبرال نیسم و معتقد به امربه معروف ونهی از منکر اما نه به مهنای قهریه که تو میگی
میدونستی حتی پس از ظهور هم اهل کتاب حضور دارن و همه مسلمون نمیشه (این مهم ازآیه قرآن برداشت میشه) اینقد درگیر مسائل سیاسی و تحلیل فیلم و ..هستی (که لازمه) که مبانی دینی ات بنظرم ضعیف داره میشه.من همین هشدار را به خودم هم میدم
قدیمی ها میگن نصیحت تلخه خواص داره بشین فکر کن تعصب نورز
من از تفکر امثال تو هراسانم و یک لائیک را بر گسترش این تفکر مزخرف ترجیح میدم
دقت کن داداش و هول نشه من فقط این تفکر را که گوشه ای از همه طرز فکر سجاد است را زیر سوال بردم و مزخرف خواندم نه خود سجاد را که اهل تقوی و حلال وحرام واهل تفکره.
من حداکثر یک درصد از وجودت را زیر سوال بردم نه همه خوبی هاتو
سعی کردم عصبانیت خود کنترل کنم وموقر بنویسم بازهم گاهی تند شد اما عوضش نمیکنم
سیر مطالعاتی خودتو درست بچین دوست عزیز. تقویت این تفکر به خدا قسم نتیجه بوکوحرام و داعش وخوارج را در پی خواهد داشت. فقط فرق ماها اینه که ائمه معصومین دستمون را میگیرن وگرنه فرقی نمیکردم با گروه های سلفی.من با تمام بی سوادیم هزار خط میتونم بنویسم که از آیات قرآن و روایت و سیره معصومین و سیره علمای ربانی شاهد بیارم.میخوام برای این زور به بهشت بردنت مردم را سرمو بزنم تو دیوار. بخدا جا داره مردم از هر چی دین و مذهبه متنفر و منزجر بشن.خدا را قسم میدم به حق علی بن ابیطالب که این ناهیان و این آمران را بر سر مردم مسلط نکنه. الهی آمین
سجاد: سلام
سجاد:سلام و درود بر تو
1. من سعی میکنم ساده بنویسم. مغلقنویسی و پیچیدهبافی را بهویژه برای رسانهی وبلاگ مناسب نمیبینم. حتماً در این کار موفق نبودهام. به هر حال فکر میکنم که متنهایم سختخوان نیست. البته من نگارش متن را میگویم نه پرداخت و موضوع نوشته را. موضوع را ساده و دمدستی نمیگیرم چون کمی لوث میشود و مخاطب فاضل من حالا هر تعداد که باشد بهرهیی نمیبرد.
2. من برای زور، تشبّث به حشیش نکردم. من از اول منظورم همین چیزها بود. خوب برادر متن را میخواندی بعد کامنت میدادی. برای خودت لقمهی دورِ سر شد. برای من فرقی نمیکند.
3. من هم دیدم باز است. آقایان اعتدالگرا ما را افراطی خوانده و دایم هنگام مثالزدن ما را در کنار داعش و تروریستها مثال میزنند. من ایشان را به خدا واگذار میکنم. اینجا مجال گشودن این غربت نیست. مثال از بهشتی و موسی صدر اصلاً هم پیشپاافتاده نیست. خیلی هم مثال درستی است. ما باید بنشینیم و بدون بتسازی بهشتی و صدر را بفهمیم و نقد هم بکنیم. آیا بهشتی و مطهری یک جور میاندیشیدند؟ آیا امام صدر تفکر بیعیبی داشت؟
4. یک بحث نسبتاً پیچیده و سختفهم: تمدنسازی یک فرایند است نه یک کارویژه( پروژه). امام وقتی نهضت را آغاز کرد گونهیی میاندیشید که با وقوع انقلاب و جنگ و منافقین و طی مراحل مختلف انقلاب این گونهی فکری تغییراتی کرد. خوب عدهیی جاهل تعبیرهای ظالمانهیی را به این تغییرات نسبت دادند. مثال معروفاش قضییهی حجاب اجباری است که خیلیها میگویند اگر امام از اول میگفت چنین و چنان میشد؛ که البته حرف غیر دقیقی است. اندیشهی سیاسی امام مانند اندیشهی فلسفی امام تکامل یافت. انقلاب امام بر اساس شریعت اسلام بود. امام بر اساس شریعت عمل میکرد. شاید امام از پیش فکر خیلی از بزنگاههای بحرانی را نکرده بود اما به خدا اعتماد کامل داشت و میدانست و باور داشت که إنّ مَعیَ ربّی سَیَهدین(شعراء/62) . موسی-علیه السلام- هم نمیدانست که دریا گشوده میشود( البته در عالم مُلک نمیدانست). امتحان الهی همین است. باید انقلاب میشد. امام به این گزاره یقین داشت. البته همین امام شاید در دورهیی هنوز به این یقین نرسیده بود. طی یک گذار و تکامل این تمدن ساخته شد. دربارهی آقای خامنهای هم همین طور است. ماجرای نمازجمعهی سال66 آقا و تذکر امام را به خاطر بیاور. دربارهی اهل هنر و ذوق بودن ایشان هم همینطور است. ایشان اهل ذوق و هنر است اما تذکرشان به عطامهاجرانی دربارهی ترویج موسیقی را فراموش نکنیم. تمدنسازی پیچیده است. نمیشود حکم کلی داد که موسیقی خوب است. آدماش مهم است. دولتاش مهم است. جوّ جامعهاش مهم است. رهبر انقلاب عاشورایی برگزار کردن فاطمیه را به صلاح نمیبینند. قبلا در حد استمزاج این مطلب را میدانستیم الآن در حد استظهار. البته نقل با واسطهی موثق را شنیدهایم. شما این موضوع وحدت امت اسلام را خارج از موضوع نوشتار مطرح کردی. به هر حال من مطالب بیانشده در کلیپ-مستند عمامههای انگلیسی را نزدیک به صواب و حق مطلب می دانم. ر.ک. فیلم مستند عمامههای انگلیسی.
5. مقایسهات دربارهی مدارا برای وحدت اسلامی و تسامح برای مردم درست نیست. بوی مغالطه میآید. اصلاً مغالطهی آقای روحانی هم سر همین ماجراست. فضا امروز غبارآلود است. هر کسی هر حرفی میزند. یاد حرفهای بیاساسی که دربارهی طرفداران سعید جلیلی میزدند میافتم.
6. هدف ما قلهیی است که خمینی در وصیتنامهاش آورده است. برافراشتن پرچم توحید بر قلههای جهان. صد در صد مردم جهان هم کافر باشند ما باید کار خودمان را بکنیم. البته این حرف کلی است. مبهم است ولی مهمل نیست. حرف است و شعار ولی بیهوده نیست. وقتی کار به عمل میرسد باید دقیقتر بحث کرد. حجاب با توجه به جامعه و عرف معنا مییابد. عرف ما هم تقریباً معلوم است. آیا به حق است که دست روی دست بگذاریم و شاهد قبحزدایی از عرف خودمان باشیم؟ آمدیم و با ارشاد و عزیزمگفتن و جانمشنفتن و دعوت به مطالعه قضییه حل نشد. چه کنیم آن وقت؟
7. اجبار کردن به پوشش و حجاب دربارهی فرد با جامعه متفاوت است. آدم نباید به فرزند خود دربارهی این مسایل زور بگوید. البته زور به معنی متعارف. اما تصمیم برای جامعه فرق میکند. جای بحث دارد به قول آقای روحانی دیگر. یک فرد بیحجاب میشود. آیا برخورد پدرش و حکومت باید یکسان باشد؟ هر دو باید بر اساس شریعت عمل کنند. حالا فرض کن که یک جماعتی بیحجاب میشود. آیا باز هم باید با ایشان به مثابه یک فرد برخورد کرد؟ نه. اینها جماعتی هستند. هدف دارند و دارند ریشه را میزنند. نوع برخورد با فرد و گروه تفاوت کند. تازه این جماعتها کارهایی را خواهند کرد که بیحجابی در برابرش مسئلهی عادی است. نشانههایش را پیشتر نوشتهام. مهم این است که باید برخورد کرد تا این ماجرا رخ ندهد. لازم است که برخورد شود. شیوهی برخورد هم باید با حساب و کتاب و با در نظر گرفتن شرایط گوناگون باشد.
8. ما باید بندهی برهان باشیم. شما برهان بیاور و دلیل اقامه کن. حالا لزوما که نمیشود گفت هر چه ما از بچگی آموختیم غلط بوده.
سجاد ببین نتیجه گیریهای تو درست است. اما در روش در خیلی از موارد نمی شود آن طور که تو می گویی عمل کرد. مدارا گاهی خیلی کارساز است. اینکه آدمهای یک اجتماع به جای امر و نهی هم و توی سر هم زدن دست هم را بگیرند و بالا بیاورند خیلی راهگشاست.
هرچند امر و نهی یعنی دستور مافوق به مادون. یعنی وقتی زورت نرسد امر نیست. اعتراض است یا خواهش. با فرعون هم باید با زبان لین حرف زد.
به قول دکتر ولایتی که می گفت مذاکرات کلاس فلسفه نیست و راست هم می گفت، جامعه نیز ایضا کلاس فلسفه نیست. تو بیا به خانم ها بگو حضرت زهرا اینچنین و آنچنان. از نابینا هم رو می گرفت. بهترین موقعیت برای زن را منزل می دانست. زن بیچاره نگاه می کند که اگر کار نکند و با مردان دیگر همکلام نشود نرسیده به برج چرخ زندگی اش لنگ می زند. نه اینکه روش زندگی حضرت زهرا درست نباشد ولی این مقایسه ها آدمها را جلوی معصومین و خدا قرار می دهد. فوقش این می شود که نقش معصوم را نادیده می گیرند.
از آن طرف مگر تو خودت از جوادی آملی بزرگ نقل نکردی که ظاهر مردم باطن مسئولین است؟ پس بالادست را دریاب نه دامنه را.
تمام حرفم اینست که باید با مردم مدارا کرد و ذره ذره ایجاد علاقه و ارتباط نمود.
از آن طرف بعضی ها نظیر این دوستمان آقای عادت زده از بزرگان دین انتقاد می کنند و می گویند در فقیه هیچ حجتی نیست. پس در چه کسی حجت هست؟ نسبی بحث کنیم حتی. مگر نفرمود من کان من الفقهاء صائنا لنفسه و الخ؟ پس فقیه حجت است و نه شخص. اگر می گویید نه، به اعتبار کلام همان که می گویید شخصا برای شما حجت است، این حرف اثبات می شود. البته بالأخره غیر از امام معصوم همه عیب دارند. حتی فقها. ما عیب نداریم؟
ثمره اش این است که عده ای می خواستند کاری که فقیهان را در آن ناتمام و نالایق می دانستند به روش خودشان درست کنند. چه شد؟ اعتماد مردم از دین را با حمایت از یک جریان خاص که بعدا معلوم شد جریان اصیل نبوده زائل کردند و این وضع فرهنگی امروز که ناپسند تر از پیش است دست ساخته شان است.
من روحانیت و مدارا را بیشتر می پسندم، به جای التهاب آفرینی و ایجاد فضای دوقطبی. شما را نمیدانم.
سجاد:سلام
اول باید به این سؤال جواب بدهی که آیا آن عمل شهوت برانگیز از نظر آن پنجاه نفر هم همان قدر عرف شکن و تیز است؟
اگر نه باید دید چه تغییری در نوع نگرش و اعتقادات ایشان حاصل شده که چنین عمل ضایعی را تاب می آورند؟
و اگر بله که طبیعی است مردم باهاش برخورد می کنند. مثل کسی که توصف جابزند و رعایت نوبت دیگران را نکند.
اما اگر مردم هم به همان اندازه که تو مشمئز شده ای مشمئز شده اند و برخورد نکرده اند باید دید چرا؟ آیا چیزهایی مثل امور خصوصی، حالا یک کاری کرده، گیر نده، من مسئول نیستم، یا ترس از عواقب اتفاقا قانونی آن باعث این بی عملی می شود؟
من هم مثل تو شاهد اینگونه حرکات بوده ام. در عین حال اصلا به روی خودم نیاورده ام. شخصا معتقدم مردم منتظرند یک ریشو جلو بیفتد و کتک بخورد و بعدش آنها به اش اعتراض کنند، یا جملاتی نظیر جملات بالا را بگویند، یا سه هزار میلیارد را توی سرش بزنند که حق دارند بزنند و از این قبیل. از بعد دیگر بچه های ناجا سر می رسند و چون ید طولایی در این گونه برخوردها دارند اول از همه حال تو را می گیرند که تعریف نشده عمل کرده ای و بابا و ننه ی جری آن نورچشمان را حاضر می کنند و توی بیچاره اگر تابحال به چیزی متهم نشده باشی شانس آورده ای.
این یعنی همان مفهومی که عرض کردم. یعنی امر و نهی باید آبران قدرت داشته باشد وگرنه خواهش است. خواهش مادون از مافوق. این قانون امر به معروف و نهی از منکر هم کشک است. وقتی تعداد موارد زیاد شد، شمارش هم سخت می شود چه برسد به برخورد. بهترین راه تغافل است تا ببینیم چه می شود.
موافقی؟
سجاد: تغافل خوب است برای مواردی که در خفا اتفاق افتاده اما تو فهمیدی. مثل پدری که فهمیده است پسر یازده نه سالهاش سیگار کشیده. تغافل در مواردی که طرف دارد دین تو را تف میکند توی چشمت تغافل نیست بلکه ترس لامپ نئون شدن توی جمع است. همه تمایل دارند که همرنگ جماعت شوند و لامپ نئون نشوند تا خدای نکرده رسوا نشوند. طرف دارد به آیین و سنت و شریعت و عرف تو با علم و با قصد و نیت، لگد میزند. تغافل کنم؟ حاشا و کلا. نمیپذیرم. برو گزینهی بعد.
قدیما علما به شاگرداشون توصیه میکردند که اگر میخواین درست گفتن و درست اندیشیدن رو یاد بگیرید ریاضیات بخونین.
آدم اینجوری تو هیچ فتنه ای گم نمیشه.
تو این مملکت هر دعوای سیاسی ای ی یه فتنه است چون هیچ جریان سیاسی ای اعتقاداتش رو صریح بیان نمیکنه...
خیلی حرف هست که بزنم ولی ترجیح میدم براتون دعا کنم.
تغافل آن پدر با تغافلی که من گفتم سرتاپا فرق دارد.
تغافل آن پدر جنبه ی تربیتی دارد. نمی خواهد آبروی فرزندش را ببرد و عزت نفسش را لکه دار کند. ولی اینجا تو مشت خودت را باز نمی کنی. اقتدارت را حفظ می کنی. چون می دانی که کارت هزینه ی بیهوده ای دارد. یک به احتمال زیاد تأثیری روی فرد نخواهد داشت. دو به احتمال زیادتر دیگران تو را هو خواهند کرد اگر متعرضت نشوند.
فرق قدرت و اقتدار را می دانی چیست که؟ مثل کسی طرف به اش فحش می دهد و می گوید که با من نبوده. خیلی ها دوست دارند امثال تو رگ گردنی شوند تا شاهرگشان توی ذوق بزند.
البته شاید من آدم ترسویی باشم و اینها همه توجیه. انکار نمی کنم که قسمتیش همین است. خدا به ما دید بدهد تا بتوانیم اهم را از مهم تشخیص دهیم.
یا علی مدد
سجاد: یه خورده هم به جو و حس و حال و فضایی بستگی داره که گناه توش انجام میشه. به هر حال ظرافت زیاد داره و در نهایت آدمها توی لحظه تصمیم میگیرن.اینجا یه بحثی هم هست. مسئله فقط نترسی و جگر داشتن نیست. حتی مسئله فقط احتمال تأثیر هم نیست. مسئله این است که طرف بفهمد که جامعهاش هنوز این رفتار را زشت و قبیح میداند. من هم به عنوان یک عضو تلاش خودم را میکنم.
مجتبی:سلام
راستی من با این یارو حیدر موافقم. خوب اندیشیدن و خوب حرف زدن هم خیلی مهم است. اینکه بدانی چه به گویی، به که بگویی، کجا بگویی و چجوری بگویی مهم است.
رضا: سلام طاعات مقبول. چند روز است بحثت را دنبال میکنم. با توضیحات وتکمله هایت بهتر و دقیق تر شده است. بحثت را بالجمله قبول دارم ولی فی الجمله نه ! هر چند دغدغه فرهنگی داشتن جهت این که شرایطی مهیا گردد برای بهشتی کردن مردمان، خوب است، اما بر خلاف ظاهر صلاحش، خروجی و برآیند خوبی نخواهد داشت. گرچه میدانم شما هم معتقد هستید که با قضایای فرهنگی بایستی با نرمی مواجه شد، اما نمی دانم چرا این اصطلاح غلط انداز را انتخاب نموده و اصرار بر آن دارید. به نظر بنده خداوند هم با این شیوه (به زور ) کسی را به بهشت نمی برد. اصلا بهشت وقتی بهشت است که جزا و پاداش انتخابی مختار باشد و گر نه..............
در جنگ بدر سپاه دشمن به چشم مسلمانان کم شمار است. به دستور الهی قلوب مومنینی که به صحنه جنگ رفته اند شجاعتی پیدا میکند مثال زدنی. با تعبیر شما خدا خارج از تواناییِ مسلمین آنها را هدایت میکند. و مثلا دیگر کسی مرتکب گناه فرار از صحنه جنگ نمی شود. اما نکته اینجاست که مومنین حاضر در صحنه جنگ شجاعت قلبی پیدا میکنند و نه اینکه همه ی اهل مدینه ی آنروز قبل از حرکت سپاه اسلام چیزی به دلشان بیافتد و اعتبارا شجاع شوند و بروند به جنگ.
ان تنصروا الله ینصرکم .....
در تعالیم اسلامی بیشتر صحبت از تقدیرات داریم و قضاها و نه الزاما مقدّرات و مقضی ها. و به اعتقاد بنده در اینجا ظریفه ای نهفته است. به ما آموخته میشود که از میان اشقاقِ مختلفِ اتفاقات ممکن الحدوث، بهترین را طلب کنیم و نه لزوما وقوع جبریِ یک قضای نیکو را! نمی خواهیم به زور به بهشت برده شویم. در همین حد که شرایط و علل آماده باشد و بعد اختیار باید کار خودش را بکند. و این دیدگاه (که در ادعیه داریم) اگر بخواهد به عنوان یک رویه عملی ایفاد گردد، ترجمانش میشود "به زور به بهشت نبردن".فرصت نشد بلاگت را چک کنم الان میبینم از فلسفه حکومت حرف زدی. اونم برای من که معتقد به اینم. اینم خودش یجور مغالطه تو بحثه. حرف ما چیز دیگه ای بود.
حر ف من خیلی ساده ست. خودت نوشتی که امیرالمومنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید شما رابه بهشت میرسانم
اگر اگر اگر اگر اگر اگر.همش تو همین اگره. یعنی آما مختارند اما حکومت هم وظایفی دارد که آنچه تو در ذهن داری ردش راحت تر از اثباتش است. بحث کمک به انسانها برای برگشتن به فطرت جهت سعادتمندی را کسی زیر سوال نبرده که توضیح دادی. البته خیلی خوبه که تکرار بشه.بحث تحمیل بود. موفق باشی. تمام
سجاد: این حرف امت وسط بودن و خیرالامور اوسطها و... حرفهای درستی است که دولت مدعی اعتدال " یراد بها الباطل" . چرا دولتی که مدعی پرهیز از افراط و تفریط است؛ علیه تفریط صحبتی نمیکند؟ چرا افراط فرضی طیف پایداری( بر فرض ) را روحانیِ رییسجمهور با افراط داعشی یکی میکند؟ این ته نامردی است. ته ناجوانمردی.
تعجب میکنم عزیز که تو در این حرف من اشکال کردی در باب حجت بودن فقیه. من فکر کردم با جماعتی روبرو هستم که نیاز به توضیح اضافه نداره که حتما همین جوره شاید من بد نوشتم. من نوشتم فقیه بدون هیچ پسوند وصفتی. آفرین برتو صائنا لنفسه وفلان وفلان. خوب میرسیم به کی؟ ما انتخابمون را کردیم هم در احکام شخصی ورساله وهم در اجتماع و قبول ولایت. یعنی از فقیه با شرایط خاصی که 50سال یدفعه هم بزور یکیشون گیر میاد میرسیم به یه شخص خاص. الان یک طیف مخالف رهبری از فقا هستند. من حوزه برو بیا داشتم میدونم چیزهایی را که شما نمیدونید شاید.
اگر فقیه به خودی خود حجت است پس ...و... و... و... هم در قم حجت اند.برو ازشون تبعیت کن.بحث واضحه برای من. البته ظاهر شاذی داره. اصلا اشتباه از من بود که اینجا مطرح کردم. موفق باشی مجتبی
عادت زده: قطعا نباید از دست داد. مگه میشه با این همه خون دادن واین جبهه بندی که تو دنیا درست شده و مگه میشه تنها وتنها رهبر جهان که مقابل صنعت پورن و همجنس بازی(جنگ علنی با خدا) و استکبار وساتنیزم(شیطان پرستی) و صهیونیزم و وهابیت و غالی گری شیعه ودراویش منحرف وهزار کوفت وزهرمار از هر فرقه ودین ومذهبی ایستاده رها کرد؟ نه. ما اینکار را نخواهیم کرد. این برای ما از اوجب واجبات است. ما به حکم دین وعقل ومرام اهل بیت این راه نورانی را انتخاب کردیم /با اینکه نفع دنیایی برای ما ندارد واین اتفاقا اخلاص ما را محک خواهد زد در آینده ای نزدیک اما با مخالفین هم نرمش میکنیم تا جایی که سلاح بدست گیرند ومبارزه کنند. من به جد میخواهم مصداق اشدا علی ..و رحماء... سرجای خودش باشم اما میدونم گاهی اشتباه میکنم.
با غیر مذهبی ها هم با چند روش 1دست نکشیدن خودمون از اعتقادتمون و پافشار ی بر واجبات{ میپرسن تو این گرما روزه میشی؟ با جدیت میگم بله.تمامش.همه رمضانهای عمرم نیز این گونه بوده. من با روزه عشق میکنم.دقت شود اینجا محلی از ریا ندارد.بحث واجب است} 2 تذکر مشفقانه و اونم نه کشف گناه از روی وارسی وبازجویی گ ولا تجسسوا".3 در موارد عرف شکنی مثل اون مترو کذایی به فرض اتفاق هم برخورد ماها ،هم درخواست برای برخورد جدی حکومت و....
اما همه این فرضها براین است که مردم بخوان وفعلا با این راهپیمایی ها وبیعت مردم شهرهای مختلف با رهبری در سفرها و اقبال عجیب دهه 70ها به نظام ورهبری ومذهبی شدنشون بیشتر از نسل داغون ما دهه 60تی ها و مشارکت در انتخابات (مظهردموکراسی وجمهوریت )بالای 50درصد، سرجای خود پابرجاست .اما اگر شد بفرض محال( ان شاءالله محال) که فقط من نوعی باشم وسجاد و رهبر وسپاه وهمه در تقابل ، وضعیت متفاوت میشه.شیعه از روش قذافی و بحرین ویمن و ... برای حفظ حکومت تببعیت نمی کند.اینا خیلی بحث داره که از حوصله من خارج وخودت دقیق تر بلدی. خدا نکند که بخاطر دین و حفظ حکومت به گناه کبیره بیفتیم. به خودکامگی و مخالف کشی و ...
اللهم رب شهر رمضان. خدایا همه ماها را برای خودت تربیت کن.تمام
- ۹۳/۰۵/۲۷