...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

از ریسپانس دوستان

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ

یا غیاث المستغیثین

بعد از پست مرد میخواهد در سایت مربوط به یک سفر زمینی- الهی:(با ویرایش و تلخیص)


م:سلام خوشا به حال شما  از ابتدای متن انگار که شما وصف حال من را هم میگفتید 

اما یه تفاوت بزرگ
اگه رفتی و دیدی و آدم نشدی چه ؟
اگه حالا به جای خواستن فرصت فقط شرمنده ای و عذر خواه 

پاسخ دادممن هم کم ندیده ام از آدمایی دور وبرم که نجف و کربلایی شده اند اونم چند بار اما آدم نشده اند آخه آدم شدن یک امر تربیتی ست و تربیت تدریجی ست و رهایی از عادت زدگی و وصال وارستگی یک شبه قطعا محقق نخواهد شد اما بدان زیارت حضرات محبوبین و معصومین علیهم السلام اکسیر و کاتالیزور و شتاب دهنده ترقی و سلوک است
ضمنا من نجف را راببینم و آدم نشوم، محاله محال

جهاد: کامنتتون خیلی حال خوبی داشت جناب سید محسن، و میدونید که جوان که نجف نبیند، جوان ناکام است.
ان شاالله چشمتون به حرم افتاد دیگه چشم ازش برندارید چون حضرت یه لحظه هم از ما چشم برنمیدارند.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب علیه السلام

110:برای سید محسن
سلام برادر
خواستم بهت بگم زدی به هدف! تنها راه رفتن به حرمی است که سی سال است ندیده ای! البته این تشخیص تو نبوده، همون خدایی که محبتش تو وجودت هست این رو هم به قلبت یاد داده که تنها راه، رفتن به حرمی است که سی سال است ندیده ای!
در نجف بهجتی را خواهی چشید که هیچ جای دنیا وجود ندارد، آرامشی را حس می کنی که انگار در آغوش خدایی. در نجف به راز خلقتت پی خواهی برد و آنجا می خواهی سرت را بر سجده بگذاری و از اینکه خدا تو را شیعه خلق کرده از او تشکر کنی، سجده ای که تا پایان عمرت طول بکشد! در نجف "ابا رحیما"ی زیارت 27 رجب را می بینی. انجا تازه می فهمی که پدرت کیست و در آغوش پدر بودن یعنی چه؟ اما آنچه می خواهی از ادم شدن در نجف اتفاق نمی افتد! اینکار را مولای من و تو، به حسینش سپرده است. آدم شدن و یا بهتر بگویم عاشق شدن در کربلا اتفاق می افتد! در کربلا دیگر هیچ نمی خواهی! و این ریباترین حس دنیاست. در کربلا تمام می شوی و وقتی تمام شدی همه چیز درست می شود.
انچه نوشتی دردی است که حضرت دوست به جانت انداخته، مبارکت باشد. مطمئنم کربلا می روی. مگر نمی دانی هیچ مادری طاقت درد کشیدن فرزندش را ندارد! تمام هم و غم مادر راحتی و سعادت فرزند است، و این ایام ایامی است که خدا هم برای مادرت عزادار است. پس از مادرت بخواه، با اطمینان بخواه و مطمئن باش مادرت تو را به آغوش پدرت خواهد رساند.
یادت باشد وقتی به نجف رسیدی، در ایوان طلای حرم مولا روبروی ضریح بایست دستت را بر سینه بگذار و از طرف من از مولا و سرورم تشکر کن ...
به کربلا که رسیدی، وقتی در بین الحرمین هستی و سرگردانی بین دو حرم را تجربه می کنی دعایم کن. 
و این روزها وقتی قلبت برای غم مادرت شکست و آبش از چشمت جاری شد، سفارش مرا به بانو بکن تا خودشان گره کارم را باز کنند. یا علی

نوشتم:
بابا ای ول با جمعی دست به قلم وعاشق مواجه ام واین مرا به وجد می آورد و پیش مستی قبل نجف بدست میدهد و تا اینکه خود مستی وصال ایوانش محقق شود
خدایا اسمم در لیست ذخیره هاست و اونم نفرات آخر قسمتی کن تا بقول "جهاد" ناکام نمیرم و به قول "110" در کربلا تمام شوم و روبروی حرم قمر منیر بنی هاشم بایستم وبگویمش: یا ابوالفضل "م" میگه: اگه رفتی و دیدی و آدم نشدی چه ؟ دیگه خود دانی ای فدایی حسین

چند روز بعد توسط "جهاد" نوشت:
 جناب سید محسن
مثل این که اسمتون در اومده، ان شاالله به سلامتی...
خواستم یه چیزی بگم بهتون، منم اولین بار که مشرف شدم عتبات، به عشق نجف رفتم، همه می گفتند کربلا ولی من همش دلم نجف بود، بعد که دو روز و نصفی حضورمون در نجف گذشت و داشتیم می رفتیم کربلا، من داشتم دیوانه میشدم، خیلی سخت بود، خیلی، بعد شب اولی که کربلا بودیم با این که خیلی کربلا هم حال خودش را داشت و خیلی حال و روز خوبی آنجا داشتم، ولی همون شب اول انقدر دل تنگ نجف بودم که نگو و نپرس... و هنوز نجف و حرم مولا همان حال را دارد... خیلی خاص هست حرم مولا امیرالمومنین علی علیه السلام، واقعا درک حس پدر و فرزندی است، حس پدر بودنشان را آن جا درک می کنید حتما به لطف خدا...
بعدها به لطف حضور در همین فضای مجازی یکی از دوستان، ما رو اینجا با حدیث معرفت به نورانیت امیرالمومنین علی علیه السلام اشنا کردند، نمیدونم این حدیث رو خوندید یا نه؟، اما این هدیه من باشه به شما که عاشق نجف هستید، نخونده نرید دیدن حضرت، سرچ که کنید این حدیث در اینترنت هم هست، خود حضرت دارند در این حدیث خودشان را به جناب سلمان و ابوذر معرفی می‌کنند، بخونید بعد ان شاالله جلوی ایوان طلای حرم که رفتید این حدیث رو به خاطر بیارید تا متوجه باشید که جلوی چه کسی ایستاده اید، جانم به فدای مولای مظلوم. یا علی ابن ابیطالب ... 
تاریک شده دلم زبی تقوایی...
گرمای گنه سوز نجف می خواهم
من نوشت: سلام متشکرم جهاد عزیز
آدم به داشتن این چنین هموطنای مومن و عاشق و همدل افتخار میکنه و نرفته و نجف ندیده حس غرور بهش بدست میده و با توصیف تو حس پدر فرزندی را درک میکنه
فدایی داری دادا....

110:سلام برادر سید محسن
چقدر خوشحال شدم که عازم هستید، الحمدلله
حالا دعا کنید که ما هم بیایم. :-)
ضمنا شک نکنید کربلا رفته و کربلا نرفته خیلی با هم فرق دارن و این هیچ ربطی به اینکه ما کی هستیم و اعمالمون چیه نداره این خاصیت کربلاست و کربلا زورش زیادتر از گناهان ماست
پس با قلبی مطمئن به الطاف الهی و آل الله راهی بشید و یقین داشته باشید که خدا قراره خیر بزرگی رو نصیبتون کنه که اول عشق رفتن به نحف رو به دلتون انداخت بعد هم خودش راهیتون کرد
ان شاءالله که به سلامتی برید و برگردید فقط لطفا تو این ایام سفارش ما رو به حضرت مادر علیها السلام بکنید متشکرم
یاعلی
  • ۹۳/۱۲/۲۳
  • سیدمحسن