...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

مرد می خواهد، مرد

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۵۵ ق.ظ
یا من یعفو عن کثیر
خدایا ترک معصیت در این وانفسای روزگار که ابلیس و اولیائش  شوی پر زرق و برقی از شهوات را با مهارت تمام به نمایش گذاشته اند هنر میخواهد، هنر
عقل می خواهد، عقل
دل میخواهد، دل
تفکر میخواهد، تفکر
توسل میخواهد، توسل
توکل میخواهد، توکل
تدبیر میخواهد، تدبیر
تفویض میخواهد، تفویض

خدایا در این زمانه صبر بر حرام مرد می خواهد، مرد
خدایا من مرد راه تو نبودم، چکنم؟
خدایا این سید محسن است که ترا می خواند و از خودش شاکی است و به تو شکایت آورده،
خدابا شاکی منم مدعی منم متهم هم خودم هستم!
خدایا  شبی سید محسن را دیدم که بدجور گریه می کرد، پرسیدمش مریضی دارید ها؟ گفتم نه گناه دارم، گناه!!
خدایا دل نبستن به این دنیا اگر اندکی به ما رو کند اراده می خواهد، اراده

خدایا جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه  در حضرت تو توبه شکستم صدبار  
زین توبه که صد بار شکستم توبه   بی یاد تو هر جا که نشستم توبه

خدابا زمانه ما دائماً توبه می خواهد، توبه
خدایا توبه های بعد نماز صبح به نماز ظهر نمی رسد و توبه ی ظهر به شام!
خدایا گاهی از توبه هم میترسم، نه از بی دوامی آن بلکه از معکوس بودن آن، توبه از کارهای خوب به سوی بدی ها. برگشت از حق بسمت باطل
خدایا از بی وفایی خودم حالم بد میشه،
خدایا بخشش تو هم دردی از من دوا نمی کند چرا که خجلت و سرافکندگی و کفران نعماتت مرا روانی می کند اما آدم نه، و چه فایده از این همه خوبی تو که همه با عصیان من پاسخ داده می شود. خدایا تو با این همه لطف مرا دیوانه می کنی، 
خدایا نمی گویمت مرا اندکی بزن چرا که بیش از همه بر ضَعْفَ بَدَنِی وَ رِقَّةَ جِلْدِی وَ دِقَّةَ عَظْمِی مطلعی 
خدایا میگویمت مرا آن گونه تربیت نما که نعماتت را با شکر، ابتلائت را با صبر و تقدیرت را با رضا بگذرانم 
خدایا اندکی مرا از این رنج درونی رها کن تا بعد سه دهه عمر نفسی بکشم و چه رنجی بالاتر از این همه نمک نشناسی
خدایا بی معرفت ها این تحملت را بر عصیان بندگان بر نبودنت حمل کردند در حالیکه واضح ترین وضوحات عالمی و اصلا همه عالمی، همه
خدایا همه چیز تویی و غیر تو همه هیچ
خدایا مرا چه می شود با آنکه سرتاسر وجودم ترا می خواند و ترا می خواهد اما در صبر بر طاعت و معصیتت نمی کوشم، آخه چرا؟ 
خدایا بعید میدانم بنده ای به سرکشی من داشته باشی با آنکه بر حقیقت امر کاملا آگاهست
خدایا خودت شاهدی که اگر همه دارایی دنیا را یکجا بهم هدیه کنی روح بی قرارم آرام نخواهد گرفت چرا که ندای فطرتم تویی نه بهترین منزل و ماشین و پست و ...
خدایا چگونه هست که مرا این گونه شیفته خود آفریده و تربیت کرده ای اما در عمل تا این حد سرکش و خطاکار و بی وفایم،
خدایا من در کردار خود مانده ام و راه حلی بر آدم شدن خود نمی یابم، نمی یابم
خدایا با تو ماندن در این روزگار مرد میخواست، مرد  من یکی که نبودم اما بدجور حسرت به دل مانده ام
خدایا کاش در هنگام معصیت غفلت از یاد تو مرا فرا می گرفت تا بهونه فراموشی یادت از شدت تقصیرم می کاست اما حقیقت جز اینست و این مهم، مسئله ی مرا حادتر می کند
خدایا نه ماه رجب مرا آدم کرد نه ماه رمضان
نه اعتکاف و نه زیارت امام رضا و حضرت معصومه
نه محرم و نه فاطمیه و نه...
خدایا من یک پیشنهاد برات دارم، بله پیشنهاد
خدایا ایوان نجف را یدفعه فقط یدفعه به من بنمایان خواهی دید می شود آنچه را که باید سالها پیش می شد.
خدایا نگو دنبال بهونه ای و تو ...
خدایا جرئت ندارم بگویمت مرا به این امتحان کن، نه من این حماقت را نمی کنم اما می گویمت مرا فرصتی ده، فرصت
فرصتی از جنس حرم حضرت محبوب، 
خدایا حجت را این گونه بر من تمام کن
خدایا سی سالی می شود حرمش را ندیده ام    حالم بدون ایوان نجف روبراه نیست، نیست،...
اللهم لا أجد لذنوبی غافرا...




  • ۹۳/۱۲/۲۰
  • سیدمحسن