...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

من و جواد چند روز پیش

يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۲۲ ق.ظ

محسنجهاد با نفس نخ تسبیح تمام فضایل


جواددرک نظم ،پنبهِ نخِ تسبیحِ تمام فضائل 

 نظم...ناظم...منظم...

ناموس آفرینش=نظم
و دیگر هیچ.


جواد:دکترا هم بگیرم ولی نظم نداشته باشم به هیچ یک از چشم اندازهای زندگی ام نمی رسم
این را  هیچ دانشگاه و استادی نمی تواند به من بیاموزد مگر...
الگوریتم نفس من این چنین بوده و هست که من را درگیر حال دنیایی ام کرده  و تسویف را در مقابل چشمانم تزئین و بعد ...
چقدر من ساده بوده و هستم
دلم می خواهد الگوریتم زندگی ام را موازی سازی کنم: جهاد با نفس+جهاد با درس+جهاد با کار.
نوشتن زیباست ولی بدون عمل کذبی زشت خواهد شد

محسن:چه فنی نوشتی رفیق. چند ماهی ست به این می اندیشم با این جهاد نکردن هایم  آخر درسم به ... و این حداقل بندگیم با موندن رو دستم نماز قضاها به مردن ختم شود و با عقده ی چله هایی که هوسشونو را از 20 سالگی داشتم و نتونستم حتی به یکی، به پیری برسم. در یک کلمه زندگیم  به حسرت و حسرت و حسرت فنا شود.
خوش بحال دوستانی که هنوز تا سی فاصله دارند. چند شب پیش با خود اندیشیدم و نزدیک بود از شدت غصه سکته کنم که وای برمن! من و گذر سه دهه عمر و بندگی نکردنم. به اونی که میخواستم در معنویت و ترک معصیت تا قبل دوران بزرگسالی برسم نرسیدم و چه حسرت بزرگی ست که حالا باید برای تا قبل 40 برنامه بریزم که این دهه آخرین فرصت است. حسرت سه دهه عمر و آدم نشدن بر دلم ماند. الان حاضرم زندگی و مدرک بیفایده و مختصر سرمایه مادیم را بدهم اما فقط به جوانیم برگردم. دیگه حتی اگه پاک از گناه هم بشم و همه چله های در ذهنم را بجا بیاورم، نماز صبحم را ماهها یکی قضا نکنم و تمام زندگیم به نظم بگذرد بازهم از خود راضی نمی شوم چرا که اوان جوانی  به غفلت عمدی، معصیت، ترک واجب، تنبلی، بی نظمی و عادت زدگی گذشت تازه آنچه ذکر شد هم بسادگی در بزرگسالی بدست نمی آید و اتفاقا به مراتب سخت تر است حصول آنها چرا که حرص و شهوت بیشتر شده و پایه های وجودی انسان در گناه تقویت شده و بی نظمی مستولی، با افزایش سن جهاد با نفس سخت تر.  
کجایی جوانی که یادت اصلا بخیر نیست و مرا آخر میکشیم با حسرت از دست دادنم ترا
خدا را خدا را که دوستانی که زیر سی هستند بشدت کار کنند در همه موارد موازی سازی مذکور  که اگر این فرصت مونده تا سی بگذرد بعید است دیگر کار به سامان برسد. من به تنها راه باقیمانده نجاتم یعنی حسین علیه السلام امیدوارم و بس و گرنه از فرط ناامیدی همه جانبه بله همه جانبه، متاسفانه بعلت تسویف همه جانبه دیگر از زندگی انصراف میدادم. والبته این راه نجات برای برگشت از سلوک مزخرف قبلی(تنبلی، بی نظمی، تسویف، نداشتن جرئت و قدرت علمی، فرار از ازدواج، بی پولی، بیکاری، اتلاف عمر، توکل الکی به خدا بی تلاش، توسل دروغین به ائمه بدون تقوا و جهاد، توجیه شکست ها بدون واقع بینی و...)است که مجاهدت ها باید تا دستگیری ائمه را متوجه شدن و اصلا در اکثریت موارد تعلق دستگیری به تلاش است و بس و این از ظرایفی است که لطف خدا اخیرا متذکر به آن شده ام. والسلام

پ.ن: گریزی از ویرایش نبود، والا.
پس نوشت:ویلی
  • ۹۳/۰۸/۱۸
  • سیدمحسن