...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۷۴ مطلب با موضوع «تو پرانتز» ثبت شده است

هوالمحبوب

تمام پرسه های یک هوسران سلوک می شود در پرتوی عشق به معنای واقعی، زمینی یا آسمانی توفیری ندارد

اولین بار که سلوک کنار تو را شنیدم نیمه رمضان بود از ساعتی بعد افطار تا یک ساعت مونده به اذان صبح یک دم بی وقفه گوش کردم، سال 88 ، دورانی بود... گذشت

یکی از سه ترانه تاثیرگذار و ماندگار زندگیم، این ها را بالاتر از موسیقی معمولی می دانم اول به لحاظ بزرگی متن دوم به لحاظ وزانت اجرا و صوت


پ.ن:تا گمراه نشوی هدایت نخواهی شد، اصولا هدایت اگر سالک صادق باشد به گمراهی می انجامد، گمراهی در پیچ و خم غم حضرت محبوب

پ.ن2: گاهی گمراهی عین هدایت است

  • ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۰:۵۵
  • سیدمحسن

هوالهادی

قبل از نوشتن و ارسال پیام " یا غیاث المستغیثین " بحث نسبتا مفصلی با یک ار دوستان طلبه داشتیم در مورد شأن و جایگاه ائمه علیهم السلام . آنچه من می گفتم دقیقا در نقطه مفابل با پست مذکور بود. بالاخره  از اصغر طاهرزاده پرسیدم:

 سلام اخیرا با دوست طلبه ام بحث دوستانه ای داشتیم سر اصل و هدف بودن یا وسیله بودن معصوم ؟من میگم بهش بابا همه اینا برای توحیده، سیدالشهدا مخواد توحید ما را درست کنه و گرنه خود امام که ...بالاخره این بحث خیلی طول کشید و نتیجه ای نداد میگم حدیث مقدمه تفسیره و قرآن و معصوم برای توحید. میگه نه خود حدیث علم مادره اولا و خود معصوم هدفه ثانیا میگه همه چی دست معصومین سپرده خدا. میگم پس خدا خودش چه کاره هست؟ مرگ مکان زمانش و نحوه اش،، زمان ظهور و... منم میدونم مقام معصوم خارج از شناخت ومعرفت یکی مث منه و این حدیثو باور دارم که "ان امرنا صعب مستعصب ...." اما احساسم اینه شیعه به دلیل حب وافر اهل بیت از اصل کاری ممکنه غافل بشه واین اصلا مضحکه و قابل پذیرش و رضایت خود معصوم هم نیست. میگه خلقت ما هم دست اهل بیته و....   اعصابم بهم ریخته که طلبه بعد ده سال حوزه رفتن اینقد سر تو حدیث کرده و از قران غافل شده که قولا و عملا خداباور نیست هرچند نماز بخونن اصل و اصالت را به معصومین دادن درحالیکه دربرابر عظمت خدا هیچ کدام هیچ کاره هم نیستن بله معصومین را میگم هیچ کاره اند مگر باذن الله و اونم نه همه امورات عالم. سیدالشهدا را دوست دارم چون میخوام برای گناهانم شفاعتم کنه و راه توحیدم را هموار سازد خدا مرا هدایت کنه اگر از روی ناراحتی تند نوشتم . من میگم چرا محکم را رها کردید متشابه را چسبیدید؟ اشهد ان لا الا الله اشهد ان محمد رسول الله و علی ولی الله

 از اون طرف جایی این چنین نوشتم که ظاهرا این با ااصرارم برای پرهیز از غلو در مورد ائمه هست نمی خونه اما من هم به این معتقدم(عظمت اهل بیت) هم به نیاز و ضعف و کوچکی(بلکه نیستی) دربرابر قادر متعال. خوشحال میشم اگر افراط یا تفریط بنده را به من تذکر بدید. 


پاسخ:

در نظرکردن به اولیاء معصوم، باید حقْ در منظر ما باشد. به همین جهت با این‌که قبض روح توسط حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» انجام می‌شود، قرآن می‌فرماید: «الله یتوفی الانفس حین موتها». این نوع نوشته‌ها  دارای جنبه‌ی افراط است و به یک نحو نظر به حق را در حجاب می‌برد در حالی‌که اولیاء معصوم از خود چیزی ندارند پس باید در نگاه به آن‌ها نیز نظر به حق داشته باشیم. موفق باشید

  • ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۰:۳۶
  • سیدمحسن

هوالمحبوب

این پست حاشیه ندارد، همه متن است!

پ.ن: گمراه عالم

پ.ن2: بوی زلف 

 بیست دقیقه پیاده روی داشت تا حرم و ایوانش، تمام مدت به گوش کردن این تصنیف می گذشت تا رسیدن

ای روزگار...

  • ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۲۶
  • سیدمحسن

هوالکافی

نظر اصغر طاهرزاده را درباره پست "فکری برای عدالت " پرسیدم جواب دادند:

وقتی اندیشیدن و تفکر به تاریخ ما برمی‌گردد، که تلاش کنیم در فضای انفجار اطلاعات نگذاریم سخن‌های عمیق و متین گرفتار روزمرّه‌گی‌ها شده و به فراموشی سپرده شود. از این‌رو کار جنابعالی کار پسندیده‌ای است که نظرها را متوجه افکار اندیشمندانی چون دکتر داوری می‌کنید. و کار خوبی کردید که انتقاد آن کاربرِ عزیز را که به بنده می‌گفت «چه نیاز است که برای نشان‌دادنِ کمالات انقلاب اسلامی به آقای داوری توجه کنیم؟» زیرا این کاربرِ عزیز با کسانی روبه‌رو است که در عین نظر به دکتر داوری، درست نتیجه‌ی عکس گرفته‌اند و معتقدند اندیشه‌ی دکتر داوری هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی ندارد. به همین جهت باز تأکید می‌کنم سخن فیلسوفان را باید فیلسوفانه فهمید. و همین‌طور که جنابعالی نیز تأکید کردید؛ اشارات آن‌ها را در جمع‌بندیِ شخصیت آن‌ها درک نمود و این نیز از کارهای مشکل این دوران است، دورانی که غبار سیاست‌زدگی و ایدئولوژیک‌کردنِ هرچیزی، ذهن‌ها را فرا گرفته است. موفق باشید       

  • ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۲
  • سیدمحسن


هوالکافی

قسمتی از سوالم با حذف و ویرایش و تمام جواب:

سلام استاد ما ترا نداشتیم چه می کردیم در این وانفسای غوغای علم و سرکشی شهوت و هجوم مدرنیته و شک در شبهات؟ راستی چه می کردیم؟

 برخلاف حرف اون دوست درباره دکتر داوری که میگه شما نگاهتون را به نظرات داوری اعمال میکنید و بین تون فاصله ها هست ......

.....

 خلاصه کنم بهتون ایمان اوردم که جایگاه ومنزلت تفکر را می شناسید و براش ارزش قائلید و از جمود می پرهیزید بنده ده ساله حداقل و حتی قبل اشنایی با شما مطالعات دینی داشتم و شاگرد تفسیری استاد شایق هستم خدمتتون عرض می کنم این نگاه شما به سلوک ائمه خیلی نزدیک تره تا طرد و نفی دیگران به اندکی سوال شک برانگیز یا سلوک سیاسی غیر از خودمان. راستی استاد یچیزی بهتون بگم منتشر نشه ها ا......

.......

 استاد راستی چه تحویلی خدا ازت بگیره شب اول قبر و برزخ و قیامت که این همه ملت را مسلمون کردی یا در مسلمانی نگهشون داشتی - خوش بحالتون فقط التماست می کنم قسمت میدم که خودتون را وصل یک جناح سیاسی نکنید من نمی تونم همه را با شما تو راه دین بیارم چون تا میان می بینن بله اصولگرای خفن و فرار میکنن ازتون البته التماس دوستان میکنم نگاه به سیاسی طاهرزاده نکنید فقط حکمت را ازش بگیرید نمی تونید بپذیرید سیاسیش را قبول نکنید  بعدها نسبت اونها هم با انقلاب درست میشه شاید.

 من سوالی دارم ایا شما دینداری ملت براتون مهم تره یا انقلابی بودن و طرفداری از رهبری عزیر چه رسد به رئیس جمهور و.... رسول الله مهمتره یا خامنه ای؟ جواب من ندین والله تمام اسلام سیاست است که جوابتون میدم ظرفیت ملت را مراتبی ست قلب ها برای پذیرش رسول خدا آماده اما برای خمینی کبیر نه خیلی البته گاهی .این پرواضحه بعد که طرف محب دین اسلام شد جایگاه انقلاب را میفهمه حداقل از شدت دشمنیش کم میشه چندبار دیگه من بهتون گفتم کاربران دیگر هم تذکر میدن زشته مای جوجه به عارف و حکیمی چون شما تذکر بدیم خودتون را خرج هیچ جناحی نکنید شما بقیت الله هستید قدرخودتون بدونید ترا قران کاری که آیت الله ..... کرد نکنید که بنده ای که قبل از سال 85 و... میگفتم من حاضرم با دین ...بمیرم الان دیگه اصلا ایشون را نمی پسندم خداوند همه مارا عاقبت بخیر کند جوابی دارید بهم بدین منتها شخصی با ایمیل استاد سفارشی برای من دعا کنید یاعلی 

پاسخ:

 باسمه تعالی: سلام علیکم:  سید محسن عزیز! بنده توصیه‌ی دلسوزانه‌ی شما را با تمام جان درک می‌کنم و همین‌طور که  همه‌مان معتقدیم حتماً اسلام مهم‌تر از انقلاب است و امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» (خود را )خاک پای رسول‌اللّه«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» حساب نمی‌کند و همین طور که می‌فرمایید دینداری فردی به مزاق مردم بیشتر نزدیک است تا دینداریِ اجتماعی. ولی دینداری واقعی وقتی به صحنه می‌آید که خدا ملاقات شود و خداوند طبق آیه‌ی «کلّ یومٍ هو فی شأن» در هر روز و تاریخی مطابق نور خاص و اسماء خاصی ظهور می‌کند که ظرف امروزین این ظهور، انقلاب اسلامی است در جمال حضرت امام و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» است. از این جهت اگر بخواهیم مردم را به جای اُنس با خدایِ ذهنی، با خدای واقعی مأنوس کنیم چاره‌ای جز این نداریم همان‌طور که خودتان متوجه‌اید در نهایت ذهن‌ها و قلب‌ها را به سوی رهبری و امام معطوف داریم. موفق باشید در ضمن قسمت‌های اولیه‌ی سؤال‌تان را از روی سایت حذف کردم و تنها از آن‌جایی که می‌فرمایید «من سؤالی دارم» را در اختیار کاربران قرار دادیم.    اُنس با خدایِ واقعی و نه ذهنی


  • ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۰۵
  • سیدمحسن

هوالهادی

درویشی را هم مصاحبت مومنی گفت فلانی اذان صبحه بیدار شو

گفت: به مولا حال نیست

ساعتی بعد آن رفیق شفیق دوباره ندا داد که فلانی وسط وقته بیدار شو نمازت به آخر وقت نیفته

گفت: به مولا حال نیست

آخر وقت  برای بار سوم صداش کرد و گفت نمازت داره قضا میشه ها، بیدار شو دیگه

گفت: به مولا حال نیست

گذشت و ساعاتی بعد رفیق مذکور بر بالین دوستش آمد و گفت  حاجی شیر داغ آماده هست پاشو بخور

برخاست و گفت: یا علی مدد....


پ.ن: این حکایت را از کلاس دکتر پسران در  کانون زبان ایران سال 84 به یادگار دارم و عجیبه هیچ وقت از یادم نمیره

پ.ن2: مثل حال ما مذهبی ها خیلی هامون اگر نگیم همه همینه، خدایا عاقبتمون را ختم بخیر کن




  • ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۰۴:۵۰
  • سیدمحسن
هوالکافی
به گمانم:
اتم را باید به صالحی(و نه عباسی) ، سیاست را به ظریف ( و نه جلیلی) سپرد تا سالیان سالها فارغ از تغییر دولت ها

پ.ن: دلیل زیاده حوصله ندارم برای نوشتن این روزها
پ.ن2:رئیس جمهور خوب هم هنوز پیدا نکردم برای سپردن

  • ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۵۶
  • سیدمحسن

    سلام 
    استاد میگن اگه یه دیوونه یک سنگی تو چاه بیندازه صد تا عاقل باید تلاش کنند تا دربیارن و آخر هم شاید ....

    می پرسه برف در قرآن نیست پس قرآن local هست و جهانی نیست
    میگه اگر میگید همچی تو قرآن نیست و اساسا کارکرد قرآن پرداختن به جزئیات نیست وکتاب هدایت، چرا سیل و زلزله وباران و کوه و .... (طبیعی) هست تو قرآن؟

    میپرسن چرا سر تو آب بردن روزه را باطل می کنه؟ میگیم تعقل در اصول دین تعبد در پذیرش فروع
    اما خوب حرف خودشونو میزنن

    چه کنیم؟ چی بگیم؟


    باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: ای پیامبر تو آن‌چه را باید برسانی با منطق و دلیل و به زبان قوم، برسان و آن‌هایی که بنای نپذیرفتن دارند را به حال خود رها کن، تا در بازیگوشی‌های خود بمانند: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فی‏ خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ»(91) انعام. فراموش نکنید حقیقت بالاتر از آن است که برای هرکس رُخ بنمایاند. موفق باشید

  • ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۳
  • سیدمحسن

مصطفا یادت هست دنده های ماشین یاری نمی کرد درب ماشین سر و صدا می کرد حتی راه را از یاد برده بودم سکوت بر جمع من وتو و همسرت حاکم بود گویا دل هیچکس نمی آمد ترا به خلدبرین ببرم اما رفتیم و رسیدیم

در راه برگشتن نگاه تو به ماشین حمل جنازه روبرویمان خیره بود و گاهی اشک ریختن هایت، گویا هنوز باورت نشده بود

 می دانی مصطفا برای اولین بار تو عمر رفاقت و برادریمون دلم جانانه برایت سوخت

آنجا که  برادری داخل قبر رفت و سنگ لحد خواهری می گذاشت!

 چهره ات آنجا حرفها داشت با وجود سکوت ممتدت

مصطفا تو مظلوم بودی و هستی اما اوج مظلومیتت را در حال خاکسپاری خواهر جوانت دیدم

اگر نبود رعایت جمع، های های بلند بلند  می گریستم

تو مظلومانه خواهرت را به خاک سپردی اما مقتدر، واین شاهکار توست و نتیجه ی ایمان تو که مظلومیتت از اقتدارت نمی کاهد مصطفا

تو جمع بین نجابت و قدرت بودی پسین جمعه 13 شهریور 94

و چقد تو تماشایی بودی اون پسین رفیق، درهم شکسته اما نورانی 

پسین جمعه نظاره ات مرا به یاد امامان شیعه می انداخت

مظلوم اما مقتدر


  • ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۳۸
  • سیدمحسن

 هوالهادی

دوست جوان و بزرگواری از اهالی بهشتی که در کسوت طلبگی ست و هم اکنون نیز دانشجوی دکتری معارف اسلامی ست در بیاناتی دقیق و تقریبا1 خالی از اشکال پس از درد و دلی از جانبم برایم اینچنین نوشت که موندم کجاشو بولد کنم (اللهم عجل لفرج مولا):


"اشکال و شبهه ای که ظاهرش دینی ولی باطنش برآمده از ناهنجاری های سیاسی باشه به این راحتیا قابل حل شدن نیست

وقتی یکی برای انجام یه سخنرانی ساده خطبه تحیت برای امام زمان (عج) باید بخونه اما تو عمل اسیر تکبر و خود برتر بینیه و کارایی می کنه که سال ها عمر جوان ها به هدر میره، معلومه که شعائر دینی زیر سوال خواهد رفت چون این جوان می بینه خیلی ها با همین ابزار دین داری اومدن و سرش شیره مالیدن بعد هویدا شده که بله اینام آره

معلومه که میل به گرایش تخصص محوری محض پیدا میکنه چون عملکرد نگرش تعهد محور رو دیده

این دین زدگی تو جامعه بلای ما شده

  • ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۰۴:۱۱
  • سیدمحسن

هوالکافی
بزرگواری نظرمو درباره یکی از پست های دوستش خواست، نوشتم:
بنده دقیق همه مطلب دوستتان را نخواندم اما با نگاهی خصوصا برمقدمه جان کلامشان را گرفتم 
عرضم اینه که تو بعضی از مثالهایی که اوردن باید گفت احتمالا "کلمة الحق و یراد بها الباطل" البته اگر منظورشون بی اهمیتی یا کم اهمیتی اون مصادیق نامبرده است
بله اگر نگاهشون ناکافی بودن است که حتما اینجور باید باشه درسته کارفرهنگی در حدآنچه باید انجام بشه نشده ونمی شه. کارها کلیشه ای کم محتوا و پرسروصدا اما کم فایده شده اما سوال من اینه مگه میشه اردوی مشهد و زیارت عاشورای خوابگاه و... را نادیده گرفت؟ مگه میشه تاثیر اونا بر ابعاد وجودی انسان را کم تاثیر دانست؟
جایگاه شور و شعار و شعور هر کدام سرجای خودش باید حفظ بشه و همه مهم اند چه بسا همون کارهایی که نامشون را دوستتون "توهم" نامیدن اساس تحولی بشه که برعمق و غنای تفکر دینی دائم بیفزاید. اعتکاف ملااسماعیل خودمون را ندیده ای چگونه انسان می سازد. بله خودم هم زیادی خوشبین نیستم اتفاقا اگر وبلاگم را گاهی چک کنی میبینی چقد سخت میگیرم برخود و گاهی بر همین فعالیت ها
اما مدرنیته است و شعار و سبک زندگی!
  • ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۳
  • سیدمحسن

هوالهادی

نویسنده بزرگوار این وبلاگ سوالی در یکی از پستهاش هفته پیش مطرح کرد:

فرض کنید شما در یک کشور اروپایی و یا آمریکای شمالی دانشجو هستید

یکی از همکلاسی هاتون ابراز تمایل می کنه به اسلام

شما برای شروع از او چه درخواستی می نمایید؟

حجاب؟ نماز؟ روزه؟ خمس؟ زکات؟ جهاد؟

و یا تفکر درباره ی توحید و معاد؟


جوابیدم:

بسته به شناختم از او 

قطعا نماز را پیشنهاد نمی دادم اصلا عملی را فی البداهه ترجیح نمی دهم برای سفارش
بسته به نقطه قوتش در ابعادی چون خیال یا قلب یا عقل به بعدی از اسلام حماسی، اسلام محبت و عشق، اسلام تفکر و تعمق ارجاعش میدادم
میشه برای شروع با چینش آیاتی از قرآن (خیلی مهمه چه ایاتی) یا بعضی از خطبه های امیرالمومنین شروع کرد 
اگر ذهنی فلسفی و دقیق داره چاره اش حکمت متعالیه است
  • ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۱
  • سیدمحسن
هوالکافی
خلاصه ای از درخواستم چندی پیش:
سلام استاد طاهرزاده عزیز که دلخوشیمان شده ای در این ظلمات هم پیمانی نفس و شیاطینمان
 چرا وقتی بنده از 18 سالگی هدفم مشخص....
چرا سالیانی ست چله هایم به چهار روز نمی رسد و استمرار ندارد؟
 چرا سالیانی ست امروز وفردا می کنم ریشه درجا زدن چیست؟
 اساس بی تحرکی  چیست؟ ریشه ترس و تسویف علمی ؟ ریشه تنبلی و تسویف در امور معنوی؟
گفتن حاج اقا دعامون کنید آدم بشیم گویا مرحوم بهالدینی در جواب فرمود کسی به دعا کردن آدم نشد با این وجود شما مرا دعا کنید
 علامه طباطبایی به جهت تنبلی اوایل تحصیلش کلافه شده بود در بیابانی خارج از شهر نجف گفته بود "یا مرگ یا شوق درس خدایا"، که خداوند دومی را بهش عنایت کرد ما 70 ساله داریم میگیم "یا مرگ یا شوق بندگی" هیچکدوم مستجاب نمشه دعا بفرمایید در جهت همین دعایم استاد بله یا مرگ یا آدم شدن و تحرک و پویایی و بندگی.

پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم از این شعر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» چه می‌دانید که گفت: «طاعت نتوان کرد گناهی بکنیم / از مدرسه رو به خانقاهی بکنیم». حداقل بگذار این‌جور بفهمیم که زنده باد گناه‌کاری که در گناه‌کاری خود، خود را به رسمیت نمی‌شناسد! کم‌حرفی، نداشتن آرزوهای بلند دنیایی، نداشتن کینه به خلق عالَم، و از همه مهم‌تر راضی‌بودن به آن‌چه خداوند عالَم برای ما مقدّر کرده، راه‌هایی است که بهشت را در جلوی ما می‌گشاید. در آن حالت مگر می‌شود تنبلی و تسویف در زندگی ما میدان‌داری کند؟! موفق باشید

-------------

پ.ن: اصغر طاهرزاده در جواب کسی که در مقام طلب حلالیت بخاطر غیبتش پشت سر ایشان بود گفت:

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان وقت هم که غیبت می‌کردید، به دنبال نقدِ بدی‌های بنده بودید و من راضی بودم چه برسد به حالا. موفق باشید


می گویم:و فیه آیات برای اولوالالباب


  • ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۹
  • سیدمحسن
هوالعالم
شیخنا رفیقنا که پس از عمری تبلیغ در امریکای جنوبی مدتی ست در ایران ساکنن درباره پست دینانی هفته پیش طی ایمیلی نوشت:
بسمه تعالی
تشکر متن مصاحبه متقن و قابل استفاده ای هست 
جزاک و جزاه الله
تکمله:
عقل در متون دینی ما کاشف است
یعنی به ذاته حجیت ندارد بلکه چون کشف میکند شرع مقدس را حجت هست
لذا سه منبع اصلی دین :
  • ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۲۷
  • سیدمحسن

هوالعالم

علی که دانشجوی ارشد کامپیوتر بهشتی ست امشب بعد نماز مغرب درباره بعضی از واژگان یا اصطلاحاتی که در فیلم های فارسی می شنود ازم پرسید. مردمان نیجریه فرانسوی را خوب میدونن اما گویا انگلیسی را دست وپاشکسته، حداقل علی اینجوری ست. این دوست آفریقایی خیلی خوب فارسی را یاد گرفته اما تا روان صحبت کردن فاصله زیادی داره، صحبت به اینجا رسید که از معنی "نژاد" پرسید؟ گفت شما به چی میگید نژاد؟ این کلمه چه مفهومی داره نزد فارسی زبان ها؟ 

شاید یک دقیقه سکوت کردم اما هر چی بر خود فشار آوردم نتونستم معنی این کلمه را بگم. آخر سر گفتم من یک تصور مفهومی از این واژه در ذهنم دارم اما قادر به بازگویی و تشریح آن نیستم. بعدا سرچی در ویکی فارسی و پدیا و لغت نامه ها کردم تا معنی آن را بیابم اما راضی کننده نبود

میگفت قبلا صوفی بودیم الان شیعه هستیم

علی کسی ست که بچه های مذهبی خوابگاه به تعقیبات طولانی بعد نمازهای واجبش می شناسن، بحدی که گاهی در حال ذکر خواب میره


  • ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۱
  • سیدمحسن

 هوالرفیق

پیش از سفر می گفتمت گر اذن ورودم ندهی محال است محال که وارد شوم، وجواز ورود را " اشک" تعریف کرده بودم و نه رقت قلب
می گفتمت  حتی اگر تمام روزهای دیارت ماندنم اطراف حرمت پرسه بزنم محال است محال ...
یادت هست حسین جان آره؟


خوشم میاد که غرورم را شکستی و ...

چی فکر کردم؟ تقوا با بی تقوایی برابر است آیا، نه والا

پ.ن1:....
پ.ن2: گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی    حاصل عمر آن دم است باقی ایام رفت... به باد رفت...
****************************************************************************
بی ربط به این پست: سجاد درباره پست فلسفه و فیزیک طی ایمیلی اینچنین نوشت:
یک نکته درباره متن دکتر نیری: فیزیک چگونگی وقوع را بررسی میکند. چرایی را نمیتواند بررسی کند. زلزله و سیل چرایی و چگونگی دارد. چرایی زلزله و سیل در ساحت مابعدالطبیعه تعریف میشود که گناه کردن به استناد قرآن جزو چرایی ها هست. چگونگی را فیزیک و علم تجربی میتواند توضیح دهد. بنابراین دانشجویان دانشگاه قائد اعظم پاکستان غلط نگفته اند.

  • ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۸
  • سیدمحسن

هوالهادی


سلام استاد لطف خدا سالیانی ست اینجور شدیم عقلی و قلبی که اسمی از عرفان و اخلاق و اولیاء خدا می شنوم اول نگاه میکنم ببینم نظرش درباره خمینی کبیر و رهبری چیه، یعنی با وجود انتقاداتم بر وضعیت موجود و حتی گاهی شبهاتم درباره بعضی از رفتارها و کلام های قائد، ملاک دین و ایمان واقعی را نظر و نسبت اون مدعی یا عارف واقعی درباره انقلاب و... می دانم یعنی تبعیت و یا فی الجمله سکوت و تایید تلویحی مثل آقای وحید یا سیستانی یا ... یعنی میفهمم تو صراط هستند یا نه؟ سیمشون وصله یا نه؟ و علم و ذکرشان حجابشان شده یا نه؟ درمورد اون سایت که یکی معرفی کرد و شما فرمودید" چرا وقتی در امور معارف دینی و اخلاق، عالِمانِ شاخته‌شده و قابل اعتماد را داریم به اموری رجوع کنیم که سخت ابهام‌برانگیز است؟" که مشخصا منظورتان تاکید بر استفاده از محضر یگانه زمان عبداله جوادی ست و امثال آن(که البته کم است) من مراجعه کردم با توجه به مختصر سوادم در پی سالیانی مطالعه تفسیر از دیگری و حکمت وعرفان از شما دیدم حرف خوب زیاد دارن اون عارف ناشناس،؛ تاییدات قوی هم بر امام خمینی و قائد دارند و درمورد بعضی حرفاشون یجورایی حس کردم با حرفای مرحوم دولابی طرف هستم! شما نهی کردید اما با بررسی اجمالی خلاف شرع ندیدم بلکه به دلم نشست میشه مث منی که ان شالله با توجه و زیرکی به مطالب می نگرم و بصورت پیش فرض خودم را تسلیم هر حرفی نمی کنم ادامه بدم خواندن آن سایت را تا مشمول این تذکرتان نشوم که " در حالی که خطر این‌که در دلِ سخنان خوب معنوی چیزی گفته شود که ممکن است انسان را سرگردان کند، هست" 

پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش این ابهام از آن‌جا برای بنده شکل گرفت که وقتی انسان متدینی وظیفه‌ی خود می‌بیند که سخنان حقی را جهت تذکرات اسلامی اظهار نماید، دیگر چرا با عنوان عارف ناشناس این کار انجام گیرد که مسئولیتی به عهده‌ی شخص خاصی نباشد؟ مگر این‌هم یک نوع تقوا به حساب می‌آید؟ پس چرا امامان معصوم«علیهم‌السلام» چنین نکردند؟! موفق باشید



  • ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۴
  • سیدمحسن
هوالهادی

سلام استاد: من این طرف اون طرف میشینم و خودم را منتسب به شما می کنم و ادعای شاگردی تون اما خوب برای خودم در سیاست مجتهد هستم مثلا و تقلید نمی کنم مثلا، مثل این نوشته در وبلاگم شما را ناخشنود می کنه آیا؟
نوشتم اخیرا: دیدار طیفی از...

پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی هم خوب است که هرکس خودش اهل فکر باشد، ولی مواظب باشید در ارائه‌ی نظر خود همه‌ی جوانب را بنگرید و اگر از جهاتی مثل بقیه فکر نمی‌کنید لااقل متوجه باشید مبنای نظر بقیه چیست. مثلاً در این مورد خاص، آیا آنچه توسط دانشجویان به گفته‌ی شما گزینشی ارائه می‌شود، روح اصلی دانشگاه  نیست؟ آیا باید عده‌ای که مقیّد به هیچ قیدی نیستند و حالت آنارشیست‌گری دارند هم در چنین جلساتی به میدان بیایند؟ مگر روح انقلاب که مردم انجام دادند از آنِ معاندان نظام است؟ موفق باشید


پ.ن: بی ربط به این پست و مربوط به پست  حرم در جواب دیگری اصغر طاهرزاده گفت:
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجمل و اشرافی‌گری با روح اسلام و انسانیت نمی‌خواند هرکجا که باشد. ولی باید بین کاخی که پهلوی برای خودش می‌سازد و با حرمی که تولیت بنا به نظر خود، برای نشان‌دادن شکوه شخصیت امام راحل می‌سازد، فرق گذاشت به‌خصوص که توصیه شده است حرم امامان و مساجد با شکوه باشد ولی تجملی نباشد. در مورد حرم حضرت امام تفاوت نظرها در با شکوه‌بودن این معماری یا تجملی‌بودن آن است. بنده معتقدم در این موارد که به‌راحتی نمی‌توان گفت حرم از کدام نوع است، بهتر است سکوت کنیم، زیرا سازندگان آن با نیّت ارائه‌ی شکوه، آن را شکل داده‌اند و جای حمل بر صحت در همین جاها است و شاید به همین جهت رهبری نمی‌توانند نظر صریح بدهند چون خلاف ِ بیّنی به‌حساب نمی‌آید علاوه بر این‌که این نوع فعالیت‌ها نقشی در تشدید رکود و تحریم ندارد. از طرفی؛ مگر خود حضرت امام در امور شخصی‌شان این کار را انجام داده اند که نسل چهارم انقلاب در مورد امام دچار دوگانگی شوند؟! موفق باشید
  • ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۸:۳۶
  • سیدمحسن
هوالکافی
مقاله مستدل و وزینی را امروز در سایت بی بی سی فارسی دیدم با عنوان "دشمنی حکومت ایران با اسرائیل از کجا سرچشمه میگیرد؟"  که حیفم اومد اینجا نذارم

پ.ن: بی بی سی را در سال های اخیر منبع فوق العاده ای برای دریافت اخبار ایران و کشورهایی چون افغانستان و ... یافتم، برای کسی که با مبانی آشناست و زیرک، جستجوی حق از آمیزه ی حق و باطل خیلی هم سخت نیست. 
  • ۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۰
  • سیدمحسن
هوالشاهد
این روزا هرساعتش مطلبی به ذهنم میزنه برای ازش نوشتن اما حسش نیست
درباره دیدار اخیر دانشجویان با رهبری مث روز روشنه که حساب شده و فیلترشده هست باید اسمشو گذاشت "دیدار دانشجویان موافق و معتقد به نظام با رهبری"
این نحوه کار جز ضرر به نظام نفعی نداره، دیدارهای کلیشه ای و متن های سفارشی 

پ.ن:کاش من مشاور رهبری بودم!!




  • ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۶
  • سیدمحسن

هوالهادی

 برای دوست عزیزی که دائم در تلگرام  برایم مطالب سیاسی می فرستاد بالاخره پس از مدتی سکوت این چنین نوشتم:(با اندکی ویرایش)


یکساله که برخلاف ده سال قبل آن خیلی  وارد بحث سیاسی با کسی نمی شوم چون فکرم درگیره و البته این بحثها به دلایل گوناگون به نتیجه ای نخواهد رسید . از شعر و  حکمت استقبال می کنم تا روحمان تازه شود درحالیکه برخلاف طیف تفکر دوستان عزیزی چون تو به هزار دلیل عقلی ونقلی و تجربه ای معتقدم به این راه و برخلاف اهل جمود و تقلید که بی تفکر همچی راتایید می کنند منتقدم به این سیره و برای اولین بار عنوان" معتقد منتقد" رادر ادبیات سیاسی ام  وارد کردم و مطلب ها نوشته ام که امکان رجوع به آن در وبلاگم است، منتها برخلاف خیلی  از دوستان اصلا در پی تحکم ایده ی دینی و سیاسی خودم به رفقا نیستم و به اصل"آزاداندیشی" معتقدم . هرکسی باید در برابر امام صادق علیه السلام حجت داشته باشه و قطعا دو نفر نیستند که یکسان بیندیشند و یکسان نتیجه بگیرند. البته در دیدار حضوری با گرانقدرهایی چون تو حاضرم بعضی مسائل را که اصلا توسط محضرتان دیده نشده  و در نتیجه به نتیجه گیری نسبتا متفاوتی از هم انجامیده تبیین کنم/باید دید کلان داشت و همه دنیا و منطقه را دید و خیرالموجودین بودن فعلی را و هزار مسئله دیگه که اصلا حال ندارم دربار ه اش بتایپم و مدتها ست با این دنیای جدال غیر احسن که به کدورت می رسه خداحافظی کرده ام پس خواننده ات می مانم و اهل تفکر تا اهل موضع و دفاع ناحق یا تخریب به ناحق که برای همه خروجی هامون بازخواست میشیم. گاهی نگران دوستانی هستم که بیش از حد وارد گود سیاسی و کپی برداری ! میشن چرا که اولویت من و تو و همه جوانان تقویت بنیه دینی واعتقادی ست . زوم ما باید روی تفسیر باشه و نهج البلاغه و حکمت و تا حدی سیاست اما بعضی(و نه شما) هزار هزار اطلاعات درست و غلط سیاسی را هر روز در جانشان و فکرشان وارد می کنند بی آنکه به تغذیه واقعی ابعاد وجودی شان بپردازند و این بی دستاورد ماندن و شاید گاها خروجی خطرناکی در پی خواهد داشت . طرفین (موافق و مخالف انقلاب)برای اثبات خود متوسل به دین هستند(حتی کسانی که ذره ای به راه و مرام دین واهل بیت اعتقاد ندارند و دین دستاویز تخریب حکومت دینی برای آنان است  واون طرف دین دستاویز توجیه حکومت و همه کارهای غلط و صحیح) . طرفین به تاریخ ائمه رجوع می کنند اما چون با پیشفرض وارد می شوند محکوم به قساوت قلب خواهند بود و دوری از تقویباید ورودی هامون را کم کنیم و بیشتر خلوت کنیمپرهیز من از شبکه های اجتماعی بخاطر هر روز و هر روز بمباران بی خاصیت اطلاعاتی ست و جدل های بی فایده و مراء. گویا مدرنیته اضطراب و عجله و استرس و شتابزدگی را در کنار رفاه برای ما می خواهد و این با اصل آرامش و تفکر و مطالعه و نتیجه گیری منافات دارد و این است که می بینم و شکاف های جامعه هر روز بیشتر از قبل و برادری رو به افول. ببخشید وقتتو گرفتم به هر حال درد و دلی بود و البته در خیلی از مواضع مشترکیم بیش از 95 درصد، پس لزومی به زوم روی 5 درصد برای خوروندن تشخیص خودمون به دیگری نیست . من عمری منتظر همان اشعار سعدی هستم که قبلن روشون مانور میدادی اما جز سیاست و سیاست و سیاست ندیدم و این فضا نمی تواند ابعاد وجودی مرا اعم از عقل و قلب و خیال تغذیه کند . اهم را گذشته ایم و بفرض مهم را گرفته ایم . یا علی


قسمتی از پاسخ:

آره. حرفات درسته.

خصوصا بمب باران اطلاعات شبهه ناک و نامرتبط سیاسی ، باعث سردرگمی و تشویش خاطر خواهد شد که این امر منجر به عدم تمرکز فرد بر مسایل اساسی زندگیش میشود.


و خیلی بهتر است جلو ورودشان گرفته شود

  • ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۹:۵۹
  • سیدمحسن

هوالطیف

قصه به سر نمی‌رسد و طِی نمی‌شود            هِی خواستم که دل بکنم، هِی نمی‌شود
پرسیده‌ای که کی دل من تنگ می‌شود          خندیده‌ام، عزیز! بگو کی نمی‌شود؟
تقویمِ مهرِ تو صفحاتش بهاری است               پاییز نیست در دلِ من، دِی نمی‌شود
دستِ مرا بگیر و بگو یا علی مدد!                  تا کی نشستن و غم و، تا کی «نمی‌شود»؟
راهی‌ست راه عشق که باید به سر دوید        با سرسری دویدن و لِی‌لِی نمی‌شود
در داستانِ عشق نباید کلاغ بود                    با قیل و قال‌های پیاپی نمی‌شود
حالا خلافِ قصة تلخِ کلاغ‌ها                          ما می‌رسیم، قصه ولی طی نمی‌شود

شعر از معصومه فراهانی در دیدار با رهبری رمضان 94

پی نوشت: شعرا پارسال

  • ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۵:۱۵
  • سیدمحسن

قسمت از یک سوالم:
درباره رهبری از یوتیوب فایلی را دیشب سحری بجای دعای سحر!!گوش می کردم از تمام 50 دقیقه تخریب رهبری یکی فقط برام سوال شد اونم جمله ای که ایشان درباره نواب و فدائیان اسلام میگه. قبلن هم شنیده بودم اما اصلا برام سوال نبود و اتفاقا جای تقدیر از نواب داشت
خوب اونا بزعم خودشون نواب و دارودسته اش را میارن تو گروه تروریستی من این ادعا را ندارم اما طبق همون اصل وسیله و هدف برای مخالفت با نظام ولو نظام طاغوت اونم بدون اذن مرجعیت خودسرانه میشه به سلاح وترور مسلح شد آیا؟ دیشب سحر فکر می کردم دیدم حتی سیدالشهدا که حق کامل بود در مقابله با یزید که باطل محض بود اصل را بر عدم بیعت،دفاع و هجرت گذاشتند تا انقلاب و اونم جلوشون گرفته شد و مجبور به دفاع شدند که عاشورا رخ داد و بقیه ی ائمه هم که مشخصه روش سلوکی اجتماعی شان
 قبول دارم که وقتی ملت امادگی داشته باشن و رهبری الهی موجود، انقلاب اسلامی رخ خواهد داد(که شد) و حتی بعد آن به رای گذاشته شد اینو پذیرفتم با تمام وجود. درباره سبک کار مرحوم نواب و همچنین الگوبرداری رهبری اگه کسی سوال و شبهه کند چی باید جواب داد که از حق و انصاف بدور نباشه
اصل بر جهت گیری ست درسته اما کار نواب یجورایی شبیه منافقین و رجوی ملعون است، ترور آن کس که ما نمی پذیریم در رأس باشه
از این رو به اونایی که تو مصر انورسادات را هم ترور کردن اخیرا شک کردم منتظر  نظر شمایم 

سلام علیکم: مرحوم حاج مهدی عراقی می‌فرمودند مرحوم نوّاب وقتی در نجف بود حکم قتل کسروی را از مرحوم آیت اللّه مدنی گرفت. از طرفی حکم عمل بعضی از افراد به صراحت دین اسلام قتل است. مثل کسی که سابّ بر خدا و رسول کند، مثل سلمان رشدی. با این‌همه در جمع‌بندی نمی‌توان گفت چون انگیزه‌ی فدائیان اسلام الهی بوده است و عشق به حاکمیت دین داشته‌اند، عمل آن‌ها نیز در همه‌ی موارد قابل قبول است! که بحث آن مفصل است. موفق باشید

پ.ن: جواب اشکال اساسی من در پاسخ استاد طاهرزاده نیست

----------------------

دوسه روز بعد نوشت:

با تشکر فراوان از استاد: البته جواب شبهه اصلی من  داده نشد. درباره استناد رهبری به ایشان که دستاویز معاندین انقلاب و رهبری شده چه جوابی هست اینکه رهبری فرمودند: نخستین جرقه‌های انقلابی اسلامی به وسیله «نواب» در من به‌ وجود آمد. استناد و الگوبرداری به کسی که به تعبیر شما در همه موارد مورد قبول نیست؟ 

پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: روحیه‌ی انقلابی مرحوم نوّاب و عطش اسلام‌خواهیِ او در آن زمان غوغایی در روح هر جوان دوستدار اسلام به پا می‌کرد و این در حالی است که هنوز نهضت امام ظهور نکرده بود تا فدائیان تحت عنوان مؤتلفه‌ی اسلامی خود را در ذیل حضرت امام روح اللّه قرار دهند. مثل جوانان دوره‌ی ما که با بانک دفاع از اسلامِ دکتر شریعتی«ره» شور اسلام‌خواهی را از او گرفتند ولی با مطهری بزرگ، راه را ادامه دادند. موفق باشید





  • ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۳۴
  • سیدمحسن

هوالشاهد

بی حیایی بیش از این که کار شخصی را با بهانه ی نماز اول وقت توجیه کنیم؟ تنبلی را ؟ فرار از کار را؟

 رئیس و منشی و کارمند اداره، متصدی پاسخگویی به ارباب رجوع و... از 40دقیقه به اذان هوای نماز ظهر دارند و با تعقیبات تا نیم ساعت بعد اذان در خدمت نمازند، به به

این ها آیا نماز مغرب تو خونه را هم  با این حجم از استقبال و بدرقه می خوانند؟

یزمانی تو اداره(شرکت فعلی) مخابرات درس می خوندم کنار مرحوم آقام ،18 سال نداشتم بنظرم بعضی از کارمندان خصوصا زن ها ختم زیارت عاشورا 100لعن 100سلام را در پایان ساعت کار اداری میخوندن اونم با آداب و رو به قبله و نشسته تو نمازخونه نه پشت میز کار، سبحان الله

امروز منتظر مسئول بلوک خوابگاه بودم تا بیاد وقتی بعد یک ساعت گم و گور شدن اومد از 12/30 به بچه ها می گفت وقت نمازه باید برم... باید برم .... باید برم الان میاید؟

در حالیکه حداقل 30 دقیقه مونده بود به نماز

خدایا اگه این نمازه ما را از نمازناگزاران قرار بده

پ.ن: بعضی عمدا یا سهوا دارن به نماز و نمازگزار خیانت می کنند و این ها را پیش ملت خوار

پ.ن2: خدایا مرا را از خائنین به دین محمد و یا از جمله دین داران احمق قرار نده 


  • ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۴
  • سیدمحسن

هوالغفور

مدیر یک کانون فرهنگی نظر مشاورش را درباره طرح "تجلیل از خادمین مساجد" در روز عید فطر  پرسید

جواب دادم:

خادمین مساجد پول گرفتند کار کردند، مگه چه کردند؟ چقد مهمه کارشون؟ چه ایده و خلاقیتی داشته اند؟ چقد جذب داشتند چقد دفع؟ باید در کنار تجلیل آسیب شناسی بشه آیا این فضا آماده هست تا اونا را به نقد هم بکشیم؟ نه والا
قرار بود از نفرات اول مدارس و نخبگان علمی، تحصیلی و قرآنی سطح شهر تجلیل کنیم برنامه کانون این بوده نه خادم تنبل و بی سواد و بداخلاق مساجد (بعضی هاشون)

پ.ن: این نگرش ناظر بر عملکرد ضعیف و مضحک خیلی از مساجد سطح شهر خودمونه و نه فراگیر در سطح استان یا کشور
  • ۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۷
  • سیدمحسن
هوالهادی
اصلا فقه نخوانده ام وطبیعتا برخلاف مباحث دیگر دینی نباید صاحب نظر باشم اما گاهی به شیخ داوووود میگم من اگه به فقه رو می آوردم متحولش می کردم!!
گاهی یچیزایی به ذهنم میزنه که مبنای عقلی بگمانم داره ومبنایی روایی اما کو تا گرفتن حکم؟
مثلا در باب روزه با توجه به نظرات آقای سیستانی من به مطلبی رسیده ام نمی دانم چقد درسته اما حداقلش به لحاظ اخلاقی و تربیتی درسته، اینو مطمئنم
باب شده تا کسی مریض میشه یا اجازه دکتر می گیره یا اندکی فشار خون یا قند یا... دیگه بکل بیخیال روزه و رمضان میشن 
بگذریم از اینکه روزه ضامن سلامتی و حتی شفای بیماری ست (انصافا همینه اینو تجربه خودمه اصلن یه مدت بگذره روزه واجب یا مستحبی نشم بیمار میشم، روزه حال معده را اساسی خوب میکنه3)  من اینجا حرفم اینه که اساسا در هیچ حالتی روزه و خصوصا ماه رمضان از هیچ کس ساقط نیس1{عجب فتوایی}
دلیل و راهکار:
دلیل عمده ام نظر فقهی آقای سیستانی درباره روزه بعضی از افراد که کار سخت دارند و غیره هست و البته برداشت وسیعی که من ازش کردم وتعمیم میدم به همه، ضمنا ادب ماه رمضان و احترام حکم خدا ایجاب می کند همه ملت مسلمانِ معتقد روزه بشن، هر کسی بنحوی 
همه باید سحر پاشن نیت روزه بگیرن و بعد تا جایی از روز که می تونن روزه را نگه دارن و بعد در حد ضرورت و رفع غلبه تشنگی یا گرسنگی اندکی افطار و بعد ادامه بله ادامه تا وعده بعدی یا اذان مغرب. عمری روزه کله گنجشکی را به تمسخر می گرفتیم الان رسیدم به همون برای زنان وکودکان و ضعیف ها و ترسوها2
زیاد می بینیم که بصرف عدم توانایی بر روزه سفره مفصل صبحانه میان وعده ناهار عصرانه و دمادم چایی و نوشیدنی و ... در ماه مبارک برپا و بجاست عینا مثل ماههای دیگه؟ این با حکم خدا برای ماه مبارک منافات داره و صرف بیماری برای رفتاری در خوردن دقیقا مانند ماه های قبل و بعد رمضان کفایت نمی کند.
گاهی میگم حتی مادربزرگ هم باید روزه بشه خانوادم میگن رساله ات را کی میدی بیرون؟ اما حقیقت اینه که باید ماه رمضان متفاوت از قبل اون بشه
تاملی باید که این راهکار چه ها که نمی کند هم با جسم و هم با روح

1:مگر بیمار سخت بستری در بیمارستان و موارد خاص
2: یکی پرسیدم تو که سالمی و معتقد چرا روزه نمیشی؟ گفت می ترسم ضعف کنم، سبحان الله
3: این حرف ها توهین به مقام شامخ روزه و ملکوت روزه داری ست اما چشم ظاهربین دنیا پرستم را اینجوری باید جلب و جذب کنم، اقل اقل روزه داری سلامتی جسم است فرض کنیم خدا گفته بود روزه بشید و بعد بمیرید ، یعنی سازوکار روزه داری منتهی به مرگ میشد باید همه روزه می شدیم بابا خدا گفته مگه ابدیت در پیش نیست؟ ابدیت... ابدیت
 هر چند خدا حکیم است و جز به حکمت و مصلحت حکم نمی کند  اما تسلیم باید، چه رسد به اینکه تشریع دقیقا در راستای تکوین است و ابدا سر سوزنی با هم منافات ندارن

پس نوشت: دلیلم برای نوشتن این پست اینه که با همین حرفام یکی را که سی سال روزه نشده بود مصصم به روزه داری کردم البته به همین سبک مذکور گنجشکی، خدا را چه دیدی شاید با نگه داشتن ادب ماه مبارک بتدریج روزه دار واقعی شد البته تاثیر بیشتر از حضرت سیستانی بود و بعد آب و تاب دادن ها و استدلالهای من. ناگفته هویداست که این بحث ها ناظر به مسمانِ معتقد است

چند روز بعد نوشت: گنجشکی بجهت رعایت حرمت ماه مبارک توسط متدینین، جبران روزه یا کفاره سرجای خودش، این اعتقاد قلبی من است و شعار نیست و احساسم این بود که تو متن رسوندم که منظورم جایگزین نیست ابدا، والا
  • ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۴:۲۲
  • سیدمحسن

هوالعالم

در ادامه اینجا و اینجا:

نوشتسلام محسن عزیز 

 ایمیلی که در پاسخ به بنده دادی و این ایمیل رو هم خوندم... خیلی خوبه که این مسائل فکری رو پی میگیری و برای کارها و افکارت دلیل داری...

راستش خیلی دوست دارم با صحبت هایی با شما و از بین بحث هایی که در پی حقیقت هستیم و نه جدال و بحث خصمانه، مطالبی رو جهت توشه ی راه قرار دادنم برگیرم... (!!! اوه چه فعلش قدیمی شد!)

اما باور کن به خیلی چیزها شک دارم؛ احساس میکنم نیاز به یک ماه فکر ناب و تفقه و فکر عمیق دارم تا مرزهای خودم، دنیایم و خدایم رو پیدا کنم و بتونم بین آنچه میخوام و آنچه وجود داره، ارتباطی منطقی پیدا کنم... انگار نیاز دارم یه ماه تو غاری بشینم و تنها از همه چیز سر در بیارم...

واسه همین برای پاسخ دادن به حرف هات آمادگی ندارم... اما احساس الآنم اینه که در کل تو دنیا (در مقطع زمانی فعلی) ما نمیتونیم کشوری با سیاست های پاک و الهی پیدا کنیم (و این رو خیلی صریح میگم که در کشور خودمون ایران، این مسأله منحصر به قوای سه گانه نمیشه و آن شخصی که همیشه تنها میخوننش و کاردرست معرفی اش میکنن، مشکلات و ضعف ها و ناراستی های زیادی داره...)...

برای ما این بازی های دنیا و فریبهای حجاب اندر حجاب تنها دور کننده است. نه اینکه نباید جبهه گیری داشته باشیم، اتفاقاً هر کاری کنیم ما جبهه گیری خاصی رو در مقابل واقعیت های پیرامونمون خواهیم داشت. اما چه کنیم که اونقدر دنیا پیچیده شده که شناخت سره از ناسره بسیار سخت شده. حداقل در بحث سیاست و ...

[برام این مسأله هم جالب بود که تو ماه رمضون موبایلت رو خاموش میکنی برای یه ماه!!! چرا واقعا؟؟؟!!!]

 

اما به عنوان خاتمه کلام، من آرزو میکنم که به «کلمه» دست پیدا کنیم، معرفتی آنی که در همان «آن» تعریف میشه و به واسطه اون همه حقایق روشن، قلب آدمی از عشق و عقل لبریز و سرشار از حکمت و رحمت و صلابت میشه... «الله» وجود نامتناهی و پاکی است که همانند اکسیر حقیقی حیات و بلکه قانون مطلقه که حق است در کائنات جاری است. حرفی زده نمیشه بالای سخن او. و کاری انجام نمیگیره مگر به خواست او... پاک است و شاید همین ذکر «سبوح قدوس رب السماوات و الارض و ...» برای توصیف او بس عظیم و کفایت کننده است. که پاکی همه چیز است. و (پاکی) در دل خود قدرت را و شکوه و زیبایی را نهفته دارد.

 سالم و در پناه حق باشی

دوستدارت

مهدی

1 تیر 94

***************

جوابیدم:

سلام بهت تبریک میگ بابت "روح حقیقت طلب" و کنجکاوی که داری

این "حیران" و در پی آن "طلب" اگر به منبع اصلی زیبایی وعلم، الله جل جلاله وصل نشود ممکن است دردسر ساز بشه برات و بالعکس برات کارساز خواهد شد إن شاءالله

قبلا هم گفتم شک گذرگاه خوبی برای وصال حقیقت است پس برای گذر از وسوسه و اضطراب شک و رسیدن به آرامشِ یقین باید مطالعه را شروع کنیم که بستری برای تفکر وتعمق است و درکنار اون با "بندگی" به اون قلب سلیم مورد اشارت و فرقان دست پیدا کنیم که خوب حتی گفتن این حرفا هم برای امثال من زیاده چه برسه به عمل

درباره "غارنشینی یک ماه" خوب الان وقتشه دیگه. خداوند خلوت نشینی یک ماهه را در ماه رمضان قرار داده و پیامبر هم با اون عظمتش 10 روز از همین ماه را در اعتکاف می گذروند. میشه صبح تا عصر سر کار رفت و پسین وشب جز به ضرورت (مثل رابطه با مادر) با عالم و آدم قطع رابطه کرد. حضرت روح الله دیدارهای عمومی خود را در ماه رمضان کلا تعطیل می کرد و همین استادنا طاهرزاده هم گویا کلاس عمومی نداره در ماه رمضان. خاموشی موبایل من که تقریبا فراگیر ست در طول سال اما خوب ماه رمضان به تقلید از بزرگان بیشتر در انزوا و خلوت میخوام باشم و این برای من یک ژست است تا واقعیت و بهره برداری و تمرینی ست برای بعد 40 سالگیم 

 

گفتیما نمیتونیم کشوری با سیاست های پاک و الهی پیدا کنیم می گویمت که اصلا التماس مومن برای ظهور مبنایش همین است دیگه، نیاز ما به تعجیل در فرج مولا باید مبنایی داشته باشه یا نه؟ روایت میگه همه ملت ها و انواع تیپ ها وتفکرات و... تا قبل ظهور مدتی را حکومت خواهند کرد تا بعدا نگن ما میتونستیم عدالت را بقرار کنیم و توفیق حکومت داری نداشتیم و کذا ... یعنی همه میان هیتلر موسولینی صدام بوش  شارون گاندی خمینی و قبلی ها هارون الرشید معاویه .... تا عجز همه اعم از حقگرا تا باطل ها مشخص بشه وحتی دوران شگرف حکومت نبوی وعلوی هم به آنچه که می خواستند بدلیل عدم همراهی تمام وکمال ملت نرسید و آرزوی هر نبی و وصی ظهور و حکومت حضرت مهدی ست

در مورد اشاره دیگری که در بحثت داشتی ما هم بگونه ای مقر هستیم به دو صفت اول ونه صفت سوم، ویادت هست حتما که اشاره به خیرالموجودین کرده بودم. فقط همون عراق را ببین وتفکرات امثال سید صادق شیرازی، تندروی و بی سوادی بعضی از به اصطلاح مراجع دیگه را ببین، بی طبع بودن وکج سلیقگی بعضی علمای دیگه را ببین و روحیات و سخنرانی ها و جهت گیری ها وبه قولی لارج بودن رهبری را هم ببین ودر کنار هم مقایسه کن اینا را تا یچیزایی برات اثبات بشه(در جای خودش مقاله ای مفصل می نویسم که فکر کنم چیزای جدیدی برای اثبات واقعیت ها داره)

درباره پیچیدگی دنیا و مشکلات تشخیص سره از ناسره خوب من وتو باید اول مبنامون را درست کنیم ما هنوز درست قرآن را کار نکردیم نهج البلاغه را حتی مطالعه نکردیم چه برسه به بررسی و تعمق و خیلی از اصول اعتقادی مون می لنگه پس ابتدا بِیس را باید اصلاح، پرورش و تقویت کرد ولازم نیست خودمون را آلوده  به شبهات سیاسی کنیم فقط در حدی که وظیفه  را تشخیص بدیم اونم بوقتش پس برای ما معرفت نفس و معرفت خدا واجبه کارهای دیگه مستحب و گاهی مکروه شایدم...

منظورم مشخصا اینه که قرار بود بجای درگیری در مباحث سیاسی که کمتر به جواب خواهی رسید به تشنگی روح خودت پاسخ بدی و من تو مرز مهران اشاره به مباحث صمدی آملی کردم که قرار شد پیگیری کنی مباحثی که میتونه آبادمون کنه حالا هم یکی از سه پیشنهاد زیر را درنظر بگیر و در فراغتت به اونا بپرداز بسته به علایق و نیازی که داری

1 مباحث "معرفت نفس و طهارت" صمدی آملی (گوش به شایعات نده که نعم الاستاد)

2 مباحث و سیر مطالعاتی استاد طاهرزاده که حتی 3 نفر به تکمیلی و ذوالفنونی ایشون تو ایران بنظر من نداریم

3 مباحث و سخنرانی های استاد دینانی در برنامه معرفت که هم صوتی هم تصویری اون را میشه از سایت ایشون دانلود کرد و من سابق هروقت از تلویزیون گوش می دادم تا چند روز مست می شدم، راستی چه شیرین است سخن گفتن دینانی. الان بیش از 200 صوتشون را رو لپ تاپ دارم اما باور کن می ترسم با گوش کردن بهشون بیخیال دنیا بشم و فعلا شروع نکردم گوش کنم

راهکار همین است که گفتم ولاغیر

این ها نظرات منه و باید در راه سیر و سلوکت حتما با دیگران خصوصا راه رفته ها مشورت کنی  و نه با منی که فقط یچیزایی شنیدم وخوانده ام وبس.

ارادتمند ودوستدار تو سیدمحسن

5رمضان 

یاحق

 

  • ۰۱ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۶
  • سیدمحسن

هوالکافی

باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) بنده هر دو مکالمه را خواندم و بحمدالله هر دو نگاه را، نگاه به سوی حقیقت دیدم. آری هم باید منطقی و عقلانی و آزاد فکر کرد و هم باید در ذیل آزاد اندیشی تعهدمان نسبت به حق و حقیقت موجب هویت بخشی به خودمان گردد، آزاد اندیشی لیبرالیته موجب بی هویتی انسان می‌گردد و به تعبیر اخیر حضرت امام خامنه‌ای در چهارده خرداد ما را مشغول مفاهیم زیبایی می‌کند که صورت عملی و عملیاتی ندارد. در هر صورت باید در عین آزاد اندیشی تعهدمان نسبت به حقیقت فراموش نشود و این در فضای سخن شما به خوبی نمایان است.چون فرموده بودید به صورت شخصی جواب دهم این کار را کرده ولی فکر می کنم این نوع گفتگو ها برای سایر کار بران هم مفید است. موفق باشید


پ.ن: درباره این پست نظرشان را پرسیدم، با توجه به خط آخر خودمو مجاز دیدم منتشر کنم

  • ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۰
  • سیدمحسن

هوالغفار

فرمود: 

 هر که روزه بـدارد روز آن را 

                                 و 

                                 بایسـتد به عبادت پاره ای از شـبش را  

                                                                                و

                                                                                بازدارد از حرام شـکم 

                                                                                                          و

                                                                                                          فرج خود را

                                                                                                                       و

                                                                                                                        نگـاه دارد زبان خود را

بیرون رود از گناهان خود مثل بیرون رفتن او از ماه


گفت: یا رسول االله چه نیکو است این حدیث که فرمودی 


فرمود: و چقدر سخت است این شرطهائی که نمودم 

                                                                   و چقدر سخت است

                                                                                             سخت است   

                                                                                                          سخت است

                                                                                                                         سخت

  • ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۴
  • سیدمحسن

هوالشاهد

دو و نیم بعد ازظهر از خوابگاه راه افتادم که 4 اونجا باشم. مث همیشه تجریشِ هزار رنگ آزارم میده و زودتر سر به زیر ازش رد میشم تا به ایستگاه مترو برسم.

  • ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۷
  • سیدمحسن
هوالعزیز
عزت ما در مقاومت با تدبیر است منتها نه مقاومتی که احمدی نژاد مثلا نشون میداد که از هیجان سال اول به التماس سال آخر برسه و نه تدبیری که امکان صبح پاشدن و شب خوابیدن را هم به کرنش در برابر غرب پیوند میده 
چرا انقلاب نتونسته سیاستمدارانی تربیت کنه که با توسل به دانش دیپلماتیک روز عامل به دستورات قرآن باشن و نه از خودباوری و انقلابی گری افراطی بیفتن و نه از اونطرف و ذلت تسلیم؟
شایده بهتره بگیم تا حالا اینجوری بوده و...
  • ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۰۶:۳۰
  • سیدمحسن

هوالجمیل

درباره غوغایی که این روزا در مورد حرم امام خمینی بپا شده می خواستم هفته پیش  مطلبی بنویسم و با چیزایی که درباره حرم امام رضا در نظر داشتم تلفیق کنم  اما همون وقت دیدم دوست فرهیخته و متفکرم جناب سجاد اینجا پست مث همیشه قابل تامل و زیبایی نوشتند و بدین ترتیب بیخیال شدم. البته نظر من با ایشان یکم متفاوت است و بر هر دو حرم اشکال دارم هر کدام به نحوی. در مورد امام خمینی تمام معماری و خرج های ضریح و رواق و ... را بجز محوطه اطراف که اونم براش دلیل دارم محل اشکال اساسی می دانم و  در مورد حرم رضوی اسراف شدید، معماری پیچیده، آینه کاری و طلاکاری بیش از حد که متاسفانه ملت را احتمالا در دامِ توهم حس عرفانی گرفتار می کند، در حالیکه رأفت امام رضا را میشه با یکم توجه حس کرد  و نیازی به این همه پیچیدگی و زیبایی نیست بحدی که نگاه عوامِ ملت دائم بر در و دیوار و سقف هاست تا توجه به امام معصوم.


 پ.ن: اخیرا اصغر طاهرزاده :"در مورد حرم حضرت امام نیز چه بهتر بود که در عین شکوه و زیبایی و هنر، رعایت سادگی می‌شد. هرچند که بنده معتقدم دست‌اندرکاران، قصد خیر داشتند و نباید طوری با کار آن‌ها برخورد شود که گویا کارشان مقابله با اهداف اسلام و انقلاب بوده است. به‌خصوص در مورد ضریح حداقل کاری می‌کردند که ضریح حضرت امام روح اللّه در عرض ضریح امامان معصوم نباشد. در حالی‌که حضرت امام روح اللّه خود را خاک پای آن‌ها هم به حساب نمی‌آوردند"

پ.ن2: مقایسه کنید ضریح سابق تماشا (زیارت و التماس دعا) را با ضریح فعلی تماشا ( سبحان الله، استغفار)

پ.ن3: سابق دوستام گاهی برآشفته می شدند که می گفتم شما میرید امامزاده های شهرمون را که اطلاعی از عملکردشون نیست تیمنا زیارت می کنید(که خوبه هر چند بعضی هاشون قلابی اند و خیلی هاشون هم مطیع امام زمان خویش نبودند)  اما زیارت  و توسل به امام خمینی را اعتقاد ندارید که پرونده اش کاملا  روشن است. گاهی می گفتم بعد از چند امامزاده ی مشهور که دارای عصمت هستند، بالاتر و مقرب تر از حضرت روح الله در توحید شاید نداریم اما صحبت همان است که استاد طاهرزاده گفتند در عرض حرم امام معصوم و متاسفانه در نهایت تخریب امام، دین، انقلاب و ...

 قرار شد ننویسم پس تمومش می کنم. صحبت درباره جناب سیدحسن باشه برا بعد


بعدا نوشت: کلمه "اسراف شدید" در مورد حرم رضوی نیاز به تعدیل دارد، بنظر درست نباشد

  • ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۷
  • سیدمحسن

یا ستار العیوب

چه حلقه‌ها که زدم بر درِ دلْ از سر سوز    به بوی صبح وصال تو در شبانِ دراز

به هیچ در نروم بعد از این زحضرت دوست   چو کعبه یافتم آیم ز بت پرستی باز


پس از سه دهه عمر انتظار اینک  وصال که نه، اندکی تقرب به حضرات محبوبین علیهم السلام

دعاگویم 

...

  • ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۵
  • سیدمحسن

هوالشاهد

نمی تونم باور کنم دولتی که من از کلیات سیاست خارجیش اینقد حمایت می کردم اجازه بازرسی نظامی را پذیرفته باشه ولو محدود و مدیریت شده، اصلا باورکردنی نیست تن به این ذلت دادن

همش امیدوارم از اساس تکذیب بشه، با وجود این همچنان به انقلابی و آدم بودن جواد ظریف و صالحی شکی ندارم و اطمینانم به ایشان بیش از شخص رئیس جمهور است!! هر چند حسن روحانی نیز یک آزاداندیش مسلمان و انقلابی ست در حد خودش و میشه بهش اطمینان کرد.

پ.ن: اگه یکی به سیاست و ذکاوت و مدیریت سیدعلی نداشتیم چه بر سر منافع و عزت مان می آمد، خدا می داند

پ.ن2: انصافا که سه دهه عمر هر روز بیشتر از قبل می فهمم وَلَن تَرضىٰ عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم

آخر نوشت: والا "بده" های ما مشخصه اما "بستون" ها نامشخص و اثرش در زندگی ملت کمرنگ، چی بگم....

  • ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۹
  • سیدمحسن

هوالکافی

دوست محققی که اینجا نکات ارزشمندی را مطرح کرده بود طی ایمیلی این چنین نوشت برایم:(با اندکی ویرایش)

سلام.
درباره پست ... باید بگویم زبان vhdl اساساً مربوط به توصیف سخت افزار می باشدو سی و متلب مربوط به برنامه نویسی کامپیوتر.
اینکه مقایسه شود زبان vhdl به عنوان زبان سطح پایین و متلب سطح بالا اساسا اشتباه است. حیطه کاری هر دو کاملا متفاوت است.
تازه از نظر مقایسه سطح هم سی و متلب در یک رده اند منتها متلب  برای راحتی کار توابع آماده زیاد دارد.

مقایسه vhdl با متلب و سی را جای دیگر مطرح نکنید که هرکه بفهمد و با هر دو آشنایی داشته باشد و کارکرده باشد مسخره می کند.

سایت شما گرچه پر از تحلیل های متعدد است ولی در هیچ یک راهکار معرفی نشده. در کل راحت بگم مشکلی را حل نمی کند.  بازم راحت تر بگم مطلب زیاده و قشنگ وقت آدم را میگیره و هیچ نتیجه ای نمی گیریم. بیشتر به شروبر میماند.
شما اشتباه بعض دوستان را تکرار نکن . به جای کارهای بی سرانجام و چسبیدن به جزئیات و حاشیه ها به اصل بچسب.
شما که دست توانایی در نوشتن داری و دستت خسته نمیشه تا حالا میتونستی چندین کتاب نوشته باشی.

تفکر شما و ... تا حد بسیاری شبیه هم است به جای دیدن کلیات به جزئیات بیشتر نگاه میکنید به جای دیدن عمل حرف را بیشتر ملاک و معیار قرار میدهید. من به ... هم گفتم اول باید از کلیات شروع کرد اول یک ساختمان شناژ بندی و اسکلت آن را میسازند بعد به چیزهای جزئی تر مثل دیوارهای داخلی و سفید کاری و کاشیکاری و .... در مراحل آخر جزییات بسیار ریزتر. فقط محض هشدار بود تفکرات اینجوری گاهی مخرب و خطرناک است ( البته برای خود طرف)

مثلا من حرف اون مقام مسئول را که نمیشناسم بیشتر از شما قبول دارم چون او داره 80 درصد جامعه را پیش بینی میکنه و دغدغه او 80 درصده و شما دل خوش کردی به 20 درصد کنونی که در آینده شاید کمتر هم بشه.

نکته دیگر اینکه سعی کن واقع بین باشی و همیشه واقعیت ها را با چشم نمی توان دید و با گوش نمی توان شنید.  سیاست من بیشتر بر این بوده که قبل از اینکه من حرفی را بزنم اول بشنوم وقتی بیشتر شنونده باشی اطلاعات بیشتری دستت میاد تا گوینده باشی . من همیشه بحثم را بعد از طرف شروع میکردم اول طرف دیدگاهش را مشخص میکرده  . اینجوری باعث میشه مثلا تفکراتش را بیشتر بخوانم. و با سیاست اطلاعات بیشتری بگیرم. خیلی ها وقتی بدانند طرف مقابل جبهه اش و تفکرش جور دیگری است تفکر خود را نمی گویند و حرفی مقابل میل طرف میزنند اما در پشت سر او را متهم میکنند. یا بدش میگویند.
غرض اینکه بیشتر گوینده باشی اطلاعاتت از محیط اطراف کم میشه و بگونه ای در توهم و تصور معمولا مثبت نگری قرار میگیری البته داشتن تصور مثبت نسبت به پیرامون خوبه ولی واقع بینی بهتر است.

در کل راحت تر بگم خیلی حرف میزنی. عمل کن بیشتر.
از این حواشی هم بیرون بیا بچسب به کار . مثل مطلبهای پاورقی گرچه نکته برای گفتن دارند ولی بدون دانستن کلیات آن نکته بی ارزش است.

در کل انشا ا... موفق باشی حالا تو حاشیه یا تو هرجا که هستی.
********************************************************************************************

جوابیدم:
سلام تشکر بابت وقتی که گذاشتید جناب استاد
کسی که با متلب کد مینویسه مثل فیزیکی ها واغلب مهندسین لازم نیست اساس برنامه نویسی را بفهمد و فقط به نتیجه می چسبد اما کسی که با وی اچ دی ال کار میکنه میفهمه چی به چی هست در عالم سخت افزار و ارتباطش با نرم افزار یعنی چی. منظور من همین بود ولو بد گفتم. زیاد دیدم کسانی که این بلدن واونا هم بلدناما عکسش کمه. ضمنا در مثل مناقشه نیست اما شاید حق با تو باشه چون تخصص توست  ، 

بحث فطرت ومعرفت نفس  که از سال 89 درگیرش هستم وبجایی نرسیده هنوز همین است دیگه که تو گفتی:"اول یک ساختمان شناژ بندی و اسکلت آن را میسازند بعد به چیزهای جزئی تر مثل دیوارهای داخلی و سفید کاری و کاشیکاری" و در صریح روایت حضرت علی به بحث معرفت نفس و خودشناسی دستور داریم  

در جای جای وبلاگ دست روی نکاتی گذاشتم که اگر کسی اندکی مبانی معرفتی داشته باشه متوجه میشه من دارم با زبان اشاره و مناجات و درد دل و حتی  شوخی به چه مشکلاتی از خود و یا جوانان اشاره می کنم اگر باز کنم براتون می فهمید تعریف از خود خوب نیست اما شاید در بعضی از نوشته های چند خطی مثلا 5-6 تا اشاره قرآنی یا روایی باشد اما همان طور که گفتی راه حل نیست معمولا (ونه همیشه) و درست فرمودی و من هم در پی آن نیستم چون اولا خودم نیز دنبال راه حلم و بلد نیسم دوما هرکسی باید راه خودشو بیابه ونمیشه نسخه پیچید باید ابتدا متوجه درد شد بعد هرکسی برای خودش یفکری برداره

 منم فقط و فقط می خوام به چیزهایی اشاره کنم که در غوغای اقتصادی و روزمرگی مورد غفلت واقع میشه(و شاید موفق بودم شاید نه) همین علت گاهی فیدبک های بسیار مثبت و هیجان انگیز دریافت کردم بخاطر بعضی مطالب که مجال بازگویی نیست  البته اون طرف قضیه هم میگم که از طرف یک نویسنده حرفه ای که دانشجوی دکتری تربیت مدرس بود تی لم پارسال خیلی به مطالب انتقاد شد (مثلا گفت مطالبت به جایی نمی رسه و گم میشه) و یکم تلویحا فقط تحسین شد (چون شما که منتقد هستی) که من به هر دوی فیدبک ها نیاز دارم خصوصا از طرف کسی که   باسواددتر وپرتجربه تر از خودمه و من به خودم آموخته ام که انتقادپذیر باشم واهل فکر نه اهل موضع گیری منتها چند خطی وقتتو گرفتم اینجا
فقط یک نکته خاطر نشان کنم که وبلاگ اساسا جای شعار دادنه و خیلی همه همین شعار مهمه. الان دنیا داره با شعار میگرده هم خوب هم بد اساسا هالیوود شعار است نه عمل پس نباید به بهانه عملگرایی دست از وراجی برداشت و این خود مبارزه نرم است اگر به روش عرفای سابق گوشه گیری باشه الان اثری از خوبی نبود وشما وقتی سرچی مذهبی تو گوگل میزدی به چیزی دست نمی یافتی دقت شود
خیلی خوشحالم، خیلی خیلی؛ که فرهیخته ای که استا  دانشگاهست  برای مثل  منی وقت گذاشته و بررسی کرده ونظری می دهد ولو به کوبیدن محترمانه. این برام از تحسین و به به گفتن دیگران لذت بخش تره
در پایان این چیزی را که به بعضی از دوستان گفتم به شما هم بگم که من برای حرفه ای نوشتن اینجا نیستم بلکه برای درد ودل خودم وبرای خودم. برای مثال اگر 5 سال دیگه برگردم وبه خودم نگاه کنم وداکیومنتی از گذشته ام برام مونده باشه چقدر می تونه مهیج باشه مثل عکسف شاید گاهی اعتقادات گدشته ام را به سخره بگیرم حتی. واصلا این نوشتن از خود و برای خود ( وچه چیز مهمتر از خود خود آدم و اهمیت آن) از سال 80 حدودا شروع شد منتها در دفترچه های سررسید هر سال وهنوزم ادامه داره. دو سال پیش گفتم  بیام بعضی سخنرانی هام! برای دوستان را یجا برای خودم مستند کنم و از همین رو خیلی فنی نمی نویسم  هر چند فکر کنم بتونم ومعمولا فی البداهه ست نوشته جات. مثلا تابستون 93 یروز سوار خط واحد بودم دیدم  تابلو نوشته دفتر مرجع عالیقدر شیعیان......حفظه الله  واز این حرفا اعصابم خرد شده و اومدم سرعت 100 تا بی فکر وبی پردازش اینو نوشتم لختی تامل که خوب یجورایی راهکار داره میده در حد عقل خود نویسنده
یا نگاهی بکن به اینجا تا ببینی که همین اصلاح تفکر چند بچه بسیجی مذهبی دانشکده عمل هست یا فقط حرف است، نه دیگه عمل هست (البته از نظر من اصلاح شاید درحقیقت برعکس باشد)
بخدا اگه در جریان افکار مذهبی و غیر مذهبی امثال اینجاها بودی می فهمیدی انسان های سالم العقیده وصالحی چون تو وظیفه قلم زدن دارید بخدا و اتفاقا عمل هست این عمل هست تفکری کن مهندس جان و اتفاقا دست به قلم امثال شما  از من خیلی بهتره بی تعارف منتها اولویت را در خودسازی می بینی اما من فکر کنم این ها منافاتی باهم نداره
 فرمودی:"سیاست من بیشتر بر این بوده که قبل از اینکه من حرفی را بزنم اول بشنوم وقتی بیشتر شنونده باشی اطلاعات بیشتری دستت میاد تا گوینده باشی" حرف دقیق و مهمی ست و من قبلا  متوجه اهمیت آن شده ام اما در عمل باید خودم را اصلاح کنم و تذکر بسیار بجایی بود درود برتو 
هر کسی تفریحی داره تفریح من نوشتن هست که بهم انرژی میده(یادتن بیاد از مطالب سال 88 در نشریه محلی موعود) پس اگر درس بخوانم یا نخوانم ربطی به نوشتن یا ننوشتن، باور کنید نداره و اینقد وقت الکی هدر میره که ... با این وجود من روی تک تک حرفای شما  فکر میکنم و براتون جایگاهی در اندیشه ورزی قائلم 
یا حق

و باز مهندس:
سلام. تشکر وممنون
البته من منظورم بعضی از مطالب وبلاگ بود نه همه. و اینهم میدونم که هدفت راهکار نیست و درد دل است ولی خواستم دست برداری که کمتر وقتت بگیره و وقت برای پروژه هات بزاری که خودت میگی تفریحه برات که عمیقا با تفریح چندساعته در روز موافقم به شرطی که اعصاب خردکن نباشه .
یکی از خوبی های نقد هم اینه که طرف را بسنجی انتقادپذیریش را ببینی . گرچه قبلا هم نقد پذیر بوده ای اما به نظر میرسه تو این زمینه هم پیشرفتت عالی بوده. گاهی برای تفریح خودم هم که شده  طرف را به توپ نقد میببندم ولی ظرفیت ها متفاوته همه تحمل ندارند به جز شما 5 یا 6 نفر دیگه هم را گاهی نقد میکنم . البته مثلا ... دیگه مدتی است از نقدهای تند من بدش نمیاد خیلی جالب جواب میده.    
یا مثلا برای کار دانشگاه گاهی نقدهام را از طریق مدیر گروه رشته دکتر... منتقل میکنم برخی نقدها به خودش هم مربوط میشه میپذیره و بسیار زیبا جواب میده همیشه جواب نقدش که از طریق سامانه دانشگاه میده شادم میکنه. جالبه اثرش اینه که ارزش طرفی که نقدش کردی میره بالاتر و هر دفعه بیش از گذشته. 
جوابت جالب بود و قابل تامل . اما هدف اصلی من دست برداشتنت بود که موفق نشدم. 
البته اینم جز سیاست های همیشگی من بوده که گاهی هم اینجوری به نتیجه میرسیدم. یعنی مسئله اصلی را مطرح نمیکنم. معمولا نقش بازی میکنم.خوب یا بدش را نمیدونم. 
خداوند انشا... مارا عاقبت بخیر کند.
موفق باشی
  • ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۷
  • سیدمحسن

هو الکافی
سلام استاد....
پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نگفتند با «کریمان کارها دشوار نیست!» با تمام امید به پابوس مولایمان امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بروید و از حضرت بخواهید به نور خودشان به سرّ شما نظر کنند و آن کنند که باید بکنند! و در کنار این‌ حرف‌ها از حوائج دنیایی هم با ایشان سخن بگویید و در ملاقات مولایمان حسین«علیه‌السلام» هرچه می‌خواهید درد و دل کن، از آشفتگی‌هایی که داری بگو، و بپرس چگونه شما توانستید با غمخواری برای دین، همه‌ی دنیا را به هیچ بگیرید!؟ ای راهِ گشوده به سوی خداوند در ظلمات دنیا! ما به زیارت شما آمده‌ایم که این راه را در مقابل ما بگشایید. موفق باشید  



  • ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۱
  • سیدمحسن

هوالرحیم

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه وبلاگ سر زنده‌ای بود هرچند بر خیال راست، کج را خریده‌ای که گمان می‌کنی طاهرزاده است و این خبرها! ولی نگران هم نباش زیرا خداوند پاداشی مناسب تصورات خودت به تو می‌دهد و طاهرزاده می‌ماند و اعمال‌اش و خدایش. زیرا در حدیث قدسی حضرت حق فرمود: «أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِن‏» من در گمان بنده‌ی مؤمنم هستم. پس اگر گمان شما آن است که طاهرزاده این است که گمان داری و به زعم خود یک چنین کسی را دنبال می‌کنی، پاداش تصورات خودت را به تو می‌دهند. ولی طاهرزاده باید متوجه باشد قصه‌ی او با خدا تعیین می‌شود و این‌که چه اندازه نسبت خود را با خدا شکل داده. زیرا گفت: « نیک باشی و بدت گوید خلق/ بِهْ که بد باشی و نیکت بینند». موفق باشید .

  • ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۰۶
  • سیدمحسن

هو الکافی

در قسمت پی نوشت این پست نظر خودم را درباره حجاب گفته بودم  و نیز پست هایی چون اینجا، قبل از اینکه امثال روحانیونی چون زائری و دیگران حرف از آزادی حجاب به میان بیاورند اما اخیرا متفکری چون طاهرزاده مطلب قابل تامل و دلنشینی را در پاسخ به یک سوال ارائه داده اند که خودم نیز داشتم به همین می رسیدم و وقتی از زبان ایشان شنیدم خیالم راحت تر شد، هر چند همچنان تامل باید تا اسقرار بر نظری شاید.


«اصل مطلب را باید فقها روشن بفرمایند. موضوعِ تبعات اجتماعیِ اجباری‌بودن یا اختیاری‌بودنِ حجاب بحث دوم است. بنده فکر می‌کنم به همین صورت که نظام عمل می‌کند خوب است که از یک طرف سخت‌گیری نمی‌کند و از طرف دیگر با هنجارشکن‌ها که فضای جامعه را به‌شدت آلوده می‌کنند برخورد می‌نماید. فراموش نکنیم اگر نفس امّاره را آزاد بگذاریم هیچ محدودیتی را نمی‌خواهد. اگر بخواهیم در کلیّت یک کشور - و نه در محدوه‌ی یک اقلیت - خانواده را حفظ کنیم، نباید عواملی که موجب می‌شود زنان آنچنانی با تبرّج خود ذهن مردها را به خود جلب کنند در جامعه میدان داشته باشند. در لبنان مذهبی‌ها تکلیف خود را با سایر قشرها روشن کرده‌اند، ولی ما یک کشور هستیم و در یک کلیّت باید تکلیف خود را داشته باشیم و نه در یک اقلیت. موفق باشید  »


درباره طاهرزاده: کسی که با 50 سال عمر به اندازه ی 200 سال کار کرده، کسی که مرا با وجود بی پولی مجبور به خرید تمام کتابهاش از نمایشگاه بین المللی کتاب اخیر کرد، کسی که مَثَل بحث هاش به زبان سطح پایین و سخت افزاری VHDL میمونه تا ارائه مطالب به سبک متلب و متمتیکا به سبک خیلی ها یعنی سطحی نگری و نرفتن به اعماق فطرت،کسی که از سال 89 مرا درگیر خودش کرد، کسی که اخیرا به استاد شایق گفتم من مختصر دینداری خودم در این وانفسای شبهات را مدیون شما و طاهرزاده هستم، استاد خندید و گفت ازش شنیدم همون اصفهانی را میگی، گفتم استاد فقط شنیدید برین ببینید چه غوغایی کرده، کسی که نیاز به تمجید من نداره و اصلا هرگز از نزدیک نه ایشان را دیده ام نه ایشان مرا، کسی که برایش دکان باز نمی کنم اما همه دنیا را بگردیم بعیده به سبک قلم، بیان و سلوکشان أحدی پیدا بشه ، کسی که نیاز جوان متفکر امروزی ست که میخواهد لذتی از دینداری اش ببرد، کسی که فقط یه مشکل داره اونم اصفهانی بودنشه!!!

پ.ن: جمله آخر قطعا یک شوخی ست باور کنید!

  • ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۲۹
  • سیدمحسن

أنت الکافی

پیرو پست های 14 دلیل ، ریسپانس دوستان،  وداع با گذشته

ک مثل...

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۰۸
  • سیدمحسن

هوالشاهد

درباره قضایای امروز دانشگاه امیر کبیر در رابطه با حضور آقای هاشمی بر همانم که قبلن ها اینجا و اینجا گفته ام

من هنوز همچنان هیچ طریقی نمی تونم بفهمم چرا و به چه دلیل موجه عقلی دینی میشه حق صحبت و ارائه دیدگاه ها را از یکی گرفت؟ چرا؟ چرا؟  اونم توی مکانی چون دانشگاه که محل تضارب آراء و بستر آزاداندیشی ست. حرفای من نه در جهت تایید رویکرد چندین سال اخیر آقای هاشمی ست  و نه رد آن و اصلا بحث من اینجا این نیست. بماند حال نوشتن ندارم فقط بگم منظورم شعار ندادن دانشجویان در راستای ایده هاشون نیست نه اصلا، بلکه کار به فحش  و درگیری رسوندن را میگم و شکستن وبستن و ... بخاطر یک سخنرانی.

خدایا ما را از خود مرکز پنداری و دیکتاتور صفتی حفظ کن

  • ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۳
  • سیدمحسن
همه ی لذت من در پژوهشکده لیزر پلاسمای بهشتی، دیدن باسواد ترین استاد پلاسما کار ایرانی (به اذعان جمیع ملت end فیزیک پلاسمای ایران اونم با فاصله) ست  بلافاصله بعد اذان ظهر یا مغرب در حال وضو گرفتن، و چی بالاتر از این برای یکی با تفکرات و علایق مذهبی 
یادم اومد از کنفرانس پارسال مازندران از کل جماعت حاضر در سالن بعد اتمام جلسه ی صبح، تقریبا همه رفتن ناهار ،من بودم و ایشان از معدود  حاضرین در مسجد دانشگاه برای نماز اول وقت ظهر، الحمدلله
هر کسی تو این عالم رنگاوارنگ به چیزی خوشه، ما هم به این  والا
از دکتر ... بیشتر مخواسم بگم و البته انتقاداتی هم که به ایشان دارم، اما فعلا بماند
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۰۰
  • سیدمحسن

یا غفار الذنوب

همچنان در فضای واقعی امروزی موافق آنم و بیانیه لوزان را سرجمع به نفع مملکت  میدانم و این پست را آن زمان نوشتم که هنوز نظامیانی چون فیروزآبادی و سردار جعفری و متفکران و دلسوزانی همچو  طاهرزاده و ... موافقت ضمنی یا صریح خود را اعلام نکرده بودند و من خوشحال از این تشخیص درست خویش بودم اما  اندکی بعد، بیانات رهبری کمی مرا به تامل واداشت. بماند! روی هم رفته در مورد پست لوزان یکم تند رفتم.

فرصتی پیش بیاد خیلی از پست های خودم در این یکسال واندی نوشتن را به بوته نقد خواهم گذاشت و این نه به معنای تذبذب آراء و تزلزل ایده ها ست بلکه بر مبنای محاسبه و کنکاش بیشتر در اندیشه هاست و برای تلنگری بر خود.

  • ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۶
  • سیدمحسن

یا هادی

چه بگویم با کسانی که لوزان و قبل از آن را ترکمنچای می خوانند؟ چه بگویم؟

از منظر من ظریف همان قدر انقلابی ست که سلیمانی، 

بعضی را آن گونه می بینم که اگر زمان رسول الله بودند پناه بر خدا ایشان را بجهت صلح حدیبیه ...و برای گذشت از ابوسفیان در فتح مکه و بخشش فراوان حضرت به او ...

  نمی دانم جاهای خالی را باید با چه پر کرد؟ "اعدام" یا "زندان" یا "تبعید" و یا ...

همچو  تمایز روشنی روز و تاریکی شب برایم هویداست دلواپسی بعضی همیشه مخالف ها سر سوزنی انگیزه الهی ندارد، سر سوزنی.


  • ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۵
  • سیدمحسن

کسی اگه از توافق لوزان ناراحت باشه یا بیماره و یا منفعت طلب تحریمی و لا غیر


  • ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۰۹
  • سیدمحسن
هو العالم
مطلب زیر را دوست فرهیخته ای که در کسوت تدریس در دانشگاه ست برایم ایمیل کرد، نوشته ای که اگر دقت کنیم راهگشاست.

با تلخیص و ویرایش:
یکی از مشکلاتی که تو ارشد با سمینار و درسها داشتم این بود که گاهی وقتا از یک چیزی برای خودم غول میساختم. ترس از اون باعث میشد همیشه در توهم این باشم که باید وقت زیادی روش بذارم تا جواب بگیرم مخصوصا که میخواستم کاملا بی نقص ارائه دهم (تفکر ایده آلی) . دائما کار را امروز فردا میکردم. (قورباغه ات را همین الان قورت بده). کلی وقت هدر میدادم آخر کار دقایق 90 دست و پا شکسته با 4 الی 5 ساعت کار مفید یچیزی ارائه میدادم. آن لحظه بود که افسوس میخوردم کاش فقط 5 ساعت دیگه وقت داشتم بیشتر روش کار میکردم. یعنی کل کار با 10 الی 12 ساعت کار مفید حل میشد. 
نه تنها در مورد خودم بلکه خیلی از دوستان هم این مشکلات را داشتند  فکر میکنم  توهم از پروژه ات غولی ساخته ای. حتی فکر در موردش آزارت میدهد. اکنون که گذشته را باز نگری میکنم و شکست ها را تحلیل میکنم به این نتایج میرسم
1- تفکر ایده الی - تفکر 0 یا 1 - ( یا تحویل نمیدیم یا کاملا بی نقص تحویل بدیم) : سمی مهلک و کشنده
2- چیزی که من بهش میگم اینرسی تنبلی که باعث میشه وقت را هدر بدی هر لحظه هدر رفت وقت باعث استرس میشود و خود عاملی میشه برای هدردادن بیشتر و به عقب انداختن کار و تنبلی کردن ( نوعی اینرسی نسبت به انجام کار) .: اعصاب خردکن و آرامش زدا
3- عدم تمرکز روی موضوع . هزار مشغله فکری که داریم.



  • ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۷
  • سیدمحسن
یا خیر حبیب و محبوب
خلاصه ی عرضحال ایمیلی چند روز پیشم برای یکی از دوستان فرهیخته به جهت مشورت گرفتن:
 چندی پیش بنا به خواست مامان یک پزشک همسال خودم را بررسی کردم و جالب اینکه چند ماه قبل آن و یا بعد آن گزینه های حدود 20 ساله و بیست وچند ساله هم بررسی شد.  زمانی دیپلم را بررسی کردم و زمانی دانشجوی لیسانس و دانشجوی ارشد وحتی دانشجوی دکتری و البته فقط در همان مرحله بررسی و شناخت اولیه همگی متوقف شد وکار به اقدام نرسید
 بعضی اعضای خانواده متعجب شده اند که آخه ما نفهمیدیم محسن کی و چی مخواد بیسواد یا با سواد؟ سن بالا یا سن پایین و یا سن متوسط؟!!
جوابیدم که من اصالتی برای سن و تحصیل قائل نیستم و یکی دوساله که فهمیدم ملاک موفقیت در ازدواج هیچکدام از اینها نیست هر کی بیشتر مرا میفهمه و بیشتر با روحیات من متناسب هست می پسندم خواه کم سن یا پرسن - بی سواد یا با سواد!!
... ازدواج هم مثل دیگر مقدرات ما کاملا وصد درصد در اختیار ما نیست (به حکم اراده الهی مبنی بر لا جبر لا تفویض بل امر بین الامرین) پس تدبر و تلاش باید اما  قسمت را نمیشه روشنفکرانه رد کرد که انکار آن از جهل است و خوش خیالی.
متشکرم ازت و البته خاطر نشان می کنم که تناسب سن وتحصیل را رد نمی کنم و....اما خوب اینها لزوما وحی منزل نیست
بازم تشکر 
  • ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۷
  • سیدمحسن

یا غیاث المستغیثین

بعد از پست مرد میخواهد در سایت مربوط به یک سفر زمینی- الهی:(با ویرایش و تلخیص)


م:سلام خوشا به حال شما  از ابتدای متن انگار که شما وصف حال من را هم میگفتید 

اما یه تفاوت بزرگ
اگه رفتی و دیدی و آدم نشدی چه ؟
اگه حالا به جای خواستن فرصت فقط شرمنده ای و عذر خواه 

پاسخ دادممن هم کم ندیده ام از آدمایی دور وبرم که نجف و کربلایی شده اند اونم چند بار اما آدم نشده اند آخه آدم شدن یک امر تربیتی ست و تربیت تدریجی ست و رهایی از عادت زدگی و وصال وارستگی یک شبه قطعا محقق نخواهد شد اما بدان زیارت حضرات محبوبین و معصومین علیهم السلام اکسیر و کاتالیزور و شتاب دهنده ترقی و سلوک است
ضمنا من نجف را راببینم و آدم نشوم، محاله محال

جهاد: کامنتتون خیلی حال خوبی داشت جناب سید محسن، و میدونید که جوان که نجف نبیند، جوان ناکام است.
ان شاالله چشمتون به حرم افتاد دیگه چشم ازش برندارید چون حضرت یه لحظه هم از ما چشم برنمیدارند.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب علیه السلام

110:برای سید محسن
سلام برادر
خواستم بهت بگم زدی به هدف! تنها راه رفتن به حرمی است که سی سال است ندیده ای! البته این تشخیص تو نبوده، همون خدایی که محبتش تو وجودت هست این رو هم به قلبت یاد داده که تنها راه، رفتن به حرمی است که سی سال است ندیده ای!
در نجف بهجتی را خواهی چشید که هیچ جای دنیا وجود ندارد، آرامشی را حس می کنی که انگار در آغوش خدایی. در نجف به راز خلقتت پی خواهی برد و آنجا می خواهی سرت را بر سجده بگذاری و از اینکه خدا تو را شیعه خلق کرده از او تشکر کنی، سجده ای که تا پایان عمرت طول بکشد! در نجف "ابا رحیما"ی زیارت 27 رجب را می بینی. انجا تازه می فهمی که پدرت کیست و در آغوش پدر بودن یعنی چه؟ اما آنچه می خواهی از ادم شدن در نجف اتفاق نمی افتد! اینکار را مولای من و تو، به حسینش سپرده است. آدم شدن و یا بهتر بگویم عاشق شدن در کربلا اتفاق می افتد! در کربلا دیگر هیچ نمی خواهی! و این ریباترین حس دنیاست. در کربلا تمام می شوی و وقتی تمام شدی همه چیز درست می شود.
انچه نوشتی دردی است که حضرت دوست به جانت انداخته، مبارکت باشد. مطمئنم کربلا می روی. مگر نمی دانی هیچ مادری طاقت درد کشیدن فرزندش را ندارد! تمام هم و غم مادر راحتی و سعادت فرزند است، و این ایام ایامی است که خدا هم برای مادرت عزادار است. پس از مادرت بخواه، با اطمینان بخواه و مطمئن باش مادرت تو را به آغوش پدرت خواهد رساند.
یادت باشد وقتی به نجف رسیدی، در ایوان طلای حرم مولا روبروی ضریح بایست دستت را بر سینه بگذار و از طرف من از مولا و سرورم تشکر کن ...
به کربلا که رسیدی، وقتی در بین الحرمین هستی و سرگردانی بین دو حرم را تجربه می کنی دعایم کن. 
و این روزها وقتی قلبت برای غم مادرت شکست و آبش از چشمت جاری شد، سفارش مرا به بانو بکن تا خودشان گره کارم را باز کنند. یا علی

نوشتم:
بابا ای ول با جمعی دست به قلم وعاشق مواجه ام واین مرا به وجد می آورد و پیش مستی قبل نجف بدست میدهد و تا اینکه خود مستی وصال ایوانش محقق شود
خدایا اسمم در لیست ذخیره هاست و اونم نفرات آخر قسمتی کن تا بقول "جهاد" ناکام نمیرم و به قول "110" در کربلا تمام شوم و روبروی حرم قمر منیر بنی هاشم بایستم وبگویمش: یا ابوالفضل "م" میگه: اگه رفتی و دیدی و آدم نشدی چه ؟ دیگه خود دانی ای فدایی حسین

چند روز بعد توسط "جهاد" نوشت:
 جناب سید محسن
مثل این که اسمتون در اومده، ان شاالله به سلامتی...
خواستم یه چیزی بگم بهتون، منم اولین بار که مشرف شدم عتبات، به عشق نجف رفتم، همه می گفتند کربلا ولی من همش دلم نجف بود، بعد که دو روز و نصفی حضورمون در نجف گذشت و داشتیم می رفتیم کربلا، من داشتم دیوانه میشدم، خیلی سخت بود، خیلی، بعد شب اولی که کربلا بودیم با این که خیلی کربلا هم حال خودش را داشت و خیلی حال و روز خوبی آنجا داشتم، ولی همون شب اول انقدر دل تنگ نجف بودم که نگو و نپرس... و هنوز نجف و حرم مولا همان حال را دارد... خیلی خاص هست حرم مولا امیرالمومنین علی علیه السلام، واقعا درک حس پدر و فرزندی است، حس پدر بودنشان را آن جا درک می کنید حتما به لطف خدا...
بعدها به لطف حضور در همین فضای مجازی یکی از دوستان، ما رو اینجا با حدیث معرفت به نورانیت امیرالمومنین علی علیه السلام اشنا کردند، نمیدونم این حدیث رو خوندید یا نه؟، اما این هدیه من باشه به شما که عاشق نجف هستید، نخونده نرید دیدن حضرت، سرچ که کنید این حدیث در اینترنت هم هست، خود حضرت دارند در این حدیث خودشان را به جناب سلمان و ابوذر معرفی می‌کنند، بخونید بعد ان شاالله جلوی ایوان طلای حرم که رفتید این حدیث رو به خاطر بیارید تا متوجه باشید که جلوی چه کسی ایستاده اید، جانم به فدای مولای مظلوم. یا علی ابن ابیطالب ... 
تاریک شده دلم زبی تقوایی...
گرمای گنه سوز نجف می خواهم
من نوشت: سلام متشکرم جهاد عزیز
آدم به داشتن این چنین هموطنای مومن و عاشق و همدل افتخار میکنه و نرفته و نجف ندیده حس غرور بهش بدست میده و با توصیف تو حس پدر فرزندی را درک میکنه
فدایی داری دادا....

110:سلام برادر سید محسن
چقدر خوشحال شدم که عازم هستید، الحمدلله
حالا دعا کنید که ما هم بیایم. :-)
ضمنا شک نکنید کربلا رفته و کربلا نرفته خیلی با هم فرق دارن و این هیچ ربطی به اینکه ما کی هستیم و اعمالمون چیه نداره این خاصیت کربلاست و کربلا زورش زیادتر از گناهان ماست
پس با قلبی مطمئن به الطاف الهی و آل الله راهی بشید و یقین داشته باشید که خدا قراره خیر بزرگی رو نصیبتون کنه که اول عشق رفتن به نحف رو به دلتون انداخت بعد هم خودش راهیتون کرد
ان شاءالله که به سلامتی برید و برگردید فقط لطفا تو این ایام سفارش ما رو به حضرت مادر علیها السلام بکنید متشکرم
یاعلی
  • ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۷
  • سیدمحسن
  • هو الطیف

    سوال من: ... اما این روایت "...عرض کرد که نزدیک‌ترین حالات زن به خدا، آن است که ملازم خانه‌ی خود باشد و بیرون از خانه نشود..." را چه کنیم استاد؟ ... آخه خودم عمری در دانشگاه یا سر کار، دیدم آنچه را باید ببینم، هر چند موارد بی‌نظیری از عفاف و حیا و حجاب هم هست و آن‌ها را هم دیدیم. احساسم این است حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» فضای کاری فعلی را اصلاح بفرمایند. یعنی هم خانم‌ها در حد نیاز خود و مهم‌تر نیاز جامعه کار کنند و هم اینکه محیط مختلط نباشد. محیط فعلی مختلط، رهاورد زهرماری مدرنیته و خروجی فرهنگ غربی‌هاست و در کنار هم قراردادن بشکه‌ی باروت و آتش و انتظار برای شعله‌ورنشدن آن است، که مضحک است و اوحدی از اوتاد حریف این شرایط می‌شود و لاغیر. محیط مختلط ادارات و شرکت‌ها از وایبر و فیس بوک و... کلاً شبکه‌های اجتماعی در تضعیف محبت بین همسران و داغون‌کردن بنیان خانواده به نظر من موثرتر است. دوستی مذهبی داشتم که می‌گفت پس از دوسه سال کار در کنار یک خانمی در بانک، حالا شدت محبت و روابطمان به حدّی شده که جز با ... دیگه ارضا نمیشه این آتش محبت و دلبستگی! گریه می‌کرد و می‌گفت هردو متأهل هستیم!! متوجه قبح گناه و خیانت به همسرانمان هستیم اما...

    جواب طاهر زاده: باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید وقتی شرایط طوری باشد که نیاز نباشد خانم‌ها در بین مردم نامحرم حاضر باشند چرا باید حاضر شوند؟ و آن روایت مربوط به آن شرایط است. ولی وقتی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: «ما مفتخریم‏ که بانوان ما و زنان پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنه‏ هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند » پس معلوم است که ما در شرایط دیگری قرار داریم و بحث بر سر حضور زن متدیّن در این تاریخ است. آیا زنان متدیّن ما در این تاریخ می‌توانند مثل تاریخ مادر بزرگ‌هایشان زندگی کنند؟! موفق باشید





  • ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۴۸
  • سیدمحسن

هو الشاهد

درباره قضایای اخیر شیراز و علی مطهری حرف دو ماه پیشم را تکرار می کنم، این ها را زمان حمله نمایندگان مجلس به ایشان نوشتم

مصیبت آزاد اندیشی در ایران



ظاهرا بی ربط نوشت:کاش روحانیت در ایران یک چندم جمعیت فعلی بودند اما این اقلیت گروهی بودند دین فهم،  اهل علم و تقوا، عملگرا، نون دین نخور و تارک دنیا که به التماس آحاد ملت و بنا به نیاز مبرم بر کرسی قضاوت و امورات فرهنگی می نشستند و لا غیر.

گاهی به خود و دوستانم میگم که ما مذهبی ها اکثریت آنچه از دین و معنویات داریم بواسطه این قشر است و اکثریت آنچه از تباهی دین و مشکلات فرهنگی داریم نیز از همین قشر. نتیجتا در یک تقریب کاملا rough این تیپ دو دسته اند: گروهی در خدمت دین و جامعه و گروهی در مقابل دین و مردم. جالبه این ویژگی مختص این زمان نیست وتمام تاریخ این گونه بوده و خواهد بود تا إن شاءالله ظهور حضرت حجت.

بالاخره یروز مقاله ای که از چندین سال پیش در نظر دارم را مستدل و مفصل خواهم نوشت، مقاله ای با عنوان "افول روحانیت، چرایی و آثار آن"

  • ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۱۵
  • سیدمحسن

هوالکافی

حوصله ندارم دقیق و مفصل بنویسم اما خواستم تشکری کنم...

تشکری از تلویزیون ایران که...

اصلا آشکارا دروغ نمیگن و مردم را خر فرض نکرده اند!

از اینکه تو ایران همیشه همه جا همچی آرومه و ما چقد خوشبختیم

از اینکه سالهاست مناسب بودن بازار شب عید را مخابره می کند!  و بابت دو تا جعبه پرتقال و سیب ملت فقط 150هزارتومن ناقابل میدن و بس.

از اینکه هنوز سخنان مرحوم مطهری را پخش میکنه قبل اخبار، همو که نسلی از  مذهبی های دهه 50 و 60 را نگه داشت درود خدا بر او، اما از وجود متفکران جوان و خوش بیان و خوش قلم که مفاهیم و معارف الهی را با دقت زیاد و به شیوه ای نوین ارائه داده اند غافل است. درود بر این نیاز سنجی!

از اینکه همیشه ایران خوبه اون طرف بده

از اینکه گزارشات مردمی اصلا هدفدار نیست!!

از اینکه تو پخش والیبال دنبال حجاب و در راهپیمایی بنفع نظام دنبال بی حجاب ها می گردد

از اینکه همه ملت بالاتفاق! میگن اگه دنبال اخبار واقعی  بدون سانسور هستید کافیست! فقط اخبار شبکه 1 و 2 ایران را ببینید!!!

از اینکه که اخبار تمام جریانات سیاسی ایران را بی غرض همیشه پوشش داده!!

از اینکه...

کلا ما متشکریم


  • ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۱۴
  • سیدمحسن