...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

دین گریزی در پرتوی حکومت دینی!

پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۱۱ ق.ظ

 هوالهادی

دوست جوان و بزرگواری از اهالی بهشتی که در کسوت طلبگی ست و هم اکنون نیز دانشجوی دکتری معارف اسلامی ست در بیاناتی دقیق و تقریبا1 خالی از اشکال پس از درد و دلی از جانبم برایم اینچنین نوشت که موندم کجاشو بولد کنم (اللهم عجل لفرج مولا):


"اشکال و شبهه ای که ظاهرش دینی ولی باطنش برآمده از ناهنجاری های سیاسی باشه به این راحتیا قابل حل شدن نیست

وقتی یکی برای انجام یه سخنرانی ساده خطبه تحیت برای امام زمان (عج) باید بخونه اما تو عمل اسیر تکبر و خود برتر بینیه و کارایی می کنه که سال ها عمر جوان ها به هدر میره، معلومه که شعائر دینی زیر سوال خواهد رفت چون این جوان می بینه خیلی ها با همین ابزار دین داری اومدن و سرش شیره مالیدن بعد هویدا شده که بله اینام آره

معلومه که میل به گرایش تخصص محوری محض پیدا میکنه چون عملکرد نگرش تعهد محور رو دیده

این دین زدگی تو جامعه بلای ما شده

هرکی میخواد هر کاری بکنه به اسم دین و خدا و ائمه(ع) و ولایت مداری انجام میده یه جور مسابقه ظاهر سازیه که بین حرف و عمل کلی فاصله افتاده

و این باعث بروز شبهاتی شده که قبلا نداشتیم شبهات دینی سیاسی که اصلا در کوتاه مدت قابل حل نیستن چون تنها راهش اینه که بگی باید مسائل سیاسی رو قاطی اصل دین نکنی و خدا رو بدون افراد بشناسی نه با افراد اما متاسفانه تریبون ظاهرسازان اینقدر قویه که هر روز خدا رو وسیله دنیاشون کردن که هر چی ببافیم همون روز پنبه اش میکنن چون اونا دارن با اسم خدا تجارت میکنن مردم رو خام میکنن لذا نمیذارن این تفکیک صورت بگیره تا اشتباهات خودشون رو گردن خدا بندازن.

فقط باید برای این دسته تمایز دیندار حقیقی و دیندار مصلحتی رو گفت تا حداقل از همه دین نبره اما اصلا نمیشه کاملا درستش کرد

هر مسئولی که داعیه دینداری داره و دین رو ابزار توجیه کاراش کرده هر روز داره به ایمان متزلزل این قشر از جوانها یه ضربه میزنه و واقعا باید به خدا پناه برد از این همه سوالی که جواباش وجود داره اما عملکرد عده ای این جوابهارو بی اثر کرده"

-----------------------------------

1: می تواند طبق فرمایش " کلمة الحق و یراد بهالباطل" بر مبنای حرفای صحیح نتایج غلطی گرفته بشه که صد البته از ایشان بعید است با اینکه در موضع سیاسی ایشان را در دوران کنارهم بهشتی بودنمان همیشه ساکت دیدم.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

گزیده ای از پاسخ اصغر طاهرزاده در جواب به سوال کاربران درباره همین مباحث:

  • در رابطه با اصل انقلاب و جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی باید چند چیز را در نظر گرفت: اولا؛ ببینیم اگر این انقلاب با همه‌ی مشکلاتی که به همراه دارد، اگر واقع نمی‌شد کشور ما که مسلّم در آن صورت در ذیل آمریکا می‌بود، در چه شرایطی قرار می‌گرفت؟ و آیا روحیه‌ی حرّیت و آزادگی شیعه که وامدارِ نهضت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» هست، راضی می‌شد؟ ثانیا؛ آیا دشمن با انواع چالش‌هایی که برای انقلاب ایجاد کرده است نمی‌خواهد ما به این نتیجه برسیم که انقلاب توانایی جواب‌گویی به نیازهای مردم را ندارد؟ در این صورت باید بر عهد خود با انقلاب تأکید کنیم، حتی اگر به مشکلاتی بدتر از این گرفتار شویم؟! یا با خواری تمام تسلیم پروژه‌ی دشمن اسلام شویم؟ ثالثاً؛ ما در تعریفی که از انسان و انسانیت داریم باید جایگاه انقلاب را و نسبت خود را با آن بررسی کنیم که آیا در فضای چنین انقلابی تنفس‌کردن به انسانیت خود معنا داده‌ایم یا چشم خود را هم بگذاریم تا هر ظلمی به هر شکلی در هرجایی واقع شود؟! رابعاً؛ فراموش نکنید که بسیاری از مشکلاتی که جهان بشری امروز را فراگرفته است لازمه‌ی فرهنگ مدرنیته است و خود مدرنیته تلاش دارد با طرح موضوعات «پُست‌مدرنیسم» و «ترانس‌مدرنیسیم» بلکه خود را از این مهلکه‌هایی که خود ایجاد کرده است رهایی دهد. بزرگان اندیشمند غربی می‌گویند مدرنیته همه‌ی سنت‌ها را ویران کرد تا خودْ بماند، حال خودْ در حالِ ویرانی خود است. سؤال بنده از جنابعالی آن است این موضوع جهانی را باید مثل عوام به پای انقلاب اسلامی بنویسیم؟! یا آگاهانه متوجه‌ی تاریخی باشیم که در آن به‌سر می‌بریم؟

  • باید به شعوری تاریخی برسیم تا پدیده‌ی کثیرالأضلاع انقلاب اسلامی را در یک ضلع نبینیم و بقیه‌ی اضلاع آن را نادیده بگیریم. یادم هست که همان روزهای اول انقلاب بعضی از متدینین و متشرعین که فکر می‌کردند از فردای انقلاب همه‌چیز درست می‌شود، به حضرت امام اشکال می‌کردند؛ پس کجا شد آن انقلاب اسلامی؟ و یکی از مواقعی که امام را بسیار افسرده و ناراحت دیدم در همان روزها بود که انتظار نداشتند متدینین متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب نشوند و نفهمند چگونه باید از موانع تحقق اهداف بزرگ انقلاب عبور کرد!

  • مسلّم نباید چشم‌های خود از ظلم‌ها و ضعف‌ها بست و یا نسبت به آن‌ها اعتراض و انتقاد نکرد! ولی نباید همچون کودکان که متوجه‌ی موقعیت‌ها نیستند، فقط به آرزوهای خود چشم دوخت و نفهمید ما در کجای تاریخ خود هستیم و ضعف‌های درونی خود را نبینیم و همواره فریاد بزنیم چرا گرفتار این مشکلات هستیم؟! نظام اسلامی در درون خود با شکل‌دادنِ انتخابات راه را گشوده است ولی آیا مردم ما هنوز به آن حکمتی که نیاز است، رسیده‌اند که چه کسی را انتخاب کنند و چه انتظاری از منتخبین خود داشته باشند که همچون کودکان نازپروده فقط به فکر میل خود نباشند؟ مسئله عمیق‌تر از آن است که با تصور نفی نظام اسلامی مشکل حلّ شود. کارهای مانده‌ی بسیاری در پیش است تا انسان ترازِ انقلاب به صحنه آید و تفکر و تعالی ظهور کند.

////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

پ.ن: توقعی نمیشه داشت  از کسی که تو باغ مباحث انقلاب، مدرنیته، جغرافیای سیاسی، اسلام شیعی، شیعه قلابی، افراط و تفریط و...نیست تا حرفهای طاهرزاده را بازی با کلمات نداند و آن ها را باور کند. 


پ.ن2: طاهرزاده:بنده معتقدم اگر مسولین مملکت به جای تحصیلات در غرب، یک دور حکمت متعالیه و تفسیر المیزان خوانده بودند، بسیاربسیار در تصمیم‌گیری‌های خود تصمیماتی می‌گرفتند که برای مردم این مرز و بوم مفید بود.

می گویم: :"به جای" که نه اما "در کنار آن" آری

پ.ن3:دوست دیگری این چنین نوشت: 

"نباید ما مثل انقلابی نماهای دو آتیشه افراطی که کمترین نقشها را در انقلاب و جنگ تحمیلی نداشته و عمدتا با اعتقادات خشک دینی خودساخته شان، که از حربه دین در جهت منافع خاصی کل انقلاب و ایران را مصادره خود کرده اند هم انتقادی نکنیم ، و همچنین نباید دچار بی‌انصافی شویم و خوبی‌های موجود در حکومت پهلوی اول و دوم را منکر شویم"

 پ.ن4:آخ که این روزا هرساعتش ایده ای به ذهنم برای نوشتن می زنه که میخوام انفجار دورنی ام را با نوشتن تسکین ببخشم و یجورایی تخلیه بشم اما شبانه روز اینقد درگیرم که مجبورم فهرست وار از ذهن بگذرانم و حسرت نوشتن شون را بخورم، مثلا یکیش همین پست که به نقل قول دیگران اکتفا کردم و خودم در صحنه نیستم.


هر چه ایده ی نوشتن دارم همه از یاد من می رود    الا حدیث سی ++ و متلب که تکرار می کنم



  • ۹۴/۰۶/۰۵
  • سیدمحسن