...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۷۴ مطلب با موضوع «تو پرانتز» ثبت شده است

خیلی اهل فیلم و سریال نیستم اما همین قدر می فهمم که سریال معراجی ها ضعیف ترین، بی محتواترین، هندی ترین، پوچ ترین، تخیلی ترین و ...ترین فیلمی ست که تو عمرم دیدم.

فقط به شرط راستی بودن میشه اینجور فیلم ساخت. توأمانی توهین به شعور دانشجو، توهین به شهدا ،توهین به بسیجی و توهین به روشنفکر  همگی یکجا و دریک داستان فقط با کارگردان مربوطه محقق می شود و بس.

مسئله اینست. 


پ.ن: گاهی باور نمی کنم ده نمکی این فیلمو ساخته باشه. قبلی ها نقاط ضعف داشت اما خوبی های زیادی هم داشت. متاسفانه الان فیلم وحشتناک مضحک و ضعیفه.

  • ۲۰ مهر ۹۳ ، ۲۲:۲۱
  • سیدمحسن

یه جعبه شیرینی تر گرفتم بردم پژوهشکده، به بچه مذهبی ها می گفتم بابت عید غدیره به دیگران می گفتم بابت تولد سومین فرزندم!!

رفتم طبقه بالا نماز عصر بخونم  برگشتم دیدم تجمعی شده سر جعبه شیرینی و بعضی  میان تبریک میگن. نامردا شایعه کردن فلانی دوماد شده و یک برگه زده بودن به در آزمایشگاهمون. اینا نمی دونن سه دهه عمر و بی همسری هنوز

mo

  • ۲۰ مهر ۹۳ ، ۱۵:۵۳
  • سیدمحسن

گاهی کله ام داغه و هوس هم نمی کنم چرا که به عالمی بالاتر می اندیشم و در پی گوهرم.

اما گاهی خیلی هوس می کنه دلم ولی با ممانعت عقل و دینم مواجه میشم. منظورم داشتن یک یا چند دوس دختره که خیلی خیلی این روزا به اسم همکار، همکلاس،  هم دانشگاهی و هم رشته ای طبیعی شده.(و البته اکثر موارد رابطه از جنس محبت خشک و خالی ست و نه از نوع اون رابطه ها. من این را معترفم)

هفته پیش از طرف دانشکده رفته بودیم اردوی زیراب و بابلسر.  گاهی قدم زدن های بعضی پسر دخترها را باهم هوس می کردم اما مرا قولی ست به امیرالمومنین. جانم. 

با وجود همه جوره پتانسیل داشتن، سه دهه عمر و بی دوست دختر هنوز (حتی یکی در همه عمر)، باقی را همه أستغفرالله این یکی را الحمدلله.

  • ۱۹ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۳
  • سیدمحسن

عرفه یعنی شناخت، صبر و تحمل برای وصال، اعتراف به گناه، عرفه یعنی سیدالشهدا

حضرت آدم صحرای عرفات توبه کرد، همان جا بود که بعدها جبرئیل پس از آموختنش حضرت ابراهیم را پرسید یاد گرفتی پسر؟ ابراهیم گفت: عرفتُ

سخنرانی مهمی پیامبر اونجا داشت،سیدالشهدا اونجا دعا خوند چه دعایی، عرفات مکانی و عرفه زمانی مهمه، دست ما از مکان کوتاه اما زمان را میتوانیم دریابیم. زمان ها و مکان ها نزد خدا یکسان نیست. عرفات و عرفه از اون خفن هاست. گناهانی ست که جز با عرفه بخشیده نمی شود چرا که حضرت علی فرمود: "مِن الذنوب لا تُغفر الا بعرفات"

عرفه یعنی شب 23 ام رمضان. 

 در جواب دوستی که پیامکی  از عرفه و ریشه آن پرسید بالاچنین نوشتم.


  • ۱۰ مهر ۹۳ ، ۲۳:۱۵
  • سیدمحسن
گاهی  بدجور از هم می پاشم. بگمانم این سومین بار بود. به اسم من با آبروی دختر مردم بازی می کنن. من خودمو جا خانوده دختر میذارم. چه حالی میشدم؟ 
اینها در حالی ست که دو  از سه مورد را  اصلا نه خانواده طرفو میشناختم نه خود طرف را دیدم هرگز. جالبه دو مورد که ندیدمشون گفتن خوبه بیاد یک مورد که یکی دوبار دیده بودمش  و اصلا نپسندیده بودمش، به مادر یکی از رفیق هام که موضوع را بدون هماهنگی با من مطرح کرده بود گفته بودن نه. دستی دستی دارن آبروی مرا می برن و گاهی با احساسات و شخصیت طرف مقابل هم بازی میشه. امروز عصر داداش کوچکم می گفت فلان آقای خیرخواه! امروز سر خاک آقا بهم گفت درباره داداش بزرگت(me) با فلان کس(بابای یه دختر که من هرگز ندیدمش) صحبت کردم گفته اوکی بیان مشکلی نداره. نمی دونستم باید بخندم یا گریه کنم. این ها همه در حالی روی میدهد که من از نعمت مادری فوق العاده فهمیده،مدبر و زیرک  برخوردارم. اگه غیر این بود که معلوم نبود چقد حرفم پیچیده بود. شبی وقتی مامانم زنگ زد که اصلا نگران این حرفاها نباش و به کار و درسات برس، یکم آروم شدم. امان از خیرخواهی یه عده از مردم که بی اجازه در زندگی دیگران دخالت می کنن تا مثلا بهشون سر و سامان بدن. ما اصلا سر و سامانی نخواستیم کی را باید ببینیم؟ اگر هم خواستم خودم هستم وانتخاب خودم و راهنمای های مامانم و توکلم بر خدا. زورک زورکی که نمیشه دوماد شد، خسته شدم از بس جواب این واون دادم، والا.
پ.ن: بعضی از ملت انصافا خیرخواه دیگرانند و قطعا اونا  بر دیگران که سیب زمینی هستند ترجیح داده میشن اما سبکی درست باید. چه بسا خیرخواه ساده دل اما کار نابلدی که محله ای را به هم بریزه. مسئله اینست.

  • ۱۰ مهر ۹۳ ، ۱۸:۵۶
  • سیدمحسن

اونطرف سربازانی  که تحت رهبری یک فاسد و کشورگشا در تهاجم به کشورهای دیگه کشته شدند را هنوز تکریم می کنند اما بعضی از ماها سربازانی  که تحت رهبری یک مرد الهی و خالی از هوس دنیایی در یک دفاع واقعا مقدس از کشور شهید شده اند را زیر سوال می بریم و نامفهوم میخوانیمشان. بی غیرت ترین ایرانی با هر اعتقاد دینی و سیاسی اونی هست که دفاع جانانه یک ملت مظلوم را دربرابر خونخواری یک کثافت تحت حمایت تمام استکبار جهانی زیر سوال ببره. درود بر ابراهیم حاتمی کیا و طرز فکر ایرانی - الهی اش. معصیت و سستی در عبودیت نتیجه ای جز مسخ فکری نداره. همین.


پ.ن: قصه نبرد حق و باطل از ازل بوده و تا برپایی قیامت همچنان ادامه دارد. باید انتخاب کنیم،گریزی نیست و گرنه کم کم گزینش می شویم! مسئله اینست.

  • ۰۸ مهر ۹۳ ، ۱۱:۰۰
  • سیدمحسن

 شنبه گذشته آخر وقت هنگامی که فایل پی دی اف کتاب را استاد بست روی پرده کلاس نمایان  شد. من از قبل تو حساب نبودم که لپ تاپم را جهت تدریس به استاد میدم. متلک را خوردیم تا اینکه امروز مجددا بخاطر این بک گراند یچیزایی گفت استاد و بچه ها خندیدند. نمیدانم چرا دانشجوها و استاد به این عکس حساس شده اند، من که تصور و برداشت خودمو دارم. سالهاست که این عکسو رو لپ تاپ و گاها روی دسک تاپ آن دارم اما گویا برای کلاس باید عوضش کنم. 


یی


پس نوشت: اگه روم می شد بجای کلت، هفته آینده اینو میگذاشتم بک گراند لپ تاپم. شایدم همین کارو کردم. یه پسر از جنس دهه شصتی خوب می شناسدش.

ییی

  • ۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۴۰
  • سیدمحسن

چندین سال میشه که گوش میکنم اما برخلاف همه انواع علاقه هام از سیاوش و داریوش و حبیب گرفته تا عبدالمالکی و اخیراپاپ خونای جوان دیگه و یا مداحی و مناجات حاج منصور و حدادیان و کریمی و...، برام تکراری و خسته کننده نشده بلکه طراوت و زیبایی اش روز افزون است. این خاصیت قرآن است، اونم با اجرای بی نظیر و البته ماجرادار محمد الیثی.

اگه با حوصله و با توجه به معنا گوش کنیم زیبایی آیات قرآن هویداست. 

  • ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۲
  • سیدمحسن

چند ماه پیش که هنوز مصطفا بابا نشده بود ازم نظر خواهی کرد برای اسم فرزندش، بهش ایمیل دادم:

 "اگه دختر بود: آبانه. آذرخاتون. آرتیستون. بادامک. برفی. ماسیس. ظریفه. میشا. روهینا. لی لی. لیانا. ماندانا
اگه پسر بود: غیبیش. حسام بیک. مراد بیک. 

منتی نیست وظیفه هست. برادریه دیگه. خیلی گشتم تا این اسمهای قشنگ رابرا فرزند دلبندت انتخاب کنم. میدونم همه اسماش قشنگه  اما بالاخره یکیشو انتخاب کن
من که اسم بچه ام اگه پسر بود میذارم مصطفا، اگه دختر بود مصطفه."


جواب داد:"سلام.عجب اسامی خوشکل و مذهبی و خوبی، موندم کدومشو بزارم خیلی زیباست واقعا دستت درد نکنه  چرا  زودتر به فکر مشورت باتو نرسیدم نمیدونم ،! من دیونه رو باش  قریب یک ماه  شایدم بیشتر از گوگل بهترین اسامی رو سرچ میکردم دریغ از اینکه داداش من گوگل هس. التماس دعا تو این شب ها"


 پ.ن1:من مسلمانم و ایرانی. ایمیلم به مصطفا تا حدی شوخی بود اما من ترجیح میدم بدلایلی اسم فرزندم را  ایرانی بگذارم(البته اگه حق انتخاب به من واگذار بشه). وقتی 20 واندی سالم بود عاشق اسم "زینب" بودم، هنوزم.  خوب ازدواج نکردم  و همسایه و فک و فامیل گذاشتند. همون وقتا اسم پسر را " شهاب الدین " و " محی الدین ".   گذشت و گذشت. همه اسمها زیاد وتکراری شدند یااینکه  نظراتم عوض شد. الان لَیانا " و " اِلِنا " و تا حدی " لیندا " را ترجیح میدم. لیانا انتخاب خودم هست و همین مصطفا که شاکی بود از غیر مذهبی بودن  پیشنهاداتم، خودش "اِلنا" را برای فرزندش انتخاب کرده بود که بعدا به سلیقه همسرش عوض شد. البته نمیدونم این نامها ایرانی هستند یا لاتین، منتها خوشکلند و تو شهر ما کمیاب. جالبه روح اله که هم خیلی مذهبی و مومن هست با من در این فکر موافق است ولی اسم دخترشو به انتخاب همسرش گذاشت فاطمه. به به. فاطمه. فاطمه. صدا زدن به سبک فاطمه فاطمه گفتن های پیاپی پرویز پرستویی در آژانس شیشه ای را شیفته ام. فاطمه،فاطمه.... سیری ندارد. بعضی نامها چقد زیبایند اگه درست أدا بشن. 

پ.ن2: حالا کو تا ازدواج و فرزند داشتن!!!  

بیست وچند سال و چند ماهه چشمامو دوختم به در. مسئله اینست.


  • ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۴۰
  • سیدمحسن

کاش آقای خاتمی هم رفته بود عیادت رهبری، اطمینان دارم خودش میخواسته بره، اطمینان دارم رهبر هم مثل دیگران تحویلش می گرفت و اطمینان دارم مهیا نبودن فضای سیاسی کشور جهت این دیدار بخاطر چپ+راست افراطی ست. مسئله اینست.

  • ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۳۵
  • سیدمحسن

اولین بار آقا روح اله بود که یادمون داد. 10-12سال پیش. از اون موقع هیچ سال نبوده مگر اینکه اول ذیقعده شروع کردیم و اتفاقا هیچ سالی نبوده مگر اینکه چهله به انتها نرسیده رها کردیم! سالهاست که میدونم چله گیری اونم از نوع اربعین کلیمی در سلوک بشدت موثره بلکه در تحصیل مادیات نیز کارگشاست اما سالهاست که زورم به خودم نمی رسه، چهل که هیچ دریغ از حتی چهار روز بی گناه زیستن. داد و بیداد.


  • ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۲۹
  • سیدمحسن
نزدیک امتحان ترم ششم تفسیر مطالبی را با عنوان "درباره استاد شایق" نوشتم. دوباره ترم جدید و دوباره شب های مطالعه برای آمادگی امتحان. تنبلی و به تعویق انداختن تا شب امتحان یه چیز،بوجد آمدن و نخوابیدن کامل شب تا  لحظه امتحان یچیز.
برام خیلی جالبه که جواب شبهات دینی و اعتقادی که ظرف دو سه ماه برام پیدا میشه و گاهی خیلی آزارم میده را در شبهای مطالعه جزوات تفسیر استاد شایق به یکباره می یابم. واقعا اگه کسی تدبر و تاملی در آیات قرآن زیر نظر یک استاد حقیقی نداشته باشه و اعتراف به زیبایی و عمق آیات قرآن کند یک اعتراف صرفا اعتقادی و از روی احترام داشته و نه از روی علم و اطمینان. این قرآن عجب دریایی ست وما نمیدانستیم و هنوزم ... . جا داره آدم تمام عمر 60-70 ساله اش را صرف تلاوت وتدبر در آیات کند و هنوز خیلی کم است. اگر همین دوسه خط اخیر را دو سال پیش کسی به خود من می گفت یعنی حتی بعد مطالعه تفسیر ثلث ابتدای قرآن از نمونه آقای مکارم، هرگز قبول نمی کردم و می گفتم اغراق است یا اینکه به لحاظ اعتقادی و از سر تسلیم بودن،  زبانی می پذیرفتم و نه قلبی،  اما الان نگاهم متفاوت شده و این مهم جز با کمک استاد محمد رضا شایق محقق نمی شد.
اصولا هندسه تفکر دینی و معرفتی ام (هر چند ناچیز و مختصر) از این بزرگان  و اندیشه ورزان تاثیر گرفته  و می خواهم  در آینده نیز شکل  کاملی به خود بگیرد. در مواردی فقط شخصیت و فکر کردن به آنها ،در مواردی هم شخصیت هم مطالعه بعضی از کتب و در مواردی صرف سخنرانی.
علامه طباطبایی _ استاد شایق _ علامه حسن زاده _ استاد شایق _ عبداله جوادی _ استاد شایق _ استاد فاطمی نیا(خیلی زیاد) _ استاد شایق _ آقای خامنه ای _ استاد شایق _ امام خمینی _ استاد شایق _ اصغر طاهر زاده(خیلی زیاد) _ استاد شایق _ پناهیان _ استاد شایق _ صمدی آملی(فوق العاده) _ استاد شایق _ دکتر دینانی(آینده) _ استاد شایق _ پروفسور گلشنی _ استاد شایق _ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی _ استاد شایق _ آیت الله قاضی _ استاد شایق _ داوری اردکانی(آینده) _ استاد شایق _ ملاصدرا(سبحان الله) _ استاد شایق _ محی الدین ابن عربی _ استاد شایق _ دیگران _ استاد شایق
با وجود علاقه شدیدم به مطالعه فلسفه و عرفان نظری هیچ کتاب یا نظریه ای مرتبط با این ها را با مطالعه قرآن عوض نخواهم کرد و آن دو را نیز اگه به قرآن ختم شد عالی و شگفت می دانم و لاغیر. به قول بزرگان منطقی که به فلسفه نرسد منطق نیست، فلسفه ای که به عرفان نرسد فلسفه نیست، عرفانی که به قران منتهی نشود نیز عرفان نیست.
البته تدبر در قرآن زیر نظر استاد، مثلا یکی چون استاد شایق با تفسیر دقیق و موشکافانه. کسی که حتی یزدی ها هم درست حسابی او را نمی شناسن.


پ.ن1: غرض قرار دادن ارزش و مقام علمی معنوی این بزرگان یکجا و یکسان کنار هم نیست که قطعا نادرست بلکه تفاوت از زمبن تا آسمان،فقط به لحاظ تاثیر گذاری و یادگیری است و بس. هر کسی را مشربی ست  و سطح معلوماتی، طبع من با بعضی همچو طاهر زاده و شایق بیشتر موافق آمده. این قضاوت علمی و دقیق بنظر نمی رسد هرگاه مطالعه کمتر از 5 درصد آثار بعضی از بزرگان مذکور در نظر گرفته شود! در آینده اگر رشدی بود شاید تغییراتی نیز.

پ.ن2:عجیبه با وجود حشر ونشر چند سال اخیرم با نوشته ها یا تفکرات این بزرگان نه از گناهانم کاسته شده نه بر عبادتم افزوده، بلکه بعکس.  این خود معمایی ست، داد وبیداد.

  • ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۰۴:۴۴
  • سیدمحسن

تازگی نداره بعضی متلک میگن. بعضی بیکارمون خوندند. برخی گفتند سیاسی کاریه، بعضی میگن کاری عبث و بی فایده است و خیلی حرفهای دیگه.

 امشب به دوستی گفتم با مختصر سواد قرآنی و روایی که پیدا کردم معتقد شده ام به این که یکی از معدود اعمال مورد قبول تمام کارنامه زندگیم که  بنا دارم روز محشر به محضر رسول الله یاد آوری کنم همین حضورم در راهپیمایی روز قدس امسال است. اصلا  شاید تنها عملی که انتظار قبولی ازش دارم همین باشد. این حضور ولو چند دقیقه ای را با کوهی از عبادت عوض نخواهم کرد. این دین من است و این راه ما. ما را سرزنش نکنید، بجاش دعا کنید که خداوند ما را هدایت کند اگر گمراهیم! مسئله اینست.

  • ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۲۳
  • سیدمحسن

خوب است که موافق و مخالف دولت تاملی کنند بر بیانات دیروز رهبری، خدا راشکر تشخیص من درست بود.(دو سه خط زیر کپی پیست از سایت leader.ir است)

  •  بنده دولت را تأیید و حمایت می کنم و از همه توانی که در اختیار دارم، برای حمایت از دولت استفاده خواهم کرد و به مسئولان بلندپایه دولت اعتماد دارم.
  •  اعتدال شعار بسیار خوب و مورد تأیید است زیرا افراط همواره محکوم است.
  • مراقب باشید که برخی در صحنه سیاسی کشور، با شعار اعتدال، جریان های مؤمن را کنار نزنند زیرا همین جریان مؤمن است که در مواقع خطر زودتر از همه سینه سپر می کند.
  • اعتدال همان اسلام است. یعنی مقابله شدید با کفار و مهربانی با یکدیگر.

........................................................................................................................................................................................................

پس نوشت پست قبلی درباره آسید جواد:

با توجه به  پوشش ضعیف سیمای یزد و بی توجهی بعضی از سایتهای یزدی و در مقابل موج تسلیت اصلاح طلبان از آقای خاتمی گرفته تا تابش و عارف و سیدحسن خمینی و بعضی از مراجع قم، اگر نبود فهم درست و درایت امام جمعه یزد و مخصوصا فرمانده سپاه الغدیر یزد سردار فتوحی که شخصیتی عمیقا معتقد و دلسوز است، هر آیینه این تشییع جنازه و مراسمات بعدی  تبدیل به جولانگاه جریانات سیاسی و هیاهوی رسانه ای می گشت. واقعا کار بزرگی کرد سردار فتوحی عزیر که از ابتدای رحلت این بزرگمرد حضوری بسیار پررنگ داشت. اینجوری دهان یاوه گویان را بست. عدم رودررویی مرحوم  آسیدجواد با نظام را حضور  چه کسی بهتر از فرمانده سپاه یزد میتوانست ثابت کند؟ حضور با لباس نظامی فرماندهی که صراحت کلامش در مواجهه با اصلاح طلبان افراطی را کسی منکر نیست حاوی پیامهای مهمی بود.

 چندین بار پای خطابه بین نماز ظهر و عصر آسید جواد بوده ام و از نزدیک می دیدم که تمام همت ایشان روی تربیت و اصلاح زندگی فردی - اجتماعی مردم است. در مسائل سیاسی اصلا ورود نمی کرد و کلا ساکت بود. تقریبا مشی شبیه آیت الله بهجت. البته مرحوم بهجت العرفا جامعیت بیشتری داشت و در سیاست هم نظراتی مشخصی داشت و با رهبری رابطه. خوب از کجا میشه فهمید که آسید جواد در تقابل بود؟ جز این که گمانه زنی کنیم و سکوت ایشان را به منزله تعارض ببینیم که این گونه برداشت ناصواب است. از زمانی که دبیرستانی بودم این حرف ها پشت سر ایشان بود اما حتی یکبار و حتی از یک نفر هرگز نشنیدم که موضع مشخصی در باب مسائل سیاسی از ایشان مطرح شود. کارکرد این روحانی تربیت نسلهایی از مردمان مذهبی یزد بود و انصافا موفق هم بود. درود خدا بر او

  • ۱۷ تیر ۹۳ ، ۲۳:۰۹
  • سیدمحسن

دیشب یکسره موندم در پژوهشکده تا ساعت 10 صبح امروز که کدهای سی ++ را بالاخره  تحویل استاد دادم و از شرش راحت شدم. برای کسی که تو لیسانس برنامه نویسی کار نکرده تو کهنسالی کد نوشتن آسون نیست. نزدیک اذان ظهر راه افتادم برم خوابگاه برای استراحت . تو راه گوشیمو روشن کردم. خدای من! سعید(مقیمی) و داود خبر از چه می دادند. آسید جواد خودمون، این مرد الهی... مو بر تنم سیخ شد. ساعتی بعد مصطفا هم پیامی داد و تسلیت گفت. فقط یزدی ها می دونند کی بود و چقدر نورانی. کسی که 80-90 سال بی گناه زیست. تصور من اینه

داود نوشته بود:" إنا لله و إنا إالیه راجعون. عارف بالله، کوه عظیم توحید،آیت الحق حضرت آیت الله سید جواد حیدری رحمة الله علیه به ملکوت اعلی پیوست"                                                                                                                                                                                                  سید جواد حیدری   

این تعبیرات را طلبه ای بکار برده بود که مقدمات را تموم رده و چندسالی به سطح مشغوله و تمام تحصیلش  هم در قم بوده.

امشب یکی تلفنی بهم گفت آخه آسید جواد... گفتم این حرفها رابریز دور.موحد،مسلمان،شیعه اثنی عشری،یک مربی اخلاق، یک پناهگاه مردم، یکی که با یک جمله یا اشارت جوان ها را از این رو به اون رو می کرد(این از تجربیات خود من است که دوستم چگونه از فرش تا عرش تغییر کرد)، یکی که تمام اقشار مذهبی و غیر مذهبی شهرمون بهش عشق می ورزند از دنیا رفته این حرفها چیه؟ بهش گفتم این مسئله را تو 20 سالگی شیخ علیرضا برای ما حل کرد. اونوقت که گفت" مسائل را خلط نکنید شما در زمینه عرفان واخلاق از ایشون استفاده کنید که تو شهرمون نظیر نداره" 

من اضافه می کنم که اصلا این یک مسئله علمی و برداشت تخصصی فقهی ست. کم نبودند و نیستند هنوز هم علمایی که در نجف و قم و مشهد در سلوک اجتماعی وسیاسی خود این گونه بوده اند. ما از هرکسی سرجای خود استفاده میکنیم. ضمنا چه معلومه تو این بازار گرم شایعات، بعضی حرفها اتهام نباشه؟

یادش بخیر نماز ظهرهای مسجد برخوردار این بزرگمرد، نوروز و ماه رمضان گاهی که به همراه دوستان موفق می شدیم .نمازی که با مواعظ شیرین این عالم بین دونماز همراه بود.

برام مهم نیست که بعضی سایت ها بنویسند "آیت الله" بعضی بنویسند " حجت الاسلام والمسلمین". برای من و خیل جوانان یزدی همون "آسید جواد" خودمون است و بس.

گویا میبینم اشک پیر وجوان را در تشییع کم نظیر این مرد خدا فردا صبح ، مراسمی که شاید بشه بدلیل ازدحام مردم  با بی نظیر ترین  تشییع جنازه  تاریخ  شهرمون  یعنی حمل  پیکر  آشیخ غلامرضا یزدی(فقیه ) بر دوش مردم به مسافت 50 کیلومتر مقایسه کرد. با تمام وجودم تاسف میخورم از نبودنم و ندیدنم فردای یزد را. مسئله اینست.

  • ۱۴ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۷
  • سیدمحسن

عجب حس غریبی ست حس دلتنگ مادر شدن  تو ماه مبارک. برای من خصوصا در سحرها. اینو فقط یه دانشجو یا سرباز در به در می فهمه

نگاهی میکردم دیدم چند دانشجوی ارشد و دکتری اعم از دختر و پسر هم تو پست های ماه رمضانشان از این دلتنگی حرف زدند.

برای یه پوست کلفت پر تجربه ای چون من که 7 ماه را سال قبل تاب آورد و در عین دلتنگی صبر کرد و نرفت خونه، این اتفاق خیلی عجیب و غیر قابل پیش بینی بود. شاید بخاطر این باشه که اولین باره که سفره افطار و سحری دور از مادر هستم. اما این همه دلیل نیست. براستی مادر چه گوهر گرانبهایی ست و همین تعبیر هم چقدر نارسا. گوهر را هر چه گرانبها باز  قیمتی ست اما مادر را...

دور بودن از خانواده  تجارب ارزشمند خاص خودشو داره. ترنم اشک ناشی از دلتنگی مادرم که نهایت خوبی ها ست جدیدترین نوع آن است. امسال حسرت یشب کنار مادر بودن به دلم خواهد نشست.

به خواهر کوچکم امشب پیام دادم که "مامان نفهمه اما تو عمرم هیچ وقت به این اندازه دلم برای مامان تنگ نشده بود." نوشت: "چون میدونستم خوندنش حال مامانو خوب میکنه براش خوندم. ابراز برخی احساسات باعث دلگرمی میشه"   با این شاهکارش  غرورم را شکست و آبرویم را برد!!

مسئله...

  • ۱۲ تیر ۹۳ ، ۲۳:۰۷
  • سیدمحسن
شب اول رمضان جواد ایمیل داد:

نون و قلم نبی ست و ما یسطرون حسین...
خیلی زیبا ست...
نوشته هایت را می گویم...
البته جای نقد هم در برخی موارد جزئی دارد ولی در کل نمره قابل قبولی از طرف من گرفتی...
خواسته بگویم که مراقب باش...خیلی خیلی مراقب باش...
قلم خیلی مقدس است و نوشتن مقدس تر...
پس باید بکوشی تا با قلم قسم خورده(در اینجا فضای مجازی) نوشته ای یا فضایی را آلوده نکنی...(البته آلوده در اینجا یعنی بهترین تفکرت برای نوشته ات)
آری...مراقب باش....
مراقب افکارت باش...اندیشیدن زیباست اما زیبا اندیشیدن بسی زیباتر...
اگر عقل حاکم باشد و بیندیشد و وهم گوش به فرمان رهبری عقل باشد،نوشته هایی که از درون افکارت می جوشد تو را به بهشت خواهند برد.شک نکن.چون این اندیشه ای ست الهی...
اما اگر کار برعکس شد و وهم قدرت اختیار را به دست گرفت و عقل را زندانی خود نمود،آن وقت است که افکار شیطانی بروز پیدا خواهند کرد و نوشته هایی که از درون این افکار تیر خورده بیرون خواهند آمد بسیار خطرناک خواهند بود و انسان را به سوی جهنم خواهند برد.نوشته هایی که شاید در ظاهر بسیار زیباست... نمونه بارز این گروه افرادی به مانند معاویه علیه الهاویه بوند...
اما او که همیشه عقلش بر وهمش تسلط داشت چنین فرموده است:
مراقب افکارت باش که گفتارت می‌شود...
 مراقب گفتارت باش که رفتارت می‌شود...
 مراقب رفتارت باش که عادتت می‌شود...
مراقب عادتت باش که شخصیتت می‌شود...
مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می‌شود...
آری نتیجه افکار ماست که سرنوشت ما را رقم خواهند زد...
پس باید و باید و باید تمرین کنیم و خوب تمرین کنیم که خوب بیندیشم....تا نوشته ای الهی بنویسیم...
امیدوارم در هر جا و در هر مکان و در هر زمانی که می اندیشی،آنگونه بیندیشی که باید بیندیشی...
تو سالهاست آنجا آنگونه می اندیشی و من سالهاست اینجا به تو می اندیشم...
آره و دیگر هیچ...
..........................................
می گویم و می پرسم: ممنون از لطفت اما تمجید همیشگی شما هم محله ای هام مرا  آخر به جای بهشت به سمت جهنم سوق خواهد داد. بعد این همه رفاقت هنوزم دوستان گویا ازم می ترسن یا رودرواسی یا هر چیز دیگه. مصطفا هم می گفت 99درصد. روح اله هم نظر مشخصی نمیده.دیگران نیز... . نمی دونم کجای کار ایراد داره. اما من بجای تمجید و تایید شما به نقد و اشکال کردن شما نیکان احتیاج دارم. خدا راشکر که حداقل خودم گاهی خودم و نوشته هامو نقد می کنم. "نقد در موارد جزئی" که گفتی  جز با بیان مصداق مشخص نمی شود. خوشبختانه سرتاسر متن تذکر بود اما کلی گویی، هر چند مفید.
ضمنا خودت میدونی که بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم ... بفهم دیگه. تمام 
  • ۱۲ تیر ۹۳ ، ۰۱:۵۹
  • سیدمحسن

انصافا عجب شعری گفته حافظ، عجب آهنگی ساخته مرحوم لطفی، و عجب اجرایی کرده محمد معتمدی

اگه خلوت و شب و دلی شکسته توأمان حاصل شد ارزش داره گوش کردنش

ملت با مناجات شعبانیه آماده رمضان میشن من با تمام روز وشبهای این ماه گوش به این تصنیف دادنم. دله دیگه، یجوری باید تو این وانفسا نگهش داشت. به امید زمانی که از موسیقی عبور کنم.

گفتا تو بندگی کن

  • ۰۱ تیر ۹۳ ، ۱۸:۵۷
  • سیدمحسن

اولین و آخرین باری که برای امتحان گریه کرده بودم به سال دوم راهنمایی بر می گشت. کلا آدم محکم و مقاومی هستم در برابر حوادث روزگار چه برسد به یک امتحان و نمره و...

اما گاهی ... امروز مجددا ...

بعد امتحان ... پیشرفته 2 من بودم و بغض

وقتی حسرت به کمال می رسد که برای درسی جون کنده باشی و طول ترم خونده باشی اما وقت امتحان بخاطر بیداری تمام شب قبل و استرس قفل کنی.

  • ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۲
  • سیدمحسن

اگه سعید جلیلی ضیافت ناهار رئیس جمهور برای رقبای انتخاباتی را نمی پذیرفت در دین و درک درست سیاسی و اخلاصش شک می کردم. خلاصه نمی رفت اونی نبود که میخوام

هر چه بیشتر می گذره داره پخته تر میشه. زیابترین عکس سیاسی  سال 93 همین اقتدای رقبا به آقای روحانی در نماز جماعت بود.ای ول

  • ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۲۵
  • سیدمحسن

از میان تفریحات و لذات دنیا دو چیز تو جوونی خیلی به من حال میداد گاهی که موفق می شدم: 1نماز صبح به جماعت و پیاده روی قبل و بعد اون  2 سوارکاری 

مسئله اینست

  • ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۵۰
  • سیدمحسن

کاش مرده بودم،کاش زاده نشده بودم و هرگز مصیبت سیدالشهدا به من نرسیده بود

داد و بیداد

  • ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۲۳
  • سیدمحسن

خواهر کوچیکم هفته پیش ایمیل داد که:"یه کم به دختر.... فکر کن .ازنظر من هم کفو تو هست.مطمئنیم تو اونو فلان جا اشتباه دیدی.مامان باهمه مشکل پسندیش خیلی ازش خوشش اومده.ظریف  بلند صورت کشیده که تو دوست داری خیلی مومن  خوش اخلاق خانواده دار ومشهور.خیلی هم زرنگ.به نظر من واقعا گزینه ی خوبیه" جواب دادم: خواهرم من فعلا فقط به پاس کردن الکترودینامیک فکر میکنم
مسئله اینست


  • ۱۰ آذر ۹۲ ، ۲۲:۳۳
  • سیدمحسن
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۰ آذر ۹۲ ، ۲۱:۱۹
  • سیدمحسن