...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۵۹ مطلب با موضوع «مناجات گونه» ثبت شده است

خیلی میخواستم با تحفظ رجب و شعبان پا به مهمانی محبوب بگذارم. حیف شد. امسالم خراب شد،افسوس. لباس پر از پلشتی گناه را تو رجب درنیاوردم، لباس  خوشکلی برای مهمونی تو ماه شعبان نپوشیدم حالا هم میخوام برم مهمونی. درسته میزبان خیلی رئوفه و تعفنم دلیل عدم پذیرش نمیشه اما چرا اهمیت به هر چیزی و ناچیزی الا خدا. چه شرکی بالاتر از این؟ 

سالهاست که خود را تکرار می کنم. این عادت زدگی مزخرف را. 

امشب چجوری بیام بگم اللهم رب شهر رمضان...؟

خدایا من سالهاست میوه خوبی نداده ام، وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا؟

احساس می کنم با این روز مرگی لیلی ما را به گردو بازی گمارده. ما آدمش نبودیم. اینجوری که شلوغ شده دلمون از برو بیای هر کسی چه انتظاری از ...

لیلی مجنون میخواد.مجنون. 

یحسرتی علی ما فرطت فی جنب الله.



  • ۰۷ تیر ۹۳ ، ۲۰:۰۹
  • سیدمحسن

رب شهر رمضان...

ویلی کلما کبر سنی کثرت ذنوبی/ وای برمن هر چه پیرتر میشم گناهام بیشتر میشه

ویلی کلما طال عمری کثرت معاصی/ وای بر من هرچه عمرم طولانی تر میشه معاصیم بیشتر میشه

فکم أتوب و کم أعود/ چه اندازه توبه کنم و چه اندازه برگردم؟

أما ان لی أن أستحیی من ربی

آیا مرا وقت آن نرسیده که از پروردگارم حیا کنم؟!

مسئله...

22 نفر

  • ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۱۷
  • سیدمحسن

خیلی فکر کردم. خیلی بررسی کرذم. خیلی خلوت کزدم. خیلی مطالعه کردم. خیلی به دلم رجوع کردم. دل را بیخیال شدم عقل را بکار بستم. عقل را کنار گذاشتم وحی را نگاهی کردم. تاریخ را  ورقی زدم. بله خیلی کار کردم و خیلی جاها رفتم وخیلی از آدما را دیدم. به نتیجه بسیار شگرف و جالبی رسیدم. این مهم  نتیجه یک تقلید کورکورانه نیست.خیلی خوشحالم

فهمیدم خدایی هست و دارد خدایی می کند. فهمیدم بیش از آنچه فکر می کنیم دنیا دست خداست. بعضی از دوستان هم دانشگاهی خالق را قبول اما حی و قیوم بودنش را انکار می کنن. خدایی بود و خلقی کرد و دیگه احتیاجی به بودنش نیست. سبحان الله.

به نتیجه مهمتری هم رسیدم این که ما خیلی بهش محتاجیم. این که خودمون را محتاج و مضطر نمی بینیم به رحمانیت او و به جهل ما برمیگردد. بساط امتحان مفصل پهنه. حدیث مفصلی ست.بگذرم.  تمام داشته هایم را با این مهم که 1 خالقی هست(نه اینکه بوده یوقتی) 2 حی و قیوم است عوض نمیکنم. باید وارد فاز بالاتری شوم. این که او محب است و میتواند محبوب قرار بگیرد.

آیا میشه یروزی منم خاطرخوات بشم؟ میشه یروز خواسته هایم به خودت تقدم نداشته باشه؟ خدایا من از شرک و نفاقم به خودت پناه میارم. 

اللهم لا أجد لذنوبی غافرا

  • ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۳:۰۵
  • سیدمحسن

اللهم عظم سلطانک

مطمئن شدم 

اللهم لا یمکن الفرار من حکومتک ... من محبتک ...

مطمئن شدم

اللهم لا اجد لذنوبی غافرا  

دیگه خود دانی.

  • ۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۰۹
  • سیدمحسن

دیروز در حین قدم زدن تو دانشگاه متوجه توهینی که به سگ، این حیوان وفادار در تمام این سالهای اخیر می کردم  افتادم و از ساحت سگ های عالم عذرخواهی کردم. چه توهینی بزرگتر از این که پس از هر عهد شکنی و تخلف و معصیتم ،خودم را سگ کثیف میخواندم وخودم را با این واژه سرزنش میکردم.یادم اومد از گرگین،سگی که تو اسطبل داریم. یادم اومد بعد چند ماه ندیدنش هم وقتی پیشش میرم مرا میشناسه و پارس نمیکنه و قدر همون یکی دوباری که من بهش غذا دادم میدونه وچقدر هم برام تعصب میورزه.حالا با این اوصاف من سگم؟  این تعبیر درست بود؟ محاله . اگر وفای ما آدمها به اندازه سگ بود کارمون درست میشد بله سلوکمون درست میشد هیهات....

خدایا الطاف عجیبت وعصیان همیشگیم منو به یاد استدراج می اندازد.میترسم.میخوام عنایات تو و اتفاقات چند سال اخیر،چند ماه گذشته و خصوصا چند هفته اخیر را به یاد خودم بیارم مرتبا، نکنه از این طریق کنترل این نفس را بدست بگیرم و سر به سجده شکر وتبعیت تو بگذارم .شب جمعه است و زمان استغفار.میخوام جدیت در درس خوندن را با جهاد با نفس و گوش حرف شیطون نکردن توام کنم، چرا که هر چه بیشتر فکر میکنم می بینم این دو،علت و معلول همدیگه اند.حداقل تو زندگی من اینجوره.خدایا من میخواسم دیوونت بشم عاشقت بشم پریشونت باشم هیچ چیز را با رضایت تو عوض نکنم اما حالا میبینم صبح و شامم به معصیت میگذره.نه نگو بهم که تو این دنیا را بر من و محبتم ترجیح دادی. خواهش میکنم.به خودت سوگند راضی به این امر نبودم.زورم به خودم نرسید خدایا. چه کنم؟  امتحاناتت هم فعلا آسون و تکراریه با جواب مشخص، اما من دائم میفتم.الان چند سالی میشه که دارم مشروط میشم. از الطاف و عجایب حکومت مطلقه توست که مرا از دانشگاهت اخراج نمیکنی و هنوزم بهم امیدواری. یه فرصت دیگه ...خواهش میکنم... انی احبک باورم کن.

  • ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۵۲
  • سیدمحسن

دل نوشته زیر را تابستان سال89 (اواسط خدمت سربازی) فی البداهه نوشتم.بدلیل رعایت در امانت زمانی و سیر تحولاتم بدون تغییر اینجا منتشر میکنم هر چند از بعضی جهات الان خیلی شرایطم متفاوت هست


اینجا که من نشسته­ام ...

اینجا من غمگینم،چرا اینچنین  مانده­ام،باورم نمی­شود.هر سال که نتیجه کنکور آشنا و غیر آشنا ازاین ور اونور به گوشم می­رسد من می­میرم وزنده می­شوم.چرا سال آخر دبیرستانم اینکارو با خودم کردم چرا؟ 

من وغم تحصیل خدایا چکنم؟من وغم مهذب شدن چکنم؟

من از خودم خسته­ام اینجا.من  اینجا را دوست ندارم ،زمین را،زمان را،من اینجا آدم­ها را دوست ندارم من خودم را هم متنفرم.من بدنبال روزنه ای هستم بهتر بگویم بودم.نیافتم، نشدم آنچه که باید می­شدم.من بجای لیله القدر به لیله القبر رسیدم.زخمی تر از من بخدا قسم نیست نیست نیست.دیگر توبه هم خدایا نمی­کنم.اثر ندارد گریه می­کنم  فقط.منو ببر ببر از اینجاها.ببر ازین دنیا.عذاب می­کشم،عذاب.چه ها که نمی­خواستم؟ وچه­ها که نشدم؟من اینجا هر روززشت تر از قبل می­شوم زشت تر ورسواتر.نه خدا رادارم نه پدر را نه مادر را نه دوستی را نه خودم را بله از همه مهمتر همینه خودم را هم ندارم.

  • ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۵۴
  • سیدمحسن

مدتی ست برا دورکعت نماز قضا خوندن، برای یه روزه مستحبی، برای 1رکعت نماز واجب باتمرکز امروز وفردا میکنم 

خدایا من هر بار که پیش خود گفتم که این دفعه دیگه مهیا و مجهز شده‌‌ام و برخاستم برای خواندن نماز و راز ونیاز عاشقانه ای، کسالت و بیحالی را برمن مسلط کردی. در آن هنگام که داخل نماز شدم در نماز نبودم . در آن وقت که به راز و نیاز پرداختم حال مناجات نداشتم و دقیقه اول منصرف شدم، مرا چه شده است خدایا که هرگاه با خود گفتم این جمعه،این رجب ،این رمضان ،این تولد،این عید توبه میکنم ودرست میشم گرفتاری و پیش آمدی برایم رخ داد که پایم لغزش پیدا کرد و روزمرگی وتنبلی میان من و بندگیت حائل گشت. الهی شاید دیده ای بی پروا  توبه میشکنم مرا به خود واگذاشته ای ،یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان و توبه شکنان دیده‌ای پس رهایم کرده‌ای یا شاید دیده‌ای سپاسگزار نعمت‌هایت نیستم پس محرومم ساخته‌ای یاشاید مرا مأنوس با مجالس بیهوده گذرانی و بیهوده گویی دیده‌ای پس مرا به اهل دنیا واگذاشته‌ای .خدایا حتی فکر اینکه دوست نداشتی صدایم را بشنوی آزارم میدهد. خدایا بهت حق میدم که به بی شرمی‌ از حد گذشته ام مجازاتم کنی و خودت را ازم بگیری.

خدایا قطره ای از دریای حس وحال عبادت زینت عبادت کنندگان را به ماها هم بده تا ناکام ازین دنیا رخت نبندیم که اگر کسی مناجات با تو را درک نکرده باشد با هر گونه کامی از این دنیا گرفتن باز ناکام است هرچند خود نداند.مسئله اینست.

  • ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۴۰
  • سیدمحسن

خدایا! نرو   نرو    نرو خواهش میکنم فقط یه لحظه صبر کن فقط یدفعه دیگه،  از تو خواهش میکنم 

باشه قبول.دیگه استغفار نمیکنم .فقط آروم صلوات میفرستم اصلا تا 40 روز آینده غلط میکنم من که ذکر استغفار به زبان آورم.اینجور خوبه؟ از من صادر شد آنچه که صادر شد و دیدی 

حال با من چگونه خواهی بود یا أرحم الراحمین؟ یا من یعفو عن کثیر....کثیر...کثیر...  

هزار دفعه بدعهدی،بدمستی کردم قبول،خوب که چی؟ یعنی دیگه نیام سراغت؟ بسویت برنگردم دوباره؟ نه هرگز.

دوباره اومدم ،بغلم کن،درمانم کن،تربیتم کن. من جایی،کسی،نیازی غیر خودت ندارم. اگه میخوای تکه تکه ام کن،قطعه قطعه ،اما بپذیرم ازم بگذر

ترا به رسول الله از من منصرف نشو،اقرار میکنم که هیچ توجیهی نیست،به عمد ،با اراده و آگاهی کامل گناه کردم.نکردم آنچه باید،کردم آنچه نباید

این منم و دریای از معصیت

أین رحمت وسیع تو خدا؟ حالا تویی و گناهان وسیع من    و بی شک این از آن اوسع است

الهی اومدم بگم  غلط کردم ،10سال است که توبه میشکنم .10سال باید توبه نگه دارم تا خودم را نزدت اثبات کنم

توفیق از خودت میخوام تا نزد خودت عزیز بشم

خسته شدم از خودم و کردارم

سالهاست که میگویم آخرش حاجتمو من میگیرم. پس کی دیگه؟!  با این وجود همیشه فکر میکنم که  بالاخره خوب میشم من. خواهی دید .

و  البته مرا حاجتی نیست الا مقام بندگی خودت

به خودت سوگند دلم برات تنگ شده بدجور خیلی خیلی

برات تکراری شدم اما قد أتیتک یا الهی -آمده ام  اما نه مثل قبل،آمدنی که برگشتی در آن نمیخوام باشه.فدای روی زیبایت،این زشت را بپذیر

یا محسن قد اتاک السیدمحسن 

  • ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۳:۱۰
  • سیدمحسن

پیشی را پلنگ کردیم،هر چه نفس از شهوت و شکم و منیت خواست گفتیم چشم;تا که از جوانی به بزرگسالی رسیدیم و پیری نزدیک، و از پی آن ترک معصیت مشکل ومشکل تر.

امان از سگ نفسی که به گرگ مبدل گشت.

مسئله من اینست رفقا


27 نفر

  • ۲۱ آذر ۹۲ ، ۰۰:۲۵
  • سیدمحسن