...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

زن در اجتماع

جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ب.ظ
هوالکافی

امید امروز تو تلگرام برام نوشت:
استعمار و استثمار زن با ژست اعطایی حقوق زن و کمک به پیشرفت و رشد زن داره بشریت رو به قهقرا می بره
جامعه ماهم در قبال زن صم بکم عمی داره راهی رو میره که اونا چند ده سال قبل رفتن
اونا به عواقبش آگاه و حتی ملتزم بودن ما چی؟
اینقدر چشم و گوش بسته داریم میریم جلو که یکی از مسائل مطرح در جامعه شده حل تعارض میان وظایف مادری و همسری زن و رشد فردی و اجتماعی زن
که نتیجه عملیش شده تک فرزند آوری و زن سالاری که چند سال بعد بد جوری چوبشو میخوریم
از لحاظ نظری هم دیگه اندیشمند خیلی مسلمون باشه سعی میکنه بگه نه بابا زن میتونه هم مثه مردا تو جامعه باشه و هم مادر خوبی باشه و معیار هم شده مادر کارمندی  که تربیت تنها بچه اش دست مهد کودکه

اصلا مگه الان میشه گفت اینجا اصالت با وظایف مادریه نه رشد فردی و اجتماعی زن با اون تعریف غربیش که رشد به معنای حضور فیزیکی در جامعه به هر قیمتی حتی منشی گری با حقوق یک چهارم مرد
بی سواد عقب افتاده متحجر مهمل باف وهابی زن ستیز مرد سالار؛ کم ترین برچسب هایی است که جامعه علمی ما میزنه به این نظر
اصل پذیرفته شده و مسلم: زن اول باید کارای بیرون از خانوادشو انجام بده وقت داشت لطف کنه یه وقتی برای کارای داخل خانوادش بذاره 
استدلال: مگه زن از مرد چیش کمتره
نتایج: 
خانه داری = کلفتی
مادری= کهنه شویی
شوهر داری= خریت

بیچاره جامعه خانواده محوری که اصول جوامع فرد محور توش اجرا میشه و انتظار داره جو بکاره و برنج برداشت کنه

این خیل عظیم دختران دانشجو که میخوان مادران فردا باشن، همین دانشگاههای اسلامی ما سالها تو گوششون خوندن که ارزشهای زن همون ارزشهای مرده
اون کار میکنه تو هم
اون درامد داره تو هم
مادری و خانه داری  هنر هر زن بی هنریه، باید بدنبال هنرهای دیگه بود
حالا چطور قانع میشه بیاد با طیب نفس مادری کنه و خانه داری کنه و مصداق حدیث ( جهاد المرء حسن التبعل) باشه
بماند قانون گذاری سهل الطلاق کشور

نظر افراطی من:اگر مردی دنبال زن زندگی میگرده دختر دانشگاه رفته نگیره چون آموزه های نظری و عملی(خصوصا عملی) دانشگاه در تضاد اشکار با سیاست خانواده اسلامی قرار داره(وجود استثناء ، مخلل کلیت حرف نیست چرا "که ما من عموم و قد خص"

در مورد اشتغال زن: جز مواردی که ضرورت اون شغل ایجاب میکنه و همچنین اشتغال زنان سرپرست خانوار ، کار کردن زن مفاسد کثیر در مقابل منافع قلیل داره
اتفاقا میزان تعهد خانوادگی زنان سرپرست خانواده به خانواده خیلی بیشتر از زنان غیر سرپرست شاغله، چرا که اون زن از باب وظایف خانوادگی تشخیص داده کار کنه نه از باب فرار از وظایف خانوادگی

در کشوری که برای مردان کار نیست واقعا چرا بخشی از ظرفیت اشتغال اختصاص به زنان شاغل غیر سرپرست و غیر ضرور باید داده بشه
نتیجه مشاهدات خودم: 
اشتغال مرد باعث تامین ضروریات زندگی میشه
اشتغال زن در حالت عادی باعث افزایش رفاه خانواده میشه

حالا جوان بیکار نمیتونه زن بگیره چون کار نداره اگه کار داشت میتونست ضروریات یک زندگی رو تامین کنه و یه دختر دیگه رو هم تامین کنه
اما تو این اوضاع وخیم اقتصاد و اشتغال که ما همواره از صد سال قبل داشتیم چرا باید بخشی از فرصتهای شغلی به زنانی اختصاص پیدا کنه که تنها برای افزایش رفا تلاش میکنن حال اینکه جونهای بیکار برای ضروریات میجنگن
مرد بی شغل نمیتونه زن بگیره و فساد زیاد میشه و ....
اما کسی از اینکه به جای سیب 5 تومنی سیب هزار تومنی بخوره نمرده، به جای مبل نشینی رو فرش نشستن ناقل HIV نیست، به جای هر روز گوشت خوردن هفته ای یه بار گوشت خوردن باعث راشیتیسم نمیشه
اما یه دختر مجرد بی خواستگار و یه پسر بی شغل بی آینده جامعه رو تباه میکنه
هر وقت جوان یه شغل برای تامین ضروریاتش داشت نوبت به جنگ بر سر رفاه بیشتر میشه

اما اگه اینو بگی همه میگن حقوق بشر، فرصتهای شغلی برابر، فرصت رشد عادلانه و ...
اجرای ایدئولوژی هایی که اصلا نه به فرهنگ ما میخورن نه به دین ما نه به اقتصاد ما، باعث این اوضاع شده

نه اینقدر ملحدیم که کلا اسلام رو انکار کنیم
نه اینقدر مومنیم که تسلیم اسلام بشیم

اجرای بخشی اسلام و التقاط اون با سایر مکاتب بشری باعث شده جامعه ای با نام اسلامی و باطنی "هیومی و کانتی و روسویی و کامویی و هایدیگری و پوپری"  اون هم همه با هم داشته باشیم که خود غرب هم نمیتونه همه این مکاتب بشری رو باهم داشته باشه اما ما همه این نظریات بعضا کاملا متناقض رو، یکجا و پیوسته ، با نام اسلام در اجتماع اجرا میکنیم و اینجاست که باید به احترام ایستاد و گفت:
 هنر نزد ایرانیان است و بس...

پاسخ دادم:
نمیشه در تاریخ 200 سال پیش ایستاد و برای الان قضاوت کرد اما در اصول باهات موافقم یعنی رسالت اصلی زن فراموش شده و برگشت پذیر هم نیست و تحجر و افراط برچسب بحث در این مورده

************************************************************************************
پ.ن1:
امشب جستجویی در فرمایشات استاد طاهرزاده کردم و این ها را گلچین کردم باشد که اندکی بتاملیم:

  • بنده سعی کردم در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» روشن کنم که زنان باید متوجه حفظ عالَمی که برای تربیت فرزند و حفظ فضای توحیدی خانه نیاز است، باشند و این را در فضای زندگی امروزی تعریف کنند و نه در فضای زندگی چهارصدسال گذشته. بنابراین می‌شود پزشک فعّالی بود و شیفت شب هم داشت ولی آن عالَم را حفظ کرد، همان‌طور که عارفان باللّه در عین حضور در عالَم کثرات، حضور خود با خدا را نگه می‌دارند. هنوز هم معتقدم «زن؛ گمشده‌ی تاریخ ما است» و لذا باید یا راه برگشت به گذشته را در مقابل او قرار دهیم و یا راه تقلید از زندگی زنان غربی را، و مطمئن باشید این دو راه راه‌های شکست انقلاب اسلامی را به همراه می‌آورد. کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» را به این امید نوشتم که ما از این بن‌بست نجات یابیم. موفق باشید

  • بنده در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرایضی داشته‌ام که چگونه در حال حاضر باید بتوانیم بین شأنیت عفیف‌ زن و حضور در جامعه را جمع کنیم، هرچند اگر ضرورتی نباشد بهترین مأمن برای زن در انجام رسالت او در خانه است. در هر صورت موضوع را موضوع حساسی بدانید که هنوز بعضی از قسمت‌هایش تعریف نشده. مثلاً همین فروشندگی خانم در مغازه‌ها متأسفانه تنها تعریفی که داریم تعریف غربی آن است. آیا می‌توان این نوع فعالیت را در عین حیات فعّال دینی یک فعالیت اجتماعی همراه با شأنیت زن در جامعه شکل داد؟ چرا نه؟ 

  • به نظر می‌رسد تربیت فرزند و رعایت نیازهای خانه کار مهم‌تری است، به‌خصوص که باید تلاش کنید برای تحویل فرزندان  به جامعه. شواهد فراوانی در میان است که نشان می دهد فرهنگ غربی علی‌رغم ظاهری که برای خود می‌آراید، تمدنی خسته و وامانده است و از آن عزم و اراده‌ای که موجب تمدن غربی شد چیزی جز خاکستر باقی نمانده و از آن انعطاف‌هایی که بعضاً برای ادامه‌ی خود از خود نشان می‌داد دیگر خبری نیست. حتی نمی‌تواند جای نسلی که پیر می‌شود و می‌میرد را با ازدیاد نسل و حفظ خانواده جبران کند و با پذیرفتن نظریه‌ی مبتذلِ مالتوس در رابطه‌ با ازدیاد جمعیت، گرفتار یک نوع عقیم‌شدن در آینده‌ی خود شده در حالی‌که بر اساس آموزه‌های دینی زنِ اصیل و صاحب روحیه‌ی طبیعی نمی‌خواهد رفیقه و معشوقه‌ی مرد باشد، بلکه می‌خواهد «مادر» باشد، آن‌هم نه مادر یک فرزند که برایش بازیچه و سرگرمی است بلکه مادر فرزندان بی‌شمار. در تمدن غربی و در شهرهای بزرگی که بر اساس تمدن غربی ساخته شده، رقابت در هرچه بیشتر ارضاء‌کردن امیال شهوانی مردان است و نه رقابت در مادرشدن و این نشانه‌ی خاموشی یک تمدن است که مردان نمی‌توانند و نمی‌خواهند پسران توانا و زرنگ داشته باشند تا زندگی آن‌ها همچنان شکوفا بماند. اضمحلال خانواده به این معنایی که عرض شد نتیجه‌ی وجود شهرهای بزرگ است که دیگر تمدن غربی نمی‌تواند از آن فرار کند و همین امر یعنی بی‌قیدی نسبت به خانواده، به معنای غفلت از داشتن فرزندان زیاد، هر روز اوضاع را بدتر از قبل می‌کند و دیگر هرکس برای خود زندگی می‌کند نه برای آینده و نه برای نسل‌های آینده. آیا این روحیه به تنهایی برای افول غرب کافی نیست؟ وقتی انسان‌ها در فرزندان خود ادامه نمی‌یابند سعی می‌کنند هرچه بیشتر در همین دنیا زنده بمانند هرچند با انواع بیماری‌ها دست به گریبان باشند و با کلکسیونی از بیماری‌ها و مجموعه‌ای از داروها دست به دامان پزشکان گردند، در حالی‌که پزشکان در این حال مرگ را برای آن‌ها طولانی می‌کنند و نه زندگی را.  تاریخ ما، ما را به جامعه‌ی امروزیمان تحویل داده تا این سلسله همچنان ادامه یابد، ولی اگر ما سرنوشت خود را از فرهنگ غربی که در حال خاموش شدن است جدا نکنیم، با عقیم‌شدنی که آینده‌ی ما را تهدید می‌کند، فرزندانی نخواهیم داشت که به تاریخ فردای خود تحویل دهیم آیا زنان ما هنوز متوجه رسالت فرزندآوری در تاریخی که شروع کرده‌ایم نشده‌اند؟.موفق باشید


  • وقتی ما متوجه عمق بحران تمدن غربی در روان فرد و اجتماع شدیم و خواستیم به تمدنی قدسی نظر نماییم، مسلّم نظرمان معطوف به سبک زندگی اسلامی خواهد شد و در متن چنین رویکردی است که رسالت خانم‌های خانه‌دار ظهور می‌کند و جامعه‌ی خود را از بی‌ثمری در زندگی اشرافی و غرب‌زده نجات خواهند داد. ابتدا وظیفه‌ی زنان خانه‌دار شناختن فرهنگ غربی است و از آن طرف باید تصور صحیحی از تمدن اسلامی پیدا کنند.

  • حقیقتاً ما در رابطه با جایگاهی که تاریخ ما باید در فضای بیرون از فرهنگ مدرنیته برای حضور خانم‌ها معنا کند هنوز در یک فترت تاریخی هستیم. در این مورد تا حدّی فکر کرده‌ام و امیدوارم بتوانیم به طور جدّی روی این موضوع فکر کنیم. دو راه در مقابل ما هست که هیچ‌کدام جواب‌گو نیست؛ یکی آن‌که ما هم به همان صورتی که غرب مسئله‌ی زنان را حل کرد ورود پیدا کنیم که عملاً انقلاب ما بخواهیم و نخواهیم در لعابی اسلامی در حوزه‌ی غرب هضم می‌شود و می‌شویم بسط تمدن غربی. و دیگر آن‌که زنان را در تاریخی که از آن گذشته‌ایم متوقف کنیم و بخواهیم مثل مادران و مادربزرگان‌مان زندگی کنند که این هم بخواهیم و نخواهیم چون جوابگوی امروز ما نیست، بازکردن مسیر حضور زنان در حوزه‌ی غرب است. راه سومی که با جوانب زن مسلمان در انقلاب اسلامی هنوز به طور تعریف‌شده ظهور نکرده و باید شدیداً در این مورد فکر کرد تا اشراق لازم فرا برسد و اجمالی که منجر به تفصیل می‌شود به صحنه بیاید، گشوده نشده است. باید راهی برای تفکر در این موضوع باز شود تا بتوانیم در مواجهه با مسئله‌ی زن فکر کنیم. تنها چیزی که فعلاً در آن فکر می‌کنم آن است که آرام‌آرام زنان ما بتوانند با اراده‌ی معطوف به حضوری فعّال در هر فرصتی که به نحوی می‌توانند گمشده‌ی خود را دنبال کنند و ظهور دهند، خود را به صحنه بیاورند، بدون آن‌که بخواهند مرد باشند. من احساسی که هیدگر دارد که می‌گوید: «خدایی بیاید و کاری بکند» را درک می‌کنم ولی دیدید که خدای خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آمد و بحمداللّه افقی جهت عبور از مدرنیته گشوده شد و در همین رابطه با روح انقلاب اسلامی و با خدای خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» باید در مورد جایگاه زنان که به نظر بنده پیچیده‌ترین وجهی است که باید انقلاب اسلامی ظهور دهد، فکر کرد. اگر به این دستگاهی که عرض کردم فکر شود و به آن دو راهی که مقابل زنان است وارد نشویم، راهی که باید گشوده شود ظهور می‌کند و این رسالتی است که خودِ زنان در شرایط جدید باید به‌عهده بگیرند تا با فهم نسبت جدیدی که برای آن‌ها با عالم و آدم پیدا شده است خود را معنا کنند. رهبری عزیز در سومین جلسه‌ی نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع زن و خانواده در تاریخ 14/10/90 اشاره‌هایی بس گرانقدر در این رابطه داشتند؛ فرمودند: «اصلاً نمی‌شود نقش زن را محاسبه کرد و من اقرار می‌کنم، اعتراف می‌کنم اولین کسی که این نقش را فهمید امام بزرگوار ما بود مثل خیلی چیزهای دیگری که اول او فهمید، در حالی‌که هیچ‌کدام از ما نمی‌فهمیدیم». رهبری در آن جلسه مسئله‌ی زن و خانواده را برای کشور جزء مسائل درجه‌ی یک معرفی کردند و فرمودند: «نقش زنان یک نقش بی‌بدیلی است، پس خودِ این نقش اقتضا می‌کند – چون آینده دارد – لذا آینده احتیاج دارد به این حضور زنانه در مجموعه‌ی حضور ملی». ایشان تأکید دارند: «بایستی راجع به مسئله‌ی زن و حفظ این ظرفیت که در جامعه‌ی ما وجود دارد تلاش کنیم». و می‌فرمایند: «در حوزه‌ی زن و خانواده از لحاظ علمی – کارشناسی‌های زمین‌مانده الی ماشاءاللّه در مقابل خود داریم... باید گفتمان‌سازی کنیم – باید در این زمینه خلأهای نظری را پر کنیم». ملاحظه کنید که رهبرى در شرایط امروز جهان چه چیزى را درک مى‏کنند که مى‏فرمایند: نقش زن را نمى‏شود محاسبه کرد و اولین کسى که این را فهمید امام بزرگوار ما بود. در کتاب «زن؛ آن‏گونه که باید باشد» عرض شد که چگونه تکنیک یک پدیده‏ ى جدیدى است و نباید تصور کرد که مثلًا یک لودِر عبارت است از هزار تا کلنگ‏، بلکه پدیده‏اى است که مناسبات‏ خاصى با طبیعت ایجاد مى‏کند که هرگز هزار نفر با هزار کلنگ نمى‏توانند آن مناسبات را پدید آورند. شما اگر بخواهید با هزار کلنگ جنگلى را خراب کنید هزار تا آدم مى‏خواهید، یعنى هزارتا بازو مى‏خواهید ولى با یک لودر به راحتى مى‏توانید آن را تخریب کنید، این نشان مى‏دهد لودر مجموعه‏ ى ابزارهاى گذشته نیست، بلکه یک پدیده‏ ى جدیدى است که مناسبات خاصى با طبیعت دارد. حال عرض بنده آن است که در دنیاى جدید ما پدیده‏ ى جدیدى داریم به نام «زن» که نحوه‏ ى مناسبات او با عالم و آدم غیر از مناسباتى است که «زن» قبل از این دوره داشت. ممکن است کسى بگوید «زنِ امروز همان زن دیروز است و باید تلاش کنیم زن امروز هم مثل مادربزرگ ما عمل کند»، چنین فردى هنوز زمانه را نشناخته است. جالب است که رهبرى مى‏فرمایند: «من اقرار مى‏کنم، اعتراف مى‏کنم اولین کسى که این نقش را فهمید امام بزرگوار ما بود». این چه نقشى است که در تاریخ جدید، امام مى‏فهمد و تازه امثال مقام معظم رهبرى مى‏ فهمند که تا قبل از امام نمى‏ فهمیدند. و چرا حالا ایشان مى‏ فهمند ولى بقیه هنوز هم نمى‏ فهمند؟ اگر امروز هم نگاه اشراقى به مکتب حضرت امام نکنیم متوجه نقش زن نخواهیم شد که بحث آن مفصل است‏. باز تأکید می‌کنم زنان باید خودشان مطابق اهداف نظام اسلامی به دنبال هویت گمشده‌شان باشند تا مسئولیت تحقق تمدن اسلامی را از دوش خود فروگذار نکرده باشند. ممکن است خانمی از این‌که دارد در مسئولیتی نقش ایفا می‌کند و مثلاً در دبیرستان و یا دانشگاه با رویکرد دفاع از نظام اسلامی تدریس می‌کند خود را راضی نماید که مسئولیتی مطابق روحِ زن‌بودنش به‌عهده گرفته، بر او از این جهت اشکالی نیست ولی باید از خود بپرسند با کدام هویت و در ذیل کدام تعریف از زن در این تاریخ حضور دارد که بتواند نگاه‌ها را به افقی معطوف دارد که آینده، زنان ما باید وارد آن افق گردند. بنده معتقدم برای عبور از لایه‌های تاریخی دیروز و امروز بسیار باید تلاش کرد، به همین جهت بر شورای اندیشه‌های راهبردی در مورد زن و خانواده نبایداشکال گرفت که چرا سریعاً راه‌کار نشان نمی‌دهند. زیرا این یک کار عادی نیست که باید آن‌ها انجام داده باشند و انجام نداده‌اند. این، ایجاد یک معنای جدیدی است برای آن‌که زن نسبت‌های خود را در شرایط جدید بازخوانی کند، لذا بعد از آن‌که باید بسیار فکر کند و خوب هم فکر کند باید در یک انتظار تاریخی آماده باشند که حادثه‌ای رخ دهد و در آن حادثه معنای آن فکر و انتظار ظهور خاص خود را به صحنه آورد و در آن صورت نقش خود را بیابد، چیزی که انقلاب اسلامی در مقابل صدام در رابطه با فرهنگ مقاومت توانست از خود نشان دهد و معلوم کرد حقیقتاً این ملت به امام حسین«علیه‌السلام» متصل است. باید معلوم شود ما به زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» متصل‌ایم و تاریخ آینده‌ی خود را با آن پشتوانه‌ی فرهنگی و معنوی شکل خواهیم داد. کتاب «زن‌؛ آن‌گونه که باید باشد» و جزوه‌ی «فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» هویت گمشده‌ی زن» که حدود بیست‌سال پیش نوشتم می‌تواند نگاهی باشد به آنچه هست و نباید باشد و آنچه نیست و باید باشد و یک روحیه‌ی انتظار ایجاد می‌کند تا اشراقی فراهم شود....

  • وقتی شما سعی نداشته باشید بدون بروز جنسیتی وارد جامعه شوید دیگر به شما مربوط نیست اگر مردی باز نگاه جنسی داشته باشد، دیگر شما مسئول ایجاد آن نگاه نیستید و همین‌طور که می‌فرمایید شرایط تاریخی ما دیگر اجازه نمی‌دهد مثل زمانی زندگی کنیم که معنا نمی‌داد یک زن در جامعه حاضر شود. نظرتان را به صحبت‌های حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» جلب می‌کنم که می‌فرمودند: «ما مفتخریم‏ که بانوان ما و زنان پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى از واجبات مهم است شرکت و از محرومیت‏هایى که توطئه‏ى دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آن‏ها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى از آخوندهاى بى‏ اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده‏ اند».چنانچه ملاحظه مى‏ فرمایید از نظر دانشمند اسلامى و یک اسلام‏شناس واقعى مثل حضرت امام‏ خمینى‏ «رحمةاللّه‏ علیه» اولًا؛ حضور فعال زنان در صحنه‏هاى فرهنگى و نظامى یک افتخار محسوب مى‏ شود. ثانیاً؛ مقابله ‏ى زنان را در مقابل توطئه‏ هایى که مى‏خواهند آن‏ها را منزوى کنند یک کار بزرگ و ضرورى مى‏دانند. موفق باشید


  • از این حدیث برمی‌آید که زنان تا آن‌جا که برایشان ممکن است باید سعی کنند با نامحرم روبه‌رو نشوند و از تبعات بسیار خطرناک آن در امان بمانند ولی در آن‌جایی که وظیفه اقتضا می‌کند موضوع فرق می‌کند. همان‌طور که حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» به مسجد مدینه تشریف بردند و در مقابل مردان آن خطبه‌ی مشهور را خواندند

  • اسلام ما را – اعم از زن و مرد – دعوت به بیکارگی نکرده است و امروز شرایط زندگی طوری است که اگر خانم‌ها به حضور در خانه بسنده کنند گرفتار بیکارگی و بطالت می‌شوند. در گذشته معنا نمی‌داد یک زن در بیرون خانه باشد زیرا نوع زندگی طوری بود که به‌راحتی در درون خانه می‌توانست فعالیت مناسب روح خود را داشته باشد، ولی امروز نمی‌توانیم در گذشته زندگی کنیم. انسان با کار و فعالیت معنا پیدا می‌کند و نمی‌توانید به اسم ماندن در خانه خود را گرفتار بیکارگی و بطالت کنید. نمی‌شود که فقط مطالعه و عبادت کرد، باید اگر زمینه‌ی کار در بیرون خانه فراهم است از آن استقبال نمود بدون آن‌که از قالب عفاف خارج شوید. 

    ... ولی تنگ‌نظری و این‌که طرف با کار خانم‌ها و رانندگی آن‌ها مخالف باشد نه‌تنها یک نوع عقب‌بودن از مسائل مهم زندگی است، بلکه برای یک فرد مذهبی فاجعه است ....... اگر به اسم مذهبی‌بودن در عهد قاجار زندگی می‌کند برود از عهد قاجار هم همسر انتخاب کند و نه در عهد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به دنبال همسر مذهبی باشد! زنان عهد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در اوج عفاف در این تاریخ زندگی می‌کنند، نه گرفتار تجدداند و نه اسیر گذشته‌ای که گذشته است"


    پ.ن2: امید بعدا نوشت:
مطلب رو خواندم مشتاقانه
    نظریه پردازی خیلی خوبی  انجام شده که واقعا فهم کاملش از عهده ذهن من خارجه
      اما چند نکته برای پیشبرد بحث:
         هیچ کس موافق حبس زن در خانه نیست، نافی نقش بزرگ زن در اجتماع هم نیست حتی برای پیشبرد دین
           معلومه نه ایده "عریانیت اجتماعی زن (یعنی حضور زن در همه عرصه ها که در شان زن نیست)" که مولود غربه جوابه میده و نه ایده دفع قجری زن از اجتماع؛ چاره کار است
            و معلوم است طرحی نو باید درانداخت و فهم لزوم درانداختن این طرح ، نیاز به مصرف فسفر زیادی نداره
              منتها اون طرح نو چیه؟ طرح یک ایده بسیار بسیار کلی که از فرط کلیت  قابلیت اجرا نداره؟ ثانیا خود طرح که نباید تکرار مدعا باشه
                مدعا: زن باید نقش سازنده اجتماعی اش را پی بگیرد.
                  طرح: راه حل این است که زن نقش اجتماعی اش را پی بگیرد.
                    راهکار عملی این مدعا چیست؟ وقتی جامعه داره با متد پیشرفت غربی پیش میره و ارزش آفرینی غربی چندین برابر ارزش آفرینی اسلامی در حال رشده؛ اصلا میشه توش متد اسلامی مناسب حال رو اجرا کرد که توش نه زن حبس خانگی باشه نه گریزان از خانه( استعاره از گریز زن وظایف فطری)!
                      وقتی بستر حضور اجتماعی زن، غالبا اون رو به حضور عریان اجتماعی غربی(به همون معنای بالا) میکشونه تا حضور معقول اجتماعی اسلامی؛ اصلا توصیه به حضور اجتماعی زن معقوله؟ آیا باعث افزایش سیاه لشگر زنانی نمیشه که مدل غربی رو ترجیح میدن برای حضور اجتماعی؟( جستجویی رشد فردی در غیر مادری و همسری)!
                        وقتی توان مدیریت حضور اجتماعی زن وجود نداره و اصلا تز عملی اسلامی برای حضور زن، هنوز در حد ایده های بسیار کلی غیر قابل اجرا است؛ چه لزومی به کشوندن بیش از پیش زنان به میدانی است که کنترل بخش اعظم اون دست ما نیست؟؟؟
                          فرهنگ سازی قبل حضور یا فرهنگ سازی حین حضور؟ وقتی ایده ما هنوز عملیاتی نیست چرا باید سیاستهای کلی ما ، مشوق مضاعف به حضور اجتماعی عریان زن باشه
                            من جمله سیاستهای اموزش عالی که بی حساب و کتاب حتی بدون داشتن دو واحد درس گویای ایده اسلامی حضور اجتماعی زن؛ دختران رو میکشونه به شهرهای دور و نزدیک و به صورت عملی اموزه های بر خلاف دستورات اسلام رو ارائه میده مثلا عملا قبح اختلاط و ارتباط رو میشکنه، و ...
                              با این همه دختری که با متدهای غربی، تعریف ارزش میکنن چیکار خواهیم کرد تو خانواده های آینده؟ مصداقش آمار مداوم رشد طلاق و کاهش ازدواج در کشوره
                                اول شنا کردن رو یاد بدیم بعد مردم رو ببریم دریا 
                                  دقیقتر: اول اصلا خودمون طرز یاد دادن شنا به مردم رو یاد بگیریم بعد شنا یاد بدیم بعد ببریم دریا!
                                    خیلی دقیقتر: ... فتامل
                                      وضع جامعه هم گویای فقدان ایده طرح نو درانداخته شده است!
                                         پس اینجا حکم به محدودیت حضور زن، نه همان ایده دفع قجریه حضور اجتماعی است؛ بلکه از لوازم عقلی همان ایده طرح نو درانداختن هستش؛
                                          محدودیت حضور تا وقتی ایده ما از ورای کلیات نظری به کدهای ریز عملی تبدیل بشه که قابلیت اجرا داشته بشه و بعد اجرا بشه تا بستر حضور زن با توجه به مقتضیات عصر اتم و نانو فراهم بشه!
                                            اما در مورد محدودیت اشتغال غیر ضرور( جز برای مشاغل خاص و زنان سرپرست خانواده)، علاوه بر مسائل فوق که عینا در این باب هم قابل تکراره، این نظر بیشتر متاثر از وضع اشتغال جامعه بود. یعنی وضع میدانی اقتصاد و کمبود شدید فرصتهای شغلی
                                              که این فرصتهای شغلی نباید برای ارتقاء رفاه صرف شه وقتی عده ای از کسب ضروریات عاجز هستن، عجزی که مانع ازدواج و باعث فحشا و فساد و اعتیاد و هزار درد دیگه است
                                                این حق هر اجتماعی است که برای رفع تهدیداتش اقدام کنه! حالا چه حقوق بشر تصنعی غرب خوشش بیاد یا نیاد
                                                  تهدید اجتماع خانواده محور، تاخیر ازدواجه و عامل اصلی تاخیر، فقدان اشتغاله
                                                    اجتماع خانواده محور باید برای حیاتش بجنگه و این یکی از راه حل هاست
                                                      حالا این راه حل به مذاق لیبرالیستهای فرد محور خوش بیاد یا نیاد و چه اونا ما رو تشویق کنن یا نفرین!
                                                        البته باز بین مشاغل ضروری و اشتغال زنان سرپرست خانوار تفاوت قایل شد
                                                           کسی در مشاغل ضروری زنان( پزشکی، پرستاری، مشاور، استاد دانشگاه، معلم و ...) جدلی نداره یا در باب اشتغال زنانی که سرپرست خانوار محسوب میشن و اداره تمام یا بخشی از خانواده محتاج درآمد این هاست.
                                                            سخن سر مشاغل غیر ضروری هستش که صرفا برای رفاه بیشتر انجام میشه. اینجا چه راه حلی پیشنهاد میشه.
                                                              مثلا دختری که پدرش میتونه برا جهازش یخچال معمولی بگیره اما خودش کار میکنه تا یخچال ساید بگیره، یخچال ساید گرفته میشه همونطور که از دختر یه ارزشهایی گرفته میشه...
                                                                 یعنی صرفا برای رفاه بیشتر میجنگه اونم در مشاغلی که اصلا در شان زنیت زن نیست!
                                                                  و هزاران مثال دیگر
                                                                    حکم به محدودیت اشتغال زن از این باب است نه همان تز دفع قجری...
                                                                      بعد 35 سال وقت طرح کلیات نیست وقت راهکار جزیی عملی است
                                                                        اینها راهکارهای جزیی منقوش در ذهن محدود منه
                                                                          محدودیت تحصیل و محدودیت اشتغال با دلائلش عرض شد، با ارائه نظراتت یا رد میشن یا پخته تر! که هر دو وجه عالیست

                                                                          جواب من:
                                                                          استاد اشاره کرده بودن که راهکار مشکله و نباید عجله کرد و توقع زیادی داشت  البته تلویحا گفته بودند
                                                                          اساسا من خودم را در این حوزه خیلی صاحب نظر نمی دانم و فعلا به تفکر و مطالعه نظرات دیگران بسنده کردم اما ته دل خودم کمرنگ کردن حضور زنان در اجتماعِ کاری است بجز در ضرورت،  ولی محدودیتی در باب حضور تحصیلی نباید باشه هرچند راهکار می تواند متفاوت باشه مثلا من مدتی که به آزادی حجاب معتقد بودم همان وقت هم می گفتم دانشگاه ها باید متفاوت باشند و اتفاقا سخت گیری باشه چرا که دانشگاه مکان تحصیل علم و تحقیق است ونه شوی لباس و تحریک، دانشگاه اسلامی ما باید و باید الزام کند محصلین را به حجاب مناسب وبحدی که مکان تحریک اصلا مهیا نشود اما همان که به اجبار در چارچوب علم قرار گرفته باید بتواند بیرون دانشگاه به سلیقه خود رفتار کند(این حرف قبلی منه)
                                                                          درباره این بحث هم مجددا خودم و دوستان را به دقت در نظرات استاد طاهرزاده ارجاع می دهم چرا که نکات دقیقی ست که براحتی در نگاه اول خود را نشان نمی دهند، مثلا آنجا که از "رسالت زنان خانه دار" حرف زده اند و ....


                                                                          • ۹۴/۱۰/۰۴
                                                                          • سیدمحسن