زن در اجتماع
- بنده سعی کردم در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» روشن کنم که زنان باید متوجه حفظ عالَمی که برای تربیت فرزند و حفظ فضای توحیدی خانه نیاز است، باشند و این را در فضای زندگی امروزی تعریف کنند و نه در فضای زندگی چهارصدسال گذشته. بنابراین میشود پزشک فعّالی بود و شیفت شب هم داشت ولی آن عالَم را حفظ کرد، همانطور که عارفان باللّه در عین حضور در عالَم کثرات، حضور خود با خدا را نگه میدارند. هنوز هم معتقدم «زن؛ گمشدهی تاریخ ما است» و لذا باید یا راه برگشت به گذشته را در مقابل او قرار دهیم و یا راه تقلید از زندگی زنان غربی را، و مطمئن باشید این دو راه راههای شکست انقلاب اسلامی را به همراه میآورد. کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» را به این امید نوشتم که ما از این بنبست نجات یابیم. موفق باشید
- بنده در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» عرایضی داشتهام که چگونه در حال حاضر باید بتوانیم بین شأنیت عفیف زن و حضور در جامعه را جمع کنیم، هرچند اگر ضرورتی نباشد بهترین مأمن برای زن در انجام رسالت او در خانه است. در هر صورت موضوع را موضوع حساسی بدانید که هنوز بعضی از قسمتهایش تعریف نشده. مثلاً همین فروشندگی خانم در مغازهها متأسفانه تنها تعریفی که داریم تعریف غربی آن است. آیا میتوان این نوع فعالیت را در عین حیات فعّال دینی یک فعالیت اجتماعی همراه با شأنیت زن در جامعه شکل داد؟ چرا نه؟
- به نظر میرسد تربیت فرزند و رعایت نیازهای خانه کار مهمتری است، بهخصوص که باید تلاش کنید برای تحویل فرزندان به جامعه. شواهد فراوانی در میان است که نشان می دهد فرهنگ غربی علیرغم ظاهری که برای خود میآراید، تمدنی خسته و وامانده است و از آن عزم و ارادهای که موجب تمدن غربی شد چیزی جز خاکستر باقی نمانده و از آن انعطافهایی که بعضاً برای ادامهی خود از خود نشان میداد دیگر خبری نیست. حتی نمیتواند جای نسلی که پیر میشود و میمیرد را با ازدیاد نسل و حفظ خانواده جبران کند و با پذیرفتن نظریهی مبتذلِ مالتوس در رابطه با ازدیاد جمعیت، گرفتار یک نوع عقیمشدن در آیندهی خود شده در حالیکه بر اساس آموزههای دینی زنِ اصیل و صاحب روحیهی طبیعی نمیخواهد رفیقه و معشوقهی مرد باشد، بلکه میخواهد «مادر» باشد، آنهم نه مادر یک فرزند که برایش بازیچه و سرگرمی است بلکه مادر فرزندان بیشمار. در تمدن غربی و در شهرهای بزرگی که بر اساس تمدن غربی ساخته شده، رقابت در هرچه بیشتر ارضاءکردن امیال شهوانی مردان است و نه رقابت در مادرشدن و این نشانهی خاموشی یک تمدن است که مردان نمیتوانند و نمیخواهند پسران توانا و زرنگ داشته باشند تا زندگی آنها همچنان شکوفا بماند. اضمحلال خانواده به این معنایی که عرض شد نتیجهی وجود شهرهای بزرگ است که دیگر تمدن غربی نمیتواند از آن فرار کند و همین امر یعنی بیقیدی نسبت به خانواده، به معنای غفلت از داشتن فرزندان زیاد، هر روز اوضاع را بدتر از قبل میکند و دیگر هرکس برای خود زندگی میکند نه برای آینده و نه برای نسلهای آینده. آیا این روحیه به تنهایی برای افول غرب کافی نیست؟ وقتی انسانها در فرزندان خود ادامه نمییابند سعی میکنند هرچه بیشتر در همین دنیا زنده بمانند هرچند با انواع بیماریها دست به گریبان باشند و با کلکسیونی از بیماریها و مجموعهای از داروها دست به دامان پزشکان گردند، در حالیکه پزشکان در این حال مرگ را برای آنها طولانی میکنند و نه زندگی را. تاریخ ما، ما را به جامعهی امروزیمان تحویل داده تا این سلسله همچنان ادامه یابد، ولی اگر ما سرنوشت خود را از فرهنگ غربی که در حال خاموش شدن است جدا نکنیم، با عقیمشدنی که آیندهی ما را تهدید میکند، فرزندانی نخواهیم داشت که به تاریخ فردای خود تحویل دهیم آیا زنان ما هنوز متوجه رسالت فرزندآوری در تاریخی که شروع کردهایم نشدهاند؟.موفق باشید
- وقتی ما متوجه عمق بحران تمدن غربی در روان فرد و اجتماع شدیم و خواستیم به تمدنی قدسی نظر نماییم، مسلّم نظرمان معطوف به سبک زندگی اسلامی خواهد شد و در متن چنین رویکردی است که رسالت خانمهای خانهدار ظهور میکند و جامعهی خود را از بیثمری در زندگی اشرافی و غربزده نجات خواهند داد. ابتدا وظیفهی زنان خانهدار شناختن فرهنگ غربی است و از آن طرف باید تصور صحیحی از تمدن اسلامی پیدا کنند.
- حقیقتاً ما در رابطه با جایگاهی که تاریخ ما باید در فضای بیرون از فرهنگ مدرنیته برای حضور خانمها معنا کند هنوز در یک فترت تاریخی هستیم. در این مورد تا حدّی فکر کردهام و امیدوارم بتوانیم به طور جدّی روی این موضوع فکر کنیم. دو راه در مقابل ما هست که هیچکدام جوابگو نیست؛ یکی آنکه ما هم به همان صورتی که غرب مسئلهی زنان را حل کرد ورود پیدا کنیم که عملاً انقلاب ما بخواهیم و نخواهیم در لعابی اسلامی در حوزهی غرب هضم میشود و میشویم بسط تمدن غربی. و دیگر آنکه زنان را در تاریخی که از آن گذشتهایم متوقف کنیم و بخواهیم مثل مادران و مادربزرگانمان زندگی کنند که این هم بخواهیم و نخواهیم چون جوابگوی امروز ما نیست، بازکردن مسیر حضور زنان در حوزهی غرب است. راه سومی که با جوانب زن مسلمان در انقلاب اسلامی هنوز به طور تعریفشده ظهور نکرده و باید شدیداً در این مورد فکر کرد تا اشراق لازم فرا برسد و اجمالی که منجر به تفصیل میشود به صحنه بیاید، گشوده نشده است. باید راهی برای تفکر در این موضوع باز شود تا بتوانیم در مواجهه با مسئلهی زن فکر کنیم. تنها چیزی که فعلاً در آن فکر میکنم آن است که آرامآرام زنان ما بتوانند با ارادهی معطوف به حضوری فعّال در هر فرصتی که به نحوی میتوانند گمشدهی خود را دنبال کنند و ظهور دهند، خود را به صحنه بیاورند، بدون آنکه بخواهند مرد باشند. من احساسی که هیدگر دارد که میگوید: «خدایی بیاید و کاری بکند» را درک میکنم ولی دیدید که خدای خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» آمد و بحمداللّه افقی جهت عبور از مدرنیته گشوده شد و در همین رابطه با روح انقلاب اسلامی و با خدای خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» باید در مورد جایگاه زنان که به نظر بنده پیچیدهترین وجهی است که باید انقلاب اسلامی ظهور دهد، فکر کرد. اگر به این دستگاهی که عرض کردم فکر شود و به آن دو راهی که مقابل زنان است وارد نشویم، راهی که باید گشوده شود ظهور میکند و این رسالتی است که خودِ زنان در شرایط جدید باید بهعهده بگیرند تا با فهم نسبت جدیدی که برای آنها با عالم و آدم پیدا شده است خود را معنا کنند. رهبری عزیز در سومین جلسهی نشست اندیشههای راهبردی با موضوع زن و خانواده در تاریخ 14/10/90 اشارههایی بس گرانقدر در این رابطه داشتند؛ فرمودند: «اصلاً نمیشود نقش زن را محاسبه کرد و من اقرار میکنم، اعتراف میکنم اولین کسی که این نقش را فهمید امام بزرگوار ما بود مثل خیلی چیزهای دیگری که اول او فهمید، در حالیکه هیچکدام از ما نمیفهمیدیم». رهبری در آن جلسه مسئلهی زن و خانواده را برای کشور جزء مسائل درجهی یک معرفی کردند و فرمودند: «نقش زنان یک نقش بیبدیلی است، پس خودِ این نقش اقتضا میکند – چون آینده دارد – لذا آینده احتیاج دارد به این حضور زنانه در مجموعهی حضور ملی». ایشان تأکید دارند: «بایستی راجع به مسئلهی زن و حفظ این ظرفیت که در جامعهی ما وجود دارد تلاش کنیم». و میفرمایند: «در حوزهی زن و خانواده از لحاظ علمی – کارشناسیهای زمینمانده الی ماشاءاللّه در مقابل خود داریم... باید گفتمانسازی کنیم – باید در این زمینه خلأهای نظری را پر کنیم». ملاحظه کنید که رهبرى در شرایط امروز جهان چه چیزى را درک مىکنند که مىفرمایند: نقش زن را نمىشود محاسبه کرد و اولین کسى که این را فهمید امام بزرگوار ما بود. در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» عرض شد که چگونه تکنیک یک پدیده ى جدیدى است و نباید تصور کرد که مثلًا یک لودِر عبارت است از هزار تا کلنگ، بلکه پدیدهاى است که مناسبات خاصى با طبیعت ایجاد مىکند که هرگز هزار نفر با هزار کلنگ نمىتوانند آن مناسبات را پدید آورند. شما اگر بخواهید با هزار کلنگ جنگلى را خراب کنید هزار تا آدم مىخواهید، یعنى هزارتا بازو مىخواهید ولى با یک لودر به راحتى مىتوانید آن را تخریب کنید، این نشان مىدهد لودر مجموعه ى ابزارهاى گذشته نیست، بلکه یک پدیده ى جدیدى است که مناسبات خاصى با طبیعت دارد. حال عرض بنده آن است که در دنیاى جدید ما پدیده ى جدیدى داریم به نام «زن» که نحوه ى مناسبات او با عالم و آدم غیر از مناسباتى است که «زن» قبل از این دوره داشت. ممکن است کسى بگوید «زنِ امروز همان زن دیروز است و باید تلاش کنیم زن امروز هم مثل مادربزرگ ما عمل کند»، چنین فردى هنوز زمانه را نشناخته است. جالب است که رهبرى مىفرمایند: «من اقرار مىکنم، اعتراف مىکنم اولین کسى که این نقش را فهمید امام بزرگوار ما بود». این چه نقشى است که در تاریخ جدید، امام مىفهمد و تازه امثال مقام معظم رهبرى مى فهمند که تا قبل از امام نمى فهمیدند. و چرا حالا ایشان مى فهمند ولى بقیه هنوز هم نمى فهمند؟ اگر امروز هم نگاه اشراقى به مکتب حضرت امام نکنیم متوجه نقش زن نخواهیم شد که بحث آن مفصل است. باز تأکید میکنم زنان باید خودشان مطابق اهداف نظام اسلامی به دنبال هویت گمشدهشان باشند تا مسئولیت تحقق تمدن اسلامی را از دوش خود فروگذار نکرده باشند. ممکن است خانمی از اینکه دارد در مسئولیتی نقش ایفا میکند و مثلاً در دبیرستان و یا دانشگاه با رویکرد دفاع از نظام اسلامی تدریس میکند خود را راضی نماید که مسئولیتی مطابق روحِ زنبودنش بهعهده گرفته، بر او از این جهت اشکالی نیست ولی باید از خود بپرسند با کدام هویت و در ذیل کدام تعریف از زن در این تاریخ حضور دارد که بتواند نگاهها را به افقی معطوف دارد که آینده، زنان ما باید وارد آن افق گردند. بنده معتقدم برای عبور از لایههای تاریخی دیروز و امروز بسیار باید تلاش کرد، به همین جهت بر شورای اندیشههای راهبردی در مورد زن و خانواده نبایداشکال گرفت که چرا سریعاً راهکار نشان نمیدهند. زیرا این یک کار عادی نیست که باید آنها انجام داده باشند و انجام ندادهاند. این، ایجاد یک معنای جدیدی است برای آنکه زن نسبتهای خود را در شرایط جدید بازخوانی کند، لذا بعد از آنکه باید بسیار فکر کند و خوب هم فکر کند باید در یک انتظار تاریخی آماده باشند که حادثهای رخ دهد و در آن حادثه معنای آن فکر و انتظار ظهور خاص خود را به صحنه آورد و در آن صورت نقش خود را بیابد، چیزی که انقلاب اسلامی در مقابل صدام در رابطه با فرهنگ مقاومت توانست از خود نشان دهد و معلوم کرد حقیقتاً این ملت به امام حسین«علیهالسلام» متصل است. باید معلوم شود ما به زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» متصلایم و تاریخ آیندهی خود را با آن پشتوانهی فرهنگی و معنوی شکل خواهیم داد. کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» و جزوهی «فاطمه«سلاماللّهعلیها» هویت گمشدهی زن» که حدود بیستسال پیش نوشتم میتواند نگاهی باشد به آنچه هست و نباید باشد و آنچه نیست و باید باشد و یک روحیهی انتظار ایجاد میکند تا اشراقی فراهم شود....
- وقتی شما سعی نداشته باشید بدون بروز جنسیتی وارد جامعه شوید دیگر به شما مربوط نیست اگر مردی باز نگاه جنسی داشته باشد، دیگر شما مسئول ایجاد آن نگاه نیستید و همینطور که میفرمایید شرایط تاریخی ما دیگر اجازه نمیدهد مثل زمانی زندگی کنیم که معنا نمیداد یک زن در جامعه حاضر شود. نظرتان را به صحبتهای حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» جلب میکنم که میفرمودند: «ما مفتخریم که بانوان ما و زنان پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنههاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى از واجبات مهم است شرکت و از محرومیتهایى که توطئهى دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى از آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده اند».چنانچه ملاحظه مى فرمایید از نظر دانشمند اسلامى و یک اسلامشناس واقعى مثل حضرت امام خمینى «رحمةاللّه علیه» اولًا؛ حضور فعال زنان در صحنههاى فرهنگى و نظامى یک افتخار محسوب مى شود. ثانیاً؛ مقابله ى زنان را در مقابل توطئه هایى که مىخواهند آنها را منزوى کنند یک کار بزرگ و ضرورى مىدانند. موفق باشید
- از این حدیث برمیآید که زنان تا آنجا که برایشان ممکن است باید سعی کنند با نامحرم روبهرو نشوند و از تبعات بسیار خطرناک آن در امان بمانند ولی در آنجایی که وظیفه اقتضا میکند موضوع فرق میکند. همانطور که حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» به مسجد مدینه تشریف بردند و در مقابل مردان آن خطبهی مشهور را خواندند
-
اسلام ما را – اعم از زن و مرد – دعوت به بیکارگی نکرده است و امروز شرایط زندگی طوری است که اگر خانمها به حضور در خانه بسنده کنند گرفتار بیکارگی و بطالت میشوند. در گذشته معنا نمیداد یک زن در بیرون خانه باشد زیرا نوع زندگی طوری بود که بهراحتی در درون خانه میتوانست فعالیت مناسب روح خود را داشته باشد، ولی امروز نمیتوانیم در گذشته زندگی کنیم. انسان با کار و فعالیت معنا پیدا میکند و نمیتوانید به اسم ماندن در خانه خود را گرفتار بیکارگی و بطالت کنید. نمیشود که فقط مطالعه و عبادت کرد، باید اگر زمینهی کار در بیرون خانه فراهم است از آن استقبال نمود بدون آنکه از قالب عفاف خارج شوید.
... ولی تنگنظری و اینکه طرف با کار خانمها و رانندگی آنها مخالف باشد نهتنها یک نوع عقببودن از مسائل مهم زندگی است، بلکه برای یک فرد مذهبی فاجعه است ....... اگر به اسم مذهبیبودن در عهد قاجار زندگی میکند برود از عهد قاجار هم همسر انتخاب کند و نه در عهد امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» به دنبال همسر مذهبی باشد! زنان عهد امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در اوج عفاف در این تاریخ زندگی میکنند، نه گرفتار تجدداند و نه اسیر گذشتهای که گذشته است"
پ.ن2: امید بعدا نوشت:
- ۹۴/۱۰/۰۴