...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

درباره هرم و جوانبش

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ

هوالکافی

چند ماه پیش یکی از خوانندگان ناشناس وبلاگ طی ایمیلی نوشت برایم:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقای ...

بنده یکی از خوانندگان وبلاگ شما هستم. تبریک میگم بهتون بابت وبلاگ پربارتون. من با معرفی  خود شما در سایت عتبه با این وبلاگ آشنا شدم. و از اون زمان خواننده پرو پاقرص مطالبتون هستم. تقریبا تمام پست هاتون رو هم خوندم! البته من این آشنایی رو اتفاقی نمیدونم چون از طریق این وبلاگ من با استادی آشنا شدم که شاید کمبودش رو در در تمام دوران عادت زده ی زندگیم حس میکردم(استاد طاهرزاده رو میگم). و الان افتادم تو سیر مطالعاتی استاد تا خدا چه خواهد.

من تقریبا با بیشتر دیدگاه های شما تو زمینه های مختلف موافقم و حرف های شما رو حرف دل خودم میدونم. و همین باعث شده این ایمیل رو که درواقع مشورت خواستن در مورد دغدغه ای هست که تازه برام پیش اومده و ذهنم رو درگیر کرده بهتون بزنم. از اونجایی که در اطرافیانم کسی رو نمی شناسم که توی شبهه ای که برام پیش اومده کمکم کنه و باز ازونجایی که خبر دارم دوستانی در اطراف شما هستند که روحانی اند و میتونن کمک کنند این دغدغه رو مطرح میکنم: (قبلش از طولانی بودن حرفام جدا معذرت میخوام)

نمیدونم اطلاعاتتون نسبت به بازاریابی شبکه ای چقدر هست. برادر 19 ساله ای دارم که چند ماهی است مشغول این فعالیت در شرکت ... شده. خوب ازونجایی که ما این فعالیت رو قبلا با نام شرکت هایی مثل گلدکوئیست میشناختیم خیلی مخالفت کردیم ولی بعد متوجه شدیم که فعالیت این شرکت و 11 شرکت دیگر به صورت بازاریابی شبکه ای توسط وزارت صنعت و معدن تایید شده و دارای مجوز هستند.با این حال تمام مراجع این کار رو جایز نمیدونن.

استفتائی از     (مفصل است حذف شد این قسمت از ایمیل )

 ........

.........

واقعا عقلم دیگه به جایی قد نمیده که بالاخره تکلیف چیه؟ و در صورت غیر شرعی بودن چه جوری میشه این جوون ها رو توجیه کرد. خصوصا اینکه برادرم به این مسائل اهمیت میده از طرفی هم شدیدا تحت تاثیر حرفهای لیدرهای شرکت هست که میگن داریم کار قانونی میکنیم و چطور میشه که دولت خلاف شرع مجوز داده باشه!!

از اینکه وقت شما رو گرفتم واقعا شرمنده ام. ممنون میشم اگه میدونید که میتونید راهنماییم کنید ازم دریغ نکنید. البته انتظاری هم ندارم برای روشن شدن این مسئله خودتون رو به زحمت بندازین به هر حال چون بنده رو نمیشناسید میتونید از کنارش هم بگذرید.

والعاقبه للمتقین

یا علی

///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

در جواب ایشون نوشتم:(اندک ویرایش)

سلام
خوشحالم که شما هم مطالب وبلاگ را موافق سلایق و روحیات خود تشخیص دادید و از طریق استاد طاهرزاده با اهل بیت علیهم السلام خلوت پیدا کرده اید و این گونه با خود و خدای خود بنای رفاقت گذاشته اید. ممنون از حسن نظر شما درباره نوشته های این حقیر. این اولین بار نیست که ایمیلی در تعریف از وبلاگ از کسان ناشناس دریافت می کنم که البته اغلب خانم ها هستن و من به سبک همیشگی برای ادامه دار نشدن و عدم مزاحمت طی یک ایمیل سعی می کنم آغاز و پایان بدم اظهار لطف یا درخواست دیگران را. امیدوارم متوجه حسن نیت من شده باشید
نگاه کنید من خیلی راحت باهاتون حرف می زنم ومیگم که من فقه بلد نیستم اصلا وابدا و مختصری در تفسیر و روایات اهل بیت اندیشه کرده ام وتا حدی عرفان اسلامی را تورق کردم وبس. رشته اصلی من فیزیک است و اصلا از فقه چیزی نمی دانم ...
و اما بعد:
کار به این سوالات و پرسش ها و وارسی ها تو هیاهوی بی نظمی و بی مسئولیتی (ملت و مسئولین و خیلی از آقایان علما و ...) حل نمیشه. میشه فهمید شما خودتان هم یخورده با عرض معذرت از جواب های متناقض دچار سردرگمی شدید. بگذارید برم سر اصل مطلب و راهنمایی کنم شما را هرچند تعجبتان را برمی انگیزد. قبل از اون اشاره کنم که این مشکل دهه شصتی ها بود زمان ما و الان خیلی کمتر یقه دهه هفتادی ها را هم گرفته. بنده 18 سالم که بود تو یه شرکت مث همون گلدکوئست البته یچیز دیگر به اصرار رفیقم رفتم فقط یک ماه. چرا؟ چون اعتقاداتی داشتم و مرحوم لنکرانی که مقلدش بودم گفت حرام، والسلام. البته در ابتدا ایشان را به نادرستی توجیه کرده بودن و جواز گرفته بودن وفتوای اولیشون را نشون ما میدادن . دیگر زمین وزمان را بهم دوختن نرفتم و 200 هزارتومن پول اون وقتا از دست دادم اما عمرم تلف نکردم. دوستانم ادامه دادن و بعد دوسال یجورایی داغون شدند و دربه در. ابتدا من بدلیل مذهبی همکاری دوسه هفته ای را کاملا قطع کردم اما بعدها دلایل عقلی کافی برای انجام ندادن این کارها یافتم. نگاه کنید چی بالاتر ار عقل1، عقل میگه جوانیت را هدر نده برو کار کن کاری که گره ای از اجتماع باز کنه ،کارآفرینی کن نون حلال بی شبهه بدست بیاری نگاه دیگران به مالت نباشه(زیردست و بالادست و  از منظر من چرندیات- ساختار هرمی) درس بخوان تو اوایل جوانیت یجایی برسی یا مهارتی کسب کن و پولی دربیار که با التماس از دیگران نباشه{روش نوعی این کارها معمولا دروغ و التماس از دیگران و خواری ست}و.... عقل میگه راهی که صدها هزار نفر از بچه های این ملت رفتن و فقط 50-100 نفر بالادست ها با پول ملت گریختن و بقیه دستگیر شدن نرو جانم. نرو. امیرالمومنین میگه تجربه قدما را دریاب راهی که رفتن وشکست خوردن(نقل به مضمون). البته فکر می کنم بازاریابی شبکه ای در دنیا جا افتاده اما تو ایران مشکل اینجا شروع میشه که ازبازاریابی به التماس منتهی میشود و تبدیل به کلاس روانشناسی و تمام وجه همت اون طرف میشه به نحوی که از کار اصلی خود می ماند، از درس می ماند؛ از خودش هم می ماند و آخر سر هم افسرده میشود. دوستانم زیاد رفتن و کلهم اجمعین شکست خوردن. همین شرکت مذکور شما دوسال پیش یه دوستی مرا میخواست متقاعد کنه شروع نکرده بود گفتم فلانی خودت که نرو و بیخیال شو که بهره ای نخواهی برد اما بگذار بهت بگم ترجیح میدم واکس بزنم کنار خیابان و این کارها را انجام ندم. جالبه اون رفیق من یک ریال از اونجا درنیاورده رها کرد.
این مشکل یزمانی فراگیر بود اما تقریبا برای همه الان حل شده چون قوه قضائیه یزمانی بشدت برخورد کرد.  اینم بگم دو سال از بهترین زمان عمر یکی از دوستانم در آرزوی پوچ این گونه ثروتمند شدن گذشت و مادرش خون دل ها خورد. من بعد از بحث عقلی و ریاضی شکست این کار که نتونسم مجابش کنم(چون این شرکت ها راه اصلی شون مخ زدن است به سبکی که قصد کور کردن عقل طرف را دارند و با روش هایشان هوس و توهم در حد اعلی گل میکند) بهش میگفتم با لبخند "می بینم روزی را که برات کمپوت می آورم"{اشاره به زندان} لطف خدا و با دعاهای خانواده اش پلیس ریخت گرفتشون و همشون را ریخت بازداشتگاه و سرانشون را زندان. این بچه هم برگشت سر کار و زندگی واقعی شرکت زد شاگرد تربیت کرد پول دار شد ماشین خرید خونه خرید داماد شد و...

وقتی راه برای پولدار شدن مث روز روشنه یا حداقل راه برای کسب وکار حلال چرا از راه بیابانی ظلمانی بخواهیم به مقصد برسبم. نخواهیم رسید و این را تجربه نشون میده
واما اون پیشنهاد که گفتم:
بسیار بعیده و مشکله که بتونید یه جوون 19 ساله هیجانی را مجاب کنید برای صرفنظر کردن ازآنچه تو رویاهاش بهش دل بسته و فکر میکنه از این راه بهش میرسه
پس بگذارید راهی را که انتخاب کرده بره. لطفا این کارو بکنید. بفرض مجاب کردنش سالها بعد برمی گرده میگه اگه گذاشته بودید چه ها که نمی کردم وکجاها که نمی رسیدم
اون هنوز وقت جبران داره بفرض که تا 20 یا 21 سالگیش بره وقتی سرش به سنگ خورد برمیگرده
ببخشید من از روش خودم برای مشاوره استفاده می کنم..... پس بذارید بره این راهو و نه شما برای این کار کمکش کنید نه مخالفت و منصرفش کنید بدترین کار قهر باهاش هست ودعوا که ممکنه اون را به راهی مخوف برون از خونه هدایت کنه که دیگه برگشتی نیست. اما این کار به اصطلاح اقتصادی شکست می خوره و دوباره بلند میشه به همین سادگی
بگذارید تجربه کسب کنه
اشکالی نداره
اگر مراجع هم اجازه بدن و مثلا رئیس جمهور هم بیان تو تی وی  بگن اینکار جایزه نظر من اینه که این کار راه به جایی نمی برد. مثل روز روشنه و نتیجه ای جز خوردن یکی دونفر و از بین رفتن هزاران نفر دیگر نداره. ضمنا اینقد ملت متنفر شدن از این روشها که بعید می دونم اصلا بتونن پروپایی به این شرکتشون بدن و توسعه پیدا کنه و بزودی با کم شدن مشتری بیخیال میشن ان شاالله
به خدا توکل کنید و از خدا بخواهید تا زده بشه از این کار. البته اگر شما فقط صورت شرعی این کار براتون مهمه بنظر من بازم در اشتباه هستید. این کار روحیه ای ندارد که انسان را بسازد کلا بازاریابی  به گمان من شیوه ی مدرنیته برای فروش بیشتره و اصلا با احساس عزت و مناعت طبع و .. همخوانی نداره چه برسه به این روشها. 
نتیجه و خلاصه بحث: فقه بلد نیسم و وارد ریز مسائل نمیشم اما عقل حکم به پوچی کار می کند. نمی تونید براحتی ایشون را مجاب کنید بذارید ادامه بده و بهش سخت نگیرید تا ان شالله بزودی خودش ناامید بشه منتها متقاعدش کنید که کار اصلی اش قرار نده یعنی بهش بگید تو خوبی و همچی آرومه ما چقد خوشبختیم منتها داداش شما طول میکشه تا کارت به ثمر برسه پس لطفا کار اصلی خودت(درس خواندن یا شغل دیگر) را کنار نگذار تا ... هم جواب بده {و هرچی رشتی پنبه بشه!} اینجوری لطمات حاصل از شکست روحی پس از رهاکردنش کم میشه وعمر کمتری هدر میره.
ضمنا اگر واقعا نمی خواهید او ادامه بده ودغدغه ای شده برای خانواده تان که همه بالاتفاق میگید نره و اون میگه میرم " توسل" و" دعا" را دریابید والبته صبور باشید هر نوع توسلی که باهاش حال می کنید و جواب گرفتید 

 در مورد پیشنهادت زیر البته با اعتقاد وارد بشید نه محض امتحان نتیجه قطعی ست اما بفرض ظاهرا تاخیری داشت راضی باشید به رضایت خدا
1 چله عاشورا به سبک مرحوم حق شناس که ایشون میگه حاجت های بزرگ نشدنی محقق میشه، این که کار ساده ای ست(من هنوز انجام ندادم چون مشکله و فرصت نکردم )
2 10 روز مداومت بر ذکر شیخ بهایی که میگه ایشون اگر نشد مرا....(نتیجه گرفتم ساده و زود بازده اگر خدابخواد) البته با سرچ به دوتاش می رسید منتها برای این مورد اخیر شروع از جمعه است ونه چارشنبه که پایان میشه یکشنبه
ببخشید تو درتو تند تند نوشتم وشاید نظم مرتبی نداره مطالب سرم شلوغه. معذرت و ممنون

موفق باشید

1: شرع


پ.ن:

امید بعد خواندن این پست امشب در تلگرام نوشت:

چقدر خوب گفتی

واقعا خوب ها

چون کم و بیش با این قضایا آشنام

واقعا اصل مطلب رو گفتی 

نکته اصلی

بی حاشیه

مخالف کرامت انسانیه

حتی حلال هم باشه(به نظرم هست) حلالی است پر مشقت و سرشار از اثرات وضعی نامناسب

راهکارها هم عالیه

عدم طرد فرد و حفظ ارتباط

خراب نکردن پلهای پشت سر

واقعا هیچی نمیشه بهش اضافه کرد

اگه زیاد خوشحال نشی باید بگم  بهترین مطلبی بود که ازت خوندم

اگرم فخر نفروشی میگم بی عنایت نبودی وقتی اینارو مینوشتی


  • ۹۴/۱۱/۰۳
  • سیدمحسن