...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

جایگاه خواست ها

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۳۰ ق.ظ

هوالکافی

سخته اما باید بپذیریم به تمام خواسته هامون قرار نیست برسیم، سالها بر این باورم که سرمون را با اصطلاحات خوشکلی همچون متدهای روانشناسی و جذب و موفقیت کلاه گذاشته اند، مگه میشه انسان در این دنیا به ساحل امن و آرامش برسد اونم با برآورده شدن تمام امیال؟  به خود یا اطرافیانمان حتی موفق ترین ها نگاهی باید تا دریافت های تأمل انگیزی شاید.

 نفْسِ پذیرش سختی ها تحمل رنج این دنیا را ساده تر می کند و در این راه خداباوری که  فقط در لفظ نباشد کمک عجیبی ست بجهت امیدواری و آرامش. اصلا تنها یاور ما هموست.

باید پذیرفت"لقد خلقنا الانسان فی کبد

باید که نباید هیچ گاه ناامید شد و دست از تدبیر و تلاش کشید

باید باور کرد که "ومن یتق الله یجعل له مخرجا"

باید باور کرد که "ومن یتق الله یجعل له من امره یسرا"

باید باور کرد که "ومن یتوکل على الله فهو حسبه"

باید اینها را با این واقعیت که محال است به تمام خواسته های دنیایی مون برسیم کنار هم پذیرفت و اینها را با تفکر برای خود حلاجی کنیم. محال است که یک نفر را در سرتاسر تاریخ دنیا یافت که به هر آنچه خواسته رسیده باشد. حتی انبیا و اولیا هم به تمام آرزوهای مقدسشان نرسیده اند!.

مسئله ساده است اما فقط برای کسانی که اصلا به تفکر اعتقاد عملی ندارند، دقیقا مثل جبر و اختیار که اغلب مردم باهاش مشکلی ندارن چون هیچ وقت درست بهش فکر نکردند یا بعد40 50 سال عمر حتی به گوششون  هم نخورده، اما برای کسی که وارد ریز مسائل آن شود فهمیدن لاجبر لا تفویض خیلی آسان نیست بلکه درک کُنه آن مشکل است؛ مشکل، اما شدنی ست. اگه من برای این جبر و اختیار مثلا 10 ساعت در تمام عمرم مطالعه کرده باشم حداقل 50 برابر آن تفکر کرده ام در خلوت خود تا بالاخره بتدریج تا حدی برام حل شد. یادمه جوانتر که بودم گاهی می پرسیدم از بعضی طلبه ها میگفتن آسونه که، اما وقتی وارد می شدیم می فهمیدم اصلا طرف ترسیده ورود کند و سعی کرده چشم پوشی کنه از این مسئله و دلی برای خودش حل کنه و نه عقلی. البته اعتراف می کنم که راهکار نهایی و آسان تر همان دل است اما خوب کمال  از برهان به عرفان رسیدن ست و تک بالی نبودن.  راستی کسی که خوابه خوش بحالشه و کسی که به بیداری و تفکر دچاره خوب نه اینکه بدا به حالش باشه اما خیلی هم کبکش خروس نمیخونه مگر اینکه مسائل معرفتی اش حل بشه که بهجتی مافوق تمام لذائذ دنیوی ست چون جنس مسئله از نوع اخروی ست.


اخیرا اتفاق عجیبی برام افتاد ظاهرا ساده اما همون وقت که ساعت 12 شب و در اتوبوس بود به خدا گفتم  خدایا من به قانون جذب اعتقاد ندارم اما به تو چرا، من به دعا اعتقاد دارم و به اینکه دنیا حساب کتاب داره و اینکه تلاش ما چه فکری چه عملی نتیجه داره و هیچ چیز حتی فکر ما هرگز نابود نمیشه. اگه بنا به پذیرش جذب هم داشته باشم به جذبی که مبدأ و منتهاش خداست اعتقاد دارم.

بارها گفته ام کائنات را بخوردمون دادن تا خدا و سنت های الهی را حذف کنند

من هرگز ندیده و نشنیده ام غیر خودم کسی این به اصطلاح "کائنات" را زیر سوال ببرد. روانشناسان مسلمان هم با آب و تاب ازش دم میزنن هرچند خروجی یکسانی در خیلی از مسائل با معارف اهل بیت داشته باشد اما اصطلاحات را عوض کرده اند به تبع غربی ها که کم کم طبیعت را جایگزین خلقت کردند تا از فیزیک و زیست شناسی و... دم بزنند.

میدونم ظاهرا مطالبم گسیختگی دارد اما بنظر خودم بند بند این نوشته بهم مرتبط است و ارتباطی از نوع چینش فکری خودم!! دارد

چرا نمی پذیریم که دختر یا پسر در اغلب موارد به کسی یا چیزی که میخواهیم(میخواستیم) نمی رسیم(نرسیدیم) چه در ازدواج چه در دوست یابی چه در شغل چه در تحصیل چه در مسکن چه در...

تلاش،اراده، تدبیر، حرکت همه از لوارم سلوک اند اما صبر، گذشت، پذیرش و رضا  هم.

معمولا یک روی سکه را نشونمون دادند هر کسی بنا به ذهنیت و نگرش خود از مسائل.

گاهی برای اینکه ملتی را استثمار کنند هی در گوشش از جبر خوندند و رضایت بر رضای خداوند داشتن، از بنی امیه و بنی عباس گرفته تا همین اواخر که بر این سبک بودند تا حکومت خودشان را توجیه کنند.

گاهی هم برای اینکه ملتی را بی هوا  به کشتن بدهند جوگیر کردند و از اینکه سرنوشت ما توسط کسی جز خود ما تعیین نمی شود گفتند. خوب این جمله درست اما مطلق نیست و در تکلیف کاربری دارد اما در نتیجه نه لزوما.

نمی نویسم مگر اینکه امیدوارم خودم بعدها مکرر و معدود خوانندگان گاهی بیاندیشند، همین.

می نویسم تا از مقام شامخ سیب زمینی به مقام سلوک با تفکر برسیم إن شاءالله.

حداقل چندین دفعه در زندگیم اتفاق افتاده که برای رسیدن به یک موفقیتی تلاش و برنامه ریزی و نظم و.. اما نرسیدم اما مواردی هست که بعکس اون اتفاق افتاده، خوب مسئله چند معادله چند مجهولی ست و نمیشه خیلی زود و عجولانه قضاوت کرد. مثلا اینکه ممکنه جایی از کارمان لنگ بوده اما بنظر دستی دیگر هم در کار است. این روایت از امیرالمومنین که "به آنچه امیدوار نیستى، امیدوارتر باش از آنچه بدان امید بسته‌اى" را به عینه در زندگیم دیده ام. خوب نتیجه این بحث این نیست که خوش گمان و پرتلاش نباشیم؛ نه قطعا، اما هرگاه به این نتیجه برسیم که همه کاره خودمون هستیم و همه چیز برای انتخاب و انجام و تحقق به خودمون واگذار شده در یک خیال واهی دست و پا می زنیم. یکی در وبلاگش چه زیبا و خلاصه این چنین نوشت: دعا= اجابت؟!

اللهم لا أجد لذنوبی غافرا، و اینکه بارها در قرآن از تفکر و اندیشیدن گفته ای و ما فقط ظاهر و پوسته ای از دین را چسبیدیم و شریعتمان به طریقت و حقیقت متصل نشد.



  • ۹۳/۱۲/۰۱
  • سیدمحسن