...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

دنیای این روزای من 2

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۰ ق.ظ

دنیای این روزای من تابستون امسال  و البته موقت درگیر هم اتاقی های جدیدی شده که هرکدام یجوری فاز میدن.

با اینکه معمولا نمی بینمشون و هم کلام نمیشیم اما در اندک رویارویی ها هم اتفاقات جالبی می افتد. یکی که دانشجوی دکتری جغرافیاست نشست و اندر فضایل به اصطلاح خودش دین! بهاییت سخن ها راند و من لام تا کام حرف نزدم جز اینکه آخر عرایضش در اثبات دین مترقی و حقه بهاییت فقط سوال کردم بهایی همون وهابی ست؟!!! طرف که اهل لرستان  است بنظرم تو دل به خودش گفت که این کلا گیجه یا خُله. با این کارم از ادامه سخنوری منصرف شد و کلام را با خواندن مرثیه ظلم به انسان های شریف بهایی در ایران کوتاه کرد. سکوت کردم و هیچ نگفتم که این سکوت خیلی ازم بعید بود، اما بعد از اون تا چند ساعت عذاب وجدان گرفته بودم و خیلی خودمو خوردم که چرا حرفی نزدم؟ کاری را کردم که معمولا دوستان یزدیم ازم میخوان و میگن درگیر نشو. راستی بعضی چه بد تفسیر کرده اند" یا ایها الذین امنوا علیکم أنفسکم". بگذریم از این که طرف چه دفاع جالبی می کرد و چه حرفای مضحکانه ای میزد اونم برای کسی که به زیر و بم بهاییت آگاه است. یه قیاس عجیب با توجه به ظهور پروتستان در برابر کاتولیک مسیحی در اروپا کرد و گفت:"بهایی پروتست شیعه و وهابیت پروتست اهل تسنن است". این حرف را اولین بار بود که می شنیدم.

 یکی دیگه که دانشجوی لیسانس است مرتب چای و نوشابه و... تعارف میکنه. میگم ممنون نمی خورم. تو اتاق ما که حدود 6-7 نفر رفت و آمد دارن لطف خدا یک نفر روزه نمیشه. این یکی مرتب یادش میره رمضونه. تقصیر نداره اتاق ما حال وهوای رمضون نداره اصلا. چون امر واجب محلی از ریا نداره گاهی میگم روزه ام. با تعجب و به لحن خاصی میپرسن روزه ای؟!!!  تو این هوای گرم... ؟  خدای من!  چقد اینا باحالند. سرم گیج میره.

یکی دیگه که بچه ارومیه و دانشجوی لیسانس است یروز ناگهان سر حرف شروع کرد ( گاو پیشونی سفیدی هستم که همه مخوان حرفاشون را به من بزنن) و از اعتقاد سابقش به نماز و قرآن و.. برام گفت اما افزود که کلا همچی راگذاشته کنار. پرسیدم چرا؟ میگفت پدرم سالم بود و مومن. تو زندگیش آزارش به مورچه نرسیده. سرطان گرفته داره می میره. بعکس قبلی با این یکی دوساعتی حرف زدم . وقتی فهمید 4 سال من و خانواده ام چه کشیدیم از بیماری پدر و چه غصه ها که خوردیم کمی آروم شد. براش تبیین کردم در حد وسعم مسائل را. چون شیمی می خوند بهش گفت اثر ریختن فلان ماده در فلان محلول فلان اثر است. درسته؟ گفت خوب که چی؟ گفتم اثر صنعتی شدن و این همه آلودگی محیط زیست و دست پخت بشرِ صنعتی،  مثلا پارگی لایه اوزون و سرطان پوست گرفتن بابای توست.(این حرف را فی البداهه گفتم. اصلا نمیدونم لایه اوزون ربطی به سرطان پوست داره یا نه؟!!) گفتم قضیه به همین سادگی است و این سیر طبیعی دنیای ماست که معلول علتی دارد. خداوند معمولا دخالت نمی کند. البته اینو گفتم چون سخن از مسئله امتحان و ظرایف دیگری که دربیماری هاست را اصلا صلاح ندانستم. گفتم تو این استرس آرامشت تنها دست خود همونی ست که ازش فراری و بیخیالیش شدی. وقتی از بیماری باباش تعریف می کرد اشک تو چشماش موج میزد. اگه یک مرفه بی درد که هیچ وقت هیچ غم و مشکلی تو زندگیش براش پیش نیومده براش حرف میزد دو دقیقه پای حرفش نمی ایستاد، اما چون مرا یجورایی همدرد دید حرفام به دلش نشست. گفتم خوش بحال تو بابات65 سال داره اما مال من 45 سال بود شروع بیماری. خودتو جا من و مادرتو  جای مامان من بذار. بهش فهموندم که چاره ای جز صبر در این فانی کده نداریم. خدا هم در قرآن گفته که لقد خلقنا الانسن فی کبد. 

دوست دیگری که اصفهانی ست یکی دوشب پیش که افطار دعوت هم اتاقیش بودم از مضرات روزه داری برامون گفت. خدای من!!! میگفت تشنگی برای بدن ضرر داره و من هرگز عمدا روزه نشدم و نمی شوم. تا الان نه تو خدمت که با  انواع تفکرات جوانان سرتاسر ایران درگیر بودم ونه در یکسال گذشته و تهران بودنم این شکلی حرف زدن اونم بی پروا را ندیده بودم. راستی جالبه برام که خیلی از بچه های اینجا که اصلا اهل نماز نیستند روزه را میشن و یجورایی باهاش حال می کنن اما تو یزد تقریبا برعکسه این وضعیت.این آقا یچیزی بالاتر از این حرفا بود، موضع علنی می گرفت دربرابر نص قرآن و دستور پیامبرمون. گفتم اونطرفی ها هم کتاب نوشتند درباره فواید گرسنگی و روزه داری و نتایج مثبت تحقیقات متواتر است. گفت  گرسنگی فوایدی داره اما تشنگی نه،ضمنا اون محقق سفارشی بوده! گفتم من 15 ساله یک روزه ام را نخوردم خیلی هم سالمم. چی میگی؟ دوست دیگری که بچه مذهبی ست بحثو عوض کزد.

نگفتم بهش اما برای خودم بعدا گفتم که به اندازه یک قرص استامینوفون به قرآن اعتماد نداریم  و به اندازه یک پزشک به پیامبر. رسوال الله فرمود: "صوموا تصحوا". ما سردرد می گیریم فورا استامینفون میخوریم و به این ماده شیمیایی ساخت بشر این قدر اعتماد داریم. آیا قرآن نمیتونه درد روحی بلکه جسمی ما را درمان کنه؟ 

البته اینم بگم که یارو نمی دونست و نگفت اما شنیدم بعضی از تحقیقات که نمیدونم مغرضانه است یا عالمانه بر مضرات روزه به سبک اسلام که نخوردن و نیاشامیدن طی یک روز است دلالت میکنه و روزه بسبک ادیان دیگر ترجیح داده شده.( ادیانی که از واقعیت اصلیشون چیز زیادی نمونده). خوب به سبک مرحوم بازرگان اگه بخواهیم دین را افراطی علمی کنیم و احکام خدا را علمی تفسیر و توجیه کنیم گاهی نتیجه عکس می ده. این نتایج احتمالا از نقص علم بشری است یا مسائل دیگه نمی دانم اما  از تعصب که بگذریم مسئله تشنگی ایراد بزرگی شده بر روزه داری مخصوصا تابستان. گویا دین زرتشت (البته احتمالا نسخه انحرافیش) بشدت منکر روزه داری است بعکس مسیحیت و یهودیت. ایرانی ها می گفتن روزه مانع نشاط در کار روزانه میشه. دقت کنیم که جواب دادنش سهل ممتنع است. من سالهاست که اینجوری برای خودم مسئله را حل کردم که سازنده یک دستگاه، یک کاتالوگ و راهنما همراه اون می فرسته و می گه اینقد سوخت میخواد، اینقد کار کنه، اینقد استراحت. یک کارگر بی سواد تازه از راه رسیده و از همه علم مکانیک و برق بی خبر میاد میگه نه بابا مهندس اشتباه گفته. 5 برابر سوخت میخواد و تمام سال هم  ازش کار بکشید اشکالی نداره. مهندس داد میزنه آی بی سروپای نمک نشناس که من تو را آوردم تو این کارخونه تا زندگی ات رونقی بگیرد این دستگاه 1 ماه استراحت میخواد اما بی سواد با انکار و ناسازگاری وقیحانه خود، دستگاه را داغون میکنه و عمرشو کوتاه. غرض این است که خود خدا ما را آفریده و خودش هم میدونه چی خوبه چی بده. راستی بشر چقدر پررو شده. نه اشتباه گفتم  از اول خلقت همین جوری بوده. نگارنده هم در مراتبی از این بی حیایی و پررویی ست. جو نگیردتم. ما وقتی اصول اعتقادی خود را به کمک عقل بنا کردیم و فهمیدیم خدایی هست و پیامبری و وحی و قرآن، وقتی اجمالا معاد را اثبات کردیم و اینکه برگشت و حساب کتابی، خوب دیگه در فروع دین کاملا تقلید می کنیم و مقید میشیم. وقتی به نور نبی باطنی(عقل)  اثبات کردیم  داخل این لیوان خاص آب گوارایی است که تو لیوانهای دیگه نیست دیگه برای کم و کیف محتوای لیوان خیلی نباید وارد جزئیات بشیم هر چند اگر حوصله ای باشد و تدبری و عبادتی قطعا فلسفه احکام برایمان روشن می گردد. ما با عقل شروع کردیم و نه تقلید اما با تعبد و تسلیم و تقلید باید پیش بریم. این دستور اسلام است که اصولِ دین تقلیدی نیست. البته در مسئله "روزه"  فلسفه آن را براحتی میتوانیم بفهمیم و شیرینی حاصل از روزه داری را بخوبی می توانیم بچشیم. منظورم جزئیات  بعضی از احکام مثلا تعداد رکعات نماز است.

نکته دیگر این که میگن آخر الزمان دینداری سخته. خوب یک وجهش نظرم همینه که روزه بشیم و از ساعت کار مایه نذاریم تا بهونه بدست کسی نیفته. منم بی خبر نیستم از علمایی که حتی گفته اند اگر رمضان اصلا کار نکردید و فقط عبادت کردید ارزش داره از بس که این ماه برای رستگاری انسان حائز اهمیت است، اما صدور این نسخه را برای دنیای امروز قابل تجویز نمی دانم. اولین بار دوسال پیش بود که به این نظر متمایل گشتم. شرکت که بودم اومدم از مدیر فروش  که سرپرستم بود مرخصی ساعتی بگیرم برای روزهای 19 و23 رمضان. این مدیر نمونه کشوری که بالای 60 سال داشت بهم گفت خوب برای چی مرخصی میخوای؟  گفتم خوب دیگه معلومه شب قدر و عبادت (بخونید رفیق بازی) و... . پرسید: منتی سر خدا داری؟ منتی سر شرکت داری؟ تاوان عبادت ترا کارخانه باید پس بده؟ ابتدا  اصلا این حرفو منطقی نیافتم. اما کمی فکر کردم و همین کارو کردم. تا صبح بیدار موندم و با یکی دوساعت استراحت بعد نماز صبح ساعت 7 طبق روزای قبل رفتیم سر کار و تا 3 هم مشغول بودیم و نمردیم! همه مخالفند اما من موافق کار دولت برای عدم کسر ساعت کاری در ماه مبارک بودم. شاید نیمی از ملت روزه نمی شدند و فقط پول می گرفتند و دهها ساعت تو یک ماه کمتر کار می کردند. 

از این حرفها گذشته باوجود عدم بهره خودم از  گرسنگی در رمضان اما وقتی می بینم بچه ها اینقد بی خبرند جا میخورم. چقد روزه حرف و حدیث داره و اسرار در آن نهفته است که فقط اولیاء خدا می دونن. روزه در یک کلام کمک به حاکمیت عقل بر وهم است. امثال اصغر طاهر زاده در جزوات رمضان دریچه رؤیت- ﺳﻴﺮ اﻟﻲ اﷲ در ﺳﺎﻳﻪی ﺟﻮع، ﺻﻮم و ﻣﺎه رﻣـﻀﺎن یا روزه دریچه ای به عالم معنا چه ها که نگفتند. بماند.

نکته جالب درباره همه این دوستان که منتقد نظراتشون بودم این است که اغلبشون فوق العاده مسائل اخلاقی و اجتماعی را رعایت می کنند. گویا از عمد اینجوری وانمود می کنن، اما بهر حال قابل تامل است و ما مامور به ظاهر. اونی که گفتم تمایلات بهایی دارد بشدت اهل احترام و معرفت خرج دادن است. وارد جزئیات نمی شم اما برای مثال اگه یشب بدونه خوابگاهم اما اتاق نیستم ساعت 3 پیام میده که سحریت آماده است بیا بخور.(از غذای خودش کنار میگذاره که من معمولا احتیاط میکنم و چیزی از دستش نمی خورم). اون که گفتم منتقد تشنگی در روزه مسلمانان است لب به غذا در طول روز نمی زنه، چون هم اتاقیش روزه است و او هم ناهارش را بعد اذان مغرب بهمراه افطار هم اتاقیش صرف می کنه. خوبی را باید دید ولو از عمربن سعد. این ها که مشتی جوان بی اطلاع، یا شکست خورده در زندگی و یا بد خانواده  و آموزش ندیده و نا آشنا هستند.

حاصل کلام این که دنیای این روزای من درگیر شبهات جدیدی شده، با شبهه و بی شبهه، دینداری حداقلی می کنیم دنیا عجب جایی شده.

  • ۹۳/۰۴/۲۴
  • سیدمحسن