هوالکافی
عقل میگفت که سهم من و تو دلتنگی است عشق فرمود: نباید به مساوا برسد!
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر... درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد
شعر از شاعر
- ۱۹ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۲
هوالکافی
عقل میگفت که سهم من و تو دلتنگی است عشق فرمود: نباید به مساوا برسد!
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر... درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد
شعر از شاعر
هوالمحبوب
دلتنگم برای آن که باید باشد اما نیست
چرا نیستی؟
کجایی؟
به کی مشغولی؟
پس من چه؟
پ.ن:و اما بعد
فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ
وَ السَّلَام
هوالکافی
درباره متن زیر کسی نظرم را خواست که جواب را با عجله نوشتم (چون فرصت کافی نداشتم) و البته میشد خط به خط جواب مستدل و بهتری داد اما در جواب آنی همون وقت من نکاتی هست کلی که اگر در نظر گرفته بشه جزئیات راحت تر بررسی خواهد شد.
از پدر پرسیدم برای چی انقلاب کردید؟
پاسخ داد:
برای اسلام
هوالشهید
سالیانی ست که آهنگ بیدارباش موبایلمه
پ.ن: چه می جویی؟
هوالرفیق
رو آر سوی ما که سوی تو رو کنیم
وز غیر ما به سوی تو رو آورد بلا !
هوالرفیق
بر ما در وصل بسته میدارد دوست
دل را به فراق خسته میدارد دوست
منبعد من و شکستگی بر در دوست
چون دوست دل شکسته میدارد دوست
هوالکافی
در راستای پست "زن در اجتماع" سوال پرسیدم و جوابی گرفتم بدین شرح:
سلام بر استاد
قبول کنید هنوز مسئله به راهکارهای جزئی حل نشده مسئله مهم حضور زن در جامعه اسلامی ایرانی به چه کیفیت و چه کمیتی؟
یک از دوستان طلبه مطالبی را مطرح کرد و منم در جواب ارجاع دادم به گلچینی از فرمایشات شما، ایشان مجددا جوابی دادند و نکاتی مطرح کردن خوشحال می شوم مطالعه بفرمایید و نظر خودتان را بگویید نظری که حاوی راهکار جزئی و عملی باشه نه ایجاد یک بستر تفکری محض، جامعه را تفکر داوری و جوادی و طاهرزاده اصلاح نخواهد کرد تفکری که به عمل منتهی نشود هرچند شرط لازمه اما به بقین کافی نیست و صدالبته در حوزه نظر هم اکثر صحبتها کلی گویی ست
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که قبلاً بنده در مباحث مربوط به زن عرض کردم ما در نسبت به فهم جایگاه زن در دورهی «فَترت» بهسر میبریم. به این معنا که نه در این تاریخ میتوانیم به گذشته برگردیم، در حالیکه گذشته، مربوط به گذشته است و نه میتوانیم تعریفی را که فرهنگ مدرنیته از «زن» کرده است بپذیریم و به همین جهت آن کاربر محترم حق دارد که بگوید راهکار عملی در صحنه نیست! مباحث رویهمرفته گستردهای در ستون راستِ بخش پرسش و پاسخها تحت عنوان «زن خانواده مرد» شده است که بعضاً خواهران بسیار دقیق و دیرباوری سؤالات جدّی و دقیقی کردهاند و بنده نیز به حکم وظیفه موضوع را با جدیّت دنبال کردم، به امید اینکه آرامآرام شرایط تحقق اندیشهی اسلامیِ حضور و طلوع زن در این تاریخ فراهم شود. پیشنهاد بنده آن است که اگر سیری در آن مباحث بشود و سؤال و جوابهای اصلیِ آن قسمت، گزینش گردد شرایط تفکر در این موضوع مهم ظهور میکند. موفق باشید
*********************************************************
پ.ن:
صحبت های سجاد در این رابطه:
سلام. من نظرهای آرمانی و فانتزییی در بارهی نوع زیست زن در جامعه دارم اما با توجه به واقعیتهای جامعهی کنونی نمیتوان انتظار اجرا شدن آنها را داشت.
من دوست دارم همسر آیندهام، هم دانشگاهدیده و دانشآموخته باشد و هم نسبت به سبک زندگی پیشنهادی اسلام، خاضع باشد. هم فرهیخته باشد و هم سادهزیست.
ممکن است چنین ویژگیهایی در نسل کنونی دختران جامعه باشد و ممکن است نباشد. من قضاوتی ندارم.
اما به طور کلی معتقدم که غرب از اساس ریشهی فسادها و تغییر گرایشهای اخلاقی و زیستی است. علوم انسانی وارادتی به دانشگاههای ما، سستی و خمودگی ما جماعت درسخوانده و زر و زور و تزویر رسانهیی و غیررسانهیی غربی و مجموعهیی از عوامل دیگر باعث شده که جامعهی ما در برابر این تغیییر گرایش خلع سلاح شده باشد.
کاری که از دست ما برمیآید این است که ازدواج درستی انجام بدهیم و تا جای ممکن و حد وسع بکوشیم که بر اساس مسلّمات سبک زندگی اسلامی زیست کنیم. مگر جایی که اضطراراً چارهیی دیگر نیست. یا اینکه عسر و حرج به وجود میآید یا اینکه مفسدهی دیگری متولد میشود. در ضمن هر کسی از ما میتواند در حد افق تأثیرگذاریاش کار فرهنگی کند. دولت هم باید مسکن و اشتغال و ازدواج را تسهیل کند.
کلاً همه چیز روشن است. عمل کجاست برادر؟
دربارهی کار کردن زن هم باید بگویم که من دوست ندارم اولاً و اصالتاً. اما اضطراراً با توجه به شرایط اقتصادی خانواده ممکن است قبول کنم و حتی همدلی کنم. طبیعی است که زن در خانواده باید برای همسرداری و بچهداری وقت داشته باشد. آرامش داشته باشد. برخی شغلها هم زن را بسیار فرسوده و خسته میکند. قانون کار هم چندان زنان را یاری نمیکند.
پ.ن2:کلامی از جواد:
خیلی جالبه...حرفای سجاد هم روشنفکرانه هست و شاید به قول او من هم نیز همچون شرایطی به مانند او ازدواج کنم..اما حرف من این است که دوست داشتن روش من یا سید محسن و یا هرکس دیگری همچون سجاد و یا حتی امید مهم نیست در مرتبه اول...من دنبال اینم که اسلام ناب محمدی چه دوست می دارد در این زمینه؟!!!
گفتم شاید جواب این مساله الان برایم به سادگی روشن نشود من در حد وسع خود و شناخت خود بالاخره راهی را انتخاب می کنم و ان شاء الله که راه بن بست نیست اما همچنان دغدغه مند خواهم بود...
هوالمحبوب
دوستام به اشتباه مرا به تو میشناسن. میدونی که
من برای آبروی خودت هراسانم!!
هوالجمیل