شاید این جمعه بیایم شاید
سال 89 نوشتم و در نشریه محلی موعود،شماره دهم چاپ شد.
من نیز همچون هر جوان دیگر گهگاهی با خود خلوت میکنم و بساط تفکری می چینم، گاهی با جمله ای یا نوشته ای ازکتاب و مجله ای سر رشته میگیرم ،گاهی با سخن بزرگی،گاهی آیه قرآن یا حدیث برایم آغاز یک واکاوی درونی و تفکر میشود.بعضی اوقات هم نوشتههای روی دیوار یا پشت ماشینها برایم ایجاد انگیزه میکند،انگیزهای برای اندیشیدن،برای نوشتن،برای گفتن. خیلی از اوقات هم مطلبی از درون ذهن که از مدتها قبل نهادینه شده مرا برای بحث به سوی خود میکشاند.نزدیک نیمه شعبان همین امسال بود که بعد از نماز مغرب و عشا قطعه معروف «شاید این جمعه بیاید شاید» را زمزمه میکردم، همان که به لطف اخلاص شاعرش سالیانی ست که دیگه همه آنرا بلدند. به گمانم آن را همانروزدوباره جایی دیده بودم. این شعر معروف و ماندگار با دل هر کدام از ماها بازی میکند، با من نیز. در خلوت خود اندیشیدم که چرا فقط برای هر دفعه شنیدن یا دیدن این قطعه یا هر شعر دیگری در این رابطه این انتظار مقدس قوت میگیرد و چرا این آمدن را فقط و فقط موکول به اذن خدا و عنایت حضرت کرده ایم؟ درسته که ایشان به اذن خدا باید همگان را مورد عنایت خویش قرار دهند و تشریف بیاورند و داد مستضعفین را از مستکبرین بگیرند اما ...
با خود میگویم مگر ظهور نیاز به زمینه سازی آن هم توسط مریدان و شیعیان حضرت ندارد؟مگر در متون دینی ما نیامده که این آمادگی در مردم زمین باید ایجاد شود تا خداوند اراده، این چنین کند؟
آیا فقط او باید بیاید و این انتظار یک طرفه است؟ یا میتوان آمدنی از طرف ما نیز متصور شد؟ آیا خدای نکرده کوتاهی از جانب اوست که لطف محض است؟محال است محال.
بر سر همین نجوا و بحث درونی خودم بودم که لحظه ای حضرت حجت را مخاطب قرار دادم و به ایشان گفتم :«یا امام زمان شاید این جمعه بیایم شاید». بله یا صاحب الزمان! شاید این شب جمعه توبه کنم و دست از گناه و عادات بشویم و روز جمعه متفاوتی آغاز کنم. شاید از عادت زدگی به وارستگی رسیدم!. از قطره کمترم اما با پیوستن به دریای با عظمت خیل منتظران واقعیات شاید کمکی باشم برای شما هر چند ناچیز. شاید بالاخره این شبها که در ماه ضیافت الهی هستیم با خود و خطاب به خدایم بتوانم بگویم «قد أتیتک یا الهی». آمدم خدایا. آمدنی که دیگر برگشتنی در آن نیست. شاید بتوانم در این رمضان قراری با تو بگذارم که دیگر کبیره ای مرتکب نشوم،شاید.قراری که پس از آن دیگر ملائکه موکلم نتوانند نماز قضای صبحی را برایم ثبت کنند. شاید نیت یار حضرت شدن آنچنان کنم که او میخواهدشاید.بله اگر همه جوانان یک جمعه را نیت کنیم و به محضر خدا برویم، به محضر دوست، شاید امر ظهور که امر فرج خود ما نیز هست انشاءالله سرعت بیشتری می یابد.
............................................................................................................................................................
میگویم: از اون وقت تا الان گناهان سابق ترک نشد که هیچ، بلکه گناهان جدید نیز افزوده شد. به فرض اگه بپذیریم رقیب و عتید به ترتیب ثبات اعمال نیک و بد هستند اولی کلا مرخصی، دومی آماده باش و دائم الاضافه کاری.
من به استواری خویش در پیمان شکنی کس ندیده ام. مسئله اینست.
- ۹۳/۰۴/۰۲