...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

در باب نظر یکی از دوستان

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ب.ظ
یکی از دوستان قدیمی و خوبم که تحصیلات بالایی هم داره ایمیل زیر را امروز برایم فرستاد که بدون تغییر (حتی در فونت و رنگ)  در زیر آورده ام:

درود.
وبلاگتو دیدم..
نمیخوام نقدت کنم ولی میخوام اینو بدونی که قرار نیست امثالی مثل من و تو  غصه خور و در نهایت منجی همه باشیم.
در حد معقول امر و نهی بله.

اما خواهشا تا سن سی و پنج سالگیت از سه موضوع که به آنها اشاره میکنم در حد اعتدال و معمول برخورد کن. نه افراط کن و نه تفریط.(فکر میکنم به این سه موضوع قبلا برات اشاره کرده ام و اگر تکرار مکرراته عذر میخوام)
   واین سه موضوع 1- سیاست 2- فلسفه و 3- مذهب افراطی

هر یک از این سه موضوع در رشته خودش تا سطح دکترا و بالاتر مطلب و تئوری دارد . در صورتی که هیچکدوم از من و تو در این سه رشته تحصیل نمیکنیم و این سه موضوع را بگذار به عهده اهلش. 

احساس میکنم بیش از حد به این سه عامل می پردازی و فکر و جوانیت رو به این مسائل میگذرونی

محسن دوست عزیز همیشه بین حقیقت و واقعیت فاصله ها بوده و خواهد بود(شرمنده تکرار مکررات شد).

محسن وظیفه فعلی ما اینست که شش  دنگ حواسمون رسیدن به  هدفهایمان باشد و استراتژی های رسیدن به هدفهایمان را تدوین کنیم و هر عامل و موضوعی که ما را از این مهم دور کند(سیاست  فلسه و مذهب افراطی و ...) باید دوری کنیم.

بگذار یه مثال برای خودمون بزنم. پروفسور سمیعی را ببین با هر عقیده و منشی که داره چه خدمتی به خلق میکنه و چه جایگاه در ذهن و قلب خلق داره(تعز من تشا).

ببین او هم تو یک رشته جلو رفته و ادامه داده وبه این رتبه رسیده.

حالا اگه من بخوام فوق لیسانس حسابداری بگیرم و بعدش هم فوق مدیریت و بعدش هم یه رشته غیر مرتبط دیگر و... و به مطالعات متفرقه دیگر هم بپردازم پس آخر و عاقبت معلوم میشه که هیچ جا نمی رسم و حالاگه بخوام به سیاست و فلسفه و مذهب افراطی بپردازم پس دیگه اصلا هیچی عایدم نمیشه.

محسن فقط به رشته و آینده خودت و اطرافیان نزدیکت فکر کن . محسن در حال حاضر به نظر من لازمه بیش از هفتاد درصد فکرت رو به تحصیل اختصاص بدی و سی درصد بقیه به خانواده ودیگر مسایل مهم زندگیت.

نکته آخر:

بجز امام زمان هیچ کس دیگری قرار نیست منجی دیگران باشد و منو تو بهتر است در حال حاضر منجی خودمون باشیم و به همه این مهم را گوش زد کنیم . ولی اصل امر به معرف و نهی از منکر در حد معقول توجیه دارد و واجب است.
.......................................................................................................................................................

در جواب می گویم:
یکی از چندین علتی که من 7 ماه تنها برای خودم مینوشتم وتا  قبل از دیشب هیچ یک از دوستان را از بلاگم مطلع نکرده بودم این بود که مبادا با انتشار نظراتم کسی ناراحت بشه . معمولا ما تحمل نظرات همدیگه را نداریم. معمولا ماها فکر میکنیم فقط خودمون درست فکر میکنیم. معمولا ما تاب آزاد اندیشی دیگران را نداریم.و...
 اما مطلب تو مرتبط با اینها نیست.یک توصیه دوستانه و مشفقانه است و اینقد متین نوشتی  که ارزش داره امشب با وجود اینکه فردا صبح مهم ترین  و شاید مشکل ترین امتحان عمرم را دارم بشینم و چند جمله ای برات بنویسم. 
اگر بخواهم یک جمله جواب بدم و از خودم دفاع کنم باید بگویم حرفهایت:
 " حرف حقی ست اما گاهی اراده نادرستی از آن برداشت می کنی"
تفاوت نگاه من وتو همین بوده. من معتقد به "سیاست ما عین دیانت ماست" هستم اما شاید تو نباشی کما اینکه بارها حضورا بحث کردیم
من میگم زندگی فقط خوردن وخوابیدن وازدواج و تولید مثل ومدرک گرفتن نیست. حتما تو هم با من در این یکی موافقی. اما تفاوت از نوع نگاه به وظیفه  آغاز می شود که خوب  حالا یه بچه مذهبی چه وظیفه ای دارد ؟ اگر قبول کنیم داریم اولویت چیست؟ تو زیرکانه معتقدی که در هر سنی وظیفه خاصی داریم . این حرف درستی ست اما خیلی باید احتیاط کرد. اینکه میگه منجی عالم بشریت حضرت حجت علیه السلام هستند خوب ما هم همین میگیم اما اگه میخوای نتیجه بگیری که ما دست رو دست بذاریم وحرف نزنیم و غصه ای نخوریم اصلا وابدا با مبانی دینی من( نمیگم مبانی شیعه) نمیخونه واصلا موافق نیستم.اما اینکه میگی تا قبل 35 سالگیت اهم مهم کن و کارهایت را اولویت بندی کن و مطالعه فلسفه و... و... را بتعویق بینداز موافقم. به خدا موافقم .خیلی هم ضرر کردم اما باید ... جان عاشق بشی تا بفهمی. ادعا نمیکنم اما من شیفته دانستن هستم. نمیتونم صبر کنم تا به فلان سن برسم و بعد مطالعاتی که دوست دارم را پیگیری کنم.نمی تونم
من دست پروفسور سمیعی را با هرکیش و آیینی هم باشد می بوسم. حرفی نیست. اما الگوی من ایشون نیستند. الگوی تحصیلی من امثال پروفسور گلشنی ست. میتونی خودت بررسی کنی ببینی ایشون کی هستن و چگونه می اندیشن. هرچند برای رسیدن خیلی تنبلم وتقریبا عمرم را ازدست دادم. حرفم اینه که باید پتانسیل و علایق اشخاص را هم در نظر گرفت. به نظر من هیچ دونفری در عالم نیستند که دقیقا وظیفه یکسانی را داشته باشند. عمل به وظیفه مهمه.
اینکه میگی باید 70 درصد رو درسات تمرکزکنی موافقم و باور کن همین کار را دارم میکنم. اما من میگم منافاتی نداره که خوب درس بخونیم وسیاسی هم باشیم. سیاسی نه بمعنای سیاست زده بودن بلکه به معنای عدم بی تفاوتی نسبت به تحولات جامعه واطرافمون. خوب درس خوندن با درست کردن جهان بینی و از پی آن ساختن ایدئولوژی در منافات نیست. بنظرم روی حرفهای قابل تامل وارزشمند تو شاید به این مهم باشد که من اهلیت ندارم و حریف نمی شم. میخوای  محترمانه بگی نمی تونم با این تلاش اندک از پس فیزیک وفلسفه و تفسیر قرآن و...  توأمان برآیم. این حرف درستی ست. کارنامه زندگی من این را بخوبی نشون میده و میگویم تسلیم حرفات هستم وخیر خواهیت را باور دارم. دعا کن اصلاح بشم
اینم بگم که من بیش از همه غصه خودم را میخورم وبرای خودم بیش از دیگران نگرانم و خودم را از عالم وآدم به خدا پایین تر و بدتر می دانم. مبادا فکر کنی خودم را راه یافته  فرض کردم ودیگران را محتاج راهنمایی که در این صورت اتهام ناروایی را به من روا داشته ای. اصلا نمی دونم چرا تو با یک نگاه به بلاگم به این نتیجه رسیدی؟ مگه همه مطالب اینجا سیاسی ست؟ عزیز جان راه انداختن یه وبلاگ و آوردن 10 درصد نوشته های سررسید مربوط به سالهای بعد 18 سالگیم به فضای مجازی به معنای تلاش برای منجی همه بودن نیست. باور کن. عزیزم من برای دل خودم می نویسم. گاهی که  میام میشینم نظرات مثلا دی ماه پارسال خودم را از طریق همین بلاگ مرور میکنم خیلی برام جالبه. گاهی خنده داره. گاهی جای تحسین داره گاهی جای تاسف. میخوام بدونم اونوقت یعنی چند ماه پیش چگونه فکر میکردم و حالا چگونه؟ شاید راهی بسوی آینده پیدا شد. فکرشو بکن اگه مثلا تمام اندیشه های خلوت خودمون را مثلا از 20 سالگی یجایی جمع کرده بودیم بعد 40 سالگی مون مینشستیم مرور میکردیم چقدر سیر تحولات فکری مون بخوبی برایمون هویدا می گشت. غرض من از نوشتن در وهله اول همین بوده. حتی اگه یک نفر تا انتهای عمرم سری نزند بازم برای خودم  فرصت کنم می نویسم. اینجوری نظم ذهنی بیشتری هم پیدا میکنم. تو که در مباحث روانشناسی دستی داری می دانی که با نوشتن یجورایی تخلیه میشیم و دیگه مجبور نیستیم اون دغدغه را گوشه ذهن نگه داریم. بجای ذهنمون بلاگ این کار را به رایگان برای ما انجام می دهد.
اینکه نوشته ای:" اصل امر به معرف و نهی از منکر در حد معقول توجیه دارد و واجب است" دلیل از فهم بالای دینی ات دارد و من وتو فقط در جزئیات اقدام با هم اختلاف داریم که این هم طبیعی ست.

در پایان از اینکه همیشه مشوق ودر عین حال  ناصح مشفقی بوده ای کمال تشکر را دارم. نگرانیت را درک می کنم. زیبایی زندگی به داشتن دوست خوب و رفیق راه است و تو ازآن جمله ای. تلاشت برای اصلاح من یروزی جواب میدهد.مطمئن باش. فدات
  • ۹۳/۰۳/۲۷
  • سیدمحسن