...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

دنیای این روزای من 1

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۵ ق.ظ

دنیای این روزای من درگیر غمبارترین روزای عمرم شده. روزهایی که گاهی با سخت ترین روزهای زندگیم در 10 سال گذشته مقایسه می کنم. منتها نکته اینجاست که گاهی ظاهرا ما نقشی نداریم و در دایره قسمت می گنجد و جای سرزنش برای خود نمی گذاریم(مثل فوت بستگان)، اما این موارد اخیر  100 درصد به خودم بر می گردد. این سلسله ناراحتی ها علت های متفاوتی داشت که بماند. مسئله ای که غم هایم را مضاعف کرددر رابطه با یکی از درس های این ترمم بود که مجدانه از 2 فروردین شروع کرده بودم و حدود 100 ساعت مفید شایدم بیشتر براش وقت گذاشته بودم و مطالب مربوط به دو ترم  از یک کتاب واقعا سخت را طی دو ماه با کمک گیری از منابع متفاوت دیگر تموم کردم با مطالعه بی وقفه. حتی تو مسافرت کتابم همرام بود. بدلایلی یادگیری  این درس و نمره خوبش برام خیلی مهم بود. اولی تا حد زیادی محقق شد اما دومی.... با خود گفته بودم حتی اگه خواستم فرضا تحصیل را نیز نیمه کاره رها کنم باید این یکی را بالای 17 بگیرم. بقدری خوب کار کردم که مرجع اشکالات درسی بعضی از دوستانم شدم. یجورایی این کتابو خوردم. تو عمرم هیچ درسی را اینجوری و چندباره نخونده بودم. تمام برنامه ریزی هام با یک بی نظمی هم خورد و پایین ترین نمره ممکن را گرفتم. دو روز پیش رفتم به استاد مربوطه گفتم که بعضی از دانشجوهای خودتون اومدند سراغ شما و گفتند نفهمیدند و نخوندند و بیخیال امتحانشون بشید شما هم لطف کردید و نمره قبولی حداقل رابهشون دادید. اما من اومدم و ادعا دارم بلدم. مدعیم که کل کتاب یعنی ....ِ 1و2(ترم 1 و2) را همزمان پاسخگویم. جواب جالبی داد. گفت: مَثَل تو مَثَل اون ورزشکاری ست که برای المپیک زحمت کشیده اما روز قبل مسابقه پاش می شکنه. اصراری نکردم و بیخیال شدم. با این نمره کل این ترمم ضایع شد و پرونده ام بیش از پیش سیاه. انگیزه هایم نابود شد و امکان ترمیم ندارم. مهمترین درس تمام این دوره بود. این بیشترین زحمت و کمترین نمره را بذارید کنار درسی که ترم قبل بعد امتحان امید 14 نهایتا داشتم و طی اتفاقاتی شدم 20!. خیلی عجیبه. برنامه ریزی ها گاهی بعکس جواب میده. کی باور می کنه که من این درس را با وجود اطلاع از سختی آن با درسی از استادی عوض کرده بودم که مطمئن بودم می تونم نمره عالی ازش بگیرم. نتیجه دنبال علاقه رفتن اینجوری میشه گاهی. یجورایی ربط داشت به  ایده آل گرایی من،صفتی که به اهداف درسی، معنوی و مسائل دیگرم زیاد ضربه زده.ایده آل گرایی تو هر چیزی آدمو نابود می کنه، خصوصا اگه با یه آدم بی نظمِ کم تلاش با استعداد متوسط پیوند بخوره. 

حاصل کلام این که دین هیچ جای غُر زدن برای ما جا نذاشته چرا که فرمودند" اوصیکم بتقوی الله و نظم أمرکم". نظم. نظم. نظم.

مسئله این است و بواقع دیگر هیچ.

  • ۹۳/۰۴/۲۳
  • سیدمحسن