...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

دل نوشته ای برای جواد

شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۵۹ ب.ظ

تابستان 89 برای دوستم جواد نوشتم

عمری را نخوابیدی جواد،چه شدی؟

شبها را نخوابیدی جواد خوب که چه؟

ما تو را دعوت به شب اندکی خوابیدن کردیم نشد نتونستیم نشد ونتونستیم تو را آدم کنیم به شیوه­ای که خود میخواستیم،جانم که تو ما را به سبک خود داری آدم می­کنی جواد.بله دومین شب وبیداری کنار تو تا خود صبح وتازه بیداری تا قبل ظهر ،چه شود؟ اینجا جواد لحظه­ها کنار تو خوش می­گذرد. اینجا خواب کنار تو جواد رنگ می­بازد.تو باشی وخواب به چشم من بیاید محال است .شبانه روز را به لختی خواب کفایت است مرا جواد.من این نکته می­گیرم جواد که این تویی ویک آدم معمولی و یک رفیق خوب و این می­شود که می­بینی حالا اگر یک استاد صاحب نفس،اگر  استاد شایق ناز باشه،اگرعبدالله کنارم باشه،عبدالله جوادی آملی،اگر علامه حسن زاده،اگر استاد سابقنا علامه طباطبایی بود پیوسته در حضور،مرا چه می­شد وچه انرژی از من آزاد می­شد.این­ها که همه قطره­ای از دریای وجودی آن یار پری چهره بی مرام !!! نمی­شوند.آن که یک دفعه تو خوابم...آنزمان که بسی پاک­تر بودم آن دریای علم وایمان،آن که می­گفت انا الاول والاخر انا الظاهر والباطن انا السماء انا الارض....او که جمیع اضداد بود ابوتراب بر او سلام تمامی خوبان تا ابد،بله اگر او مرا همنشین بود بخدا قسم به خودش سوگند که نه ابدا می­خوابیدم نه چیزی می­خوردم نه جز با او حرف می­زدم.آه که چه بر سر من می­آمد من می­شدم اشک جواد .درسته فقط اشک ودیگر هیچ

عادت­زده

ساعت 3 بامداد رمضان 89

  • ۹۲/۱۱/۰۵
  • سیدمحسن