...تا أوابی حفیظ

...تا أوابی حفیظ

ترتیب زمانی نوشته ها را از بایگانی ماهانه بیابید
......................................................................
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو یا ... بیش از این بهر چیست؟

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

گام های شیطان

دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۳۹ ق.ظ

مصمم بودم از اول شروع ترم همچون همه سالهای قبل اعم از دوره لیسانس ،محل کار و...با نامحرم ارتباط حداقلی را داشته باشم و فقط در حد نیاز ضروری باشه. از اول ترم هم دربرابر وسوسه بعضی همکلاسی ها مقاومت می کردم

نمیدونم از این هدف اول جوونیم تا حالا چقدر اخلاص داشتم .برای دل خودم بوده؟حرکت در جریان مخالف اغلب بچه های امروزی و لج بازی بوده؟برای جلب رضایت اهل بیت بوده؟برای جلب رضایت همسر آینده ام  و کلاس گذاشتن از اراده ام بوده؟ یا هر چیز دیگه 

( احتمال قویهر چیزی از جنس هوای نفس و نه بندگی)

اما امشب برا اولین بار ... و من تقریبا بی تقصیر بودم .......هی روزگار .......آره باور کنم من بی تقصیر بودم!!!!!!

من دائم ذکر میگرفتم یا امام زمان یا مولاتی فاطمه الزهرا أغیثینی 

سیدمحسن را چه شده؟ همو که معتقد بود  ارتباط  بی مورد با نامحرم  رابطه با اهل بیت را تضعیف بلکه تخریب میکنه و سالها پیش  به شوخی وجدی فتوای معروفی داده بود برای خودش ودوستان خاصش بدین مضمون که هرگونه رابطه با نامحرم از پیامک وایمیل وتلفن گرفته تا خنده وشوخی و.... مطلقا حرام است مگر  در مورد کاری آنهم در حد ضرورت .

 مرا چه شده؟ امشب برای یک ترجمه متن علمی سه ساعت بشینم با دو نفر از خانم های همکلاسی و البته یه پسر دیگه .وهر از چند گاهی هم شوخی به سبک دخترای امروزی بشنوم وبعضا لبخند بزنم و.... نفس نشستن کنار هم برای یه کار علمی ظاهرا بی اشکاله اما بعضی حرفام، حرفاشون، نگاهام،نگاهاشون زیادی بود.زیادی. یقین داشتم ودارم اکثر قریب به اتفاق دختر پسرای هموطن من قصد خاصی از صحبت وشوخی ندارند اما من این را مانع وحجاب میدانم و بالاتر مقدمه بعضی انحرافات آینده!!براساس تجربه بعضی آشنایان و دوستان میگم. حضرت ابلیس خوب کار خودش رابلده و ما ساده لوحان خوش طینت چقد ساده عوض میشیم بی آنکه خود بفهمیم

ناراحتم.خیلی

البته چاره ای نداشتم به ظاهر.اونا تو ترجمه تقریبا صفر بودند  و من میگفتم اونا مینوشتند و تایپ میکردند یکی از دخترا که تا حدی بلد بود واتفاقا حجاب مناسبی نداشت اول تا آخر نزدیکم نشسته بود وکمکم میکرد.اون ذکرها بخاطر همین بود.خیلی رو داشت.یدفعه شاکی شد که چرا من اونا رابحساب نمیارم و چرا سلام وخداحافظی نمیکنم.وقتی حرف وشوخی من با اون دوس پسرم را میدید چند دفعه ای برگشت به من گفت: شما چقد باحالید؟!!         میگویم: خاک بر سر من

اینها  در وانفسای این سالهای زندگی بشری به ظاهر یک چیز خیلی معمول و متداول تو همه جای دنیاست اما تا دنیا دنیاست ارتباط افسار گسیخته با نامحرم وشوخی وخنده و صحبت بی مورد و زل زدن برای من عادی نبوده ونخواهد بود.بگن اسلام طالبانی بگن امل بگن متحجر.من به اجتهاد خودم برخاسته از قرآن ومعارف اهل بیت عمل میکنم.البته باید درست استنباط کنم ودرست عمل کنم.

خدایا کمکم کن بر این عقیده بمونم و مرا دراین راه برای خودت خالص کن.به من بیاموز به همه احترام بگذارم و کم محلیم ناشی از غرور و جذب بیشتر جنس مخالف نباشه!! کمک کن تا صحبتها و گعده های دانشجویی به ظاهر ضروری واجتناب ناپذیر مرا از راه تو بازندارد.ببینم وبشنوم و اندک بضرورت بگویم اما قلبم مریض نباشد و به حداقل اکتفا کنم .خدایا  به عنایت خودت جوانی را به پاکی گذراندیم(از این لحاظ)، کمک کن تا این آخر عمری راه عوض نکنیم و محبت امیرالمومنین را حتی به زیباترین و جذاب ترین جاذبه های عالم خاکی نفروشم. خدایا شعار چه آسان عمل چه مشکل. .....هی روزگار

خدیا دنیا به ما رو نکرده و ما در پی آن این چنین واله و حیرانیم. امان از آن زمان که مورد امتحان سختی قرار بگیریم. 

قومی به جد و جهد گرفتند وصل دوست   قومی دگر حواله به تقدیر میکنند


  • ۹۲/۱۰/۰۹
  • سیدمحسن